ز دست كوته خود زير بارم كه از بالابلندان شرمسارم
مگر زنجير مويي گيردم دست وگرنه سر به شيدايي برآرم...
سلام
ولي مسلمانان الان مثل پيامبر و امامان رفتار نمي كنند
فقط اسمشون مسلمانه البته نه همه ولي اكثرا اينجوري شده اند
دعا كنيد زماني مسلمان واقعي بشويم
با سلام !قبل از اينكه وبلاگتون رو بخونم اجازه مي خوام نظر بدم:چند دفعه اي تصوير وبلاگتون رو ديده بودم رقبت نميكردم بخونم فكر نميكردم با محتوا باشه اما وقتي سر زدم ذوق كردم !تصوير وبلاگتون به خوبي گوياي محتواي بلندش نيست .از اين به بعد منم ميخوام يكي از مهموناي سفره عاشقي باشم اگه اجازه بدين؟
ميلاد امام جواد عليه السلام رو به سلطان عشق حضرت صاحب الزمان عج و همه راهيان عشق تبريك ميگم
سلام شما اين همه نكته رديف كرديد اما پاسخ سوالات منو نداديد فكر مي كنم نمي خواهيد جواب بديد اين نكته هايي هم كه رديف كرديد همه اش تناقض در تناقضه مثلا من ميگم ملاك تشخيص اينكه امر خدا چيه و كدوم مطلب بدعته يا نه چه ملاكيه چون ممكنه يك نفر بگه اين بدعته يكي بگه نه شما به جاي جواب قانع كننده ميگيد ملاكش مجتهدين هستند نه عوامانه خوب ملاك تعيين اينكه كي افكارش عوامانه است و كي نيست چيه؟ ملاك تعيين اينكه كي مجتهده و كي نابجا ادعاي اجتهاد مي كنه چيه؟ اصلا اگه دو مجتهد قطعي اختلاف كردند در تعيين مورد بدعت تكليف چيه؟ و خيلي تناقض هاي ديگه بهرحال من جوابمو گرفتم ديگه نمي خواد جواب بديد فهميدم با چه كسي طرف هستم
سلام بر خواهرم سميراخواهر من كه به شما اهانتي نكردم كه شما برآشفته شديد. من تلاش كردم، در حد آگاهي خود پاسخ شما را بدهم. شما فرموديد: «پاسخ سوالات منو نداديد. فكر مي كنم نمي خواهيد جواب بديد.»عرض ميكنم: من احساس ميكنم، پاسخ همه سؤالهاي شما را دادم.فرموديد: « اين نكته هايي هم كه رديف كرديد همه اش تناقض در تناقضه».عرض ميكنم: تناقض اين است كه دو مطلب با هم ناسازگار باشند. من احساس نميكنم كه مطالبم با هم ناسازگار باشد.فرموديد: «من ميگم ملاك تشخيص اينكه امر خدا چيه و كدوم مطلب بدعته يا نه چه ملاكيه چون ممكنه يك نفر بگه اين بدعته يكي بگه نه شما به جاي جواب قانع كننده ميگيد ملاكش مجتهدين هستند نه عوامانه خوب ملاك تعيين اينكه كي افكارش عوامانه است و كي نيست چيه؟ ملاك تعيين اينكه كي مجتهده و كي نابجا ادعاي اجتهاد مي كنه چيه؟ اصلا اگه دو مجتهد قطعي اختلاف كردند در تعيين مورد بدعت تكليف چيه؟ و خيلي تناقض هاي ديگه»عرض ميكنم: اولاً، امر خدا و رسول(ص) همان است كه در آيات و روايات آمده است.ثانياً، ملاك بدعت مجتهدان نيستند؛ بلكه موافقت يا مخالفت با امر خدا و رسول(ص) است. تشخيص اين كه كدام با امر خدا و رسول(ص) موافقت يا مخالفت دارد، به عهده كسي است كه به آيات و روايات آشنايي كافي دارد و او نيز كسي جز مجتهد نيتست.ثالثاً، تشخيص اين كه چه كسي مجتهد است، به طور طبيعي بر عهده كساني است كه در زمينه معارف اسلامي مطالعه دارند.رابعاً، اگر دو مجتهد با يكديگر اختلاف نظر و فتوا داشتند، هيچ يك اهل بدعت نيستند؛ چون نظرشان متكي بر آيات و روايات است. اشتباه فهميدن مجتهد معفو است. موفق باشيد و صبور
