تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ يك بنده‏ي خدا 

سلام خدا و ملائكه و پيامبران و خوبانش بر شما و همه‏ي دين پژوهان راه حق (جل و علي)؛ همين تفاهم، مبناي دينداري است و من خدا را سپاسگذارم كه توانستيم اين اتفاق را با حوصله و مرحمت در اين رسانه نشان بدهيم. يك نكته باقي است و آن اينكه توجيه عقلاني نداشتن يك پديده با اين مطلب كه ما نتوانيم توجيه آن را درك كنيم متفاوت است. راه معرفت هيچ پديده اي در اين عالم و در هيچ يك از عوالم ديگر بر هيچ كس بسته نيست و حتي وحي هم توجيه عقلاني دارد؛ يعني جزئيات آن هم توجيه و هم توضيح عقلاني دارد و هم كاملا قابل تبيين است و اصلا دعوت دين و صاحب شريعت مقدس اسلامي به تعقل و معرفت و كليدواژه هاي وابسته براي تامين همين غرض است، منتهاي مطلب اينكه هركس به قدر فهمش فهميده مدعا را بنابراين لازم است اين جمله كه فرموديد: توجيه عقلاني ندارد ، در مورد هر سه گزينه به اين جمله تبدسل شود كه: توجيه عقلاني آن را همه نمي فهمند و اين نيست كه هر كسي به تبيين عقلاني آن دست پيدا كرده باشد و به اصطلاح: در كليت اين قانون شكي نيست ولي در مصداق فعلي آن مورد خدشه است. قانون كلي اين است كه همه چيز در عالم قابل فهم است ولي واقعيت موجود اين است كه همه به فهم همه چيز نرسيده اند و به قول بزرگمهر: همه چيز را همگان دانند كه اشاره به واقعيت موجود و وضعيت فعلي دارد نه آنكه بيان نفي كلي توانمندي بشر باشد و بهترين دليل بر وجود يك پديده همان وقوع آن است كه دست كم علم كلي نزد چهارده معصوم ( صلوات الله عليهم اجمعين ) وجود دارد، اگرچه ادعاي خود اين موضوع و اثبات آن از جهت ارائه‏ي مصداق در خود آن بزرگواران نيز معمولا با مشكلاتي همراه بوده است كه تاريخ گواه آن است و يكي از نتايج ظاهري آن شهائت خود آن حضرات بوده است، زيرا ادعاي حقيقت جاهلان را بر عليه انسان مي شوراند و عاقلان را به طمع دسترسي مي‏اندازد و در هر دو صورت براي صاحب حقيقت و مرد حق، دردسر آفرين است و در اين زمينه زندگي مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام و صديقه‏ي طاهره و امام حسن و امام حسين عليهم السلام بعد از حضرت رسول اعظم الهي و خاتم انبياء صلوات الله عليه و آله اجمعين در رأس قرار داشته و از اين نگاه خصيصه هايي وجود داشته كه پنج تن آل عبا شخصيت‏هاي برجسته‏‏ي روايت حديث كساء قرارگرفته‏اند و باز از همين جهت است كه كتمان يكي از بزرگترين اخلاق سلوك و به نظر من بالاترين و اساسي‏ترين خصيصه‏ي سالك و مؤمن به شمار‏ مي‏رود و بزرگاني كه در اينجا از آنها ياد شد ( مثل مرحوم آقا سيد علي آقاي قاضي و مرحوم علامه‏ي طباطبايي ) خود برجسته‏ترين مجسمه‏هاي اين خصيصه بوده‏اند.

