تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ غريب 


پس هنر آمد هلاکت خام را×کاز پي دانه نبيند دام را

اختيار آنرا نکو باشد که او ×مالک خود باشد اندر اتّقوا

چون نباشد حفظ و تقوا زينهار×دور کن آلت بينداز اختيار

جلوه گاه و اختيارم آن پر است(براي طاووس)×پر کنم پر را که در قصد سر است

نيست انگارد پر خود را صبور×تا پرش در نفگند در شرّ و شور

پس زيانش نيست پر گو برمکن ×گر رسد تيري به پيش آرد مِجَن

ليک بر من پر زيبا دشمني ست×چونکه از جلوه گري صبريم نيست

گر بدي صبر و حفاظم راهبر×برفزودي زاختيارم کرّ و فر

همچو طفلم يا چو مست اندر فِتَن×نيست لايق تيغ اندر دست من

گر مرا عقلي بدي و مُنزَجَر×تيغ اندر دست من بودي ظفر

عقل بايد نور ده چون آفتاب×تا زند تيغي که نبود جز صواب

چون ندارم عقل تابان و صلاح×پس چرا در چاه نندازم سلاح

در چه اندازم کنون تيغ و مجن×کاين سلاح خصم خواهد شدن

چون ندارم زور و ياري و سند×تيغم او بستانَد و بر من زند

رغم اين نفس و قبيحه خوي را×که نپوشد رو خراشم روي را

تا شود کم اين جمال و اين کمال×چون نماند رو کم افتم در وبال

چون بدين نيت خراشم بزّه نيست×که به زخم اين روي را پوشيدني ست

گر دلم خوي ستيري داشتي×روي خوبم جز صفا نفراشتي

چون نديدم زور و فرهنگ و صلاح×خصم ديدم زود بشکستم سلاح

تا نگردد تيغ من او را کمال×تا نگردد خنجرم بر من وبال

مي گريزم تا رگم جنبان بود×کي فرار از خويشتن آسان بود

آنکه از غيري بود او را فرار×چون از او ببريد گيرد او قرار

من که خصمم هم منم اندر گريز×تا ابد کارمن آمد خيز خيز

نه به هنداست ايمن و نه در ختن×آنکه خصم اوست سايه خويشتن

مثنوي معنوي؛ دفتر پنجم؛ابيات 648 تا 671

کاش هميشه به هوش مي بوديم که حسن ها ي مان وبالمان نشود!