اگه شرف داشتي كامنت منو نمي خوردي
اينجا رو كليك كن
http://comment.parsiblog.com/Comments.aspx?NoteID=247599
جوابت اينجاست
سلام بر برادر سني آقاي محمد عثمان كلائي
شما كراراً به وبلاگ اينجانب تشريف آوريد و چنين يادداشت اهانت آميزي گذاشتيد. نظر به اين كه من قصد ندارم، با شما مقابله به مثل بكنم و به شما اهانت كنم، از پاسخ گفتن خودداري كردم. جهتش هم اين است كه وقتي باب اهانت و دشنام گشوده شود، منطق و استدلال گم مي شود. به علاوه اهانت و دشنام گناه كبيره و حرام است. اما اكنون كه اصرار شما را ملاحظه مي كنم، براي اتمام حجت بر شما، نخست يادداشت شما را كه در وبلاگ «سراي انديشه» مرقوم فرموديد، مي آورم و سپس چند نكته در پاسخ عرض مي كنم:شما مرقوم فرموديد: «...كامنتها رو خوندم و نظرات موافقين و مخالفين برام جالب بود مخصوصا اين منافق دوروي صدچهره (قلبي خواهان عشق) ضمنا يك كلمه به ايشون مي خواستم بگم.شما كه خودت رو عاشق مي داني غلط مي كني كه بعضي كارهاي خليفه راشد حضرت عمر بن خطاب رضي الله را خلاف شرع مي داني و غيرقابل قبول . كار پاكان را قياس از خود مگير گرچه باشد در نبشتن شير شير. وقتي عظمت كسي رو درك نمي كني سكوت بهترين كاره، نه ايراد گرفتن به كارهايي كه اون بزرگ به حكمتي انجامش داده كه ما افراد سطح پايين نمي تونيم هضم كنيم. ضمنا عظمت ايشان احتياج به تأييد امثال تو نداره.»اما چند نكته در پاسخ:1. برادر جان! بدان كه اگر قصد فحاشي و اهانت داري و مي خواهي، تعابيري مانند «منافق دوروي صد چهره، غلط مي كني و سكوت كني بهتره » در سخن خود به كار بگيري، من از گفتگو كردن با شما معذورم و كامنت هاي شما را حذف خواهم كرد.2. اگر قصد گفتگوي دوستانه و مؤدبانه و بر پايه استدلال و استناد به آيات و روايات داريد، من چند نكته را در ايراد به عقايد اهل سنت و برخي از كارهاي جناب عمر در وبلاگ «سراي انديشه» مطرح كرده ام. شما لطف فرماييد، با استفاده از توضيحات علماي محترم اهل سنت پاسخ فرماييد تا تضارب آراء صورت گيرد و بحث علمي انجام شود. شما فرموديد، كارهاي جناب عمر حكمت هايي داشته است، ممنون خواهم شد، اين حكمت ها را براي آشنايي ما بيان فرماييد.موفق باشيد.
سلام بر شماچند نكته را عنايت فرماييد:1. اهل بدعت دشمن دين است و قصد براندازي دين را دارد و از قبيل منافق خواهد بود.2. سبّ در روايت به معناي ذكر عيب يا الفاظي در تحقير است كه البته نبايد دروغ باشد. منتها همان طور كه آمد، در شرايطي جايز است كه مرحله هاي گفتگوهاي دوستانه و مؤدبانه و استدلالي طي شده باشد و احتمال اين هم وجود داشته باشد كه سبّ تأثير مثبت داشته باشد.3. اگر كسي با استناد به آيات و روايات مطلبي را بيان كرد، نبايد او را بدعتگذار ناميد. 4. تشخيص اين كه چه كسي بدعتگذار است، با مجتهد است؛ نه افرادي كه معلومات مذهبي عوامانه دارند.5. مي دانيد كه مجتهدها در عين كه همگي سخن خود را به آيات و روايات مستند مي كنند، با هم در مواردي اختلاف نظر و فتوا دارند؛ اما همديگر را به بدعتگذاري متهم نمي كنند. جهتش هم همين است كه هريك از آنها براي نظر و فتواي خود شواهدي از آيات و روايات دارند.
