سلام
اينكه تو عشق وعاشقي جز معشوق چيز ديگه اي ديده نميشه ، درست ولي جز اين وجه اشتراكي بين عشق به خدا وعشق زميني وحود نداره .درسته؟
چون فقط ازين جنبه اشتراك دارن .
به هر حال زيبا بود چون هميشه وعلمي
التماس دعا
يا زهرا
به نام خدا
سلام عليكم
آري! درست متوجه شديد عشق الهي با عشق خاكي يكي است؛ اما از نظر جنس و سنخ آنها و آثار روحي و جسمي كه در آدمي پديد ميآورد. در هر دو عشق آدمي احساس لذت ميكند. در هر دو عشق هيجانات روحي پديد ميآيد. قلب در هر دو عشق قدري بزرگتر از حد طبيعي ميشود.
عشق به غير خدا دو نوع است:
يكي عشقي كه در طول عشق الهي است؛ مثل عشق به بندگان خدا از اين جهت كه به خدا تعلق دارند يا عشق به نعمتهاي خدا از اين جهت كه خدا به ما دادهاند. يا عشق به انبياء و اولياء از اين جهت كه مطابق خواست خدا عمل ميكنند يا خدا آنان را دوست دارد يا ما را ياد خدا مياندازند. اين عشق نيز الهي است.
ديگر عشقي كه در عرض خدا و به جاي عشق به خداست؛ مثل عشق به جنس مخالف يا عشق به مال و فرزند به طور مستقل از خدا و صرف نظر اين كه آنها به خدا تعلق دارند و آن منجر شود كه ياد خدا از دل برود و تنها ياد آنها در دل بنشيند و تمام همّ ما اين باشد كه به آنها برسيم، ولو آن كه معصيت و گناه كنيم. چنين عشقي نيز آثار جسمي و روحي مشابهي با عشق الهي دارد؛ اما نظر به اين كه با مصائب و ناگواريهاي فراواني همراه است، اندوهها و آثار منفي آن خيلي بيش از لذتهايش است. لذتهايش زودگذر و اندوههايش پايدار است.
خدايا عاشقان را با غم عشق اشنا كن
زغمهاي دگر غير از غم عشقت رها كن
تو خود گفتي كه در قلب شكسته لانه داري
شكسته قلب من جانا به عهد خود وفا كن
خدايا بي پناهم ز تو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناه است ببين غرق گناهم.
زيباترين وازه .وازه مقدس عشق است
اميد است تا همه ما بتوانيم مفهوم عشق را درست در زندگيمان معنا كنيم.
راستي در رابطه با ان مطلبي كه برايتان فرستادم هنوز جوابي نرسيده.
اصلا مطلب بنده به شما رسيده يا خير؟
تنها معبود عشق پشت و پناهتان.
التماس دعا.
با عرض سلام و خسته نباشيد به استاد گرامي
از مطالب پر بارتان كمال تشكر را دارم
بنده كاملا با نظر شما و مطالبتان موافقم
اميد است تا همه ما بتوانيم از اين مطالب كمال استفاده را داشته باشيم
و آنها را در حد توان در زندگيمان پياده كنيم.
اين وسط يه چيزي تو ذهنم جور نيست باور حرفهاي شما يه كممشكله جسارت نباشه شايد برام مفهوم ريا داره.اينكه شما دكتري الهيات دارين سبب نميشه حرفام رو پس نگيرم به نظر كمن توحيد چوپان قصه موسي باور كردني تره اگه مي تونيد خوشحال ميشم غير اينو به من ثابت كنيد.
سخنان شما قدري ابهام دارد. درباره قصه موسي و شبان عرض كنم. اگر سخنان چوپان را حمل بر بيان مجازي درباره خدا كنيم، سخنان او عين توحيد است؛ اما اگر سخنان او را حمل بر بيان حقيقي بكنيم، تشبيه خلق به خالق است. به نظر ميرسد، مولوي هم آن را بر بيان مجازي حمل كرده است. از شعر هم چنان دانسته ميشود كه چوپان نيز خدا شبيه خلق نميدانسته است. حضرت موسي(ع) اين باور چوپان را ميدانسته است؛ اما باز خوش نداشته است كه تعابيري را به كار برد كه بوي تشبيه بدهد، وگرنه معنا نداشت كه خدا آن حضرت را مؤاخذه نمايد. عين اشعار او را در ذيل ملاحظه فرماييد.
