آموزش پیرایش مردانه اورجینال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
سلام. جامعه ما در گير ناسزاگويي شديدي است. فرهنگ ما گفتار و كردار و رفتار نيك است اما وااسفا.

ز دست كوته خود زير بارم كه از بالابلندان شرمسارم

مگر زنجير مويي گيردم دست وگرنه سر به شيدايي برآرم...

پاسخ

از شعر شما ممنون! متأسفانه نمي دانم به چه علت صفحه وب شما بالا نمي آيد. شايد خيلي سنگين است.
به نام خدا
سلام
مطالبتون جالب و مفيده
فقط اگه كمي در مورد قالب دقت نظر داشته باشين حرفه اي تره
خيلي سنگينه
موفق باشيد
پاسخ

به نام خدا و با سلام. پيشنهاد شما را بررسي خواهم کرد. موفق باشيد.

سلام

ولي مسلمانان الان مثل پيامبر و امامان رفتار نمي كنند

فقط اسمشون مسلمانه البته نه همه ولي اكثرا اينجوري شده اند

دعا كنيد زماني مسلمان واقعي بشويم

پاسخ

سلام عليک. خدا همه ما را از پيروان و عاشقان پيامبر و اهل بيتش قرار دهد.
+ سادات 

با سلام !قبل از اينكه وبلاگتون رو بخونم اجازه مي خوام نظر بدم:چند دفعه اي تصوير وبلاگتون رو ديده بودم رقبت نميكردم بخونم فكر نميكردم با محتوا باشه اما وقتي سر زدم ذوق كردم !تصوير وبلاگتون به خوبي گوياي محتواي بلندش نيست .از اين به بعد منم ميخوام يكي از مهموناي سفره عاشقي باشم اگه اجازه بدين؟

ميلاد امام جواد عليه السلام رو به سلطان عشق حضرت صاحب الزمان عج و همه راهيان عشق تبريك ميگم

+ سميرا 

سلام شما اين همه نكته رديف كرديد اما پاسخ سوالات منو نداديد فكر مي كنم نمي خواهيد جواب بديد اين نكته هايي هم كه رديف كرديد همه اش تناقض در تناقضه مثلا من ميگم ملاك تشخيص اينكه امر خدا چيه و كدوم مطلب بدعته يا نه چه ملاكيه چون ممكنه يك نفر بگه اين بدعته يكي بگه نه شما به جاي جواب قانع كننده ميگيد ملاكش مجتهدين هستند نه عوامانه خوب ملاك تعيين اينكه كي افكارش عوامانه است و كي نيست چيه؟ ملاك تعيين اينكه كي مجتهده و كي نابجا ادعاي اجتهاد مي كنه چيه؟ اصلا اگه دو مجتهد قطعي اختلاف كردند در تعيين مورد بدعت تكليف چيه؟ و خيلي تناقض هاي ديگه بهرحال من جوابمو گرفتم ديگه نمي خواد جواب بديد فهميدم با چه كسي طرف هستم

پاسخ

سلام بر خواهرم سميرا
خواهر من كه به شما اهانتي نكردم كه شما برآشفته شديد. من تلاش كردم، در حد آگاهي خود پاسخ شما را بدهم.
شما فرموديد: «پاسخ سوالات منو نداديد. فكر مي كنم نمي خواهيد جواب بديد.»
عرض مي‏كنم:‏ من احساس مي‏كنم، پاسخ همه سؤال‏هاي شما را دادم.
فرموديد: « اين نكته هايي هم كه رديف كرديد همه اش تناقض در تناقضه».
عرض مي‏كنم: تناقض اين است كه دو مطلب با هم ناسازگار باشند. من احساس نمي‏كنم كه مطالبم با هم ناسازگار باشد.
فرموديد: «من ميگم ملاك تشخيص اينكه امر خدا چيه و كدوم مطلب بدعته يا نه چه ملاكيه چون ممكنه يك نفر بگه اين بدعته يكي بگه نه شما به جاي جواب قانع كننده ميگيد ملاكش مجتهدين هستند نه عوامانه خوب ملاك تعيين اينكه كي افكارش عوامانه است و كي نيست چيه؟ ملاك تعيين اينكه كي مجتهده و كي نابجا ادعاي اجتهاد مي كنه چيه؟ اصلا اگه دو مجتهد قطعي اختلاف كردند در تعيين مورد بدعت تكليف چيه؟ و خيلي تناقض هاي ديگه»
عرض مي‏كنم:‏
اولاً، امر خدا و رسول(ص) همان است كه در آيات و روايات آمده است.
ثانياً، ملاك بدعت مجتهدان نيستند؛ بلكه موافقت يا مخالفت با امر خدا و رسول(ص) است. تشخيص اين كه كدام با امر خدا و رسول(ص) موافقت يا مخالفت دارد، به عهده كسي است كه به آيات و روايات آشنايي كافي دارد و او نيز كسي جز مجتهد نيتست.
ثالثاً، تشخيص اين كه چه كسي مجتهد است، به طور طبيعي بر عهده كساني است كه در زمينه معارف اسلامي مطالعه دارند.
رابعاً، اگر دو مجتهد با يكديگر اختلاف نظر و فتوا داشتند، هيچ يك اهل بدعت نيستند؛ چون نظرشان متكي بر آيات و روايات است. اشتباه فهميدن مجتهد معفو است.
موفق باشيد و صبور

