ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ بانو 
بله فکر ميکنم تنها کابرد خوب دين همين عاشقانه ها باشند که البته اگر چه بسيار سودمند اما مانند هر آنچه که از پراگماتيسم برآمده آسيب هايي هم دارد.
شايد در اولين منظر عشق الهي و زميني از يک سنخ بنمايند، اما عشق الهي از آنجا که ريشه در جستجوي فطري انسان در حقيقت مطلق دارد_ همان که همه ي اديان به نحوي از آن تعبير کرده اند_ با عشق زميني متفاوت است؛ تفاوت در خاستگاهها و مباني. بلاگ زيبايي داريد. اما چه زيباست که عشق و عرفان با فلسفه و ما بعد الطبيعه در آميزد.

سلام

اينكه تو عشق وعاشقي جز معشوق چيز ديگه اي ديده نميشه ، درست ولي جز اين وجه اشتراكي بين عشق به خدا وعشق زميني وحود نداره .درسته؟

چون فقط ازين جنبه اشتراك دارن .

به هر حال زيبا بود چون هميشه وعلمي

التماس دعا

يا زهرا

سلام، مطلب زيبائي نوشتيد اما آخرش ما منظور را متوجه نشديم، هدف چي بود، عشق الهي با عشق خاكي يكي است! مشتاق يك جنس مخالف بودن مثل اشتياق به خدا رسيدن است! يا من اشتباه متوجه شدم! برام پيام بفرست! حتماً تا مطلب برام واضح بشه! ممنون
پاسخ

به نام خدا

سلام عليكم

آري! درست متوجه شديد عشق الهي با عشق خاكي يكي است؛ اما از نظر جنس و سنخ آنها و آثار روحي و جسمي كه در آدمي پديد مي‏آورد. در هر دو عشق آدمي احساس لذت مي‏كند. در هر دو عشق هيجانات روحي پديد مي‏آيد. قلب در هر دو عشق قدري بزرگ‏تر از حد طبيعي مي‏شود.

عشق به غير خدا دو نوع است:

يكي عشقي كه در طول عشق الهي است؛ مثل عشق به بندگان خدا از اين جهت كه به خدا تعلق دارند يا عشق به نعمت‏هاي خدا از اين جهت كه خدا به ما داده‏اند. يا عشق به انبياء و اولياء از اين جهت كه مطابق خواست خدا عمل مي‏كنند يا خدا آنان را دوست دارد يا ما را ياد خدا مي‏اندازند. اين عشق نيز الهي است.

ديگر عشقي كه در عرض خدا و به جاي عشق به خداست؛ مثل عشق به جنس مخالف يا عشق به مال و فرزند به طور مستقل از خدا و صرف نظر اين كه آنها به خدا تعلق دارند و آن منجر شود كه ياد خدا از دل برود و تنها ياد آنها در دل بنشيند و تمام همّ ما اين باشد كه به آنها برسيم، ولو آن كه معصيت و گناه كنيم. چنين عشقي نيز آثار جسمي و روحي مشابهي با عشق الهي دارد؛ اما نظر به اين كه با مصائب و ناگواري‏هاي فراواني همراه است، اندوه‏ها و آثار منفي آن خيلي بيش از لذت‏هايش است. لذت‏هايش زودگذر و اندوه‏هايش پايدار است.

خدايا عاشقان را با غم عشق اشنا كن

زغمهاي دگر غير از غم عشقت رها كن

تو خود گفتي كه در قلب شكسته لانه داري

شكسته قلب من جانا به عهد خود وفا كن

خدايا بي پناهم ز تو جز تو نخواهم

اگر عشقت گناه است ببين غرق گناهم.

زيباترين وازه .وازه مقدس عشق است

اميد است تا همه ما بتوانيم مفهوم عشق را درست در زندگيمان معنا كنيم.

راستي در رابطه با ان مطلبي كه برايتان فرستادم هنوز جوابي نرسيده.

اصلا مطلب بنده به شما رسيده يا خير؟

تنها معبود عشق پشت و پناهتان.

التماس دعا.

با عرض سلام و خسته نباشيد به استاد گرامي

از مطالب پر بارتان كمال تشكر را دارم

بنده كاملا با نظر شما و مطالبتان موافقم

اميد است تا همه ما بتوانيم از اين مطالب كمال استفاده را داشته باشيم

و آنها را در حد توان در زندگيمان پياده كنيم.

