در پست قبلی یکی نوشته بود، ما چگونه عاشقی کنیم. لینک های مرتبط: گریه اوج عاشقی؛ قطره های اشک جرعه های عشق؛ عشق بازی پیامبر(ص) در غار حراء؛ طریق عاشقی در نماز |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(دوشنبه 89 فروردین 30 ساعت 5:56 صبح) |
1385/10/15 (نیمه دی هشتاد و پنج) روزی است که این وبلاگ را راهاندازی کردم. به نظرم رسید، به مناسبت سالگرد تأسیس این وبلاگم نگاهی به گذشته بیافکنم. از انگیزه تأسیس و ماجراهایی که از آن زمان تاکنون داشتهام، بنویسم.
1 . انگیزه تأسیس وبلاگ من یک وبلاگ اصلی و تخصصی دارم که شرحش بماند. از حدود چهار سال پیش، زمانی از یک طرف در وبها میگشتم تا لینکهای مفیدی را برای مراجعهکنندگان به وبلاگم پیدا کنم و در وبلاگم قرار دهم. به وبهایی برخوردم که در آن لینکهای مداحی و مرثیه قرار داشت. از طرف دیگر خودم هم برخی از سی دی های مداحی و مرثیه تهیه کرده بودم و گوش میدادم. در آن ایام ناراحتیهای طاقتفرسایی هم برایم پیدا شده بود. در محیط کاریام برخی از جفاها دیده بودم و همان کسانی که برای آنان خدماتی انجام داده بودم، خواسته یا ناخواسته به من پشت کردند. پدرم هم عمل جراحی شکم پیدا کرده بود و من در بیمارستان به او رسیدگی میکردم. همه این امور دست به دست هم داده بود که برای من دلی شکسته پدید آورد. این مشکلات به من القا میکرد که دنیا بیوفاست. باید روزی همه این افراد و چیزهایی را که داری و به آنها دل بستهای، بگذاری و بروی. همیشه برایم این قسمت از دعای حزین تداعی میشد که: ارحمنی یوم آتیک فرداً شاخصاً الیک بصری. مقلداً عملی. قد تبرأ جمیع الخلق منی. نعم و ابی و امی و من کان له کدّی و سعیی: خدایا به من رحم کن در روزی که تنها به نزدت میآیم و چشم به تو دوختهام و نامه عملم به گردنم آویخته شده است. همه مردم، آری! حتی پدرم و مادرم و همان کسانی که برایشان زحمت کشیدهام، از من بیزاری میجویند. در این حال و هوا، همه کارهای متفرقه را کنار نهادم و آثاری که در زمینه عرفان و زندگی عرفا بود، مطالعه می کردم و یادداشتهایی را برمی داشتم که اکنون کلاسورهای متعددی از آنها فراهم شده است. نیز مرثیههای عاشقانه را از ذاکر و اکبری و هلالی و علیمی گوش میکردم و میگریستم. از همان سال شروع کردم، نوافلم را هم مرتب خواندن. در نافله شبم راز و نیاز با خدا و التماس دعا و شفاعت از اهل بیت(ع) داشتم. به نظرم رسید. مطالب عارفانه و اخلاقی و مرثیههای عاشقانه را که مناسب حال خودم میدانم در وبلاگم بگذارم تا دیگران نیز از آنها بهرهبرداری کنند. مدتی چنین کردم. بعد دیدم که آن وبلاگم با این گونه مطالب چندان سخیتی ندارد. به علاوه نوشتن مطالب اخلاقی در وبلاگی که مشخصاتم آمده، مطلوبم نبود. به همین رو، از یکسال پیش بر این نظر شدم که وبلاگی دیگری ایجاد کنم که برای عموم مفید باشد و در آن مطالب اخلاقی و عرفانی بنویسم. نوشتن این مطالب از این باب است که من در این حال و هوا بمانم. گویند: اگر خواستید، مجرمی را تربیت کنید، به او مسئولیت تربیت کسان دیگر را بدهید تا از این رهگذر خودش اصلاح شود. قصه من نیز همین است. من خودم گنهکار و روسیاهی بیش نیستم که امید اصلاح و مغفرت دارم. بحمدالله این وبلاگ مورد استقبال واقع شده و متجاوز از 2600 دوست و بیش از 350 تبادل لینک دارد.