در هر صورت بازهم تشكر مي‏كنم و علاوه بر آن به شما تبريك مي‏گويم؛ هم به خاطر ميلاد باسعادت حضرت فاطمه‏ي معصومه سلام الله تعالي عليه و هم به خاطر اينكه وبلاگ شما بحث برانگيز و پوياست و اين ويژگي را در هر وبلاگي نمي‏توان يافت البته منظور پويايي معنوي است كه الحمدلله شما ازآن برخورداريد و الا در خيلي از وبلاگ‏ها و سايت‏هاي ديگر هم مي‏شود به نوعي جنجال و انگيزش رسيد مثل وبلاگ‏هاي تبليغات سكس و وبلاگ‏هاي سياسي‏كار و سياست باز ( نه وبلاگ‏هاي سياسي، كه بايد اين‏ها تفكيك شود ).

حرف آخر سپاس و ستايش خداوند است كه همه چيز به دست اوست. خدانگه‏دار شما.

پاسخ

سلام عليكم

باز لطف شما ممنونم. عرض من اين بود كه احكام غير فطري و به تعبير ديگر آداب و رسوم قومي لزوماً توجيه عقلاني ندارد. ممكن است، مبناي آن ذوق و سليقه باشد؛ مثل كراوات زدن غربي‏ها و عمامه گذاشتن هندي‏ها. هفت دور چرخيدن گرد خانه خدا نيز لزوماً توجيه عقلي ندارد؛ يعني چنين نيست كه شش‏بار يا هشت‏بار خلاف عقل باشد.

در پناه حق باشيد.

+ دلسوخته 
سلام عليکم
جالب است
ظاهرا کامنتها جالبترند
دوست عزيزي که دنبال سيروسلوک هستي از خدا بخواه کمکت ميکنه
همان اندازه که سعي ميکني که خود را بشناسي  سلوک شماست و ميزان خودشناسي شما سير شماست
عرفان ، قرآن است قرآن بخوان و درآن بسيار تدبر کن

التماس دعا
پاسخ

سلام عليكم

از لطف شما ممنون. به نظر من آن سير و سلوكي قابل توصيه است كه به آساني قابل تجربه باشد. توصيه من به همه اين است كه يكبار هم كه شده است، به ياد خدا گريه كنيد و اگر منفعتي در آن نديديد، ديگر آن را رها كنيد. گريه كردن به ياد خدا سخت نيست و براي همه قابل تجربه است و نتايج آن براي همه قابل درك. خلاصه ديني كه قابل درك و تجربه نباشد، قابل توصيه نيست.

در پناه حق باشيد.

+ مشتي خاك 

باز هم سلام

خيلي ممنون كه پاسخ داديد .

نظر شما خيلي آشكار است وبراي من قابل پذيرش مي باشد .

به قول استادم اگر كسي مي خواهد بداند كه در مسير خود سازي قرار گرفته يا نه ببيند نسبت به اطرافيانش بد گمان است يا نه ؟اولين پله اي كه انسان را در مسير خود سازي قرار مي دهد خوش بيني است .

مشتاق هستم كه درباره ي مسايل ديگر هم از وجود شما بهره بگيرم ان شا الله در فرصتي ديگر .

التماس دعاي بسيار .

ولادت با سعادت حضرت معصومه بر شما مبارك باشد .

پاسخ

سلام عليكم

از لطف و ادب شما متشكرم. آري، آنچه ياد كرديد، براي شناخت حال خود در مسير خودسازي نشانه خوبي است. ما تا وقتي كه نسبت به ديگران بدبيني و بدگماني و بدخواهي داريم، خود را نساخته‏ايم. خوش‏بيني و خوش‏گماني و نيك‏خواهي براي ديگران از رهگذر ذوب شدن در آتش عشق الهي حاصل مي‏شود؛ چنان كه شاعر گفته است:

به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

آري عشق به همه عالم از رهگذر عشق به خداست.

عاشق باشيد.

+ يك بنده‏ي خدا 

با سلامي دوباره

پاسخ متين شما را دقيقا مطالعه كردم.

اولا از اينكه نطرم را سانسور نكرديد متشكرم و فهميدم كه خداوند متعال لباس وارستگي بر تن شريف شما پوشانده است و اهل هدايتيد. الحمد لله رب العالمين.

