سلام عليكم
ضمن تشكر از اظهار نظرتان چند نكته را به عرض برسانم:
1. قرآن در اوج فصاحت و بلاغت نازل شده و مقاصد خود را به روشنترين و رساترين وجه بيان كردهاست. خدا به صراحت ذنب را به پيامبر اسلام(ص) نسبت داده است و اگر قصد داشت، بگويد: خدا آنچه را قومت به نزد خودش براي تو گناه ميشمرد، از دلشان صاف كرد و ديگر به تو كينهاي ندارند، همينگونه ميگفت.
به علاوه به چه دليل، همان كساني كه بيش از بيست سال مقابل پيامبر(ص) جنگيدند، ديگر كينهاي نسبت به او نداشته باشند. مگر جز اين بود كه بني اميه بر اساس كينههاي قبل از اسلامشان با امام علي(ع) و اما حسين(ع) جنگيدند؟
از سياق آيه مورد بحث و آيات متحد الموضوع چينن به دست ميآيد كه ذنب پيامبر(ص) عبارت بود از تعجيل آن حضرت در تحقق وعده الهي مبني بر شكست مشركان مكه، ولذا خداوند وقتي وعده خود را محقق ميكند و فتح مكه حاصل ميشود، از پيامبر(ص) ميخواهد استغفار كند.
2. احساس گناه نزد افراد مختلف فرق ميكند. هرچه قلب لطيفتر و طاهرتر باشد، احساس گناهش بيشتر است. كسي مثل حضرت علي(ع) كشيدن پوست جوي را از دهان مورچهاي گناهي بزرگ ميشمارد؛ اما كساني مثل صدام از كشتن هزاران بيگناه ككشان هم نميگزد.
3. بايد توجه داشت كه گناه ابنياء و ائمه و ابرار با گناه افراد عادي فرق دارد. آنچه نزد انبياء و ائمه و ابرار گناه تلقي ميشود، نزد افراد عادي گناه تلقي نميشود؛ لذا گناه انبياء و ائمه و ابرار عاملي براي دلزدگي افراد عادي از آنان تلقي نميشود.
4. هيچ ملازمه اي ميان تبعيت از كسي و معصوم بودن او نيست. مردم از فسقه و فجرهاي مثل ابوسفيان و يزيد و صدام و بوش تبعيت ميكنند؛ حال چرا از افرادي مثل انبياء و ائمه و ابرار كه گناهان عادي نميكنند، تبعيت نكنند؟ به علاوه مگر مراجع معصوماند كه مردم مكلف به تبعيت از آنان هستند؟
5. بيترديد انبياء و ائمه وقتي در خلوت و جلوت زار زار از گناهان و خطاهاي خود گريه ميكردن و از خداي خود طلب بخشودن ميكردند، نه روان ناسالمي داشتند كه بر اساس توهم چنين كنند و نه نقش بازي مي كردند و براي صرف يادگيري مردم اينگونه ميكردند. آنان واقعاً احساس گناه ميكردند و طلب استغفارشان هم براي خودشان بوده است و آنجايي كه گناه امت را مورد نظر داشتند، به آن تصريح كردهاند. حمل كلام انبياء و ائمه نيز بر خلاف ظاهر بدون هيچ قرينهاي تفسير به رأي و افترا بر ايشان است و نابخشودني. انبياء و ائمه داراي فصاحت و بلاغت كلام بودند و اگر منظوري ديگر داشتند، به صراحت بيان ميكردند؛ طوري كه لازم نباشد، ما با تكلف به تأويل سخنان آنان بپردازيم.
موفق باشيد و عاشق