سلام
با خواندن اين پستتون ياد داستان موسي و شبان شدم و جهالت شبان و مهرباني خدا
برادر گرامي ذهن محدود ما هيچ وقت قادر به درك معبود يكتا نيست براي همين
با ذهن كوچك خود او را مي بينيم
بي ترديد ما قادر به درك كامل خداوند نيستيم؛ اما شكي هم نميتوان داشت كه حداقل به طور ناقص خدا را ميتوانيم بشناسيم و اين هم به جهت قدر مشتركي است كه ميان ما و خداوند وجود دارد. اگر هيچ قدر مشتركي ميان ما و خدا وجود نداشت، هرگز اين شناخت ناقص هم امكان داشت؛ چون ما هرچه را ميشناسيم، در قالب همان تصوراتي است كه ذهن ما از عالم حسي پيدا كرده است. دريچه ذهن ما حواس ماست و لذا درك هاي اوليه ما حسي است و به همين ترتيب الفاظ زبان اوليه بشر حسي است و ما وقتي قادر به تصور غير حسي ها خواهيم شد كه آنها را با حسيها مقايسه و تشبيه كنيم و بعد وجه تشابهها و قدر مشتركها را بگيريم و ما در صورتي قادر به تعبير از غير حسيها خواهيم شد كه الفاظ حسي را با انضمام قرينه صارفه بر موجودات غير حسي اطلاق كنيم.