• وبلاگ : عشق الهي: نگاه به دين با عينك محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمين
  • يادداشت : مقام حضرت عشق عليه السلام
  • نظرات : 19 خصوصي ، 37 عمومي
    • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    + هيوا 

    سلام

    اميدوارم كه به اميد حق هميشه همينطور عاشق بمونين خدا كنه روز قيامت همه ما آدمهاي عاشق پيش آقامون عباس(ع) سربلند باشيم نميدونين الآن چه حس خوبي دارم وقتي ساعت 30: 08 صبح به وبلاگتون اومدم اين موسيقي قشنگتون چه قدر به من انرژي داد به شما انسان عاشق بايد نمره 100 داد .من از شمادو تا خواهش دارم ميشه لطف كنين موسيقي وبلاگتون رو برام به ايميلم بفرستين ازتون ممنون ميشم.خواهش دومم اينه كه قول بدين در هفته سه تا چهار بار حداقل به وبلاگم سر بزنيد و از اين كامنتاي قشنگ عرفانيتون بگذارين آخه من هفته پيش واسه اولين بار به امام رضا رفتم و به آقام قول دادم تا روزي كه زنده ام عاشق باشم. به اميد ديدار

    پاسخ

    سلام عليك از لطف شما ممنون. نمره 100 به روح زيبا و قلب لطيف شما تعلق دارد. من لينك مداحي را در كامنت وبلاگت قرار دادم. ان شاء الله بتواني استفاده كني. اگر خدا خواهد سر خواهم زد. عاشق باشي. خدا نگهدار.
    + علي (باهوتاهو) 

    سلام ...

    بله ...

    خيلي زيبا بود .

    و اينكه بنده مي دونم اين مطالب رو كي گفته ...

    ايشون تو حوزه هم ....

    بگذريم تا غيبت نشه ..

    من الان در حال بحث هستم با ايشون تا انشاالله بفهمانم به ايشان كه عرفان و عشق بهتررين راهها براي يافتن حقيقت و نزديكي به حق تعالي است و حتي تنهاترين راه ...

    التماس دعا ...

    + جليلي 
    سلام
    يه جايي يه خورده از نقادي هايي كه بر عشق و عاشقي شما شده بود خوندم و همين طور اونچه بر وبلاگ هي مذهبي نوشتهشده بود. جوابتونم خيلي بااحساس بود.
    يه سوال:
    چه جوري ميشه هم مذهبي نوشت و هم تو دل برو؟
    آرمان
    پاسخ

    سلام دوست عزيز از لطف شما ممنون. به نظر من اگر تصورمان اين باشد كه خواننده ما نور چشمي ماست و بدي هاي او را نگاه نكنيم و به خوبي هاي او نظر داشته باشيم به گونه اي مي نويسيم كه تو دل برو باشد. ما بايد مثل خدا باشيم كه همه بندگانش را دوست دارد مگر كسي كه لجباز باشد. و از خطاهاي همه درگذريم و خطاها و بدي هاي آنان را به دل نگيريم خيلي دو دل برو مي شويم.خدا ما را عاشق خودش كند كه اگر ما عاشق او شديم عاشق همه بندگانش مي شويم و همه را دوست داريم. مگر مي شود كه كسي شما را دوست داشته باشد و شما او را دوست نداشته باشيد.عاشق باشي
    + مريد نور 

    ارادت

    مردي را حكايت كنند كه سالي به مقام تصوف شد و نوري در دل نديد.شيخ را گفت:يا شيخ چه سري است ؟شيخ انگشتري به وي داد تا به بازار برد و قيمت نهد.مرد گذرش به بازار مسگران افتاد و قيمت نهاد.چون بازگشت شيخ را گفت دو يا سه درهم بيش نمي ارزد.شيخ مريدي را با وي همراه كرد و به بازار زرگران رسيدند.انگشتر به بها نتوانستند ستاند .

    اخوي عزيز
    اگر كسي به اميدي به سراي تصوف در آيد تا كسي شود و چيزي بيند بهتر آنكه نيايد چون نبيند و نيابد.

