mp3 player شوکر

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2   3      >
 

حضرت امام مي فرمايد: «أن الامامة بالمعنى الذي عند الامامية ليست من ضروريات الدين ، فانها عبارة عن أمور واضحة بديهية عند جميع طبقات المسلمين ، ولعل الضرورة عند كثير على خلافها فضلا عن كونها ضرورة ، نعم هي من أصول المذهب ، ومنكرها خارج عنه لا عن الاسلام؛ امامت به معنايي كه نزد شيعه است از ضروريات دين نيست و اين از امور واضح و بديهي نزد همه گروه هاي مسلمانان است و شايد ضرورت نزد بسياري بر خلاف اين باشد، چه رسد به اين كه آن ضروري باشد. آري آن از اصول مذهب شيعه است و منكر آن خارج از مذهب شيعه است؛ نه خارج از اسلام»(- كتاب الطهارة - السيد الخميني ج 3 ص 325)

در ضمن ما هرگز به خاطر نمي آوريم كه حضرت امام در يكي از سخنراني هايشان ابوبكر و عمر را كافر يا ملعون خوانده باشند.

سلام

اولا: اگر قبول داشته باشيم كه

انكار هر يك از ضروريات دين موجب كفر ميباشد

وامامت ازضروريات دين اسلام است

نتيجه اين ميشود كه منكر امامت و ولايت ائمه (ع) كافر است و در اين مسئله هيچ شكي از نظر شيعه جايز نيست (براي اطمينان خاطر به رساله حضرت امام چاپ قبل از انقلاب مراجعه شود)

ثانيا: اينكه ميگوييم وحدت منظور اين است كه با توجه به اوضاع و احوال جامعه امروزي دامن زدن به اينگونه مسائل جايز نيست

و حنجره ايكه امروز به مسائل اختلاف آميز دامن بزند حنجره شيطان است واين بدان معني نيست كه در درون خودمان از اصول اعتقادات حقه شيعه عقب نشيني كنيم

پاسخ

با نام خدا و سلام. از لطف و اظهار نظر شما متشكرم. چند نكته: 1. عنايت داشته باشيد كه ضروري دين آن است كه لزوماً به انكار اصول دين يعني توحيد و نبوت و معاد بيانجامد. براي مثال اگر كسي بگويد كه من امامت و خلافت ائمه(ع) را بعد از پيامبر(ص) قبول ندارم؛ چون پيامبر(ص) در اين زمينه هيچ سخني ندارد و آنچه در اين زمينه از او روايت شده است يا جعلي است و يا معنايش صرف دوست داشتن است نه ولايت و امامت، در اين صورت آن شخص كافر نيست. 2. به نظر من نه نظر حضرت امام بر كافر بودن منكر امامت و ولايت ائمه(ع) است و نه نظر قريب به اتفاق فقيهان و متكلمان شيعه كه براي نمونه سخن سيد شرف الدين در اين پست آورده شده است. من نظر حضرت امام را از كتاب هاي فقهي اشان ان شاء الله در كامنت ديگر مي آورم. 3. شما عنايت بفرماييد در بسياري از وبلاگ هاي شيعي از كافري و لعن ابوبكر و عمر و ديگر صحابه سخن مي رود. در برابر اين كار چه بايد كرد؟ آيا بايد سكوت كرد يا از آنان با منطق و استدلال خواست كه از اين كار دست بردارند؟ 4. من هرگز نگفته ام كه ما بايد از اصول اعتقادات حقه شيعه دست برداريم. منتها ما بايد با ادب و احترام و به دور از ابراز احساسات و لعن و نفرين و توهين و بلكه با تكيه بر منطق و استدلال از عقايد حقه دفاع كنيم. موفق باشيد.

