ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

سلام عليكم!

نه بابا! اختيار داري. كي گفته بد و بيراه ميگم؟؟ اتفاقاً من خودم به اونايي بد و بيراه ميگم كه الكي ميخوان همه چي رو با تعصب بيجا به ما بفهمونند.يا اونايي كه اصلاً نميخوان بفهمند!!! اصلاً ما حديث داريم كه ميگه براي هرچيزي كه انجام مي ديد بايد دليل محكم داشته باشيد. حتي قرآن هم ميگه: ان السمع و البصر و الفؤاد اولئك كان عنه مسئولا.....يعني حواست رو بده...چون ممكنه همين نمازي كه مي خوني تو رو به جهنم ببره. براي همين هم هست كه فرموده اند: خواب عالم بهتره از عبادت جاهل.....خلاصه...همه اينها برا اين بود كه بگم نه! اساس وبلاگ من روي همين دليل و منطقه.واتفاقاً اگه بيشتر مي پرسيديد هم ممنون ميشدم.اما جواب سئوال اولي رو فكر كنم بگذاريد توي پست بعدي بدم. چون چندتا حديث دارم و چند تا آيه و چند دليل و منطق كه بهتره اونجا مفصل روش بپردازيم.انشا.الله هروقت به روز شدم خبرتون ميكنم.

سئوال دوم: طبق اون چيزي كه مطالعه كردم و معتبره،همين آسمونه. اما اينكه چرا ما اونها رو نمي بينيم: سوره نجم آيه مي فرمايد: عند سدره المنتهي...سدره المنتهي جايي هست كه نه تنها دست هيچ بني بشر بلكه حتي فرشتگان الهي از جمله جبرييل هم اونجا نمي تونه بره. اين محل توي آسمون هفتمه....حالا شما حساب كنيد كه فرضآ اين توي آسمون دوم باشه نه هفتم. انسان امروزي هنوز توي آسمون اول مونده، ديگه آسمون هفتم پيشكش!!آسمان غيرمادي نمي تونه باشه، چون معراج پيامبر هم روحاني بوده و هم جسماني، نه روحاني تنها. حالا از كجا بفهميم كه جسماني بوده؟ سوره اسرا آيه 1 مي فرمايد سبحان الذي اسرا بعبده ليلاً..... عبد در عربي به معني يه آدم كامل هست. هم با روحش و هم با جسمش. سوره نجم در آيات ابتدايي مي فرمايد: ما زاغ البصر و ما طغي...يعني نه چشمش اشتباه ديد و نه منحرف شد...ديگه از اين آيه صريح تر فكر نكنم دليلي باشه. چون چشم مال جسمه نه روح! اما يه سند تاريخي ديگه: اينكه وقتي پيامبر برگشت و فرداي اون به مردم گفت كه معراج بودم، همه به مخالفت با اون برخاستند و انكار كردند. خوب اگه معراج فقط روحاني بود، چه نيازي داشت كه مردم مخالفت كنند؟؟ مثل اين ميمونه كه پيامبر بگه من ديشب خواب ديدم رفتم فلان جا، آيا لزومي داره مردم به خاطر خوابش انكارش كنند؟ مسلماً نه! چون خواب رو همه كس حتي ظالمان و كافران هم مي بينند. پس اينم يه دليل ديگه برجسماني و روحاني بودن. علاوه براين چيزي كه به اشتباه جا افتاده، مي گويند پيامبر بهشتيان و جهنميان را ديد!!! در حالي كه آن زمان هنوز قيامتي نبوده كه بهشتيان و جهنميان به آنجا رفته باشند پس درست اين است كه پيامبر اوصاف بهشت و جهنمي ها را ديد. روي اين نظرات مختف هست كه آن بهشت و جهنم برزخي بودند يا.....
اما اينكه چه لزومي داشت: مي دانيم كه معراج تنها اختصاص به پيامبر ما نداشته و پيامبران قبلي هم داشته اند. چنانكه حضرت ابراهيم تا آسمان اول، حضرت موسي تا كوه طور، حضرت عيسي تا آسمان چهارم . اما تنها سي كه به بالاترين محل رفت، وجود نازنين رسول اعظم ما بود. البته من آيات قرآني كه شاهد بر آن هستند را نياوردم چون خيلي طولاني ميشد. اگه مي خواستيد انشاءالله خدمتتون ميارم. ضمناً پيامبر با چشم سر ديده....اصلاً به خاطر همين است كه ما مي گوييم معجزه است! چون اگه با چشم دل باشه كه خيلي از افراد مي تونند ببينند. چه كساني كه به تزكيه نفسشون پرداختند و حتي مرتاض ها(البته از راه غير درست)، هم در اثر رياضت و تزكيه بعد از مدتي غيب اين عالم رو مشاهده مي كنند. هركه شد محرم دل در حرم يار بماند....پس شد اين كه با چشم سر ديد و به همين دليل مي گوييم معراج معجزه است. گفتم كه بردن جسم به خاطر نشان دادن به مردم عادي بوده. اگه جسم رو نمي برد و فقط روح رو مي برد، اونوقت ديگه چه كاري بود؟؟ مثل يه خواب ميموند كه همه از جمله كافران هم خواب مي بينند در اون صورت معراج نشانه اي از برتري پيامبر نبود.