ثانيا با مطالعه در بسياري از مطالبي كه مرقوم فرموده ايد متوجه شدم كه خداوند متعال فهم خوبي به شما عنايت كرده است. الحمد لله رب العالمين.

ثالثا در ميان گفته هاي خوب شما من فقط همين دسته از سفارش ها را مي بينم كه جاي بحث و تامل دارد. از جمله اصلا اين طور نيست كه كتاب هاي معرفي شده براي سلوك قابل سفارش باشند و اگر لازم باشد بايد بحث را روي جزئيات ببريم كه مجال خودش را طلب مي كند.

رابعا سفارش هاي شما خيلي خوب است ولي بازهم سلوك چيز ديگري است و اگرچه اين ها بي ربط نيستند يا مي شود مقدمه باشند ولي سفارش كلي براي همه درست نيست و سفارش جزئي هم در وبلاگ جاندارد. گذشته از اينكه آنچه سفارش فرموده ايد براي مومن عادي يا مسلمان خوبي بودن لازم است ولي براي سلوك...

هيهات كه اينجا كميت خيلي ها لنگ است و به قول ابن سينا كه مي گويند اهل سلوك نبوده يا تازه وارد بوده: اين آبشخوري نيست كه هركس از راه رسيد سرش را بگذارد و آب بخورد (‏ جل جناب الحق عن أن يكون شريعة لكل وارد إلا واحدا بعد واحد )؛ و به قول حافظ: در اين باديه پي ها بريده اند؛ بنابراين:

شرح اين هجران و اين خون جگر اين زمان بگذار تا وقت دگر

من هم با مريد بازي احمقانه مخالفم ولي با ارادت عاشقانه نه! اينجا ديگر جاي خودروي نيست، اگرچه عقل هم تعطيل نشده بلكه به يك عقل برتر متصل مي شود كه خود آن بايد به عقل كل يعني معصوم متصل باشد. بنابراين شكي در ضرورت ارادت در اين مقام نيست. چيزي كه بايد معلوم شود اين است كه مراد كيست و چه خصوصياتي بايد داشته باشد كه در بعضي از رساله هاي عرفاني مورد بحث قرار گرفته است. پس اگر بتوانيم مراد را درست تعريف كنيم و ملاك تشخيص مصداقش را هم به دست بدهيم ديگر مشكلي نيست.

كوتاه سخن اينكه خردمند پاكدلي چون تو بايد مردم را از لفظ سلوك برحذر دارد كه ورطه اي است بس خطرناك. اگرچه در بسيري از روايات حتي سفارش هاي جزئي به افرادي در طول تاريخ شده كه جايي براي شبهه نسبت به اصل مطلب باقي نمي گذارد.

در هر صورت مواردي مثل گزينه 5 اگر براي سفارش ايماني باشد عيبي ندارد اگرچه برخورد كساني مثل مرحوم آية الله دستغيب كه فقيه وارسته اي بوده است و عندالله مرزوق است در مواردي كاملا نابه جا و بي اساس است مثل روايت هايي كه ايشان در گناهان كبيره در باب غنا نقل كرده اند و جوان بيچاره يا سرخورده و دچار دپرس روحي- رواني مي شود و يا به كلي دين را رها مي كند چون مي بيند با عقل جور نيست، اگرچه نمي فهمد كه احكام الهي منوط برفهم عقل نيست. در هر صورت از اينكه تحمل كرديد نمي دانم چه جوري سپاسگزاري كنم ولي مي شود در اين باره خارج از اين فضا صحبت كرد. والسلام علي من اتبع الهدي و له الحمد اولا و آخرا

پاسخ

سلام عليكم

از لطف و حسن ظن شما ممنونم. دو نكته را درباره اين يادداشت در خور ذكر مي‏دانم:

1. البته هيچ كتابي بي نقص نيست. كتاب گناهان كبيره آيت الله دستغيب نيز از آن جمله است.