بخشي از سخنان مقام معظم رهبري

اختلاف بين طرفداران دو عقيده بر اثر تعصبات، يك امرى است كه هست و طبيعى است، و مخصوص شيعه و سنى هم نيست. بين فِرَق شيعه، خودشان؛ بين فِرَق سنى، خودشان؛ در طول زمان از اين اختلافات وجود داشته است. تاريخ را نگاه كنيد، مى‏بينيد هم بين فرق فقهى و اصولى اهل تسنن - مثل اشاعره و معتزله، مثل حنابله و احناف و شافعيه و اينها - هم بين فرق مختلف شيعه، بين خودشان، اختلافاتى وجود داشته است. اين اختلافات وقتى به سطوح پايين - مردم عامى - مى‏رسد، به جاهاى تند و خطرناكى هم مى‏رسد؛ دست به گريبان مى‏شوند. علما مى‏نشينند با هم حرف مى‏زنند و بحث مى‏كنند؛ ليكن وقتى نوبت به كسانى رسيد كه سلاح علمى ندارند، از سلاح احساسات و مشت و سلاح مادى استفاده مى‏كنند كه اين خطرناك است. در دنيا اين هميشه بوده؛ هميشه هم مؤمنين و خيرخواهان سعى مى‏كردند كه مانع بشوند؛ علما و زبدگان، تلاششان اين بوده است كه نگذارند سطوح غيرعلمى كارشان به درگيرى برسد؛ ليكن از يك دوره‏اى به اين طرف، يك عامل ديگرى هم وارد ماجرا شد و آن «استعمار» بود. نمى‏خواهيم بگوييم اختلاف شيعه و سنى هميشه مربوط به استعمار بوده؛ نه، احساساتِ خودشان هم دخيل بوده؛ بعضى از جهالتها، بعضى از تعصبها، بعضى از احساسات، بعضى از كج‏فهميها دخالت داشته؛ ليكن وقتى استعمار وارد شد، از اين سلاح حداكثر استفاده را كرد.

متن كامل آن را در اينجا ملاحظه فرماييد.

براي شما متاسفم كه هنوز مراتب تقيه را نمي تواني تشخيص دهي و جوابهاي قانع كننده و الزام آور براي طرف مقابل را با واقعيتهايي قرآني و روايي متوجه نمي شويد.

من اول فكر مي كردم دنبال حقيقت مي گرديد ولي الان مطمئن شدم كه جز خود رايي و خودخواهي چيزي در وجود مباركتان نيست.

با ابوبكر و عمر محشور شويد.

آمين

پاسخ

با نام خدا و سلام. چند نكته: 1. من از تقيه اين را فهميدم كه ائمه براي حفظ جان شيعه از اظهار فتوايي كه با فتواي رسمي و حاكم اهل سنت در عصر خود پرهيز مي كردند؛ اما برخي از مردم ما به شيوه عقلائي ائمه پشت كرده اند و با كارهايي مثل كافر و ملعون خواندن ابوبكر و عمر در محافل عمومي موجب مي شوند كه خون شيعه ريخته شود. اين نظر من درباره تقيه بود. حال نظر شما درباره تقيه چيست؟ 2. عنايت داشته باشيد كه خود رأيي و خودخواهي آن است كه كسي سخني بر خلاف مصالح امت اسلامي بزند و سخنش به آيات قرآن و روايات صححيح ائمه(ع) و اجماع علماي شيعه مستند نباشد. شما بفرماييد كه سخن من در چه موردي اين گونه است و دلايل شما بر آن چيست؟ 3. من از محبت هاي زايد الوصف شما تشكر مي كنم. اما برادر جان! من هرگز نمي خواهم كه ديگران از چيزهاي خوبي مثل محشور شدن با امام علي(ع) محروم شوند. به شما هم پيشنهاد مي كنم كه چنين چيزي را نخواهيد. خدايا به ما توفيق ده كه سخني بگوييم كه مرضي تو و آبرومندان درگاهت يعني اهل بيت(ع) باشد. آمين يا رب العالمين.
عشق من عاشقي رو خوب بلدي! اساسا با اين مطلبت صفا كردم.
+ غلام علي 

