نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
گفتماني ميان من و يكي از دوستان درباره ادب بحث

به نام خدا؛ سلام عليكم؛ آقاي ... جان! جاي بحث علمي تحقير و خشم آلودگي نيست. آن در جاي ديگر مناسبت دارد. خشم آلودگي و تحقير و توهين استدلال را بي اثر مي كند. شما بايد فرض كني، مخاطبت حتي اگر مسيحي و يهودي هم باشد، دوست دلبند توست. كسي است كه نمي خواهي به او نازك تر از گل بگويي. هر وقت خواستي مطلبي بنويسي، اول خشم خودت را فرو بخور و بعد مطلب خودت را بنويس. اگر به سخن كسي ايراد و انتقاد داري، با تحكم به او نگو تو اشتباه فكر مي كني يا گمراه هستي، بلكه به صورت سؤالي بگو: آيا فكر نمي كني كه اين طور درست باشد؟

... جان! اگر قول بدهي كه مهربان بنويسي، من هم قول مي دهم، با شما در بحث ها همراهي و كمك كنم. اما اگر با تندي و توهين و خشم آلودگي بخواهي مطلب بنويسي، من فكر مي كنم، همراهي ام تنها ثمري كه دارد، وقت من را تلف مي كند.

... جان! اگر به يك بچه هم بگويي، تو، او هم به شما مي گويد، تو. يك بچه هم نمي خواهد شخصيتش خورد شود، چه رسد به شخص بالغ.

موفق باشي و عاشق!

اما درباره آن دوست خوبم كه فرمودند: «اگه ايرادي از منو شما ديد در ايميلمون بفرسته نه مثل يه نامه سرگشاده كه خيليها خوشحال بشند و آتو بگيرند.»

عرض بكنم كه خود آقاي ... ترجيح مي دهند، مطلب من علني باشد و گرنه خصوصي مي كردند كه فقط خودشان مطلع باشند؛ به علاوه اين سخن من از قبيل «به در مي گويم كه ديوار بشنود » است. دوستان مسيحي هم اين مطالب را مي بينند و بسا سبب شود، آنان نيز فضاي مناسبي را براي بحث فراهم كنند.

نيز فرمودند: «من با ساده انگاري اين برادر خوبم مخالفم. بحث علمي و مناظره زماني سودمند و موثرست كه طرف مقابلم قواعد آنرا رعايت كنه. نه اينكه مدام لب و قلم به دشنام و هتك حرمت بگشايند و ما هم سادگي كنيم.»

من عرض مي كنم: به هيچ وجه پاسخ بدي بدي نيست. به علاوه اين يك رسم جاافتاده و آكادميك در دانشگاه هاي ماست كه در محفل علمي جاي ابراز احساسات نيست. گذشته از اين من به دوست خوبم توهين نمي كنم و او را «ساده انگار» نمي خوانم. دوست خوبم شما مي توانستيد اين تعبير را به كار نبريد. اين ناچيز كه با شما سخن مي گويد، استاد دانشگاه است و داراي مدرك دكتري در رشته الهيات.

فرمودند:‏ «از نوشته هاي آنان نيك پيداست كه دانش كافي هم درباره اسلام دارند و به قول قرآن: آنان همانطور كه فرزندان خويش را ميشناسند حقانيت دين اسلام را هم ميشناسند. پس جاي مباحثه و مناظره اي باقي نميماند. چه آنكه يه طرف هنوز در انديشه جنگهاي صليبيست.و منطق سرش نميشه. علي الحال من به كمك يه روحاني بزرگوار يكي ازين وبلاگها رو بستم تا هشداري باشه به مابقي اسلام ستيزان. كه شمشيراشونو قلاف كتتد و دست از حق ستيزي بردارند كه بجز خسران دنيا و عقبي ارمغان ديگري نداره.»

من عرض مي كنم:‏ مناظره با ناآگاهان معنا ندارد و وبلاگ يا سايت بستن چاره كار نيست. مگر در اين فضاي گستره اينترنت با بستن يك وبلاگ يا سايت مي توان دهان همه مخالفان اسلام را بست؟

موفق باشيد و عاشق

پاسخ

اين يادداشت دنباله اين يادداشت هاست: چهارشنبه 19/2/1386 - 4:26 ص ): يك گفتمان در زمينه ادب و مهرباني در نقد؛ سه‏شنبه 18/2/1386 - 4:55 ع ): يادداشت براي يك برادر درباره مواجهه با يك دوست مسيحي