سلام. از اظهار نظرتان ممنون. چند نكته درباره اين يادداشت درخور ذكر است:
1. مشكلي كه نحوه سخن گفتن اهل تصوف و عرفان دارد، اين است كه ديگران را به خامي و حماقت متهم مي كنند و خود را پخته و عقل كل مي شمارند. آنچه مسلّم است، اين است كه دين اسلام سهله و سمحه است و پر پيچ و خم نيست تا مردم را چون كوري تصور كنيم كه نياز باشد، كساني آنان را عصاكشي كنند. دين همه را به تدبّر و تعقل فراخوانده و از تقليد كوركورانه و تبعيت دستورالعمل هاي من درآوري اشخاص بر حذر داشته است.
2. آنچه كه من گفته ام، توصيههايي است كه در آيات و روايات منعكس است و چيزي نيست كه از ناحيه خودم اظهار شده باشد تا تكيه بر سخن من جايگاه پيدا كند؛ به علاوه من ديگران را توصيه كردهام، سخن هيچ كسي را كوركورانه نپذيرند و اين شامل سخن خود من هم مي شود؛ بنابراين تكيه كوركورانه بر سخن من نيز خطاست.
3. من بيگانه با كتابهاي سير و سلوك نيستم؛ اما من مطالعه كتابهايي نظير گناهان كبيره دستغيب را از آنها سودمندتر ميدانم؛ چون در چنين كتابهايي طي طريق دين پر پيچ و تاب معرفي نشده است؛ به علاوه مطالب آن مندرآوردي نيست؛ بلكه متكي بر آيات و روايات است.
4. حتماً توجه داريد كه طي طريقهاي پر پيچ و تاب عرفاني سير و سلوك كار هركسي نيست و آناني كه آن را عوامانه كردهاند، عوامفريبي ميكنند. برخي مثل آيت الله قاضي بر اين نظر بود كه مجتهدان شايسته اين امرند؛ نه عوام. بنابراين ما به توصيه خود كساني كه طرفدار سير و سلوك عرفاني هستند، نبايد عوام را به طي سير و سلوك عرفاني توصيه كنيم. مردم به همان واجبات و نهايتاً مستحباتشان عمل كنند، كافي است.
5. چرا تصور ميفرماييد، سخني را كه من گفتهام، در صحت و سقم آن نيانديشيدهام و به تعبير شما مضمضه نكردهام. آنچه را كه من گفتهام، سخن بسياري از اهل دانش و پژوهش است. شما بهتر بود، به جاي اين كه بفرماييد، بايد سخن شما را اهلش تأييد كنند، مي فرموديد، تو چه دليلي بر اين سخن خود داريد. من تصور ميكنم، نبايد ديگران را مقلد بخواهيم؛ بلكه بايد محقق بخواهيم. ما بايد به جاي مريدپروري، محققپروري كنيم.
به هر حال باز از شما تشكر ميكنم و آرزوي توفيق بيش از پيش براي شما دارم.