+ محمد عثمان كلالي 

اگه شرف داشتي كامنت منو نمي خوردي

اينجا رو كليك كن

http://comment.parsiblog.com/Comments.aspx?NoteID=247599

جوابت اينجاست

پاسخ

سلام بر برادر سني آقاي محمد عثمان كلائي

شما كراراً به وبلاگ اينجانب تشريف آوريد و چنين يادداشت اهانت آميزي گذاشتيد. نظر به اين كه من قصد ندارم، با شما مقابله به مثل بكنم و به شما اهانت كنم، از پاسخ گفتن خودداري كردم. جهتش هم اين است كه وقتي باب اهانت و دشنام گشوده شود، منطق و استدلال گم مي شود. به علاوه اهانت و دشنام گناه كبيره و حرام است. اما اكنون كه اصرار شما را ملاحظه مي كنم، براي اتمام حجت بر شما، نخست يادداشت شما را كه در وبلاگ «سراي انديشه» مرقوم فرموديد، مي آورم و سپس چند نكته در پاسخ عرض مي كنم:
شما مرقوم فرموديد: «...كامنتها رو خوندم و نظرات موافقين و مخالفين برام جالب بود مخصوصا اين منافق دوروي صدچهره (قلبي خواهان عشق) ضمنا يك كلمه به ايشون مي خواستم بگم.
شما كه خودت رو عاشق مي داني غلط مي كني كه بعضي كارهاي خليفه راشد حضرت عمر بن خطاب رضي الله را خلاف شرع مي داني و غيرقابل قبول . كار پاكان را قياس از خود مگير گرچه باشد در نبشتن شير شير. وقتي عظمت كسي رو درك نمي كني سكوت بهترين كاره، نه ايراد گرفتن به كارهايي كه اون بزرگ به حكمتي انجامش داده كه ما افراد سطح پايين نمي تونيم هضم كنيم. ضمنا عظمت ايشان احتياج به تأييد امثال تو نداره.
»
اما چند نكته در پاسخ:
1. برادر جان! بدان كه اگر قصد فحاشي و اهانت داري و مي خواهي، تعابيري مانند «منافق دوروي صد چهره، غلط مي كني و سكوت كني بهتره » در سخن خود به كار بگيري، من از گفتگو كردن با شما معذورم و كامنت هاي شما را حذف خواهم كرد.
2. اگر قصد گفتگوي دوستانه و مؤدبانه و بر پايه استدلال و استناد به آيات و روايات داريد، من چند نكته را در ايراد به عقايد اهل سنت و برخي از كارهاي جناب عمر در وبلاگ «سراي انديشه» مطرح كرده ام. شما لطف فرماييد، با استفاده از توضيحات علماي محترم اهل سنت پاسخ فرماييد تا تضارب آراء صورت گيرد و بحث علمي انجام شود. شما فرموديد، كارهاي جناب عمر حكمت هايي داشته است، ممنون خواهم شد، اين حكمت ها را براي آشنايي ما بيان فرماييد.
موفق باشيد.

+ سميرا 
سلام ولي من فکر نمي کنم حضرت محمد صلي الله اينطور گفته باشن که اگه کسي اين شرايط رو داشت (که شما توضيح دادين) بهش فحش بدين و..... چون فحش دادن خيلي کار زشتيه تازه توي خود قرآن هم گفتين فقط درباره کافران و منافقان اون حرفاي زشتو گفته نه آدماي مسلمون بدعت گذار حالا من کار ندارم اما يه سؤال هم برام هست شما گفتين هرکسي حرفش رو مستند به روايات کرد بدعتگذار نيست خوب مي خواستم بپرسم مگه بدعتگذار مياد ميگه من از خودم ميگم و کاري به روايات ندارم؟ خوب معلومه که ميگه من از روايات ميگم خوب اگه اينطور باشه ديگه اصلا هيچ کسي بدعت گذار نيست پس اين روايت هم بيخوده و به درد نمي خوره يه مثال الان يادم هست اما صبر مي کنم ببينم جواب تون چيه و اگه قانع نشدم مثالم رو ميگم سوال دومم هم اينه که شما گفتين بدعتگذار کسيه که سنتي برخلاف اوامر خدا گذاشته باشه خوب تشخيص اين با کيه؟ بالاخره ممکنه اختلاف باشه يکي بگه امر خدا اينه يکي ديگه بگه نه امر خدا برعکس اينه هر دو تا هم عالم و دانشمند و خوب باشن تشخيص اين با اوليه يا دومي؟ ممنون ميشم هر دوتا سوالمو جواب بدين
پاسخ

