چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ سميرا 
سلام
من نوشته تون رو خوندم اما يه سؤالي توي ذهنمه چند وقت پيش يادم مياد يکي يه سؤالي کرده بود درباره يه روايتي که متنش يادم نيست اما ترجمه اش تقريبا اين بود که حضرت محمد صلي الله گفتند اگر بعد من ديديد کساني در دين بدعت گذاشتند يا حرفاي دين رو کم و زياد کردند و ادعاشون هم اين بود که ما به استناد روايات حرف مي زنيم و از اين حرفها (يعني کافر نبودند بلکه مسلمان هم بودند ولي يه چيزايي به دين مي بستن) اينها رو مثل اينكه پيغمبر گفتن که فحش شون بديد و لعن شون کنيد و از اين مسايل و يادم مياد شما نوشته بودين اين روايت معتبر و موثقه اسم راويش رو هم مثل اينکه گفتيد يه چيزي بود شبيه داود بن سلمان اينو توضيح مي دين؟
پاسخ

به نام خدا و با سلام. به عرض برسانم كه اصل روايت چنين است: «41 - كا: عن محمد بن يحيى ، عن محمد بن الحسين ، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر عن داود بن سرحان ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : إذا رأيتم أهل الريب والبدع من بعدي فأظهروا البراءة منهم وأكثروا من سبهم ، والقول فيهم والوقيعة ، وباهتوهم كيلا يطمعوا في الفساد في الاسلام ، ويحذرهم الناس ولا يتعلموا [ن] من بدعهم يكتب الله لكم بذلك الحسنات ويرفع لكم به الدرجات في الاخرة»(الكافي ج 2 ص 375؛ بحار الأنوار - العلامة المجلسي ج 17 ص 202 )؛ هرگاه بعد از من اهل شک و بدعت را ديديد، از آنان اظهار بيزاري کنيد، بسيار به آنان دشنام دهيد، آنان را سرزنش کنيد، عيب آنان را بگوييد(غيبت کنيد) و آنان را سراسيمه کنيد تا هوس تبهکاري در اسلام پيدا نکنند و مردم از آنان دوري کنند و چيزي از بدعت خود را به مردم ياد ندهند. خدا با اين کار براي شما حسنات مي نويسد و درجات شما را در آخرت بالا مي برد. *****مجلسي در شرح اين حديث گفته است: *1. مراد از «اهل ريب» کساني اند که در دين تشکيک مي کنند و با القاي شبهه مردم را به شک مي افکنند. برخي نيز گفته اند: مراد کساني اند که پايه دينشان بر گمان ها و وهم هاي باطل است؛ مانند علماي مخالف اسلام. نيز احتمال دارد، مراد از انان تبهکاران و متظاهران به تبهکاري باشد؛ چون آن از اموري است که مردم را در دين خود مردد مي سازد. * 2. بدعت عبارت از کاستي يا افزوني در دين است(المصباح). به نظر من بدعت در دين عبارت است از آنچه بعد از حضرت رسول(ص) به وجود آمد و هيچ نصي(آيه و حديثي) در خصوص آن نقل نشده و داخل در عمومات نصوص نيز نيست يا درباره آن نهيي به طور خاص يا عام نقل شده است. به اين ترتيب بدعت شامل چيزي نمي شود که داخل در عمومات نصوص است؛ مثل ساختن مدارس و نظاير آن که داخل در عمومات سکني دادن مؤمنان و کمک کردن به آنان است يا مانند نوشتن برخي از کتاب هاي علمي براي مؤمنان که در زمينه علوم اسلامي است يا مانند لباس ها و غذاهاي جديدي که در زمان حضرت رسول(ص) نبوده و نهيي درباره آنها نرسيده که اينها داخل در عمومات امور حلال مي شود؛ اما شکل خاص دادن به اموري که انجام آن