2. من همان طور كه در پست‏هاي قبلي يادآور شده‏ام، دين دو و بلكه سه بخش دارد: الف. فطريات: كه با عقل بشر قابل درك است، مثل حسن عدالت و وجوب ناظم بر هر نظمي. ب. آداب و رسوم: كه لزوماً توجيه عقلي ندارد؛ مثل هفت دور چرخيدن به دو خانه كعبه و مانند آن. اينها صرف قرار داد است و لزوماً مبناي نفس الامري و واقعي ندارد. ج. دريافت‏هاي وحياني: مثل آنچه كه پيامبر(ص) در معراج از بهشت و دوزخ و ساكنان آنها مشاهده كرد. اين با عقل قابل دريافت نيست و تنها با دل است كه قابل دريافت است.

به هر حال من از لطف و ادب شما تشكر دارم و توفيقات بيش از پيش براي شما از درگاه خداي بزرگ خواهانم.

+ مشتي خاك 

سلام عليك

عذر مي خواهم كه وقت شما را مي گيرم .

در آيه 2 سوره فتح به پيامبر گفته مي شود كه گناهان تو را بخشيديم در حالي كه ما مي توانيم اينگونه تفسير كنيم كه اين گناهان همان كارهايي هستند كه در نظر قوم عرب و جاهل گناه محسوب مي شده

آيا واقعا چه احتياج دارد كه خداوند بخواهد خطايي را كه پيامبر انجام داده را به ما بگويد ....

مي دانم كه منظور شما هر خطايي نمي باشد .اما اگر ما بخواهيم آن خطا ها را بشناسيم و پيامبر را خطا كار بناميم خود من به شخصه دين اسلام را نخواهم پذيرفت

اين چه ديني است كه پيامبر آن مرتكب خطايي شده است و خداوند آن را به همه بندگان اظهار مي كند

لحظه اي غفلت در ما انسان هاي عادي يك عمر پشيماني مي آورد چه برسد براي پيامبران و ائمه معصومين .....

با اين اوصاف لابد شما دعاهايي را كه از آن معصومين نقل شده است را استغفارنامه آن ها مي دانيد ؟؟؟؟؟؟؟

شما فرض بگيريد كه من عاشق وشيفته كسي هستم كه به حبس ابد در زندان محكوم است و من براي لحظه اي با او بودن حاضر به هر كاري هستم من جمله اينكه دزدي و يا قتلي انجام بدهم حتي اگر كار درستي نباشد ..

ائمه نيز اينگونه هستند براي لحظه اي در او آب شدن و او را حس كردن به مناجات با او برخاسته اند تا جايي كه حضرت علي عليه السلام در مناجات با معبود خود غش مي كردند و پندار اطرافيان اين بود كه ايشان وفات يافته اند.....

اين است عشق و عاشق يعني علي ....

ممنون از لطف شما . يا لطيف

پاسخ

سلام عليكم

ضمن تشكر از اظهار نظرتان چند نكته را به عرض برسانم:

1. قرآن در اوج فصاحت و بلاغت نازل شده و مقاصد خود را به روشن‏ترين و رساترين وجه بيان كرده‏است. خدا به صراحت ذنب را به پيامبر اسلام(ص) نسبت داده است و اگر قصد داشت، بگويد: خدا آنچه را قومت به نزد خودش براي تو گناه مي‏شمرد، از دلشان صاف كرد و ديگر به تو كينه‏اي ندارند‏‍، همين‏گونه مي‏گفت.

