نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

سلام به شما دوست عزيزم

مطالبتون رو خوندم زيبا بود.كاش مجبور نمي شديد اين همه وقتتون روبراي پاسخگويي به برخي هاصرف كنيد.ضمنا هركسي بادنياي ذهني خودش خوش است.كاش ....

ازدرد سخن گفتن و

ازدرد شنيدن

با مردم بي درد

نداني كه چه دردي است.......

اما عاشقان به جاي بي دردان هم درد عشق مي كشند وچه شيرين است!درد عشقي كشيده اند كه مپرس!دلبري بر گزيده اند كه مپرس!شهد وصلي چشيده اند كه....

دلتنگ كه نيستي؟!هستي؟!ازچه دلتنگي..؟دلخوشي ها كم نيست!

مدانم كه زبان حالت اين است:

فاش مي گويم وازگفته خود دلشادم بنده عشقم واز هردو جهان آزادم

طلبه ،طالب حقيقت است كه عشق حقيقي است.اگر نيست پس نيست.بر او نمرده نماز بايد خواند.هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق.

هركه عشقش درتماشا نقش بست عينك بدبيني خودرا شكست

زندگي موسيقي گنجشك هاست زندگي باغ تماشاي خداست

حال من درشهر احساسم گم است حال من عشق تمام مردم است

موفق وشادباشي

***

پاسخ

سلام بر شما دوست مهربان! از لطف شما ممنونم. كاش همان طور كه شما آرزو كرديد، بود؛ اما چه كنم كه از همان اوايلي كه من اين وبلاگ را ايجاد كردم، برادري سر نامهرباني را با من گذاشت و بعد متوجه شدم كه او با همه كساني كه هم عقيده او نيستند، نامهربان است و به عنوان طلبه تعابير بسيار گزنده و اهانت آميزي را در مورد مخالفان عقيده اش به كار مي برد. خودش را عين اسلام مي داند و مخالفش را عين كفر و بدعت و شرك. از هيچ كسي نيز پروايي ندارد. به مردان وارسته اي مثل شيخ نخودكي اصفهاني، شيخ رجبعلي خياط و سيد هاشم حداد نيز اهانت هاي بزرگ مي كند. چه بايد كرد؟ من ابتدا در يادداشت هاي خصوصي از اين برادرمان تقاضا كردم، با خشونت و اهانت با مخاطبش سخن نگويد. اين موجب مي شود، سخن منطقي اش نيز بي تأثير شود؛ اما اين تقاضاي من او را جري تر كرد و من ناگزير شدم، در پست هاي وبلاگم رفتار و سخنان او را البته به طور غير صريح و با احترام و ادب و با استناد به آيات و روايات به نقد بكشم. مع الوصف ايشان مي فرمايند كه من به او اهانت كردم و حتي دروغ نسبت دادم و تهمت زدم. كاش به طور مشخص مي فرمود، اهانت و دروغ و تهمت من چيست؛ همان طور كه من اهانت هاي او را با آوردن عين مطالبش مشخص كردم. من از همه خوانندگان مي خواهم در تمام پست ها و يادداشت هايم بنگرند، اگر كوچك ترين اهانت و دروغ و تهمتي از من يافتند، اعلان فرمايند تا من از ايشان معذرت خواهي كنم. من تنها اهانتم به ايشان اين است كه شما گزنده و خشن و توهين آميز با مخاطب سخن مي گوييد و اين نيز چيزي جز گزارش واقعيت نيست. شما ملاحظه مي فرماييد كه اين تنها تلقي من نيست. ديگران نيز به وضوح مي يابند كه او اهانت آميز سخن مي گويد و لذا در يادداشت هاي وبلاگش از او خواسته اند، چنين نكند؛ اما او توجيه مي كند و مي فرمايد كه خدا و معصومان نيز برخي را مورد اهانت قرار داده اند و انعام و سگ و خر و مانند آنها خوانده اند؛ اما ايشان توجه نمي فرماييد كه اين تعابير خطاب به مشركان لجوج است؛ نه افراد غير لجوج، چه رسد به افراد مسلمان و مؤمن. البته ايشان ابتدا مخالفانش را از جرگه اسلام و ايمان خارج مي كند و بعد با اين تعابير مي خواند. خدا آني و لحظه اي ما را به خود وانگذارد.