ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2   3      
 

سيد عبدالحسين شرف الدين عاملي در سال 1290 قمري در کاظمين ديده به جهان گشود. سال هاي ابتدايي حيات خويش را در کنار پدر به فراگيري ادبيات عرب، صرف، نحو، لغت، معاني و ... گذراند. آيات عظام شيخ الشريعه اصفهاني، آخوند خراساني، سيد محمد کاظم يزدي از جمله اساتيد ايشان بودند و مورد تأييد آنها قرار گرفت.

شرف الدين در سال 1322 ق. راهي جبل عامل لبنان گرديد و به ارشاد مردم و تدريس همت گماشت. وي در سال 1330 ق. علما و رهبران جبل عامل را به قيام عليه فرانسويان فرا خواند و فتواي جهاد صادر کرد. اين مبارزه، مشکلات فراواني براي او بوجود آورد که ايشان در راه آرمان خويش تحمل نمود.

سرانجام روح قدسي سيد عبدالحسين شرف الدين در 88 سالگي از حجاب تن رهايي يافت و به ملکوت اعلي پيوست. بدن مطهر ايشان با تجليل فراوان در کنار استادش، سيد محمد کاظم سزدي، در صحن مطهر اميرالمؤمنين (ع) دفن گرديد. مهمترين کتاب شرف الدين «المُراجعات» در کلام و عقايد نام دارد

با نام خدا و سلام

مناسب ديدم مطلبي را كه در كامنت پست قبلي آورده بودم، در اينجا تكرار كنم.

ملاحظه كردم كه يكي از برادران دوست داشتني در پستي با استناد به رواياتي كه مجتهدان آنها را ردّ يا توجيه كرده اند، ابوبكر و عمر را كافر خوانده و به اشاره گفته است كه هر كه ادعا كند كه آنان مسلمان بوده اند، خدا به او نظر نمي كند. ما ضمن تشكر از اين برادر خوبمان چند نكته را در ذيل يادآور مي شوم:

1. اگر چنان است كه ما معتقديم كه ابوبكر و عمر كافر بودند و ابائي هم نداريم كه آن را در محافل عمومي مثل وبلاگ ها اعلان كنيم، پس بي جهت اهل سنت را به وحدت با شيعه نخوانيم؛ چون آنان با اين كار هرگز با شيعه دست اتحاد و دوستي نمي دهد و ترجيح مي دهد، با اسرائيل دست اتحاد و دوستي بدهد، اما با شيعه چنين نكند.

2. اگر ابوبكر و عمر كافر بودند، چرا پيامبر(ص) و امام علي(ع) با آنان معامله مسلمان مي كردند؟ چرا پيامبر اجازه مي داد كه آنان در ميان مسلمانان باشند و در مسجد حضور پيدا كنند و به جنگ ها شركت نمايند؟ چرا امام علي(ع) دخترش را به عمر به همسري داد؟ چرا امام علي و حسنين به نماز جماعت آنان شركت مي كردند؟

3. ما بايد روايات را با همديگر ببينيم، نه آن كه برخي از روايات را بگيريم و برخي را رها كنيم. چرا شما رواياتي را كه فقها با استناد به آنها اسلام و مسلماني را تعريف كرده اند، وانهاده ايد. در اين روايات مسلمان كسي خونده شده است كه شهادتين را بر زبان جاري سازد. من براي نمونه رواياتي را آيت الله خوئي در كتاب فقهي خود آورده است، بسنده مي كنم.

*عن سماعة ، عن الصادق ( عليه السلام ) : الاسلام شهادة ان لا اله الا الله ، والتصديق برسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ، به حقنت الدماء ، وعليه جرت المناكح والمواريث ، وعلى ظاهره جماعة الناس ( الكافي 2 : 25 ) .

*وعن سفيان بن السمط ، عن الصادق ( عليه السلام ) : الاسلام هو الظاهر الذي عليه الناس ، شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شريك له وأن محمدا عبده ورسوله ، واقام الصلاة ، وايتاء الزكاة ، وحج البيت ، وصيام شهر رمضان ، فهذا الاسلام ( الكافي 2 : 24 ) .

*وعن أبي هريرة انه قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) : امرت ان اقاتل الناس حتي يقولوا : لا اله الا الله ، فمن قال لا اله الا الله عصم مني ماله ونفسه الا بحقه وحسابه على الله ( صحيح البخاري باب قتل من أبي قبول الفرائض : 50 ) .

*وعنه ، عن رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) قال : اقاتل حتي يشهدوا ان لا اله الا الله ، ويؤمنوا بي وبما جئت به ، فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماؤهم وأموالهم الا بحقها وحسابهم على الله ( صحيح مسلم باب الامر بقتال الناس حتي يقولوا لا اله الا الله محمد رسول الله 1 : 39 ) .