سلام بر شما
چند نكته را عنايت فرماييد:
1. اهل بدعت دشمن دين است و قصد براندازي دين را دارد و از قبيل منافق خواهد بود.
2. سبّ در روايت به معناي ذكر عيب يا الفاظي در تحقير است كه البته نبايد دروغ باشد. منتها همان طور كه آمد، در شرايطي جايز است كه مرحله هاي گفتگوهاي دوستانه و مؤدبانه و استدلالي طي شده باشد و احتمال اين هم وجود داشته باشد كه سبّ تأثير مثبت داشته باشد.
3. اگر كسي با استناد به آيات و روايات مطلبي را بيان كرد، نبايد او را بدعت‏گذار ناميد.
4. تشخيص اين كه چه كسي بدعت‏گذار است، با مجتهد است؛ نه افرادي كه معلومات مذهبي عوامانه دارند.
5. مي دانيد كه مجتهدها در عين كه همگي سخن خود را به آيات و روايات مستند مي كنند، با هم در مواردي اختلاف نظر و فتوا دارند؛ اما همديگر را به بدعت‏گذاري متهم نمي كنند. جهتش هم همين است كه هريك از آنها براي نظر و فتواي خود شواهدي از آيات و روايات دارند.

+ سميرا 
سلام متشكر از جوابتون بالاخره نفهميدم اون اشخاص كه توي روايت ذكر شده رو ميشه دشنام داد يا نه
پاسخ

به نام خدا
سلام بر شما
به نظر مي رسد، دشنام اهل بدعت منوط به شروطي جايز است؛ چنان كه در قرآن گروهي از كافران و منافقان حسب مورد چارپا و سگ و خر و چوب خشك ناميده شده اند. منتها بايد به شروط آن توجه داشت و آن شروط عبارت اند از:
1. دشنام ذكر مطلبي دروغ و خلاف واقع نباشد؛ بلكه مطلبي راست مثل عيوبي كه در بدعت گذار وجود دارد.
2. واقعاً شخص بدعت گذار باشد؛ يعني سنتي را برخلاف اوامر خدا و رسول(ص) بنيان گذاشته باشد؛ نه اين كه هركسي مخالف خودش را به بدعت گذاري متهم كند و بعد به او دشنام دهد. بايد توجه داشت كه اگر كسي سخن خود را به آيات و روايات مستند كرد، بدعت گذار نيست.
3. نهي بدعت گذار مانند هر نهي از منكري بايد مرحله به مرحله و از نرمي به شدت باشد. بايد ابتدا با ادب و احترام و استدلال و بعد در صورت عدم تأثير با اهانت و شدت ورزيدن باشد.
4. بايد احتمال تأثير مثبت وجود داشته باشد؛ يعني موجب شود، بدعت گذار از بدعت گذاري باز ايستد و مردم از پيرامونش پراكننده شوند؛ اما اگر دشنام دادن و اهانت به بدعت گذار او را جري تر كند و موجب شود كه او به مقدسات ما دشنام دهد، نه تنها جايز نيست كه حرام است؛ چنان كه در قرآن آمده است: وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ (انعام/108)؛ كساني را كه بت ها را پرستش مي كنند، دشنام ندهيد تا آنان نيز خدا را از روي ستم و ناداني دشنام دهند.

موفق باشيد!

