ديدگاه احمد قابل درباره ازدواج موقت(قسمت اول)
احمد قابل : هرگاه سخن از «ازدواج موقت» در جامعه به ميان ميآيد، ذهن اکثر افراد متوجه «روابط جنسي مردان داراي همسر با زنان فاقد همسر» ميشود و سوءاستفادههايي که کم و بيش همگان از آن با خبرند، در افکار عمومي، تجلي مييابد. اين رويکرد در زمان ائمه (ع) نيز مشکلاتي را به وجود آورده بود، تا جايي که امام موسي بن جعفر (ع) شديدا برخي اصحاب خود را از توجه به ازدواج موقت، پرهيز داده و تاكيد کردهاند که «نبايد اين مطلب، حقوق همسران دائمي شما را ناديده بگيرد و همسران شما را به دوري جستن از حقيقت و کفر ورزيدن و دشنام دادن به متوليان شريعت، وادار کند»(1).
از طرفي چنين پنداشته ميشود که مقصود از اين راهکار مشروع، چيزي جز همبستري چند دقيقهاي يا يکي، دو ساعته و ارضاي شهوت نيست و گويا هيچ نسخه ديگري وجود ندارد که رنگ و بويي از عشق و احساسات و روابط انساني و محبت و لطف در آن ديده شود! مگر در ازدواج دائم، تمامي زندگي آدمي در همبستري با همسر سپري ميشود؟! و آيا در ازدواج موقت از همسخني، همنشيني و گفتوگوهاي صميمانه و محبتهاي کوتاه و بلند چند روزه تا چند ساله خبري نيست؟! و آيا نميتواند راهکاري منطقي و معقول براي شناخت بهتر و کاملتر از يکديگر باشد و زمينهساز «ازدواجي دائم» و حقيقتا پايدار شود؟!!
آناني که نگاهي سراسر منفي به اين پديده مشروع دارند، چه راهکار مناسبتري را پيشنهاد ميکنند؟ و آيا به لوازم و تبعات راهکار خود در سطح زندگي تمامي بشر آگاهي دارند و در مورد آن انديشيدهاند؟
آيا راهکار رايج جوامع اسلامي، يعني «ازدواج دائم در اولين ارتباط انساني» فاقد آسيب و زيان اجتماعي بوده و هست و خواهد بود؟ آيا بهرغم دقتهاي بستگان نزديک، زندگي بسياري از خانوادهها دچار اضمحلال نشده و نميشود؟ آيا ميتوان بر «آمار بالاي طلاق» در اين جوامع، چشم پوشيد؟ آيا مشکلات اساسي «بچههاي طلاق» و «زنان مطلقه» را تاکنون حل کردهاند؟! و...
آيا بهخاطر پديد آمدن «بسياري نتايج نامطلوب ناشي از برخي ازدواجهاي دائم» ميتوان بهطور کلي، اين راهکار طبيعي (ازدواج دائم) را منفي ارزيابي کرده و ديگران را از آن محروم کرد؟!
اگر منتفي دانستن «ازدواج دائم» بهخاطر بسياري از نتايج نامطلوب آن (مثل طلاق و فشارهاي رواني فرزندان) امري غيرمنطقي است، منتفي دانستن «ازدواج موقت» به اين عنوان که «امکان سوء استفاده و رسيدن به نتايج منفي را نيز دارد» به همان ميزان، امري غيرمنطقي خواهد بود.
بنابراين، راه حل مساله در اين نيست که «براي جلوگيري از سوء استفادهها و ضررها» صورت مساله را پاک کنيم و آن را يکسره منفي ارزيابي کنيم، بلکه بايد براي حل مشکلات و سوءاستفادهها و پيشگيري از ضرر و زيانهاي آن، اقدام به تدوين قانون و برنامهاي دقيق و حساب شده کرد و راههاي استفاده منطقي از آن را به روي جوانان گشود.