2. سبب نامگذاری وبلاگ این وبلاگم را با عنوان «عشق و عاشقی» ایجاد کردم. اولین پستی هم که نوشتم، با این عنوان بود: «بیایید عاشقی کنیم» و ذیل آن لینکهای مداحیهایی عاشقانه را قرار داده بودم. البته بعد این پست را حذف کردم و لینکهایش را در صفحه اصلی وبلاگم ذیل عنوان «آوایهای عاشقانه برگزیده» آوردم. اولین آهنگی که برای وبلاگم گذاشته بودم، آهنگی از مرحوم ذاکر بود و بخش اول آن به این قرار بود:
اگه دیوونه ندیدهای به ما میگن دیوونه اگه دیوونه شنیدهای به ما میگن دیوونه منم یه روز عاقل بودم. عشق تو مجنونم کرد ز شهر عقل و عاقلا یکباره بیرونم کرد به جرم عشق و عاشقی به ما میگن دیوونه بذار ملامت بکنن. یه خوب و بد میمونه چنان که خود در مییابید، من عنوان وبلاگم را از این مداحی اخذ کردم. البته بعد آن را به جهت این که با عشق مجازی و حیوانی اشتباه نشود، به «عشق الهی» تغییر دادم. برخی با شنیدن مداحی ذاکر بر من ایراد گرفتند که چرا مداحی وی را گذاشتهام. گفتند که او غالی بوده و مطالب خلافی را در مداحیهایش میگفته است. نوشتن پست «داوری منصفانه درباره مرحوم سید جواد ذاکر» به همین مناسبت بود. 3. آشناییام با نوجوان عاشق امام زمان(ع) پست «عاشقی امام زمان و مکاشفات یک نوجوان » را به مناسبت آشناییم با یک نوجوانی نوشتم که یکی از دانشجویانم به من معرفی کرده بود. آن نوجوان به اتفاق پدرش و آن دانشجویم روزی به منزل ما آمد و قضایایی را که برایش از رهگذر ملاقاتش با امام زمان(ع) پیش آمده بود، تعریف کرد و من آنها را یادداشت کردم و در وبلاگم گذاشتم. 4. آشناییام با وبنویس فحاش من پستی را درباره ازدواج موقت با عنوان «عاشقی و ازدواج موقت» نوشته بودم و در آن گفته بودم که ازدواج موقت حکمی است که در شرایط اضطراری تشریع شده است و بنابراین برای شرایط عادی نیست. دلیل من وجود آیه متعه در سوره نساء بود که در مدینه و بعد از آن جنگها نازل شده بود و مشکلات زنان و یتیمانی را گزارش میکند که از آن جنگها به وجود آمده بودند. یکی از برادران محترم بر من خرده گرفت که تو با رأی و استحسان و قیاس حکم شرعی را بیان میکنی و این حرام است. من هم پاسخ میدادم که چنین نیست و مستند من آیه قرآن است و نه رأی شخصی و استحسان و قیاس. به فکرم رسید، سری به وبلاگش بزنم و بهتر با او آشنا شوم که خدا برای شما روز بد نیاورد. دیدم در نوشتههایش با مسخرگی و اهانت و فحاشی تمام با هرکه مخالف عقیده خودش است، سخن گفته و مرا نیز بینصیب نگذاشته است. من ابتدا تصور میکردم، خواهش و تمنا و استدلال مبنی بر این که با اهانت و مسخرگی و فحاشی سخن نگو، در او مؤثر است. به او میگفتم: شما نظر مخالف خود را با ادب و احترام نقد کن. چکار داری که به او اهانت کنی و فحش بدهی. او گوشش بدهکار نبود. او به قدری فحاشی کرد که مدیر محترم پارسی بلاگ وبلاگش را مسدود کرد. محور مطالب او سه چیز بود. یکی جمود در ظواهر آیات و روایات و ردّ حاکمیت عقل بر شرع. دوم مخالفت با عرفان و عشق و سوم نغمه تفرقه شیعه و سنی. چاشنی همه مطالبش هم طعن و لعن و فحاشی بود. من که دیگر از بدزبانی و فحاشی او میترسیدم، رغبت همسخنی با او را نداشتم. منتها مطالب او را بدون ذکر نام و با ادب و احترام نقد میکردم. پست های ذیل را کمابیش در نقد مطالب شخص مورد اشاره نوشته شده است: مقام حضرت عشق علیه السلام / منافات عاشقی با تکفیر / عشق خدا به بندگان کافر / طلبه عاشقه / حب مقدس و نا مقدس در قرآن / مدارای عاشقانه با ناسزاگویان / پاسخ عاشقانه ائمه(ع) به ناسزاگویىها / عشق بدعت نیست. / عشق تنزیه است، نه تشبیه / کلیدواژههاى عشق در قرآن / منافات عاشقی با بدگمانی / عاشقانه و عاقلانه بودن دین . من گفتمان «ماهیت عشق الهی» را نیز در همین زمینه ایجاد کردهام. 5. ملاحظه اتهامزنی و توهین وبنویسها فحاشی، مسخره کردن، غیبت، تهمت، و سوء ظن از رایجترین آفاتی است که در میان معدودی از وبلاگنویسهای مذهبی به چشم میخورد. متأسفانه بیشتر وبلاگنویسها سواد مذهبی کافی ندارند. چنان که بیشتر دست اندرکاران سایر رسانهها هم همین طورند. لذا بدون ملاحظه حدود و احکام شرعی و اخلاقی مطالب خود را مینویسند. این آفات در ایام انتخابات به اوج خودش میرسد. من پست «منافات عاشقی با اتهام زنی.» را با مشاهده برخی از این آفات نوشتم. گفتمان «هتک حرمت ممنوع » نیز به همین مناسبت ایجاد شده است. |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(شنبه 86 دی 8 ساعت 7:30 عصر) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
34 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |