ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

سلامي دوباره

بنظرم عنوان عشق الهي مي مطلبد كه اثباتي از عشق بگوييد

نه در رد كسي وچيزي.فضاي معنوي با اين مدح خواني زيبا را كم

ميكنه.پس دوباره: به جز ديوونه ها همه عاشقن

ضمن انكه فكر نميكنم همه تصوف مال ديونه ها باشه

دعاگو

پاسخ

سلام عليكم. اولاً، لازمه هر اثباتي يك نفيي است. بديهي است كه ميان دو نقيض را نمي توان جمع كرد. ثانياً، گفتماني كه ميان من و يك برادر دوست داشتني صوفي صورت گرفته، به قدري صميمانه است كه اين نفي ما خاطر هيچ منصفي را آزرده نمي كند. چنان كه نه من از برادر صوفي دل آزرده ام و تصور مي كنم، نه او از من دل آزرده است. ثالثاً، من هم با شما هم نظرم كه عاقل ها عاشق اند. البته منظور عشق به خدا و اولياي خداست. بايد آدم ديوانه باشد كه اموري فناپذير و احياناً زيانبار دل ببندد و عشق بورزد. مخلص شما دوست عزيز. خدا همه ما را عاشق كند.

سلام رفيق!

به روز نميكني؟؟

عيدت مبارك. اما امروز با قسمت دوم حديثت به روزم. هل الدين الا الحب و البغض؟

يا علي

غدير ثاني

پاسخ

با نام خدا و سلام. من به مطلب شما دوست دلبندم سر زدم و ضمن استفاده از اخلاق خيلي خوب شما نقدي هم بر مطلب شما نوشتم كه براي استفاده خوانندگان به نقل آن در اينجا هم مبادرت مي كنم.سلام برادر خوب و دلبندم. اولاً، از اين كه مطالب دوستان ديگر را كه بر خلاف شما نظر دارند، با احترام و ادب نقد كرديد، بدون اين كه به آنان ناسزا بگوييد و به القابي مثل عمري بودن و دشمن زهرا(س) بودن و كافر و منحرف و گمراه و نظاير آنها بودن متهم نكرديد، خيلي خوشم آمد. باور مي كنيد، برخي به قدري با خشونت و بي ادبي و تهمت زني با مخاطب برخورد مي كنند كه آدم جرأت نمي كند با آنان همسخني كند. نقد بايد دوستانه و محترمانه باشد، مثل نقد شما. اين رفتار شما مرا تشويق مي كند كه سخن شما را نقد كنم.ثانياً، من نظر شما را مبني بر اين كه بايد خلفا را لعن كرد، قبول ندارم و ادله شما را نيز رد مي كنم. البته نقد همه سخنان شما در اين كامنت ممكن نيست. شما اگر به آيات قرآن استناد مي كنيد، آن آيات مطلق نيست و چندين قيد دارد. يكي آن كه لعن در آنها عام است و به اشخاص معين نظارت ندارد. ديگر اين كه لعن گروه مورد اشاره قرآن باعث مفسده هاي بزرگي در امت اسلامي نمي شود، مثل تفرقه امت اسلامي، سوء استفاده قدرت هاي استكباري از تفرقه، اباحه خون شيعه و ريختن خون شيعه، آزردن برادران ديني ما از اهل سنت كه هيچ از واقعيات صدر اسلام هيچ خبري ندارند، دوري بيش تر برادران اهل سنت از اهل بيت و دشنام دادن به ائمه شيعه و .... شما عنايت داريد كه لعن كافران اگر خلفا را كافر حساب كنيم كه محل تأمل است، مستحب است؛ اما تفرفه، مردم آزاري، موجبات دوري از اهل بيت و دشنام دادن به ايشان را فراهم كردن و .... حرام است و در هنگام تزاحم مستحب و حرام بايد امر مستحب را كنار نهاد.ثالثاً، اين كه مي فرماييد، اين وبلاگ ها را سني ها نمي بينند و مختص شيعه است، دليل قانع كننده اي براي ترويج لعن نيست؛ چون وقتي در گوگل سرچ انجام بشود، تقكيكي ميان مطالب شيعي و سني نمي شود و سنيان هم به مطالب شيعه ها دست پيدا مي كنند؛ چنان كه شما به مطالب سني ها دست پيدا مي كنيد.رابعاً، من مخالف اطلاع رساني نسبت به واقعيت هاي صدر اسلام نيستم. منتها شما مي توانيد بدون لعن و ابراز احساسات به اطلاع رساني مبادرت كنيد. ادله را با ادب و احترام ياد كنيد و بروز احساسات را به دل مخاطبان واگذاريد.خامساً، شما اگر ملاحظه مي فرماييد كه سنيان در سيستان و بلوچستان رو به افزايش هستند، بايد واقعيات را به طور همه جانبه بررسي كنيد. هميشه براي روي دادن يك واقعه عامل واحدي وجود ندارد. آيا شما مطمئن هستيد كه تنها عامل افزايش سنيان عدم تبليغ شيعه است؟ آن هم از طريق لعن؟ آيا تا به حال شنيده ايد كه يك نفر سني با لعن شيعه به شيعه گرايش پيدا كرده باشد؟ من در يكي از نامه هاي كساني كه به دست علامه عسكري شيعه شده بودند، خواندم كه نوشته بود:‏ عامل شيعه شدن من اين بود كه ديدم شما خلفا و عايشه را با عزت و احترام ياد مي كنيد و پس از نام آنان جمله دعاييه «رضي عنه» را مي آوريد.فكر مي كنم همين اندازه كافي باشد تا بعد. مطئنم كه از نقد اين ناچيز و به تعبير يكي از دوستان دوست داشتني گمراه و اهل بدعت و آتش برافروز جهنم و پيرو ابوحنيفه و .... ناراحت نمي شوي. اگر ناراحت شدي، به من بگو كه ديگر از اين فضولي ها و حرف هاي مفت و .... نگويم. قربان دلبندم. قلبي خواهان عشق