*وعن اوس الثقفي ، قال : دخل علينا رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ونحن في قبة في مسجد المدينة ، فاتاه رجل فساره بشئ لا ندري ما يقول ، فقال ( صلى الله عليه وآله ) : اذهب قل لهم يقتلوه ، ثم دعاه فقال : لعله يشهد ان لا اله الا الله واني رسول الله ، قال : نعم ، فقال : اذهب فقل لهم يرسلوه امرت ان اقاتل الناس حتي يشهدوا ان لا اله الا الله واني رسول الله ، فإذا قالوها حرمت على دماؤهم وأموالهم الا بحقها وكان حسابهم على الله ( كنز العمال في حكم الاسلام طبعة دائرة المعارف العثمانية 1 : 275 ).

مصباح الفقاهة (ط.ج) - السيد الخوئي ج 2 ص 512

با نام خدا و سلام. به علت كه اين كه امكان ارسال پاسخ وبلاگ فداييان حسيني در كامنت مربوط وجود نداشت، در اينجا عين مطلب آن و پاسخ ما آورده مي شود:

سلام عليكم ؛ ضمن تشكر از حضور شما در وبسايت حزب الله مي رزمد ، دوست بزرگوار ! بنا داشتيم با دست پر و با پاسخي قاطع و مطمئن و البته كمي طولاني مزاحمتان شويم اما مي بينيم كه شما در حقيقت جهت دفاع از ملعونان من الازل الي الابد ، شمشير از رو بسته ايد !؟؟!؟!؟! به كجا چنين شتابان !؟؟!؟!؟! تا آنجا پيش رفته ايد كه صاحبان كتابهاي گرانقدر و گرانسنگ بحار الانوار ، صدوق ، كافي و ... را غاليه داران شيعه ناميده و آنان را ملعونين نزد ائمه (ع) معرفي كرده ايد ؟!؟!!! نستجير بالله از اين همه ياوه گويي ؟!؟!؟! بگذاريد خالص نظرمان را بيان كنيم :‏ با اين همه توهيني كه شما به گردآورندگان اين كتابها ، كه از قضا از بزرگان مكتب برحق تشيع و از ولي نعمتان ما مي باشند ، از خود نشان داده ايد ، به شيعه بودن شما شك كامل كرده و به شما هشدار مي دهيم در صورت ادامه ي اين روند توهين و جسارت به ساحت معصومين (ع) و نايبان بر حقه ي آنان و مقدسات شيعه ،‏ نام شما را از ليست دوستان خود حذف مي نماييم 0 خداوند به همه ي ما عاقبت به خيري مرحمت فرمايد 0 يا حسين

با نام خدا و سلام. من نيز از حضور شما تشكر مي كنم. دوست بزرگوارم! به چند نكته عنايت فرماييد: 1. من هرگز از اعمال ابوبكر و عمر در زمينه خلافت دفاع نكرده ام. چيزي كه از آن دفاع كردم، مسلمان بودن آن دو بوده است و البته اين چيزي نيست كه من گفته باشم. مي توان گفت كه قريب به اتفاق فقها و متكلمان شيعه بر همين نظرند يكي از نمونه هاي برجسته آن سيد شرف الدين است كه سخن او نقل شد. 2. من وظيفه شرعي خود مي دانم در زمينه آن چيزي كه مقام معظم رهبري بر آن تأكيد دارند و امسال را نيز به همين منظور به سال «اتحاد ملي و انسجام اسلامي» نامبردار ساختند، قلم بزنم. 3. من هرگز به گردآورندگان كتاب هاي حديثي شيعه مثل شيخ صدوق توهين نكردم. زحمات آن بزرگواران مشكور است. عنايت داشته باشيد كه من عرض كردم، آفت از جانب راويان غالي است و آنان كه به طور عمده از زمان امام باقر(ع) و صادق(ع) روي كار آمدند، كتاب هاي اصحاب ائمه را به بهانه نسخه برداري مي گرفتند و احاديثي را جعل مي كردند و درون آنها جاي مي دادند و در ميان شيعه مي پراكندند. 4. به هرحال، من خاك زير پاي فداييان حسيني هستم و از خداي تعالي مي خواهم كه من را از ايشان قرار دهد. من نيز دعا مي كنم كه خداوند عاقبت ما را ختم به خير فرمايد. موفق باشيد.