به علاوه به چه دليل، همان كساني كه بيش از بيست سال مقابل پيامبر(ص) جنگيدند، ديگر كينه‏اي نسبت به او نداشته باشند. مگر جز اين بود كه بني اميه بر اساس كينه‏هاي قبل از اسلامشان با امام علي(ع) و اما حسين(ع) جنگيدند؟

از سياق آيه مورد بحث و آيات متحد الموضوع چينن به دست مي‏آيد كه ذنب پيامبر(ص) عبارت بود از تعجيل آن حضرت در تحقق وعده الهي مبني بر شكست مشركان مكه، ولذا خداوند وقتي وعده خود را محقق مي‏كند و فتح مكه حاصل مي‏شود، از پيامبر(ص) مي‏خواهد استغفار كند.

2. احساس گناه نزد افراد مختلف فرق مي‏كند. هرچه قلب لطيف‏تر و طاهرتر باشد، احساس گناهش بيش‏تر است. كسي مثل حضرت علي(ع) كشيدن پوست جوي را از دهان مورچه‏اي گناهي بزرگ مي‏شمارد؛ اما كساني مثل صدام از كشتن هزاران بي‏گناه ككشان هم نمي‏گزد.

3. بايد توجه داشت كه گناه ابنياء‏ و ائمه و ابرار با گناه افراد عادي فرق دارد. آنچه نزد انبياء و ائمه و ابرار گناه تلقي مي‏شود، نزد افراد عادي گناه تلقي نمي‏شود؛ لذا گناه انبياء‏ و ائمه و ابرار عاملي براي دلزدگي افراد عادي از آنان تلقي نمي‏شود.

4. هيچ ملازمه اي ميان تبعيت از كسي و معصوم بودن او نيست. مردم از فسقه و فجره‏اي مثل ابوسفيان و يزيد و صدام و بوش تبعيت مي‏كنند؛ حال چرا از افرادي مثل انبياء و ائمه و ابرار كه گناهان عادي نمي‏كنند، تبعيت نكنند؟ به علاوه مگر مراجع معصوم‏اند كه مردم مكلف به تبعيت از آنان هستند؟

5. بي‏ترديد انبياء‏ و ائمه وقتي در خلوت و جلوت زار زار از گناهان و خطاهاي خود گريه مي‏كردن و از خداي خود طلب بخشودن مي‏كردند، نه روان ناسالمي داشتند كه بر اساس توهم چنين كنند و نه نقش بازي مي كردند و براي صرف يادگيري مردم اين‏گونه مي‏كردند. آنان واقعاً احساس گناه مي‏كردند و طلب استغفارشان هم براي خودشان بوده است و آنجايي كه گناه امت را مورد نظر داشتند، به آن تصريح كرده‏اند. حمل كلام انبياء‏ و ائمه نيز بر خلاف ظاهر بدون هيچ قرينه‏اي تفسير به رأي و افترا بر ايشان است و نابخشودني. انبياء‏ و ائمه داراي فصاحت و بلاغت كلام بودند و اگر منظوري ديگر داشتند، به صراحت بيان مي‏كردند؛ طوري كه لازم نباشد، ما با تكلف به تأويل سخنان آنان بپردازيم.

موفق باشيد و عاشق

آيت الله بهجت مي فرمايد فقط گناه نكنيد و واجبات را انجام دهيد همين!!!
+ مشتي خاك 

سلام

آيا روح سريرتي پيامبران با روح سريرتي ما مقابله ميكند ؟

من نمي گويم كه پيامبران فرا بشري بوده اند اما پذيرفتن اين كه آن ها دچار خطا شده باشند كمي براي ظرفيت ما دشوار باشد ..

خطاي آن ها خطاي عاشقان است ...

اگر وبلاگ شما عاشقي است بايد بهتر از من بدانيد كه عاشق در برابر معشوق خود را نمي بيند و خود را هيچ مي انگارد ...

خطاي پيامبران به نوعي خود را نديدن در مقابل معشوق است ....