ديد موسي يك شباني رابه راه / كوهمي گفت اي خدا و اي اله تو كجايي تا شوم من چاكرت / چارقت دوزم كنم شانه سرت دستك بوسم بمالم پايكت / وقت خواب آيد بروبم جايكت اي فداي توهمه بزهاي من / اي به يادت هي هي و هي هاي من زين نمط بيهوده مي گفت آن شبان / گفت موسي با كه هستت اي فلان گفت با آن كس كه مارا آفريد / اين زمين و چرخ از او آمد پديد گفت موسي هاي خيره سر شدي / خود مسلمان ناشده كافر شدياين چه ژاژاست و چه كفراست و فشار / پنبه اي اندر دهان خود فشارگر نبندي زين سخن تو حلق را / آتشي آيد بسوزد خلق راگفت اي موسي دهانم دوختي / وز پشيماني تو جانم سوختي جامه را بدريد و آهي كرد و تفت / پا فتاد اندر بيابان و برفتوحي آمد سوي موسي از خدا / بنده ي مارا ز ما كردي جداتو براي وصل كردن آمدي / ني براي فصل كردن آمدي درحق او مدح و در حق تو ذم / درحق او شهد و در حق تو سمما بري از پاك و ناپاكي همه / از گران جاني و چالاكي همه من نكردم خلق تا سودي كنم / بلكه تا بر بندگان جودي كنمخون شهيدان را زآب اولي تراست / اين خطا از صد ثواب اولي تر است لعل را گر مهر نبود باك نيست / عشق را درياي غم غمناك نيستدر دل موسي سخن ها ريختند / ديدن و گفتن به هم آميختندچون كه موسي اين خطاب ازحق شنيد / در بيابان در پي چوپان دويد عاقبت ديافت او را وُ بديد / گفت مژده ده كه دستوري رسيدهيچ آدابي و ترتيبي مجوي / هرچه مي خواهد دل تنگت بگوي
سلام : دوست عزيز خسته نباشيد. بنده توي اين زمينه با شما يه كمي اختلاف نظر دارم. البته عشق الهي بي شباهت به عشق غير الهي نيست و يه سري جنبه هاي مشترك هم داره ولي كاملا بر همديگه هم منطبق نيستند. حيف كه فرصت مباحثه نيست. اما رويهم رفته دلايلي كه ذكر فرموديد تنها در اثبات شباهت ايندو موثر است و از اثبات انطباق ايندو با هم قاصر است.
دعامون كنيد. يا علي مدد.
من در اينجا تنها خواستم بگويم كه عشق الهي با عشق غير الهي از يك جنساند و آنچه آن دو را از يكديگر متفاوت ميكند، متعلق عشق است. اگر عشق به خدا تعلق بگيرد، ممدوح و اگر به دشمن خدا تعلق بگيرد، مذموم است. عشقهاي مباح نيز مانند عشق به همسر و مال حلال هم مانند دهان نوشيدن از ظرفهاي محدود آب است و عشق به خدا مانند نوشيدن از آب درياست. بنابراين من منكر تفاوتهاي ميان عشق الهي و غير الهي نيستم. من طي پست « فرق عشق الهي با عشق دنيوي» پارهاي از تفاوتهاي عشق الهي و غير الهي را بيان كردهام.
اگر آدمي عاشق باطل باشد، باطل را خوب ميداند و اگر عاشق حق باشد، حق را خوب ميداند. بنابراين خوشا بينايي كه تنها خدا را ببيند و خوشا كوري كه غير خدا را نبيند.
به نام خدابا سلام به دوست عشق خواهتبليغ هم جنسي عش الهي با عشق مجازي ممكن استپيامدهاي تربيتي ناخوشايندي داشته باشد. بايد غايت بحث براي ما روشن باشد. و بپرهيزيم از اينكه خداي نخواسته در ورطه و دامهاييبيفتيم كه صوفيان مدعي عشق افتادند.
كتاب حديقةالشيعة مقدس اردبيليبخصوص بحث فرقه عشاقية را بخوانيد. و در صورت امكان مرا از نظر خود باخبر سازيد.
من هرگز عرضم اين نيست كه با عشق شهواني و حيواني ميتوان به عشق ملكي و الهي دست يافت، آنچنان كه برخي از صوفيان ميگويند. من گفتهام در عشق به خدا و غير خدا اين قلب است كه به واسطه آن به هيجان ميآيد و آثار روحي و جسمي متعلق به آن را به همراه دارد.
فقط مي خواستم بگم عشق ديگه معناي خودشو از دست داده.آدم ها اين معناي عظيم رو تو رفتارها و افكار سطحي خودشون غرق كردن و عشق رو اون چيزي ميدونن كه تصور مي كنن.اگر ما عاشق باشيم عاشق كسي يا چيزي چطور مي تونيم همون تعبير رو براي عشق به معبودمون هم به كار ببريم؟
اينو از يه دوست شنيدم كه گاهي لازمه سكوت كنيم چرا كه خدا هم حرفهايي براي گفتن دارد و اين همون عشقه!
ببخشيد از حرفاي بي سرو ته ام!من بي اجازه شما لينكتان كردم.اگر مخالف اين كار انجام شده من هستيد به من بگوييد.
آنچه من گفتهام، اين است كه عشق الهي و عشق غيرالهي از يك جنساند. اگر عشق به همسر و مال در طول عشق الهي باشد، از حوزه عشق الهي بيرون نيست؛ اما به لحاظ شدت و ضعف تفاوت دارند. عشق به همسر جامي از عشق الهي است؛ اما عشق الهي درياي عشق است. اگر عشقي در مقابل عشق الهي قرار بگيرد، باز به لحاظ جنس با عشق الهي يكي است؛ اما يكي آدمي را به حضيض سقوط و ديگري او را به اوج صعود ميبرد.
لحظات شادي خدا را ستايش كن
لحظات سختي خدا را جستجو كن
لحظات آرامش خدا را مناجات كن
لحظات دردآور به خدا اعتماد كن
و در تمام لحظات خدا را شكر كن
واقعا زيبا نوشته بودي خوشا به حال آنان كه تنهايشان را با خدا پر مي کنند
من هم به روزم
مومن خيلي عالي نوشتي من هروقت وب شما را مطالعه ميكنم شارز ميشوم.
موفق باشيد. ياحسين.
زيبا و قابل تامل بود.
اسئلك التوفيق من الله
سلام برادرم
بين عشق زمين وآسماني به اندازه ي يك نيت فاصله هست
خدا را دوست دارم كه تنها معشوق هستي است و مابقي سرابندو فاني و عشق وقتي به آخر مي رسد كه به معشوق فاني دل ببنديم حتي اگر هيچ خللي در عشق ما نباشد .
يا حق