شما كه ادعاي ولايت مقام عظماي رهبري رو داري اول به كلام حضرت آقا توجه كن: (ما كه مي گوييم وحدت ، منظور اين نيست كه شيعه در سني ذوب بشه يا برعكس سني در شيعه نه شيعه شيعه بمانه و سني سني لكن در مقابل دشمن مشترك متحد باشند) قسمتي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با علماي شيعه و سني - غدير85

ممكنه بفرماييد منظور حضرت آقا از (شيعه شيعه بماند) و اينكه تأكيد دارند فرهنگ شيعه در فرهنگ سني ذوب نشود چيست؟

به نظر ميرسه جواب صريح و دور از اجمال تون روشن بكنه كه شما واقعا دنبال وحدت هستيد با حفظ همون عقايد متعارف شيعه يا نه دنبال چيز ديگه اي هستيد برخلاف نظر آقا

پس لطفا اون عبارت حضرت آقا رو توضيح بديد

پاسخ

با نام خدا و سلام. متشكرم از اظهار نظرتان. به نظر من منظور مقام معظم رهبري اين است كه بايد شيعه آن عقايدي را كه اكثر فقها و متكلمان شيعه مثل سيد شرف الدين بر آن هستند، حفظ و تبليغ كند؛ نه عقايدي را كه از روايات غاليان شيعه به دست مي آيد. شما ملاحظه بفرماييد: آيا هرگز مقام معظم رهبري ابوبكر و عمر را كافر خوانده و آنان را لعن كرده است كه ما متأسفانه در وبلاگ ها چنين مي كنيم؟ ما اين كارها را مي كنيم و آنگاه سنيان به سبب آن با شيعه بد برخورد مي كنند و خون شيعه را در پاكستان و عراق مي ريزند. آيا اين درست است؟ آيا ما در حالي كه ابوبكر و عمر را كافر مي خوانيم و به طور علني آنان را لعن مي كنيم، مي توانيم با سني ها وحدت داشته باشيم؟ آيا وحدت شيعه و سني يك امر ضروري و عقلائي و مورد تأكيد مقام معظم رهبري نيست؟
+ يه عاشق 

آقا سيد

خيلي خوب فرمودين كه مطالب ايشون درست نيست ولي اينم بدونين كه هيچ كدوم از دوستان برخورد متعصبانه اي با ايشون نكردن

شما خودتون انصاف بدين ايشون تمام كار و بارش رو ول كرده و چسبيده به اثبات مسلموني عمر و ابوبكر!

من نمي دونم مطلب مهمتر از اين وجود نداره؟ حيف...

ما ز محبان علي و عمر . . . هيچ نگوييم ز خير و ز شر

حشر محبان علي با علي . . حشر محبان عمر با عمر

پاسخ

با نام خدا و سلام. من ندانستم كه آقا سيد كدام مطلب من را نادرست مي دانند. آنچه ايشان فرمودند، اين بود كه ‌«من از اساس با طرح چنين موضوعي به اين شيوه توسط دوست عزيز نويسنده وبلاگ مخالفم». من نيز دليل طرح آن را بيان كردم و گفتم كه كافر خواندن ابوبكر و عمر و لعن علني آنان در وبلاگ ها موجب شده است كه من از مسلمان بودن آن دو و نادرست بودن لعن آن دو در وبلاگ ها سخن برانم. عنايت بفرماييد كه من تمام كارم در اين وبلاگ در اثبات مسلماني آن دو نيست. نگاهي به عنوان هاي آرشيو مؤيد سخن من است. به علاوه توجه داريد كه مقام معظم رهبري امسال را سال «اتحاد ملي و نسجام اسلامي» ناميده اند و اين نشان مي دهد كه فرهنگ سازي وحدت سني و شيعه از اهميت فراواني برخوردار است. شما عنايت داريد كه در بسياري از كشورها شيعيان گروه گروه به دست وهابي ها كشته مي شوند و كشورهاي استكباري از تفرقه شيعه و سني استفاده هاي فراواني مي كنند. آيا در اين شرايط پرداختن به اين موضوع را مهم نمي دانيد. بازهم من مي گويم كه من خاك زير پاي محبان علي هستم. موفق باشيد.
با عرض پوزش اين رو هم اضافه كنم كه من تمام استدلالهاي دوست عزيز نويسندمون رو تام و كامل نمي دونم و اين كه جهت گيري ايشون رو ستودم به معني قبول در برابر تمام فرمايشات ايشان محسوب نمي شود.
پاسخ

