ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ مشتي خاك 

سلام عليك

عذر مي خواهم كه وقت شما را مي گيرم .

در آيه 2 سوره فتح به پيامبر گفته مي شود كه گناهان تو را بخشيديم در حالي كه ما مي توانيم اينگونه تفسير كنيم كه اين گناهان همان كارهايي هستند كه در نظر قوم عرب و جاهل گناه محسوب مي شده

آيا واقعا چه احتياج دارد كه خداوند بخواهد خطايي را كه پيامبر انجام داده را به ما بگويد ....

مي دانم كه منظور شما هر خطايي نمي باشد .اما اگر ما بخواهيم آن خطا ها را بشناسيم و پيامبر را خطا كار بناميم خود من به شخصه دين اسلام را نخواهم پذيرفت

اين چه ديني است كه پيامبر آن مرتكب خطايي شده است و خداوند آن را به همه بندگان اظهار مي كند

لحظه اي غفلت در ما انسان هاي عادي يك عمر پشيماني مي آورد چه برسد براي پيامبران و ائمه معصومين .....

با اين اوصاف لابد شما دعاهايي را كه از آن معصومين نقل شده است را استغفارنامه آن ها مي دانيد ؟؟؟؟؟؟؟

شما فرض بگيريد كه من عاشق وشيفته كسي هستم كه به حبس ابد در زندان محكوم است و من براي لحظه اي با او بودن حاضر به هر كاري هستم من جمله اينكه دزدي و يا قتلي انجام بدهم حتي اگر كار درستي نباشد ..

ائمه نيز اينگونه هستند براي لحظه اي در او آب شدن و او را حس كردن به مناجات با او برخاسته اند تا جايي كه حضرت علي عليه السلام در مناجات با معبود خود غش مي كردند و پندار اطرافيان اين بود كه ايشان وفات يافته اند.....

اين است عشق و عاشق يعني علي ....

ممنون از لطف شما . يا لطيف

پاسخ

سلام عليكم

ضمن تشكر از اظهار نظرتان چند نكته را به عرض برسانم:

1. قرآن در اوج فصاحت و بلاغت نازل شده و مقاصد خود را به روشن‏ترين و رساترين وجه بيان كرده‏است. خدا به صراحت ذنب را به پيامبر اسلام(ص) نسبت داده است و اگر قصد داشت، بگويد: خدا آنچه را قومت به نزد خودش براي تو گناه مي‏شمرد، از دلشان صاف كرد و ديگر به تو كينه‏اي ندارند‏‍، همين‏گونه مي‏گفت.

به علاوه به چه دليل، همان كساني كه بيش از بيست سال مقابل پيامبر(ص) جنگيدند، ديگر كينه‏اي نسبت به او نداشته باشند. مگر جز اين بود كه بني اميه بر اساس كينه‏هاي قبل از اسلامشان با امام علي(ع) و اما حسين(ع) جنگيدند؟

از سياق آيه مورد بحث و آيات متحد الموضوع چينن به دست مي‏آيد كه ذنب پيامبر(ص) عبارت بود از تعجيل آن حضرت در تحقق وعده الهي مبني بر شكست مشركان مكه، ولذا خداوند وقتي وعده خود را محقق مي‏كند و فتح مكه حاصل مي‏شود، از پيامبر(ص) مي‏خواهد استغفار كند.

2. احساس گناه نزد افراد مختلف فرق مي‏كند. هرچه قلب لطيف‏تر و طاهرتر باشد، احساس گناهش بيش‏تر است. كسي مثل حضرت علي(ع) كشيدن پوست جوي را از دهان مورچه‏اي گناهي بزرگ مي‏شمارد؛ اما كساني مثل صدام از كشتن هزاران بي‏گناه ككشان هم نمي‏گزد.

3. بايد توجه داشت كه گناه ابنياء‏ و ائمه و ابرار با گناه افراد عادي فرق دارد. آنچه نزد انبياء و ائمه و ابرار گناه تلقي مي‏شود، نزد افراد عادي گناه تلقي نمي‏شود؛ لذا گناه انبياء‏ و ائمه و ابرار عاملي براي دلزدگي افراد عادي از آنان تلقي نمي‏شود.

4. هيچ ملازمه اي ميان تبعيت از كسي و معصوم بودن او نيست. مردم از فسقه و فجره‏اي مثل ابوسفيان و يزيد و صدام و بوش تبعيت مي‏كنند؛ حال چرا از افرادي مثل انبياء و ائمه و ابرار كه گناهان عادي نمي‏كنند، تبعيت نكنند؟ به علاوه مگر مراجع معصوم‏اند كه مردم مكلف به تبعيت از آنان هستند؟

5. بي‏ترديد انبياء‏ و ائمه وقتي در خلوت و جلوت زار زار از گناهان و خطاهاي خود گريه مي‏كردن و از خداي خود طلب بخشودن مي‏كردند، نه روان ناسالمي داشتند كه بر اساس توهم چنين كنند و نه نقش بازي مي كردند و براي صرف يادگيري مردم اين‏گونه مي‏كردند. آنان واقعاً احساس گناه مي‏كردند و طلب استغفارشان هم براي خودشان بوده است و آنجايي كه گناه امت را مورد نظر داشتند، به آن تصريح كرده‏اند. حمل كلام انبياء‏ و ائمه نيز بر خلاف ظاهر بدون هيچ قرينه‏اي تفسير به رأي و افترا بر ايشان است و نابخشودني. انبياء‏ و ائمه داراي فصاحت و بلاغت كلام بودند و اگر منظوري ديگر داشتند، به صراحت بيان مي‏كردند؛ طوري كه لازم نباشد، ما با تكلف به تأويل سخنان آنان بپردازيم.

موفق باشيد و عاشق