وبلاگ :
عشق الهي: نگاه به دين با عينك محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمين
يادداشت :
منزلت اهل کتاب در قرآن
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
بانو
بالاخره من متوجه نمي شوم که اين وصف براي چه آمده؟ گيريم که مجوز قتال نيست، اما آيا در راستاي مذمت آن ها نيست و آنان را ارزش گذاري نمي کند و مسلمانان را عليهشان تحريک نمي کند؟
اگر با تسامح بسيار بپذيريم که گوينده اين آيه به همان مهرباني گوينده سوره ممتحنه است و تغيير عقيده نداده، بايد گفت در اينجا عدم ايمان مجوز قتال نيست، اما محرک قتال هست.
يعني همان داستان تحريک مذهبي مردم براي جنگ. ممکن است فرد تحريک کننده دشمناني متجاوز داشته باشد، اما استدلال اصلي او براي تشويق مردم اين نيست که با آنها که به خاک شما تجاوز کردند بايد بجنگيد، بلکه مي گويد با کفار بجنگيد در راه اسلام.
+
بانو
درست است، بهتر است اصلاح کنم:
جزيه، همان ماليات اهل کتاب است، با اين تفاوت که خوار هم مي شوند.
البته شايد بتوان اينگونه گفت که قيد " و هم صاغرون" بخاطر اين آمده که يهودياني که شما فرموده ايد پيش از آن در حال طغيان بوده اند، بايد تن به قانون دهند و اين تن به قانون دادن به " و هم صاغرون" تعبير شده است. (البته در آيه به طغيان آن ها اشاره نشده و در عوض مخاطب (مسلمانان) به قضاوت ايدئولوژيک فراخوانده شده است: الذين لا يومنون بالله و...)
پاسخ
عنايت داشته باشيد که عدم ايمان به خدا و قيامت و عدم پايبندي به دين مجوز مقاتله نيست؛ چنان که در سوره ممتحنه درباره بت پرستاني که در مقام مقاتله نيستند، آمده است که با آنان به نيکي و عدالت رفتار کنيد: الممتحنة : 8 لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين
+
بانو
سلام
آياتي که آورده ايد انصافا برخوردي مسالمت آميز و دوستانه دارند. من شخصا فکر مي کنم ما مسلمانان درباره اهل کتاب و کتب مقدسشان که اين همه در قرآن از آن ها تمجيد شده کم لطفي مي کنيم.
اما من هنوز درباره 29 توبه توجيه نشده ام. اين شيوه صحبت کردن من را به ياد کساني مي اندازد که با تحريک احساسات مذهبي مردم آن ها را به جنگ فرا مي خواننند. عدم ايمان به خدا و آخرت و حرام ندانستن حرام ها را به عنوان بدي آن ها ذکر کرده و دستور قتال داده. يعني استدلال کاملا ايدئولوژيک است، يک جا نگفته چون در حال جنگ هستند. من متوجه نشدم شما چطور از "قاتلوا" برداشت مي کنيد که حتما آن ها در حال جنگ بوده اند. از کجا معلوم اين دستور به قتال ابتدايي نباشد؟ از "حتي يعطوا الجزيه عن يد" هم هيچ در حال جنگ بودني استنباط نمي شود. بجنگيد با آن ها تا آن وقت که جزيه دهند. قبلا نمي دادند، حالا بجنگيد تا بدهند. چنانکه فقها نيز از همين آيه برداشت کرده اند ککه بايد از اهل کتاب جزيه گرفت (حتي بدون اينکه آن ها قتال کنند)
(اصلا حتي اگر اثبات شود که در حال جنگ بودند هم اين شيوه صحبت کردن ارزش گذاري افراد براساس عقايد آن ها و شواراندن مردم بر عليه يک عقيده و زيبا جلوه دادن قتال با آن ها است.)
ضمنا ظاهرا توبه آخرين سوره بوده. لذا احتمال متحول شدن گوينده متن قرآني نيز وجود دارد. يعني آن رويکرد دوستانه بعدا تغيير پيدا کرده.
نکته ديگر آن که برخي مي گويند اين دادن جزيه همان ماليات اهل کتاب بوده و مربوط به مذهبشان نيست، بلکه امري حکومتي است.
اما اگر اينطور است، قيد " و هم صاغرون" براي چيست؟ من چيزي جز ذليل کردن و خوار کردن يک عده به خاطر عقيده شان نمي فهمم
پاسخ
سلام. عنايت داريد که در روزگار گذشته جزيه يک ماليات از شهروند ناهمدين بوده است. ظاهر آيه نشان مي دهد که گروهي از يهوديان حاضر در قلمرو حکومت پيامبر(ص) طاغي بودند و جزيه نمي پرداختند؛ به همين رو در آيه گفته شده با آنان مقاتله کنيد تا جزيه بدهند. اگر نفس ناهمديني دليل مقاله بود، مقيد کردن صلح به پرداخت جزيه بي وجه بود.