بازهم از شما تشكر مي كنم و دوست دارم ديدگاه هاي شما را در موضوعاتي مورد قبول شما نيست بدانم. موفق باشيد.

دوست خوبم سلام

از اين نگاه وحدت گراي تو لذت بردم و آرزو مي كنم همه ما بر اساس پيام جاودان قرآن (قل تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم) بر محور حبل متين الهي يعني قرآن وعترت طاهره گرد هم آمده دشمنان مشترك اسلام و قرآن را از افتراق و جدايي اين امت واحده نا اميد و دلسرد سازيم .

اما به نظر من آنچه در تاريخ و زير سقف سقيفه اتفاق افتاده بود از جهت وقوعي پايان يافته و خوب يا بد ، روا يا ناروا آثار خود را به جاي گذاشته است .گر چه مباحث زير بنايي و كلامي آن به قوت خود باقي است اما مسئله امروز جهان اسلام اين نيست كه آيا آناني كه در هزار و چهارصد و اندي سال پيش زندگي مي كردند كافر بودند يا نبودند منافق بودند يا نبودند. من تعجب مي كنم چرا ما مسلمانان تن به بازي بچه گانه اي داده ايم كه در هر دوسوي خود جز نكبت و تفرقه و از هم گسستگي براي هر دو طرف اين نزاع چيزي به ارمغان نياورده و ثمره اي جز دشمني ميان مسلمين نداشته است و در ازاي آن دشمنان اصلي را به فراموشي سپرده ، توجه دنياي اسلام را از خطرات اساسي منحرف كرده و در نتيجه قوت يافتن سياستهاي بيگانگان را موجب شده است .

از خودتان بپرسيد آيا اگر امروز وجود مبارك حضرت حجت ( عج) حضور داشتند كدام رامقدم مي داشتند ؟پرداختن به بحث بي ثمر و انرژي كش نفاق و كفر خلفا يا ( ولو به عنوان حكم ثانوي) انسجام وحدت در دنياي اسلام و اتحاد و يكپارچگي جهان اسلام در برار خطرات متوجه از سوي دشمنان قرآن و اسلام ؟

كمي آشنايي با سيره قطعيه پدران آن حضرت جواب اين سؤال را واضح مي سازد.

دوستان عزيزم

امروز ما نياز داريم تا امت واحد محمدي باشيم ، همه ما مي دانيم كه برادران اهل سنت ما جز عده انگشت شماري ناصبي ها ( كه البته سني هم به حساب نمي آيند)به اهل بيت پيامبر عشق مي ورزند و حساب وهابي مسلك ها را كه جدا كني ما بقي حتي به زيارت قبور متبرك آنان شرفياب شده و بوسيله آل رسول خدا تقرب به خداي خويش مي جويند . آيا بهتر نيست بر اين كلمه واحده يعني اعتقاد به خداوند و رسالت نبي اعظم (ص)و در مرتبه نخست محبت عترت طاهره آن حضرت اجتماع كنيم و حسرت جدايي را بر دل كينه توز دشمنان قرآن و اسلام بگذاريم .

عزيزان عاشق ، محبت افراطي به هر چيز حجاب ديده جان ميشود ، آنگاه به جاي نقد منصفانه دوست مسلمانمان را به سني بودن متهم ميكنيم ، تهديد به حذف مي كنيم و ... و اين يعني خلاف سيره ائمه هدي (ع) عمل كردن آناني كه بر اساس ( و بشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه) حتي از شنيدن و تحمل كلام منكران خدا هم ابا نمي كردند.ضمن اينكه هيچ كجاي فقه شيعه در طول تاريخ كسي به ارتداد مخالفين لعن بر خلفا فتوا نداده و اهانت به علما را ( گر چه كار صحيحي نيست ) موجب ارتداد نشمرده .