تنها معبود عشق پشت و پناهتان.

التماس دعا.

+ اليناز 

سلام

اين وسط يه چيزي تو ذهنم جور نيست باور حرفهاي شما يه كممشكله جسارت نباشه شايد برام مفهوم ريا داره.اينكه شما دكتري الهيات دارين سبب نميشه حرفام رو پس نگيرم به نظر كمن توحيد چوپان قصه موسي باور كردني تره اگه مي تونيد خوشحال ميشم غير اينو به من ثابت كنيد.

پاسخ

به نام خدا

سلام عليكم

سخنان شما قدري ابهام دارد. درباره قصه موسي و شبان عرض كنم. اگر سخنان چوپان را حمل بر بيان مجازي درباره خدا كنيم، سخنان او عين توحيد است؛ اما اگر سخنان او را حمل بر بيان حقيقي بكنيم، تشبيه خلق به خالق است. به نظر مي‏رسد، مولوي هم آن را بر بيان مجازي حمل كرده است. از شعر هم چنان دانسته مي‏شود كه چوپان نيز خدا شبيه خلق نمي‏دانسته است. حضرت موسي(ع) اين باور چوپان را مي‏دانسته است؛ اما باز خوش نداشته است كه تعابيري را به كار برد كه بوي تشبيه بدهد، وگرنه معنا نداشت كه خدا آن حضرت را مؤاخذه نمايد. عين اشعار او را در ذيل ملاحظه فرماييد.

ديد موسي يك شباني رابه راه / كوهمي گفت اي خدا و اي اله
تو كجايي تا شوم من چاكرت / چارقت دوزم كنم شانه سرت
دستك بوسم بمالم پايكت / وقت خواب آيد بروبم جايكت
اي فداي توهمه بزهاي من / اي به يادت هي هي و هي هاي من
زين نمط بيهوده مي گفت آن شبان / گفت موسي با كه هستت اي فلان
گفت با آن كس كه مارا آفريد / اين زمين و چرخ از او آمد پديد
گفت موسي هاي خيره سر شدي / خود مسلمان ناشده كافر شدي
اين چه ژاژاست و چه كفراست و فشار / پنبه اي اندر دهان خود فشار
گر نبندي زين سخن تو حلق را / آتشي آيد بسوزد خلق را
گفت اي موسي دهانم دوختي / وز پشيماني تو جانم سوختي
جامه را بدريد و آهي كرد و تفت / پا فتاد اندر بيابان و برفت
وحي آمد سوي موسي از خدا / بنده ي مارا ز ما كردي جدا
تو براي وصل كردن آمدي / ني براي فصل كردن آمدي
درحق او مدح و در حق تو ذم / درحق او شهد و در حق تو سم
ما بري از پاك و ناپاكي همه / از گران جاني و چالاكي همه
من نكردم خلق تا سودي كنم / بلكه تا بر بندگان جودي كنم
خون شهيدان را زآب اولي تراست / اين خطا از صد ثواب اولي تر است
لعل را گر مهر نبود باك نيست / عشق را درياي غم غمناك نيست
در دل موسي سخن ها ريختند / ديدن و گفتن به هم آميختند
چون كه موسي اين خطاب ازحق شنيد / در بيابان در پي چوپان دويد
عاقبت ديافت او را وُ بديد / گفت مژده ده كه دستوري رسيد
هيچ آدابي و ترتيبي مجوي / هرچه مي خواهد دل تنگت بگوي

سلام : دوست عزيز خسته نباشيد. بنده توي اين زمينه با شما يه كمي اختلاف نظر دارم. البته عشق الهي بي شباهت به عشق غير الهي نيست و يه سري جنبه هاي مشترك هم داره ولي كاملا بر همديگه هم منطبق نيستند. حيف كه فرصت مباحثه نيست. اما رويهم رفته دلايلي كه ذكر فرموديد تنها در اثبات شباهت ايندو موثر است و از اثبات انطباق ايندو با هم قاصر است.

دعامون كنيد. يا علي مدد.