ره عقل جز پيچ بر پيچ نيست

بر عارفان جز خدا هيچ نيست

توان گفتن اين با حقايق شناس

ولي خرده گيرند اهل قياس

كه پس آسمان و زمين چيستند

بني آدم و داد و دد كيستند

البته من به تازگي با وبلاگ شما آشنا شده ام و هنوز موفق به مطالعه كامل آن نشده ام پس نمي توانم در مورد شما قضاوت سريعانه داشته باشم .

آتنا في دار دنيانا حسن

آتنا في دار عقبانا حسن

ممنون كه جواب داديد التماس دعا.

پاسخ

سلام عليكم

از اظهار نظرتان ممنونم. گويند كه حسنات الابرار سيئات المقربين؛ كارهاي خوب نيكان براي مقربان بد دانسته مي‏شود. هركه غير از پيامبري مثل حضرت يونس بود، وقتي قومش را به حق دعوت مي‏كند و آنان نمي‏پذيرند و از آنان خسته مي‏شود و از ميانشان بيرون مي‏رود، كسي بر او خرده نمي‏گيرد و نيك تلقي مي‏شود؛ اما اين عمل حضرت يونس مورد مؤاخذه الهي قرار مي‏گيرد و خدا او را به شكم نهنگ مي‏افكند تا آن كه حضرت يونس از كرده خود توبه مي‏كند و خدا او را نجات مي‏دهد. خداوند اين گونه‏ كارها را در قرآن كه از سوي انبياء صورت گرفته است، معصيت، ذنب، ظلم و مانند آن خوانده است؛ اما علماي ما براي اين كه گناهان انبياء را از گناهان افراد عادي متمايز كنند، از آن به «ترك اولي» و مانند آن تعبير كرده‏اند.

تلقي من اين است كه توجه انبياء به خدا پيوسته نبوده و گاهي منقطع مي‏شده و همان لحظات كاري از آنان سر مي‏زده است كه مرضي خدا نبوده است و لذا مورد مؤاخذه الهي واقع شده‏اند. در قرآن خطاب به پيامبر اسلام(ص) گفته‏ مي‏شود، چون در روز برخي از توفيقات از تو سلب مي‏شود، شب را از دست مده:‏ ‏يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ (1) قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً (2) نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَليلاً (3) أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً (4) إِنَّا سَنُلْقي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً (5) إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً (6) إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَويلاً (7) وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتيلاً (8).

موفق باشيد.

+ مشتي خاك 

با سلام

به قول استاد جوادي آملي همانگونه كه در جهان عرش و فرش هست در هستي انسان نيز عرش وفرش وجود دارد .

فرش انسان طبيعت او وعرش وي قلب اوست.قلب المومن عرش الرحمن،اين عرش مانند عرش الهي كه بر آب استوار است (و كان عرشه علي الماء_هود آيه 7)بايد بر آب استوار باشد آبي كه عرش انسان بر آن استوار است اشك است

اشك چشم سبب قرار گرفتن عرش و تخت انسانيت مي شود و در نتيجه فرمانروايي عرش بر فرش طبيعت ميسر خواهد بود .

انسان بايد براي تحقق اين فرمانروايي بايد جهاد را سر لوحه كار خود قرار دهد وانسان در جهاد بايد به سلاح مناسبي مجهز باشد

گريه سلاحي است كه در جهاد با نفس بايد به كار گرفته باشد .....

با عرض پوزش سؤالي داشتم .چرا مي گويند انسان جايز الخطا است در حالي كه به نظر بنده ي حقير خداوند در هيچ جايي به انسان جواز خطايي را نداده است و در واقع انسان ممكن الخطا مي باشد ....

عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

التماس دعاي بسيار

پاسخ

سلام عليكم

از بيان زيبايتان در توصيف اشك به ياد خدا سپاسگزارم. درباره سؤالتان عرض كنم، همان‏طور كه خود التفات فرموده‏ايد، خطاي عمدي انسان قابل بخشودن نيست، مگر آن كه توبه كند؛ لذا انسان به اين معنا جايز الخطاء‏ نيست؛ اما خطاي سهوي او قابل بخشودن است. به نظر مي‏رسد، مراد از عبارت جايز الخطاء بودن انسان همان‏طور كه فرموديد، ممكن الخطاء بودن اوست و اين لازمه مختار بودن اوست. وقتي پيامبران كه سرامدان افراد بشر هستند، خطا كنند، بايد گفت، خطاء جزء جداي‏ناپذير فعل بشر است. در قرآن آمده است كه حضرت ابراهيم وقتي فرشتگان براي بشارت فرزند نزدش آمده بودند، خطاء كرد و آنان را بشر تلقي كرده بود و لذا گوساله‏اي برايشان طبخ كرده بود و بعد به خطايش پي برد. نظاير آن براي ساير پيامبران نيز در قرآن ياد شده است.

موفق باشيد.

+ مشتي خاك 

با سلام

اتفاقا مسئله اي را كه مطرح كرديد براي من خيلي مهم است اما جواب شما براي من قانع كننده نيست از اين لحاظ كه انسان فقط با خواندن چند كتاب و ريختن اشك بتواند عارف بشود .......

ما كتاب هايي داريم كه اگر چه در ظاهر معناي آن را مي فهميم اما در باطن اين كتاب ها نياز به استاد دارد و البته نظر شما متين كه انسان نبايد مريد كامل ودربست يك شخص باشد ...

من افراد گمنامي را مي شناسم كه بسيار وارسته و انسان هاي با خدايي هستند كه بعد از مرگشان مي فهميم كه چه انسان هايي را از دست داده ايم ...

در همين لحظه انسان هاي وارسته اي هستند كه براي هدايت يافتن من و شما حاظر هستند از جان خود مايه بگذارند ...

خدانگه دار

التماس دعا

پاسخ

سلام عليكم

از اظهار نظرتان ممنون. بايد عرض كنم: چيزي كه من مي‏خواهم با ريختن اشك به ياد خدا به دست مي‏آيد. من كاري به عرفان و كشف و كرامت و مانند آن ندارم و دنبال آن نيستم و ديگران را هم توصيه مي‏كنم، دنبال آنها نروند. من انكار نمي‏كنم كه طي الارض و علم غيب و قدرت تصرف در عالم و مانند آن هست؛ چون نقلش فراوان و به اصطلاح متواتر است؛ اما چنين چيزهاي تقريباً براي بشر امروزي دست‏نيافتني و در عين حال غير لازم است. من فكر مي‏كنم، چيزي كه براي همه قابل دسترس و در عين حال لازم است، عشق مقدس الهي است و اين با گريه به ياد خدا حاصل مي‏شود. وقتي شعله چنين عشقي در دل برافروخته شود، آرامش، صفا، روشن‏بيني، قوت اراده، مردم دوستي، صداقت و در يك كلام تمام فضايل اخلاقي و انساني در وجود آدمي ريشه مي‏دواند و بنيان تمام رذايل اخلاقي برچيده مي‏شود.

موفق باشيد و عاشق

+ يك بنده‏ي خدا 

سلام

به نظر مي رسد قضيه به اين سادگي که شما مي گوييد نيست.

درنيابد حال پخته هيچ خام

پس سخن كوتاه بايد والسلام

عزيز من سفارش هايي كه مي كني خيلي جاي تامل دارند.