دوستان عزيزم كمي آهسته ، از اسب رم كرده تعصب پياده شويد و باور منيد ما هم به اندازه شما شيعه علي بن ابيطالب ( ع) هستيم .من از اساس با طرح چنين موضوعي به اين شيوه توسط دوست عزيز نويسنده وبلاگ مخالفم اما با آنچه متعصبانه با ايشان برخورد شد مخالف تر .

خدا دلهاي همه ما را به نور معارف علمي و عملي قرآن و عترت روشن سازد و عاقلانه زيستن را به ما بياموزاند .

ببخشيد كه خيلي طولاني شد .اگر به من هم سري بزنيد خوشحال خواهم شد .

همه تان در پناه مهر بي منتهاي خداي سبحان باشيد .

پاسخ

با نام خدا و سلام. از محبت هاي شما دوست خوبمان تشكر مي كنم. شما در پايان سخنتان فرموديد: ‌«من از اساس با طرح چنين موضوعي به اين شيوه توسط دوست عزيز نويسنده وبلاگ مخالفم». من خيلي ممنون مي شوم كه جهت مخالفت خودتان را بفرماييد تا بيش تر استفاده كنم. به استحضار برسانم كه وقتي در وبلاگ هاي شيعي همواره سخن از كافر بودن ابوبكر و عمر و لعن و ناسزاي به آنان است، چطور مي توان از وحدت سني و شيعي سخن گفت. من تصور مي كنم، بايد نظر فقها و متكلمان بزرگ شيعه را در اين زمينه به اطلاع مردم برسانيم و ذهنيت مناسب براي ايجاد وحدت را فراهم كنيم. در پايان مجدداً از شما تشكر مي كنم. موفق باشيد.

بسم الله الرحمن الرّحيم

سلام. انشاالله كه خوب هستيد.

مدتي سرم شلوغ بود. ممنون که خبرم ميکنيد که مطلبتون رو بخونم.

دوباره به روز کردم.

انشاالله دوباره فعال بشم.

التماس دعا

يا علي

سلام به شما دوست محترم

اميدوارم سال خوبي داشته باشي وبلاگ شما خيلي عالي بود .به ويه مداحي اين وبلاگ دل انگيزه و پرشور و معني دار بود.

من وبلاگ شما رو در وبلاگم قرار مي دهم تا در زير سايه وبلاگتون به اميد خدا بيننده داشته باشه.

يا علي

سلام سال نو مبارك چرا ديگه به وبلاگ من سر نميزني من همچنان منتظر پيامهاتون هستم دوست عزيز
سلام مطلبتون رو خوندم موفق باشي ياعلي ع
+ يكي 
اين آيه که نوشتي /لاتقولوا لمن القي اليکم السلام لست مومنا/ و ازش برداشت کردي . اين برداشت شماست ديگران برداشت ديگه اي دارند برخلاف شما.
مگه نميگي بايد اختلاف نظرها رو پذيرفت؟ خوب شما خودت اول از همه/ نظر مخالفان خودت رو بپذير يا حداقل رد نکن!
گرفتي چي ميگم؟
////////////////////////////////
اگه گرفتي حالا برو معني اين آيه رو از قرآن بخون سوره بقره ايه 93 خذوا ما آتيناكم بقوة واسمعوا قالوا سمعنا وعصينا وأشربوا في قلوبهم العجل بكفرهم قل بئسما يأمركم به إيمانكم إن كنتم مؤمنين
پاسخ

با نام خدا و سلام. اگر نظر خودتان را درباره آيه مي فرموديد، متشكر مي شدم. من به نظر ديگران احترام مي گذارم و اگر آن را نادرست هم بدانم، به صاحبش اهانت نمي كنم و او را به جهالت و بدعت و كفر متهم نمي سازم؛ بلكه سعي مي كنم با احترام و ادب و با استدلال نظر او را ردّ كنم. من معناي آيه 93 بقره را مي دانم و به نكته اي كه شما در نظر داريد، به روشني پي نمي برم. اگر توضيح مي فرموديد، ممنون مي شدم. موفق باشيد.