پاسخ

به نام خدا

سلام عليكم

من در اينجا تنها خواستم بگويم كه عشق الهي با عشق غير الهي از يك جنس‏اند و آنچه آن دو را از يكديگر متفاوت مي‏كند، متعلق عشق است. اگر عشق به خدا تعلق بگيرد، ممدوح و اگر به دشمن خدا تعلق بگيرد، مذموم است. عشق‏هاي مباح نيز مانند عشق به همسر و مال حلال هم مانند دهان نوشيدن از ظرف‏هاي محدود آب است و عشق به خدا مانند نوشيدن از آب درياست. بنابراين من منكر تفاوت‌هاي ميان عشق الهي و غير الهي نيستم. من طي پست ‌« فرق عشق الهي با عشق دنيوي» پاره‌اي از تفاوت‌هاي عشق الهي و غير الهي را بيان كرده‌ام.

اگر آدمي عاشق باطل باشد، باطل را خوب مي‌داند و اگر عاشق حق باشد، حق را خوب مي‌داند. بنابراين خوشا بينايي كه تنها خدا را ببيند و خوشا كوري كه غير خدا را نبيند.


...........التماس دعا

به نام خدا
با سلام به دوست عشق خواه
تبليغ هم جنسي عش الهي با عشق مجازي ممكن است
پيامدهاي تربيتي ناخوشايندي داشته باشد. بايد غايت بحث براي
ما روشن باشد. و بپرهيزيم از اينكه خداي نخواسته در ورطه و دامهايي
بيفتيم كه صوفيان مدعي عشق افتادند.

كتاب حديقةالشيعة مقدس اردبيلي
بخصوص بحث فرقه عشاقية را بخوانيد. و در صورت امكان مرا از نظر خود باخبر سازيد.

پاسخ

به نام خدا

سلام عليكم

من هرگز عرضم اين نيست كه با عشق شهواني و حيواني مي‏توان به عشق ملكي و الهي دست يافت، آن‏چنان كه برخي از صوفيان مي‏گويند. من گفته‏ام در عشق به خدا و غير خدا اين قلب است كه به واسطه آن به هيجان مي‏آيد و آثار روحي و جسمي متعلق به آن را به همراه دارد.

سلام

فقط مي خواستم بگم عشق ديگه معناي خودشو از دست داده.آدم ها اين معناي عظيم رو تو رفتارها و افكار سطحي خودشون غرق كردن و عشق رو اون چيزي ميدونن كه تصور مي كنن.اگر ما عاشق باشيم عاشق كسي يا چيزي چطور مي تونيم همون تعبير رو براي عشق به معبودمون هم به كار ببريم؟

اينو از يه دوست شنيدم كه گاهي لازمه سكوت كنيم چرا كه خدا هم حرفهايي براي گفتن دارد و اين همون عشقه!

ببخشيد از حرفاي بي سرو ته ام!من بي اجازه شما لينكتان كردم.اگر مخالف اين كار انجام شده من هستيد به من بگوييد.

پاسخ

به نام خدا

سلام عليكم

آنچه من گفته‏ام، اين است كه عشق الهي و عشق غيرالهي از يك جنس‏اند. اگر عشق به همسر و مال در طول عشق الهي باشد، از حوزه عشق الهي بيرون نيست؛ اما به لحاظ شدت و ضعف تفاوت دارند. عشق به همسر جامي از عشق الهي است؛ اما عشق الهي درياي عشق است. اگر عشقي در مقابل عشق الهي قرار بگيرد، باز به لحاظ جنس با عشق الهي يكي است؛ اما يكي آدمي را به حضيض سقوط و ديگري او را به اوج صعود مي‏برد.

سلام

لحظات شادي خدا را ستايش كن

لحظات سختي خدا را جستجو كن

لحظات آرامش خدا را مناجات كن

لحظات دردآور به خدا اعتماد كن

و در تمام لحظات خدا را شكر كن

واقعا زيبا نوشته بودي خوشا به حال آنان كه تنهايشان را با خدا پر مي کنند

من هم به روزم

سلام

مومن خيلي عالي نوشتي من هروقت وب شما را مطالعه ميكنم شارز ميشوم.

موفق باشيد. ياحسين.

سلام

زيبا و قابل تامل بود.

اسئلك التوفيق من الله

سلام برادرم

بين عشق زمين وآسماني به اندازه ي يك نيت فاصله هست

خدا را دوست دارم كه تنها معشوق هستي است و مابقي سرابندو فاني و عشق وقتي به آخر مي رسد كه به معشوق فاني دل ببنديم حتي اگر هيچ خللي در عشق ما نباشد .

يا حق