به طور عام خوب است، بدعت است. براي مثال نماز خوب است و انجام آن در هر وقتي مستحب است؛ اما اين که عمر رکعات خاصي را (به نام نماز تراويح) به شکل خاصي در وقت خاصي معين کرده است، بدعت است. خلاصه امور جديدي که در دين وارد شده و درباره آن نصي نرسيده، بدعت است؛ چه اصل آن جديد باشد يا خصوصيت آن.... بدعت جز بر حرام اطلاق نمي شود؛ چنان که حضرت رسول(ص) فرمود: «كل بدعة ضلالة وكل ضلالة سبيلها إلى النار»؛ هر بدعتي گمراهي و هر گمراهي راهش به آتش است. آنچه که عمر انجام داد، بدعتي حرام بود؛ چون پيامبر(ص) از به جماعت خواندن نافله(نماز مستحبي) نهي کرده بود.... شهيد در کتاب قواعد خود مي گويد: امور جديد بعد از پيامبر(ص) به اقسامي تقسيم مي شود که به نظر ما نام بدعت جز بر مورد حرام آن اطلاق نمي شود. نوع اول، واجب، مانند نوشتن قرآن و حديث در وقتي که بيم از بين رفتن آنها باشد... دوم، حرام، مانند مقدم داشتن غير ائمه معصومين بر آنان و مناصب را از آنان گرفتن و واليان جور را بر ايشان رجحان دادن و باز داشتن آنان را از آنچه استحقاقش را داشتتد؛ کشتن شيعه و پراکنده و تبعيد کردن آنان؛ به صرف بدگماني به قتل رساندن؛ ملزم ساختن مردم به بيعت با فاسقان و تحريم کردن مخالفت با آنان؛ شستن در مسح؛ مسح کردن غير پا؛ ... به جماعت خواندن نافله ها(نمازهاي مستحبي)؛ اذان دوم در روز جمعه؛ حرام کردن دو متعه؛ شوريدن بر امام؛ ارث دادن به خويشان دور و بازداشتن از ارث خويشان نزديک؛ ندادن خمس به اهلش؛ افطار کردن در غير وقتش و ... سوم، مستحب و آن عبارت از مواردي است که ادله استحباب شامل آنها مي شود؛ مانند ساختن مدارس و پل. چهارم، مکروه و آن عبارت از مواردي است که ادله کراهت شامل آنها مي شود؛ مانند افزايش در تسبيح حضرت زهرا(س).... پنجم، مباح و آن عبارت از مواردي مي شود که داخل در ادله اباحه مي شود؛ مانند الک کردن آرد.... بدعت دو نوع است: بدعت هدايت و بدعت ضلالت. هرچه خلاف امر خدا و رسول(ص) باشد، مورد مذمت و انکار است و هرچه تحت عموم مستحبات قرار بگيرد و خدا و رسول(ص) به آن اجازه داده، مورد ستايش است و آنچه که خلاف شرع باشد، جايز نيست. رسول خدا فرمود: «من سن سنة حسنة كان له أجرها وأجر من عمل بها»؛ هرکه سنت نيکويي بنهد، پاداش آن و پاداش کسي که به آن عمل کند، از براي اوست، و در مقابل فرمود: «من سن سنة سيئة كان عليه وزرها ووزر من عمل بها»؛ هرکه سنت بدي بنهد، گناه آن و گناه کسي که به آن عمل کند، بر اوست، و اين در مواردي است که بر خلاف فرمان خدا و رسول(ص) باشد.(النهاية) *3. مراد از سبّ اهل بدعت گفتن سخني است که آنان را سبک کند. شهيد ثاني گفته است: مقابله کردن با اهل بدعت با نسبتي درست است که راست باشد، نه دروغ ، ...امام صادق(ص) فرمود: «إذا ظاهر الفاسق بفسقه فلا حرمة له ولا غيبة»؛ هرگاه فاسق به فسقش تظاهر کند، حرمتي ندارد و غيبت او جايز است.... *4. باهتوا(سراسيمه کنيد) يعني آنان را با برهان هاي قاطع ملزم به پذيرش حق کنيد و آنان را به گونه بکنيد که سرگردان شوند و پاسخي پيدا نکنند....