شرف الدين ، به مثابه عالمى آگاه به زمان ، روشن بين و آشنا به حقايق اصيل مكتب آسمانى اسلام ، از روزگار جوانى ، از اوضاع نابسامان و آشفته آن روز جوامع اسلامى و اختلافات بيهوده و تاءسف بار مسلمانان رنج مى برد. او نه تنها به اصلاح و سازندگى جوامع شيعى مى انديشيد، بلكه از آغاز اقدامهاى اجتماعى و دينى خود، در انديشه اصلاح و عزت بخشى به همه ممالك اسلامى و ايجاد اتحاد و برادرى در بين فرقه هاى مختلف مسلمانان بود. وى نيم قرن تمام با همه توان علمى و معنوى اش و با قلم ، بيان و عمل صادقانه اش ، در متحد ساختن امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم كوشيد و از هيچ سعى و تلاشى دريغ نورزيد.(11)
نخستين گام بلند و سنگين وى در راه وحدت امت اسلامى ، تاءليف كتاب گرانقدر
((الفصول المهمه فى تاءليف الامه )) بود كه در سال 1327 ق . در شهر صور به زيور طبع درآمد.(12) از اين تاريخ تا پايان عمر (1377 ق .)، همواره به دنبال تحقق اين آرمان الهى خويش حركت كرد و به نتايج درخشان و ثمربخشى دست يافت .
در اواخر سال 1329 ق . براى ديدار از مصر و آشنايى با علماى دينى ، دانشمندان ، متفكران و نويسندگان آن ديار و مساعد كردن زمينه ايجاد اتحاد ملت اسلام ، راهى آن ديار شد. وى دريافته بود كه بهترين نقطه حركتش دانشگاه الازهر، بزرگترين مركز علمى و دينى مسلمانان اهل سنت است .
دست تقدير شرف الدين را با مفتى بزرگ و استاد معروف دانشگاه الازهر، شيخ سليم بشرى مالكى ، آشنا كرد. ثمره اين آشنايى علمى و مذهبى ، مباحثات و مكاتبات شورانگيز و شگفتى زايى بود كه در تاريخ اسلام مى تواند در راه اتحاد ملل مسلمان و دست يافتن به حقايق و وقايع تاريخ ، سرمشق عالمان و متفكران مسلمان باشد.
بيست و پنج سال بعد از آن واقعه ، در سال 1355 ق . شرف الدين مجموعه مكاتبات خود را شيخ سليم را كه 112 نامه بود، به همراه مقدمه اى روشنگر، به صورت كتابى با نام المراجعات ، در شهر صيدا به چاپ رساند.(13)
از ويژگيهاى اين كتاب ، كاربرد واژه هاى نو و پرمعنا، جملات كوتاه و آهنگين ، تعبيرات بديع و دلنشين و پربار كردن مطالب از اشعار و امثال عرب ، افزون بر جنبه هاى علمى و استدلالى كتاب بود كه اين اثر را در نوع خود بى نظير ساخته است .
در مصر، شرف الدين ضمن مكاتبه با شيخ سليم بشرى ، با ديگر عالمان و دانشوران اهل سنت نيز ملاقات و مباحثات علمى ، دينى و فلسفى داشت و بزرگان آنان مانند شيخ محمد نجيب ، شيخ محمد سلموطى ، شيخ محمد عبده و شيخ عبدالكريم الكتانى ادريسى ، با نوشتن اجازات و تاءييدات علمى ، مقام علمى و فكرى شرف الدين را گرامى داشتند و از او تجليل كردند.

براي اطلاع بيش تر اينجا را كليك كنيد.

 <      1   2   3      >