چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

با نام خدا و سلام

مناسب ديدم مطلبي را كه در كامنت پست قبلي آورده بودم، در اينجا تكرار كنم.

ملاحظه كردم كه يكي از برادران دوست داشتني در پستي با استناد به رواياتي كه مجتهدان آنها را ردّ يا توجيه كرده اند، ابوبكر و عمر را كافر خوانده و به اشاره گفته است كه هر كه ادعا كند كه آنان مسلمان بوده اند، خدا به او نظر نمي كند. ما ضمن تشكر از اين برادر خوبمان چند نكته را در ذيل يادآور مي شوم:

1. اگر چنان است كه ما معتقديم كه ابوبكر و عمر كافر بودند و ابائي هم نداريم كه آن را در محافل عمومي مثل وبلاگ ها اعلان كنيم، پس بي جهت اهل سنت را به وحدت با شيعه نخوانيم؛ چون آنان با اين كار هرگز با شيعه دست اتحاد و دوستي نمي دهد و ترجيح مي دهد، با اسرائيل دست اتحاد و دوستي بدهد، اما با شيعه چنين نكند.

2. اگر ابوبكر و عمر كافر بودند، چرا پيامبر(ص) و امام علي(ع) با آنان معامله مسلمان مي كردند؟ چرا پيامبر اجازه مي داد كه آنان در ميان مسلمانان باشند و در مسجد حضور پيدا كنند و به جنگ ها شركت نمايند؟ چرا امام علي(ع) دخترش را به عمر به همسري داد؟ چرا امام علي و حسنين به نماز جماعت آنان شركت مي كردند؟

3. ما بايد روايات را با همديگر ببينيم، نه آن كه برخي از روايات را بگيريم و برخي را رها كنيم. چرا شما رواياتي را كه فقها با استناد به آنها اسلام و مسلماني را تعريف كرده اند، وانهاده ايد. در اين روايات مسلمان كسي خونده شده است كه شهادتين را بر زبان جاري سازد. من براي نمونه رواياتي را آيت الله خوئي در كتاب فقهي خود آورده است، بسنده مي كنم.

*عن سماعة ، عن الصادق ( عليه السلام ) : الاسلام شهادة ان لا اله الا الله ، والتصديق برسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ، به حقنت الدماء ، وعليه جرت المناكح والمواريث ، وعلى ظاهره جماعة الناس ( الكافي 2 : 25 ) .

*وعن سفيان بن السمط ، عن الصادق ( عليه السلام ) : الاسلام هو الظاهر الذي عليه الناس ، شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شريك له وأن محمدا عبده ورسوله ، واقام الصلاة ، وايتاء الزكاة ، وحج البيت ، وصيام شهر رمضان ، فهذا الاسلام ( الكافي 2 : 24 ) .

*وعن أبي هريرة انه قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) : امرت ان اقاتل الناس حتي يقولوا : لا اله الا الله ، فمن قال لا اله الا الله عصم مني ماله ونفسه الا بحقه وحسابه على الله ( صحيح البخاري باب قتل من أبي قبول الفرائض : 50 ) .

*وعنه ، عن رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) قال : اقاتل حتي يشهدوا ان لا اله الا الله ، ويؤمنوا بي وبما جئت به ، فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماؤهم وأموالهم الا بحقها وحسابهم على الله ( صحيح مسلم باب الامر بقتال الناس حتي يقولوا لا اله الا الله محمد رسول الله 1 : 39 ) .

*وعن اوس الثقفي ، قال : دخل علينا رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ونحن في قبة في مسجد المدينة ، فاتاه رجل فساره بشئ لا ندري ما يقول ، فقال ( صلى الله عليه وآله ) : اذهب قل لهم يقتلوه ، ثم دعاه فقال : لعله يشهد ان لا اله الا الله واني رسول الله ، قال : نعم ، فقال : اذهب فقل لهم يرسلوه امرت ان اقاتل الناس حتي يشهدوا ان لا اله الا الله واني رسول الله ، فإذا قالوها حرمت على دماؤهم وأموالهم الا بحقها وكان حسابهم على الله ( كنز العمال في حكم الاسلام طبعة دائرة المعارف العثمانية 1 : 275 ).

مصباح الفقاهة (ط.ج) - السيد الخوئي ج 2 ص 512