سلام

سال نو باديدنو مبارك

امشبم مبارك

به جز ديونه ها همه عاشقند

عنوان مطلب خيلي زيبنده وبلاگ قشنگت نيست

ياحق

پاسخ

با نام خدا و سلام. سال نو بر شما هم مبارك. خوشحال مي شدم، مي فرموديد كه چرا عنوان مطلب زيبنده وبلاگ نيست. به هر حال از لطف شما متشكر. خدا نگهدار
+ مريد نور 

ارادت
كامنت عزيزان را خواندم.اما پاسخ شما در مورد(به هرحال اگر همه صوفي ها مثل شما منصف باشند، ) يكبار عرض كردم خيلي هنر كنيم سالك باشيم و اينكه از هزاران تن يكي تن صوفي اند.
از نام و نشان بگذريم.اينها همه لفظ است.
من تو يكي از نوشته هام اين مطلب رو آوردم كه :

راه يكي بيش نيست راهنمايان هزار

يا حق

پاسخ

با نام خدا و سلام. ما هم ارادت. چقدر آدم عشق مي كند، دو نفر با اختلاف عقيده سخن همديگر را نقد كنند، بدون اين كه حقد و كينه همديگر را برانگيزند و محبت ها سر جاي خودش باشد! من در محيط كاري ام با يكي از دوستان بسيار دوست داشتني كه با هم خيلي اختلاف نظر داريم، به طور مكرر مناظره علمي در برابر مخاطبان كثيري برگزار مي كنيم. باور مي كنيد، اگر بفرماييد: توي اين دنيا چه كسي را بيش از همه دوست داريد، چه كسي است، عرض مي كنم: اين دوستم؟ نه من به او توهين مي كنم و او را به نفهمي و جهالت و بدعت و كفر و زندقه متهم مي سازم؛ نه او مرا. اما امان از زبان نيش دار و زهرآلود برخي ها كه والله من تنم مي لرزد، با آنان همسخني كنم. خودشان را عين اسلام و ديانت مي شمارند و ديگران را عين كفر و بدعت و زندقه. كم است كه حكم اعدام طرف را صادر كنند! خدا ما را به راهي كه مرضي خودش است، راهنمايي كند.اما سخن شما اي دوست عزيز! من نظرم اين است كه راهنمايان و استادان كم اند و رهزنان بسيار. شما خودتان نيز در يكي از كامنت ها همين مطلب را تأييد فرموده بوديد.خدا نگهدار.
به نام خدا
سلام
اي مقتداي نيکي ها و خوبي ها! اين خاک خشک و عطش ناک، ميزبان خوبي براي روح عرش نشين تو نبود و ميله هاي سرد زندان و زنجيرهاي دست و پايت نيز تاب ديدن اين همه بي رحمي را نداشت. مناجات هاي نيمه شب و سجده هاي طولاني ات، شب هاي ظلماني زندان را با سحر پيوند مي داد و هر دل مرده اي را به نسيم بهشتي مژده مي بخشيد. سلام بر تو که از دامان خاک به افلاک پر کشيدي. به اميد روزي که آفتاب ظهورش از پس سال هاي غيبت، بيرون آيد تا غم از دست دادن پدر خود را بر سينه مالامال از درد شيعيان هموار نماي
شهادت مظلومانه امام حسن عسکري (ع) را خدمتتون تسليت عرض ميکنم
چه زيباست آن هنگام که بانگ انا المهدي از سوي خانه عشاق به گوش جهانيان رسد
بياييد دعا کنيم که امسال بتوانيم جاده هاي انتظار را به پايان برسانيم و شاهد ظهور باشکوه مولا باشيم
التماس دعا

سلام بر دوست بزرگوارم

انشاءالله كه سال جديد سالي سرشار از طي طريق الي الله از مسير محبت اهل بيت عليهم السلام و عمل به اعمال آن بزرگواران براي شما باشد و براي من هم دعا كنيد كه بتوانم در حد توان در اين مسير قدم بردارم.

مباحث شما رو دنبال كردم. باز هم بايد اين نكته رو به همه دوستان گوشزد كنم كه ملاك صحت مسيري تشخيص ما يا خوش آمدن و يا نيامدن ما نيست بلكه ملاك مقايسه مسير با عملكرد اهل بيت عليهم السلام ميباشد.

اگر قدمي جز در جاي پاي ائمه قرار بگيرد اگر به عرش اعلي هم برود(كه نخواهد رفت) گمراهي و ضلالت محض است. نبايد عقل را به چشم سپرد چرا كه مرتاض هاي هندي هم با رياضت به جايگاههايي ميرسند و اين قدرت نفس انسان را ثابت ميكند. مهم اين است كه آيا اهل بيت چنين ميكردند يا خير!!

مقايسه عملكرد برخي از صوفيان با مسير اهل بيت همه چيز را آشكار ميكند. حال ممكن است بعضي از اوقات مصداقها متفاوت باشد.

صوفيان بزرگترين ضربه اي كه وارد ساختند بدنام كردن عرفان شيعي است كه متاسفانه هنوز هم اين ذهنيت در برخي از افكار وجود دارد.

موفق باشيد

ماه ربيع ماه شادي اهل بيت هم بر شما خجسته باد

لطفا يكبار ديگه لينك لينك باكس رو برام بفرستيد.

يا علي

ارکان ايمان

پاسخ

با نام خدا و سلام بر دوست بزرگوارترم. از الطاف شما متشكر. به نظر من چون دين اسلام فطري است، براي آدمي جاذبه دارد و كساني كه به اسلام مي گروند، به سبب همين جاذبه اش است؛ بنابراين خوش آمدي افراد از دين از امتيازات اين دين است. نيز اگر طريق انبياء و ائمه مورد تأكيد قرار مي گيرد، به لحاظ اين است كه عقل و فطرت سليم آدمي از ايشان خوشش مي آيد. پنهان نيست كه اگر خوش آمدن بر پايه هوا و هوس و تمايلات دنيوي باشد، چنين خوش آمدني مذموم است؛ اما اگر بر پايه تمايل قلب و عقل سليم باشد، اين خوش آمدن ممدوح است. عاشق باشيد.

عده اي در طول تاريخ همواره عرفان و تصوف را به بي راهه برده و از آن سوء استفاده ها كرده اند با سبيل كلفت كردن و هو هو گفتن كه نتوان ره عارف رفت!

موفق باشيد

سلام من نه از عشق چيزي ميفهمم نه از تصوف اما اين رو ميفهمم كه اگه بخواي حقيقت رو بفهمي جز از طريق ائمه و قران راهي نيست و راه ائمه رو چطور ميشه فهميد؟جز با مطالعه ي روايات و احاديث و رسيدن به اجتهاد در اين باب؟پس وقتي راه مشخص شد ديگه لزومي داره بري دنبال قطب؟و در قران هم هست كه هدايت هم با خداست اگه راست بگي انشاالله خودش برات استاد هم بفرسته شايد انشاالله

ارادت.مثل اينست كه ملاصدرا اين كامنتها را خوانده و چنين حرفي زده
در هر حال باور صوفيان حقيقي و فارغ از كرامت و شطحيات همين است كه ايشان گفته اند.روي اين شطحيات يك تبصره ماده واحده بزنيد كه جاي بحث دارد!
تعريف مريد نور را در سايتي كه آدرسش آمده ملاحظه بفرماييد.مشخصات بنده هم در حد نام و نشان موجود است.از خصوصيات اخلاقي هم كه گفتم برايتان و شهير به بدنامي تا الي ماشاءالله.
اگر بنده خيلي به طنز سخن مي گويم براي اينست كه سالها تلخي كلامم را جبران كنم.
برقرار باشيد
پاسخ

با نام خدا و سلام. من نيز وقتي كتاب ملاصدرا را براي بار ديگر براي خلاصه نوشتن و انتقال به وبلاگ خواندم، شگفت زده شدم كه چه شباهت زيادي ميان آنچه كه من در حسينيه شريعت و آنچه ملاصدرا توصيف كرده است، وجود دارد. به هرحال اگر همه صوفي ها مثل شما منصف باشند، اين انحرافات و بدعت هاي دراويش ادامه پيدا نمي كرد. من از درگاه خداي تعالي براي شما توفيق بيش از پيش خواهانم. عاشق باشي.

سلام عليكم. جاهلان در تاريخ با نادانيشان و نفسانياتشان پراكنده اند بجز دوران بعد از ظهور كه خيلي قليل اند. از روايات بر مي آيد كه بعضي از همين جاهلان كه رجعت را كذب مي ژنداشتند نيز رجعت مي كنند.

از كتاب رجعت نوشته كيه؟؟ اما به تصحيح استاد جعفر سبحاني