تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ مريد نور 
ارادت
اخوي اصلا من اين منظور را نداشتم.مجموعه آنچه از برداشتهاي شما حاكي از يك ذهنيت و پيش فرض نسبت به تصوف است.من اصلا منظورم به فرقه گنابادي و يا هر فرقه ديگر نيست.جسارت هم نباشد خدمت شما كه چون شما نديدي پس...
هر فردي ظرفيتي دارد براي طي طريق.اين بر ميگردد به تفاوت در افراد.مدارج عالي انساني هم به قياس واحد سنجيده نميشود.علي خودش است و عيسي و موسي هم خودش.تقرب و تقواي آنها هم به نسبت هم قياس نميشود.معيار خداست و همه به محك او سنجيده ميشوند.لذا قصد ورود بنده به اين وبلاگ طولاني كردن بحث و ايجاد يك مجادله كلامي نيست.
متاسفانه بيش از مخالفان تصوف هواداران و باصطلاح صوفي منشان به اينها ضربه زده اند.چنانكه اسلام هم قبل از اينكه از ابوسفيان و معاويه و يزيد ضربه بخورد از طلحه و زبير و شريح و ... آسيب ديده.
اما در خصوص تعميق دانسته هاي شما از تصوف به كيهان فرهنگي شماره 241 سال 23 آبان 85 مراجعه كنيد و از دكتر خواجوي بشنويد.
در خصوص آثار مكتوب شيوخ گنابادي ها هم عرض شود بيشتر بگرديد.
اما لينك وبلاگ بنده.اين از سعه صدر شماست ولي من براي مدتي وبلاگ را حذف كرده ام.قصد بنده هم از تاسيس وبلاگ پرسش و پاسخ نبود و نخواهد بود.ترجيح ميدهم اين بحث ها در فضاي خصوصي تري صورت بگيرد تا مسير گفتگو درست طي شود و تابع احساسات نباشد.
جمله ايست از حضرت علي كه مي فرمايد با نادان از در حكمت سخن مگوئيد.البته مردم ما اهل انديشه اند و جوانان ما هم همينطور.اما تصورش را بفرمائيد يك مهندس برق بخواهد براي من از انرژي برق و كاركردهاي صنعتي آن و ... بگويد و من هم بيايم واردش بشوم! چه ميشود!موضوع بندي مطالب و مباحثات كمك ارزنده اي به تعامل بيشتر و بهره مندي از افكار و آراء بصورت متقابل انشاءالله خواهد شد.
سال نو شما هم مبارك
پاسخ

با نام خدا و سلام. ما هم ارادت. به عرض برسانم كه اولاً، من با كتاب ها و مباحث صوفيان بيگانه نيستم. منتها من نوعاً در كتاب ها و مباحث آنان بيش از آن كه استناد به آيات و روايات ببينم، نقل حكايات و اشعار صوفيانه بوده است. تلقي من از تصوف همين هاست و من تصوف را متمايز از عرفان مي شمارم كه جناب خواجوي نوعاً به آنها اهتمام مي ورزد. بي ترديد عرفان به معناي معرفت حق تعالي و طي طريقت او و اولياي او عين اسلام و ديانت است؛ اما آنچه از صوفيان مي بينيم و مطالعه مي كنم، در بسياري از موارد با اسلام سازگاري ندارد. ثانياً، شايد تا حدودي من با شما موافق باشم كه وبلاگ ها ظرفيت هاي بحث هاي علمي آزاد را ندارد. شاهد آن كه من در مدت كوتاهي كه به ايجاد اين وبلاگ روي آوردم، از سوي يك بردار دوست داشتني مورد تهمت ها و اتهام هاي بزرگي واقع شده ام. فرموده است كه تو گمراهي و مردم را گمراه مي كني. تو اهل بدعتي و بدعت گذاري مي كني. تو پيرو ابوحنيفه هستي و مي خواهي اجتهاد در مقابل نص بكني. امام زمان كجاست كه بيايد گردن تو را بزند و.... خدا بر توفيقات ايشان بيفزايد! به هر حال من هم با زبان عاشقي با او سخن گفته و مي گويم و سعي مي كنم، با دليل به نقد ديدگاه وي بپردازم. تا خدا چه خواهد. اگر روزي نتوانستم، بنويسم، تكليف از گردنم برداشته مي شود و وجدانم آرام است كه ديگر تكليفي ندارم. اما بايد خاطر نشان بسازم كه نظاير ايشان بسيار نيستند. قريب به اتفاق وبلاگ نويس ها با روي خوش با مطالب من مواجه كرده اند. خدا همه ما را عاشق خودش كند و به راهي كه مرضي اوست راهنمايي فرمايد. سال نو بر شما هم مبارك.