چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ مريد نور 
ارادت بيشتر
اشتباه شما در رد باورتان نبود چون اساسا من دنبال اين رد و اثبات نيستم و نگاهي به نوشته هاي من در اينجا ميتواند مويد اين مطلب باشد.اينكه عرض كردم اشتباه مي كنيد دقيقا در جايي است كه فكر ميكنيد روش شما در نفي صوفيه و تمايز بين عرفان و تصوف است.
شما تصوف و باور تصوف را در رواياتش ديده ايد كه به نوعي مصداق اخلاقي دارد تا ارشاد و تربيت.
تصوف و حتي همين عرفان نيامده چهار تا كتاب بنويسد و بدهد به مردم و بگويد اين را بخوانيد و عمل كنيد ميشيود عارف و يا صوفي.
دقيقا همينجاست كه اشتباه مي كنيد.مثل اينست كه يك نفر بخواهد عرفان هندي را بشناسد برود كتابهاي اشو را بخواند.اين نيست كه شما مي فرماييد تصوف استنادات خود را بر پايه روايات و اشعار صوفيانه قرار داده .سطحي را كه شما در مطالعه كتب آراء و انديشه هاي تصوف انتخاب كرده ايد مناسب نيست.
نكته آخر اينكه صبور باشيد!توهيني در كار نبوده و نيست و نخواهد بود.اگرچه سعي سالكان طريق بر اين نيست رضايت ارباب جمع را جلب كنند اما توهين و تحقير هم در كارشان نيست.
اين هم كه من و شما قبول نداريم چندان مهم نيست.روي اين تاكيد ميكنم كه اصلا مهم نيست.نفي و اثبات ما چيزي را در اين موضوع عوض نميكند و همه اينها به اين باور بند نيست كه اگر بشود چه ميشود و اگر نشود واويلا!
نه برادر عزيز.سالهاست ما اين تجربه مسلسل و دور باطل را داريم در فرهنگ خودمان تمرين ميكنيم.نفي ميكنيم و لازم شد مي زنيم (انهم از نوع فيزيكي ) و بعد از مدتي ترجيح مي دهيم گفتگو كنيم.
پاسخ

با نام خدا و سلام. سخنان شما به قدري كلي است كه سخن گفتن درباره آن را مشكل مي كند. من چند نكته را يادآور مي شوم: 1. به نظر مي رسد كه شما تصوف و عرفان را يكي مي دانيد و اشتباه من را در اين مي دانيد كه آن دو را از يكديگر متمايز مي شمارم. اين نظر شريف شماست؛ اما به هر حال هر مكتب و آييني اعم از عرفان و غير آن دو بخش دارد: بخش نظري و بخش عملي، و بخش عملي متكي بر بخش نظري است. وقتي يك مكتبي به لحاظ نظري متكي بر منابع و ادله معتبر نباشد، به لحاظ عملي نيز اعتباري نخواهد داشت. 2. عرفان عملي چنانچه بر آيات و روايات نباشد و به تعبيري بدعت باشد، مورد پذيرش اسلام نيست. معيار ما در صحت و سقم يك مرام و روش آيات و روايات است. 3. من آنچه را دريافته و به چشم ديده ام، نمي توانم بگويم، نديده ام. من در اين جلسه علم و سواد و قرآن و حديث مشاهده نكردم. به نظر من اين ضعف اين جماعت است. آيا شما اين را ضعف اين جماعت نمي شماريد؟ 4. اين كه ديگران چه رفتاري كرده اند، به اينجانب مربوط نيست و خودشان بايد پاسخ بدهند. من موضع مستقلي دارم و انتظار دارم، من و سخنم را با خودم و سخن خودم محك بزنيد.