استاد غمت غمگين مي کنه آدمو؛ خيلي زياد
؛إن شاء الله که دست از اين کاراشون برمي دارن؛ خداوند همه ي ما رو هدايت کند!
آمين
به راستي آيا توان نسيم بودن مانده است؟
خدا نکند که حس کنيد که در اين آرزو همچون گون بسته پاييد!!
بي چارتر آنکه نه گون است و نه نسيم!
گون و نسيم هر دو فهم و آرزو را با خود دارند؛ ولي گون توان هجرتش از اين همه غبار نيست و نسيم توان هجرتش هست؛ اما آنگه هيچ فهم نکند!!!!
به کجا چنين شتابان؟
گون از نسيم پرسيد
دل من گرفته زين جا -
هوس سفر نداري زغبار اين بيابان؟
همه آرزويم اما - چه کنم که بسته پايم
به هر آن کجا که باشد به جز اين سرا، سرايم
سفرت به خير اما تو دوستي، خدا را، چو از اين کوير وحشت به سلامتي گذشتي -
به شکوفه ها، به باران، برسان سلام مارا«شفيعي کدکني»
دل ما گرفته زين جا هوس سفر نداريد زغبار اين بيابان؟
رودهاي جهان رمز پاک محو شدن را به من مي آموزند.
رودهاي جهان روز پاک محو شدن را به من مي آموزند.
عبور بايد کرد،صداي باد مي آيد. عبور بايد کرد و هم نمورد افق هاي دور بايد شد و گاه در رگ يک حرف خيمه بايد زد.
عبور بايد کرد، کدام راه مرا مي برد به باغ فواصل؟
عبور بايد کرد... صداي باد مي آيد، عبور بايد کرد.
و من مسافرم اي بادهاي همواره، مرا به وسعت تشکيل ابرها ببريد، مرا به کودکي شور ه آبها ببريد و کفش هاي مرا تا تکامل تن انگور پر از تحرک زيبايي خضوع کنيد، دقيقه هاي مرا تا کبوتران مکرر در آسمان سپيد غريزه اوج دهيد!
و اتفاق حضور مرا کنار درخت بدل کنيد به يک ارتباط گم شده ي پاک
و در تنفس تنهايي دريچه هاي شعور مرا به هم بزنيد، مرا به خلوت ابعاد زندگي ببريد، حضور «هيچ» ملايم را به من نشان بدهيد!
«سهراب سپهري»
خيلي قشنگه!!!ـ
استاد از حضرت داوود هم چيزي مي دونيد در اين زمينه اين که چقدر از اين روش براي نزديک شدن به خدا استفاده مي کرده اند؟