ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

باز هم سلام
من نمي دونم ايا نوشته هايي كه از اون دوست نقل كرديد واقعا براي نقد مطلب شما نوشته شده يا نه؟ اما در داستان حضرت نوح نقل شده از اين دوست خيلي فرق هست تا داستاني كه مولانا به شعر اورده. در داستان اصلا اين رو نشون نمي ده كه خدا به نوح گفت پس چطور من دعاي تو را در حق مخلوقاتم كه نافرماني كردند استجابت كردم و اونها رو غرق كردم! اصلا مگه خدا همون وقت كه عذاب رو نازل مي كرد اون حس افريدگار به مخلوقش رو نداشت و اومد فقط به خاطر دعاي پيامبرش اون همه ادم رو غرق كرد بدون اينكه ببينه اين كار درسته يا نه! و بعد به اين احساس رسيد؟!

برداشتي كه من از شعر مولانا كردم اينه كه خدا مي خواست ميزان فرمانبرداري حضرت نوح رو بسنجه و نشونش بده همونطور كه به همه مخلوقاتش اعم از بد و خوبشون محبت داره اما اين احساس رو فداي حقيقت نمي كنه و عدالتش رو اجرا مي كنه! اما براي نوح خيلي سخت بود كوزه هاي ساخت دستش رو بشكنه! گرچه ساخت كوزه در برابر خلق انسان هيچه! حضرت نو ح هم به كوچكيه خودش در برابر خدا و عدالتش پي برد و از شدت ناراحتي كوزه هاش رو شكست.
در اين شعر اصلا نيومده كه بعد از اين ماجرا اين پيامبر ‍‍، نوح خوانده شد!

ولي با خوندن اين داستان كه براي من تازگي داشت يك سوال پيش اومد برام كه چرا خدا مي خواست دوباره نوح رو ازمايش كنه! چون در روز نازل شدن عذاب نوح همسر و پسرش رو رها كرد و سوار كشتي شد. يعني شكستن كوزه هاي ساخت دستش براش سختتر از غرق شدن فرزندش بود! و يا چون فرزندش كافر بود باز پذيرفتن عذاب براي پدرش قابل قبولتر بود تا شكستن كوزه هايي كه هيچ گناهي نداشتن!

بهر حال اين مطلب قشنگ و درست شما و نقل نقد اون دوست براي من خيلي مفيد بود.
ممنون از دعوتتون و منتظر مطالب ديگه تون هستم
.