سلام. من هم با نظر "يک دختر" موافقم.
اگر شما معتقديد که زندگي را نبايد بند شوهر کرد، آن راهکارهايي که شوهر کردن به هر قيمتي را تجويز مي کند چيست؟! چرا ما دختران هميشه خودمان را "سازگار" جلوه دهيم؟! اغلب بدبختي زنان از همين "سازگاري" هاي زورکي است که شخصيت غير مستقل زنان را بوجود آورده. زنان بايد براي خود شخصيتي هم تراز با مردان قرار دهند و ميزان سازگاري زن و مرد بايد به يک اندازه باشد، نه اينکه شوهر هرچه که بود، زن صبوري کند و سازگاري!
جناب استاد! شما کليد واژه هاي صبوري و سازگاري و....را به مردان نيز توصيه مي کنيد؟!
البته قطعا مشکل فراتر از اين حرف هاست.
مشکل از فرهنگ جامعه، بالاخص فرهنگ زنان مذهبي است. در اين فرهنگ زن خودش و بچه هايش را محتاج حمايت و نان آوري مرد مي بيند. از همين جاست که يک شخصيت ذليل و وابسته و محتاج به مرد به وجود مي آيد. به نظر بسياري از کارشناسان برزرگ ترين اشتباه يک زن در زندگي اش اين است که پيش از اينکه از لحاظ مالي مستقل شده باشد، ازدواج کند.
يک فکر اشتباه ديگر هم وجود دارد که مذهبي و غير مذهبي نمي شناسد. ما خيال ميکنيم براي رفع تنهاييمان بايد ازدواج کنيم!! در صورتي که کارشناسان امور ازدواج همواره به اين نکته تاکيد مي کنند که احساس تنهايي دليل موجهي براي ازدواج نيست و اگر کسي احساس تنهايي مي کند احتياج به دوست يا مشاور دارد، نه ازدواج!!
البته متاسفانه در اين مورد هم زنان مذهبي ضرر بيشتري مي بينند (به دلايلي که اينجا جاي گفتنش نيست)
ضمنا بسياري از دختران از بيکاري به اين نتايج مي رسند!! بله دختري که صبح تا شام در منزل به سر مي برد يا نهايتا به جلسه هاي دعا مي رود و دو روزي هم دانشگاه، مشخص است که احساس تنهايي مي کند! بسياري از اين احساس هاي محتاج محبت کردن و محبت ديدن از همين بي کاري نشئت مي گيرد. بديهي است که پديده ي بيکاري در ميان زنان به دليل سيستم جذب نيروي تبعيض آميز و هم چنين تصورات سنتي و مذهبي -که زن لازم نيست درآمد داشته باشد- در ميان زنان بيشتر است و همين عامل بسيار مهمي در بوجود آمدن اين احساس تنهايي و نياز است.