ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
سلام ! مطلب خوبي بود اما من يه نظري دارم اگه خواستيد روش فكر كنيد من مي گم عشق يكي است و زميني و آسموني نداره و اون عشق به خداست كه همه ي عشقا رو تحت الشعاع خودش قرار داده و عشق ليلي و مجنوني فقط يه مثاله براي اينكه ما اين عشق رو بهتر درك كنيم وگرنه دروغي بيش نيست يعني مثلا اگر مجنون آواره ي كو و بيابون ميشه ما بايد شيفتگي و حيراني دروني پيدا كنيم يا فرهاد اگر براي شيرين كوه مي كنه يعني ما بايد سخت ترين كارها و غير ممكن ترين ها رو براي معشوق انجام بديم . يا علي
پاسخ

سلام بر توي اي شيداي بي نشونسخن حقي فرموديد. من هم بر اين عقيده ام كه ماهيت عشق يكي است؛ همچو آبي كه مي تواند، در ظرف هاي متفاوتي ريخته شود و به شكل هاي گوناگوني دربيايد. آورده اند كه سيد هاشم حداد براي قلبش نزد پزشك قلبي رفت. پزشك با معاينه قلبش از او پرسيد: آيا شما عاشق بوده اي؟ مي دانيد كه او عارف بود و هرگز عشقي از نوع عادي آن نداشت؛ در عين حال پزشك قلب تصور كرده بود، او عشقي از نوع عادي داشته است. حاصل آن كه آثار فيزيولوژي و روان شناختي عشق زميني و الهي يكي است و اين حاكي از يكي بودن جوهره عشق است. حتماً شنيده اي كه معروف است: المجاز قنطرة الحقيقه: عشق مجاز پل عشق حقيقي است. يعني با تجربه عشق مجازي و زميني مي توان عشق حقيقي الهي را تجربه و احساس كرد. نيز حتماً بسيار شنيده ايد كه برخي از عاشق هاي زميني پس از مدتي به عشق آسماني و الهي سوق پيدا كرده اند. نظير شهريار.خدا ما را عاشق خود كند.