    پاسخ

    من هم عرض ارادت مي كنم. شما به كنايه سخن گفته ايد. از اين رو اگر من به درستي درك نمي كنم كه چه منظور داريد، پوزش مي خواهم. اولاً، شايد دوست ما مي فرمايد: طي طريق عشق بي استاد و راهنمايي استاد نمي شود. اين سخن حقي است. اما بايد استاد هم بايد از گفتار و حركات و وجناتش نشان بدهد كه استاد است و نورانيت از او ببارد، نه آن كه هيچ نشانه اي از استادي در او آشكار نباشد. من كه در اين مجلسي كه رفتم هيچ نشانه اي از استادي و نورانيت نديدم. طبيعتا بايد بپذيريم كه عقل و درك ما هم دليل است و نمي شود افراد را به كودني و نفهمي متهم كرد. خداوند پيوسته ما را به تدبر و تعقل سفارش مي كند و ما را نسزد به راهي كه هرگز درستي اش براي ما روشن نيست برويم. ثانياً، اگر دوست ما مي فرمايد: اگر كسي به اميد دنياخواهي و حتي به اميد كشف و شهود و رسيدن به مقامات معنوي براي خواهش نفس و استفاده دنيوي به رياضت كشي و عبادت روي مي آورد، سخن حقي است. اما اگر به مجلسي آمد و به جاي اين كه عشقش به خدا افزون شود و قلبش نوراني شود تا بتواند چنان كند كه خداي تعالي دوست دارد، برعكس هيچ عشقي به چنگ نياورد و هيچ نورانيتي حاصل نكرد. آيا باز معقول است كه به چنين جايي برود؟ ما هرگز سزاوار نيست كه خود يا ديگران را به نفهمي و بي عقلي متهم كنيم. در حالي كه به وضوح عقل ما و ديگران حقايقي را درك مي كند.خدا همه ما را عاشق خودش كند.
    + غروب كارون 

    سلام

    كار زيبا و بجائي انجام داده ايد ...

    از ازل ايل و تبارم همه عاشق بودند...!!

    آرزومند آرزوهاي شما

    پاسخ

    سلام عليكم از لطف شما ممنون. چه زيبا فرموديد. بر مطلب شما بيافزايم ك سبب عاشق بودن ايل و تبار ما فطري بودن اين عشق است. خدا روح خودش را در ما دميده است. ما شعبه اي از وجود خداييم. اساساً خدا تما هستي ماست مگر مي شود ما به اصل و ريشه و تمام هستي خودمان عاشق نباشيم. عاشق باشي
    + كوهسار 

    حديث نبوي:

    اسلام دين محبت است

    ايا ميشود خداوند انسان را به مشئله اي امر كند كه انسان فطرتا با ان مسئله اشنا نباشد؟

    و يا چيزي را از انسان مطالبه كندكه در مجراي زندگي انسان نگنجد؟

    محبت اصل فطرت انسان است تمام زندگي انسان بر پايه اين اصل مي چرخد

    محبت مادرت را چشبده اي ؟

    شكل بيان محبت به خدا هم فارغ از مجراي زندگي و طبيعت حاكم بر ما نيست

    مطمئن باشيد بسياري از قواعد فقه را هم شما از سر عشق انجام مي دهيد

    چرا بايد در وضو ابتداد دست راست و بعد دست چپ...

    چرا بايد در ركوع تا سرحد زانو ها خم شوي؟

    چرا غسل روز جمعه؟

    چرا براي پاك كردن يك ظرف بايد سه بار اب بريزي؟و...

    خودت همجوابش را نميداني

    ايا خداوند نعوذ بالله مي خواهد ديكتاتور منشي كند؟

    سر بازخانه ديده اي؟

    اگر عاشقانه پرورد گارت را نخواني؟

    ايا از اين دين ديگر فرهنگ شهادت باقي ميماند؟

    ايا كسي به اين دين وفادار مي ماند؟

    ايا خدا را در نزديكي خودت حس مي كني ؟

    فكر كن

    پاسخ

    از همزباني و همدلي شما ممنون. عاشق باشي.
    + آرام 

    خطاب به برادرم که پيکر عشق را با نيش نوشين قلم کمي نوازش داده !:

    برو که خرده گرفتن بر عاشقان نه رواست

    که دست عقل تو از نخل عشق ما کوتاست

    قماش عشق به مقياس علم وعقل مسنج

    که بارگاه عشق از کارگاه عقل جداست ...