به نام خداسلام بر شمابه نظر مي رسد، دشنام اهل بدعت منوط به شروطي جايز است؛ چنان كه در قرآن گروهي از كافران و منافقان حسب مورد چارپا و سگ و خر و چوب خشك ناميده شده اند. منتها بايد به شروط آن توجه داشت و آن شروط عبارت اند از:1. دشنام ذكر مطلبي دروغ و خلاف واقع نباشد؛ بلكه مطلبي راست مثل عيوبي كه در بدعت گذار وجود دارد.2. واقعاً شخص بدعت گذار باشد؛ يعني سنتي را برخلاف اوامر خدا و رسول(ص) بنيان گذاشته باشد؛ نه اين كه هركسي مخالف خودش را به بدعت گذاري متهم كند و بعد به او دشنام دهد. بايد توجه داشت كه اگر كسي سخن خود را به آيات و روايات مستند كرد، بدعت گذار نيست.3. نهي بدعت گذار مانند هر نهي از منكري بايد مرحله به مرحله و از نرمي به شدت باشد. بايد ابتدا با ادب و احترام و استدلال و بعد در صورت عدم تأثير با اهانت و شدت ورزيدن باشد.4. بايد احتمال تأثير مثبت وجود داشته باشد؛ يعني موجب شود، بدعت گذار از بدعت گذاري باز ايستد و مردم از پيرامونش پراكننده شوند؛ اما اگر دشنام دادن و اهانت به بدعت گذار او را جري تر كند و موجب شود كه او به مقدسات ما دشنام دهد، نه تنها جايز نيست كه حرام است؛ چنان كه در قرآن آمده است: وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ (انعام/108)؛ كساني را كه بت ها را پرستش مي كنند، دشنام ندهيد تا آنان نيز خدا را از روي ستم و ناداني دشنام دهند.
موفق باشيد!
باسلام
حضرت علي عليه السلام در نامه خود به مالك اشتر مي فرمايد: «مهرباني، عطوفت و نرم خويي با مردم را در دل خود جاي ده ،از صميم قلب آنان را دوست بدار و به ايشان نيكي كن. نسبت به ايشان به سان درنده اي مباش كه خوردن آنان را غنيمت شماري. زيرا مردم دو گروهند، دسته اي برادر ديني تو هستند و گروه ديگر در آفرينش همانند تو. اگر گناهي از ايشان سر مي زند، عيبهايي برايشان عارض مي شود و خواسته و ناخواسته خطايي انجام مي دهند، آنان را عفو كن و از خطاهايشان چشم بپوش همان گونه كه دوست داري خداوند تو را ببخشد و از گناهانت چشم پوشي كند. زيرا تو مافوق مردم هستي و كسي كه تو را به كار گمارده، مافوق تو و خداوند بالاتر از او ... هيچ گاه از بخشش و گذشت پشيمان نشو و به كيفر و مجازات شادمان مباش. در عمل به خشم و غضبي كه مي تواني خود را از آن برهاني، شتاب نكن»
شكرانه برتر
باتشكر
سلام. شما نميخواستين كسي رو متهم كنيد يا پشت كسي صحبت كنيد ولي بالاخره از روي نوشته ها ميشه فهميد كه چه كسي بددهني ميكرد و چه كسي جواب ميداد. به هر صورت ما آيا بايد قبول كنيم كه شخص بد دهان، نا آگاه بوده و شخص جواب دهنده، عجول، آيا اين برداشت من درسته يا نه؟
من هم مثل شما طرفدار آرامش و خوشرويي با افراد هستم چون اين رو بعنوان الگو از ائمه ديدم و به قول امام صادق كه ميگه: سه تا اخلاق دشمنان ما رو نداشته باشيد: تعصب، بددهني و جوشي بودن. و من توي اين بحثها همه اينها رو ديدم. تعصب نسبت به افراد خاصي كه اينها الا و بلا هركاري كه ميكنند درسته، بددهني نسبت به همديگه و جوشي بودن نسبت به صحبتهاي ديگران بدون اينكه بذاريم طرفغ مقابل حرفش رو بزنه و دفاع كنه. متاسفانه، بيشتر ما طرفداران اهل بيت، جزو دشمنان ايشان هستيم. به همين راحتي.