خوشحالم كه با افراد دقيق و منطقي مثل شما روبه رو هستم.....

واقعاً آدم ميمونه چي بگه به بعضي از اونهايي كه الكي ميخونند و بعدش ميگن: احسنت! خوب بود!!!!!!!!!!!!!!!

پس سئوال اول بمونه واسه وقتي كه به روز شدم....اگه هنوز سئوالي هست دريغ نكنيد....منتظرتون...يازهرا...

پاسخ

به نام خدا

سلام عليكم!

از مواجه خوب شما با سؤالاتم خوشم آمد. اين من را جسورتر كه بحث را با شما دنبال كنم.

1. در مورد محل معراج فرموديد: «طبق اون چيزي كه مطالعه كردم و معتبره،همين آسمونه. اما اينكه چرا ما اونها رو نمي بينيم: سوره نجم آيه مي فرمايد: عند سدره المنتهي...سدره المنتهي جايي هست كه نه تنها دست هيچ بني بشر بلكه حتي فرشتگان الهي از جمله جبرييل هم اونجا نمي تونه بره. اين محل توي آسمون هفتمه....حالا شما حساب كنيد كه فرضآ اين توي آسمون دوم باشه نه هفتم. انسان امروزي هنوز توي آسمون اول مونده، ديگه آسمون هفتم پيشكش!»

عرض مي‏كنم: در سوره نجم هيچ قرينه اي وجود ندارد که معراج در آسمان مادي بوده و ما در آسمان مادي جايي به نام سدره المنتهي نمي شناسيم.

2. فرموديد: «!آسمان غيرمادي نمي تونه باشه، چون معراج پيامبر هم روحاني بوده و هم جسماني، نه روحاني تنها. حالا از كجا بفهميم كه جسماني بوده؟ سوره اسرا آيه 1 مي فرمايد سبحان الذي اسرا بعبده ليلاً..... عبد در عربي به معني يه آدم كامل هست. هم با روحش و هم با جسمش.»

عرض مي کنم: سوره اسراء ناظر به حرکت شبانه پيامبر اسلام(ص) از مکه به بيت المقدس است و در آن سخني از معراج نرفته است. بنابراين از آن نمي توان براي جسماني بودن معراج استفاده کرد.

3. فرموديد: « سوره نجم در آيات ابتدايي مي فرمايد: ما زاغ البصر و ما طغي...يعني نه چشمش اشتباه ديد و نه منحرف شد...ديگه از اين آيه صريح تر فكر نكنم دليلي باشه. چون چشم مال جسمه نه روح!»

عرض مي کنم: «ما زاغ البصر» دليل خوبي است. چيزي خاصي نمي توانم در رد آن بگوييم.

4. فرموديد: « يه سند تاريخي ديگه: اينكه وقتي پيامبر برگشت و فرداي اون به مردم گفت كه معراج بودم، همه به مخالفت با اون برخاستند و انكار كردند. خوب اگه معراج فقط روحاني بود، چه نيازي داشت كه مردم مخالفت كنند؟؟ مثل اين ميمونه كه پيامبر بگه من ديشب خواب ديدم رفتم فلان جا، آيا لزومي داره مردم به خاطر خوابش انكارش كنند؟ مسلماً نه! چون خواب رو همه كس حتي ظالمان و كافران هم مي بينند. پس اينم يه دليل ديگه برجسماني و روحاني بودن.»

عرض مي کنم: ظاهراً آنچه در روايت است که پيامبر(ص) فرمود و مشرکان مکه انکار کردند، مربوط به حرکت شبانه بود، نه معراج.

5. فرموديد: «علاوه براين چيزي كه به اشتباه جا افتاده، مي گويند پيامبر بهشتيان و جهنميان را ديد!!! در حالي كه آن زمان هنوز قيامتي نبوده كه بهشتيان و جهنميان به آنجا رفته باشند پس درست اين است كه پيامبر اوصاف بهشت و جهنمي ها را ديد. روي اين نظرات مختف هست كه آن بهشت و جهنم برزخي بودند يا.....»

عرض مي کنم: موجودات برزخي مانند موجودات رؤيايي اند که جسم مادي داراي بعد ندارند و تنها از خصوصيات مادي شکل دارند. اگر پيامبر(ص) موجودات برزخي را ديده است، پس معلوم مي شود، با روحش ديده است؛ نه با چشم جسمش. چنان که ما مردگان را نمي توانيم با چشم سر ببينيم. تنها موقع خواب مي توانيم ببينيم. مگر اين که آنان متثمل به جسم بشوند. مثل حضرت جبرئيل که براي حضرت مريم يا حضرت رسول به صورت بشري تمثل پيدا مي کرد.