    اين همه گفتم اما هميشه معتقد بودم وهستم:

    در حريم عشق نتوان دم زد از گفت وشنيد

    زانکه انجا جمله اعضا چشم بايد بود وگوش

    سپاس دوست خوبم از مطالب جامع ومستندتان

    خدايي باشيدو عاشق

    يا حق

    پاسخ

    از لطف شما ممنون. اين دوست خيلي به ما لطف داره و آنچه آمد آرام ترين نوازش هاي اوست. من تصور مي كنم، ممكن است عقل جزوي بين و كوتاه انديش با عشق همساز نباشد؛ اما عقل كلي بين و دورانديش با آن سازگاري دارد. درست است كه عاشق بايد كم حرف بزند و حرف زدن مثل بادهاي تندي است كه شعله آتش عشق را خاموش مي كند؛ اما اگر موضوع حرف، عشق باشد، اشكالي ندارد و بلكه موجب افزايش عشق مي شود. خدا همه ما را عاشق خودش كند.
    + شوق وصل 

    سلام

    دستتون درد نكنه عالي بود . نمي دونم چي بگم آخه دين و مذهب ما

    سراسر عشقه. نمي دونم اين جور موقع ها دعا مي كنم خدا هممون

    رو بياره تو راه(البته دعاي يه ... كه به جايي نمي رسه)

    التماس دعا

    يا هو

    + يك بجا مانده 
    بنام خدا
    با سلام
    مطلب جالبي نوشتيد .
    خدا كنه همه ما از عاشقان واقعي او باشيم .
    موفق و سربلند باشيد .
    به من هم سر بزنيد .
    التماس دعا
    + خانم ناظم 

    با سلام خدمت شما: مطالب شما كه مستندند و جالب و حرف ندارند ولي دو مطلبه :در مورد نظرات اون وبلاگ يكي اينكه بايد كامل بخونيم تا بشود اظهار نظر كرد و يكي ديگه هم اينكه از دل اون بنده خدا خبر نداريم كه نيتش از نوشتن اين مطلب چي بوده؟

    موفق باشيد يا حق التماس دعا.

    + زينب 

    سلام

    خيلي جالبه

    خداكنه كه هممون عاشق خدا باشيم نه اينكه وقتي سخن از عشق بميون مي ياد همه ياده معشوقهاي دنيويشون مي فتند .................

    خدا هممونو به راه راست هدايت بفرما ............. امين

    التماس دعا

    ياعلي

    پاسخ

    سلام عليكم. ممنون از لطفتون. من هم به دعاي شما آمين مي گويم. خدا همه ما را عاشق خودش كند.
    + كفش 

    سلام
    گروهي خدا را از روي عشق به او عبادت مي كنند.
    خدا كنه اينجوري بشيم
    به روزييييييييم
    نقطه

    + شيداي بي نشون 
    سلام . درود بر شما . اگه مي خواهي يه عشق واقعي داشته باشي بايد يه معشوق حقيقتا لايقي داشته باشي لايق تر از خدا براي عاشقي گشتم نبود نگرد نيست . خداحافظ
    + دست به قلم 

    سلام

    من نمي دونم كه چرا همه ما با هم در مي افتيم بابا

    اينو بشنويد ديگه انشا الله تمومش كنين

    نام تو به هر زبان كه گويند خوش است

    و داستان اونهايي كه در تاريكي دست به بدن پيل مي كشيدن هم كه يادتون هست

    حلا خود تون مي فهمين منظورم چييه

    يل علي

    پاسخ

    سلام عليكم. آخر مي داني چرا دعوا مي كنيم: اولاً، به خاطر اين كه ما مثل آن كودك نازنين و خالص نيستيم. حضرت امام مي فرمود: اگر همه انبياء را در يكجا جمع كنند، با هم اختلاف ندارند. ثانياً، ما جاهل به واقعيت هستم. چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند. به قول شما ما مثل فيل در تاريكي دست بر حقايق مي ساييم. گذشته از اين ها بحث علمي اگر با خشم و تهمت و ناسزا و بي ادبي نباشد، چيز بدي نيست. آيا در سخن من هيچ خشم آلودي و بدزباني ديده ايد؟يا حق
    + يكي 

    و اينكه همه مثل من وشما نيستن كه تا از عشق حرف زدن ياد معاشقه زن ومرد يا سكس بيوفتن

    فعلا

     <      1   2   3      >