با که گويم اندريمن ده زنذه سوي آب زندگي پوينده کو
توبه يک خاري گريزاني زعشق خود بجز نامي چه مي داتي زعشق
عشق را صد ناز و استکبار است عشق با صد ناز مي آيد به دست
عشق بحري آسمان در وي کفي چون زليخايي اسير يوسفي
دور گردون را زجذب عشق دان گر نبودي عشق کي گشتي چهان
هر چه گويد مرد عاشق بوي عشق از دهانش مي جهد در کوي عشق
گر بگويد فقه فقر آيد همي بوي عشق آيد از آن خوش دم دمي
گر بگويد کفر آيد بوي دين آيد از گفت شکش بوي يقين
من که به خوبي شما يقين دارم و مي دانم هر کاري که مي کنيد حکمتي دارد؛ و به حکمت آن واقفم اما اي کاش که خداوند به منهم عزتي مي داد که به مؤمني نزد مؤمني ديگر!اما افسوس آنقدر مرا حقير يافت که او با آن همه جود ورحمتش راهي براي چنين عزتي نديد!خدا مي دونه چقدر روسياهم که اگر مي دانستند ديگران ديگه برايم جايي نمي ماند،وقتي خودم نتوانم وجود خودم را بر روي زمين تحمل کنم،..خدايا! چقدر ظالمم! اي کاش زنده نمي ماندم که ظلمم اين چونين فزوني وبزرگي نمي يافت!
بسم الله الرّحمن الرّحيم
خوب زمانه تمني مي کنم که همه آنان که به نحوي در حقتان ظلم کردند و تهمت زدند ببخشيد تا من نيز مورد عفو قرار گيرم
سلام عليكمخسته نباشيد وبلاگ زيبايي داريد.اجركم عندالله.ازقضا مايه وبلاگي براي مسابقه درست كرديم كه همنام وبلاگ شما دراومده. قالب وبلاگ شما قالب جالبيه.لطف ميفرماييد ادرس قالب رو در نظر خواهيوبلاگ بنده يادداشت كنيد؟ منتظر حضور شما هستم.التماس دعادرپناه حقياعلي