پاسخ

سلام بر شما. از نقل بخشي از نامه امام علي(ع) به مالک اشتر که در خصوص موضوع اين پست بسيار تشکر مي کنم.
+ سميرا 
سلام
من نوشته تون رو خوندم اما يه سؤالي توي ذهنمه چند وقت پيش يادم مياد يکي يه سؤالي کرده بود درباره يه روايتي که متنش يادم نيست اما ترجمه اش تقريبا اين بود که حضرت محمد صلي الله گفتند اگر بعد من ديديد کساني در دين بدعت گذاشتند يا حرفاي دين رو کم و زياد کردند و ادعاشون هم اين بود که ما به استناد روايات حرف مي زنيم و از اين حرفها (يعني کافر نبودند بلکه مسلمان هم بودند ولي يه چيزايي به دين مي بستن) اينها رو مثل اينكه پيغمبر گفتن که فحش شون بديد و لعن شون کنيد و از اين مسايل و يادم مياد شما نوشته بودين اين روايت معتبر و موثقه اسم راويش رو هم مثل اينکه گفتيد يه چيزي بود شبيه داود بن سلمان اينو توضيح مي دين؟
پاسخ

به نام خدا و با سلام. به عرض برسانم كه اصل روايت چنين است: «41 - كا: عن محمد بن يحيى ، عن محمد بن الحسين ، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر عن داود بن سرحان ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : إذا رأيتم أهل الريب والبدع من بعدي فأظهروا البراءة منهم وأكثروا من سبهم ، والقول فيهم والوقيعة ، وباهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الاسلام ، ويحذرهم الناس ولا يتعلموا [ن] من بدعهم يكتب الله لكم بذلك الحسنات ويرفع لكم به الدرجات في الاخرة»(الكافي ج 2 ص 375؛ بحار الأنوار - العلامة المجلسي ج 17 ص 202 )؛ هرگاه بعد از من اهل شک و بدعت را ديديد، از آنان اظهار بيزاري کنيد، بسيار به آنان دشنام دهيد، آنان را سرزنش کنيد، عيب آنان را بگوييد(غيبت کنيد) و آنان را سراسيمه کنيد تا هوس تبهکاري در اسلام پيدا نکنند و مردم از آنان دوري کنند و چيزي از بدعت خود را به مردم ياد ندهند. خدا با اين کار براي شما حسنات مي نويسد و درجات شما را در آخرت بالا مي برد. *****مجلسي در شرح اين حديث گفته است: *1. مراد از «اهل ريب» کساني اند که در دين تشکيک مي کنند و با القاي شبهه مردم را به شک مي افکنند. برخي نيز گفته اند: مراد کساني اند که پايه دينشان بر گمان ها و وهم هاي باطل است؛ مانند علماي مخالف اسلام. نيز احتمال دارد، مراد از انان تبهکاران و متظاهران به تبهکاري باشد؛ چون آن از اموري است که مردم را در دين خود مردد مي سازد. * 2. بدعت عبارت از کاستي يا افزوني در دين است(المصباح). به نظر من بدعت در دين عبارت است از آنچه بعد از حضرت رسول(ص) به وجود آمد و هيچ نصي(آيه و حديثي) در خصوص آن نقل نشده و داخل در عمومات نصوص نيز نيست يا درباره آن نهيي به طور خاص يا عام نقل شده است. به اين ترتيب بدعت شامل چيزي نمي شود که داخل در عمومات نصوص است؛ مثل ساختن مدارس و نظاير آن که داخل در عمومات سکني دادن مؤمنان و کمک کردن به آنان است يا مانند نوشتن برخي از کتاب هاي علمي براي مؤمنان که در زمينه علوم اسلامي است يا مانند لباس ها و غذاهاي جديدي که در زمان حضرت رسول(ص) نبوده و نهيي درباره آنها نرسيده که اينها داخل در عمومات امور حلال مي شود؛ اما شکل خاص دادن به اموري که انجام آن به طور عام خوب است، بدعت است. براي مثال نماز خوب است و انجام آن در هر وقتي مستحب است؛ اما اين که عمر رکعات خاصي را (به نام نماز تراويح) به شکل خاصي در وقت خاصي معين کرده است، بدعت است. خلاصه امور جديدي که در دين وارد شده و درباره آن نصي نرسيده، بدعت است؛ چه اصل آن جديد باشد يا خصوصيت آن.... بدعت جز بر حرام اطلاق نمي شود؛ چنان که حضرت رسول(ص) فرمود: «كل بدعة ضلالة وكل ضلالة سبيلها إلى النار»؛ هر بدعتي گمراهي و هر گمراهي راهش به آتش است. آنچه که عمر انجام داد، بدعتي حرام بود؛ چون پيامبر(ص) از به جماعت خواندن نافله(نماز مستحبي) نهي کرده بود.... شهيد در کتاب قواعد خود مي گويد: امور جديد بعد از پيامبر(ص) به اقسامي تقسيم مي شود که به نظر ما نام بدعت جز بر مورد حرام آن اطلاق نمي شود. نوع اول، واجب، مانند نوشتن قرآن و حديث در وقتي که بيم از بين رفتن آنها باشد... دوم، حرام، مانند مقدم داشتن غير ائمه معصومين بر آنان و مناصب را از آنان گرفتن و واليان جور را بر ايشان رجحان دادن و باز داشتن آنان را از آنچه استحقاقش را داشتتد؛ کشتن شيعه و پراکنده و تبعيد کردن آنان؛ به صرف بدگماني به قتل رساندن؛ ملزم ساختن مردم به بيعت با فاسقان و تحريم کردن مخالفت با آنان؛ شستن در مسح؛ مسح کردن غير پا؛ ... به جماعت خواندن نافله ها(نمازهاي مستحبي)؛ اذان دوم در روز جمعه؛ حرام کردن دو متعه؛ شوريدن بر امام؛ ارث دادن به خويشان دور و بازداشتن از ارث خويشان نزديک؛ ندادن خمس به اهلش؛ افطار کردن در غير وقتش و ... سوم، مستحب و آن عبارت از مواردي است که ادله استحباب شامل آنها مي شود؛ مانند ساختن مدارس و پل. چهارم، مکروه و آن عبارت از مواردي است که ادله کراهت شامل آنها مي شود؛ مانند افزايش در تسبيح حضرت زهرا(س).... پنجم، مباح و آن عبارت از مواردي مي شود که داخل در ادله اباحه مي شود؛ مانند الک کردن آرد.... بدعت دو نوع است: بدعت هدايت و بدعت ضلالت. هرچه خلاف امر خدا و رسول(ص) باشد، مورد مذمت و انکار است و هرچه تحت عموم مستحبات قرار بگيرد و خدا و رسول(ص) به آن اجازه داده، مورد ستايش است و آنچه که خلاف شرع باشد، جايز نيست. رسول خدا فرمود: «من سن سنة حسنة كان له أجرها وأجر من عمل بها»؛ هرکه سنت نيکويي بنهد، پاداش آن و پاداش کسي که به آن عمل کند، از براي اوست، و در مقابل فرمود: «من سن سنة سيئة كان عليه وزرها ووزر من عمل بها»؛ هرکه سنت بدي بنهد، گناه آن و گناه کسي که به آن عمل کند، بر اوست، و اين در مواردي است که بر خلاف فرمان خدا و رسول(ص) باشد.(النهاية) *3. مراد از سبّ اهل بدعت گفتن سخني است که آنان را سبک کند. شهيد ثاني گفته است: مقابله کردن با اهل بدعت با نسبتي درست است که راست باشد، نه دروغ ، ...امام صادق(ص) فرمود: «إذا ظاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له ولا غيبة»؛ هرگاه فاسق به فسقش تظاهر کند، حرمتي ندارد و غيبت او جايز است.... *4. باهتوا(سراسيمه کنيد) يعني آنان را با برهان هاي قاطع ملزم به پذيرش حق کنيد و آنان را به گونه بکنيد که سرگردان شوند و پاسخي پيدا نکنند....