ما خودمون هم گندم خورده ايم و هم دست مردم ديده ايم. به دكترا و اينجور چيزها هم نمي شود تكيه كرد. كتاب هاي شهيد دستغيب اگرجه منذر خوبي هستند ولي چه ربطي به سير و سلوك دارند؟

آدم بايد حرف را توي دهانش مضمضه كند بعد اگر به اهلش عرضه كرد و تاييد كردند، اون وقت به جاش ارائه كنه اگر اين پيام را در صفحه‏ي كامنت وبلاگتون قرار بدهيد، معلوم مي شود اهل خرد و صفاييد. البته اميدوارم اين را به حساب تهديد و بازي با روحيات و باج گيري رواني به شمار نياوريد! خدا را گواه مي گيرم كه با گفتن اين كلمات، هيچ چيز از ارادتي كه به آدم با صفايي مثل شما دارم كم نمي شود. فقط مساله اين است كه همان طور كه شما از حماقت بدت مي آيد، بايد توقع نداشته باشي كه دستورالعمل هاي خودتون را سرمشق كسي قرار بدهيد. من نه اصلا آن خانم را مي شناسم نه شما را ديده ام ولي آزادانه نظرم را ابراز مي كنم تا آن شخص بخواند و با همان عقل خداداده اي كه شما گفتيد خودش تصميم بگيرد.

به اميد ديدار

پاسخ

سلام. از اظهار نظرتان ممنون. چند نكته درباره اين يادداشت درخور ذكر است:

1. مشكلي كه نحوه سخن گفتن اهل تصوف و عرفان دارد، اين است كه ديگران را به خامي و حماقت متهم مي كنند و خود را پخته و عقل كل مي شمارند. آنچه مسل‍ّم است، اين است كه دين اسلام سهله و سمحه است و پر پيچ و خم نيست تا مردم را چون كوري تصور كنيم كه نياز باشد، كساني آنان را عصاكشي كنند. دين همه را به تدبّر و تعقل فراخوانده و از تقليد كوركورانه و تبعيت دستورالعمل هاي من درآوري اشخاص بر حذر داشته است.

2. آنچه كه من گفته ام، توصيه‏هايي است كه در آيات و روايات منعكس است و چيزي نيست كه از ناحيه خودم اظهار شده باشد تا تكيه بر سخن من جايگاه پيدا كند؛ به علاوه من ديگران را توصيه كرده‏ام، سخن هيچ كسي را كوركورانه نپذيرند و اين شامل سخن خود من هم مي شود؛ بنابراين تكيه كوركورانه بر سخن من نيز خطاست.

3. من بيگانه با كتاب‏هاي سير و سلوك نيستم؛ اما من مطالعه كتاب‏هايي نظير گناهان كبيره دستغيب را از آنها سودمندتر مي‏دانم؛ چون در چنين كتاب‏هايي طي طريق دين پر پيچ و تاب معرفي نشده است؛ به علاوه مطالب آن من‏درآوردي نيست؛ بلكه متكي بر آيات و روايات است.

4. حتماً توجه داريد كه طي طريق‏هاي پر پيچ و تاب عرفاني سير و سلوك كار هركسي نيست و آناني كه آن را عوامانه كرده‏اند، عوام‏فريبي مي‏كنند. برخي مثل آيت الله قاضي بر اين نظر بود كه مجتهدان شايسته اين امرند؛ نه عوام. بنابراين ما به توصيه خود كساني كه طرف‏دار سير و سلوك عرفاني هستند، نبايد عوام را به طي سير و سلوك عرفاني توصيه كنيم. مردم به همان واجبات و نهايتاً مستحباتشان عمل كنند، كافي است.

5. چرا تصور مي‏فرماييد، سخني را كه من گفته‏ام، در صحت و سقم آن نيانديشيده‏ام و به تعبير شما مضمضه نكرده‏ام. آنچه را كه من گفته‏ام، سخن بسياري از اهل دانش و پژوهش است. شما بهتر بود، به جاي اين كه بفرماييد، بايد سخن شما را اهلش تأييد كنند، مي فرموديد، تو چه دليلي بر اين سخن خود داريد. من تصور مي‏كنم، نبايد ديگران را مقلد بخواهيم؛ بلكه بايد محقق بخواهيم. ما بايد به جاي مريدپروري، محقق‏پروري كنيم.

به هر حال باز از شما تشكر مي‏كنم و آرزوي توفيق بيش از پيش براي شما دارم.