سلام. شما نميخواستين كسي رو متهم كنيد يا پشت كسي صحبت كنيد ولي بالاخره از روي نوشته ها ميشه فهميد كه چه كسي بددهني ميكرد و چه كسي جواب ميداد. به هر صورت ما آيا بايد قبول كنيم كه شخص بد دهان، نا آگاه بوده و شخص جواب دهنده، عجول، آيا اين برداشت من درسته يا نه؟

من هم مثل شما طرفدار آرامش و خوشرويي با افراد هستم چون اين رو بعنوان الگو از ائمه ديدم و به قول امام صادق كه ميگه: سه تا اخلاق دشمنان ما رو نداشته باشيد: تعصب، بددهني و جوشي بودن. و من توي اين بحثها همه اينها رو ديدم. تعصب نسبت به افراد خاصي كه اينها الا و بلا هركاري كه ميكنند درسته، بددهني نسبت به همديگه و جوشي بودن نسبت به صحبتهاي ديگران بدون اينكه بذاريم طرفغ مقابل حرفش رو بزنه و دفاع كنه. متاسفانه، بيشتر ما طرفداران اهل بيت،‏ جزو دشمنان ايشان هستيم. به همين راحتي.

پاسخ

به نام خدا و با سلام. خير! من شخص خاصي را منظور ندارم. همان طور که شما فرموديد، اين آفت ناسزاگويي فراگير است. از خداي تعالي مي خواهيم که اين آفت را از ميان وبلاگ نويسان مسلمان بر دارد. آمين يا رب العالمين
خيلي عالي .بسيار استفاده كردم .اين مطلب رو برا تحقيقم استفاده كردم .ممنون