سلام

نوشته خوبي بود

كامل ميخونم باز نظر ميدم

بيا پيش ما

باباي

سلام عليكم ؛ ضمن تشكر از حضور شما در وبسايت حزب الله مي رزمد ، دوست بزرگوار ! بنا داشتيم با دست پر و با پاسخي قاطع و مطمئن و البته كمي طولاني مزاحمتان شويم اما مي بينيم كه شما در حقيقت جهت دفاع از ملعونان من الازل الي الابد ، شمشير از رو بسته ايد !؟؟!؟!؟! به كجا چنين شتابان !؟؟!؟!؟! تا آنجا پيش رفته ايد كه صاحبان كتابهاي گرانقدر و گرانسنگ بحار الانوار ، صدوق ، كافي و ... را غاليه داران شيعه ناميده و آنان را ملعونين نزد ائمه (ع) معرفي كرده ايد ؟!؟!!! نستجير بالله از اين همه ياوه گويي ؟!؟!؟! بگذاريد خالص نظرمان را بيان كنيم :‏ با اين همه توهيني كه شما به گردآورندگان اين كتابها ، كه از قضا از بزرگان مكتب برحق تشيع و از ولي نعمتان ما مي باشند ، از خود نشان داده ايد ، به شيعه بودن شما شك كامل كرده و به شما هشدار مي دهيم در صورت ادامه ي اين روند توهين و جسارت به ساحت معصومين (ع) و نايبان بر حقه ي آنان و مقدسات شيعه ،‏ نام شما را از ليست دوستان خود حذف مي نماييم 0 خداوند به همه ي ما عاقبت به خيري مرحمت فرمايد 0 يا حسين
ارادت.البته طرح اين مطالب براي حصول به يك وحدت ديني ضرورت دارد منتهي اين اختلافات عمري به دازاري ايمان ما داشته و حل آن هم اگر متصور باشد به ازاي اينكه فرض محال محال نيست حداقل به درازاي همين عمر خواهد بود.من هم اميدوارم روز برسد اين شهامت را طرفين داشته باشند تا حقيقت را مطرح كنند.داريم دورانهايي كه اين موارد وجود داشته اما مصداقش محدود و محصور به زمان و عصرش بوده آنخهم به سبب عاملي .جز ائمه همه در معرض خطا هستند و قرار باشد بخاطر خطايا و معاصي اشان مورد تكفير قرار گيرند كه وانفسا ميشود.از اين ميترسم كه روزي همين تكفير و لعن ها خودش بشود گناه كبيره .ولي حقيقتا با اين كار چه نصيب ما ميشود بعنوان شيعه ؟تخليه غضب و كينه ميكنيم؟افشاگري ميكنيم؟قصد انتقام داريم؟شما ببينيد علي مولاي متقيان بعد از رسيدن به امامت با آنهايي كه در صف افرادي كه به حريم اهل بيت جسارت كردند چگونه برخوردي كرد.فحش داد.نفرين كرد.شمشير كشيد؟ نه بخدا .اما وقتي ژاي دين به ميدان آمد و قضيه مربوط به شرع شد وسط ميدان ايستاد تا خطايي صورت نگيرد.
پاسخ

با نام خدا و سلام. از حضور و اظهار نظر شما متشكرم.

يكي از دوستان پيامي را در زمينه كافر بودن ابوبكر و عمر با استناد به رواياتي فرستاده است كه عين آن به اين قرار است:

نمي دانم آيه 44 سوره مائده را تا حالا ديده ايد!.
اگر ديده ايد روي آن عميق شده ايد!:
ومن لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون
كساني كه به آنچه خدا نازل كرده حكم نمي كنند قطعا كافر اند.
شما بچه شيعه هستيد ولازم نيست برايتان بگويم كه اين دو نفر چطور بزرگترين حكم نازل شده خدا را(ياايهاالرسول بلغ ما انزل اليك...اليوم اكملت لكم دينكم...)زير پا گذاشتند در حاليكه منافقانه اولين كساني بودند كه به اميرالمومنين تبريك گفتند و بخ بخ لك يا علي گفتند(بخ بخ لك ياعلي انت مولاي و مولا كل مسلم و مسلمة گفتند).
اگر اينها كافر نباشند ديگر معناي كفر و كافر چطور روشن مي شود!؟
و براي اينكه دل جوينده حقيقتت آرام بگيرد احاديث متواتر و محكمي را برايت ذكر مي كنم
تا خردلي باقي نماند در دلت شك!(به قول اخوان ثالث)
اميدوارم تا حدودي با عربي آشنا باشي.اگر هم در معنا كردن اين احاديث مشكل داشتي پيامي بده تا برايت ترجمه كنم.
- الاعتقادات- الشيخ المفيد ص 104 :
وقال الصادق - عليه السلام - : ( من شك في كفر أعدائنا الظالمين لنا فهو كافر ) .
........................................
- وسائل الشيعة (آل البيت ) - الحر العاملي ج 28 ص 345 :
( 34923 ) 20 - وفي ( الاعتقادات ) قال : قال الصادق ( عليه السلام ) : من شك في كفر أعدائنا والظالمين لنا فهو كافر .
............................................................
- مستدرك الوسائل - الميرزا النوري ج 18 ص 178 :
البحار ، عن كتاب تقريب المعارف لابي الصلاح الحلبي : عن أبي علي الخراساني ، عن مولى لعلي بن الحسين ( عليهما السلام ) ، قال : كنت معه في بعض خلواته ، فقلت : ان لي عليك حقا ، ألا تخبرني عن هذين الرجلين ، عن ( فلان وفلان ) ؟ فقال : " كافران ، كافر من أحبهما " .
وعن ابي حمزة الثمالي ، أنه سئل علي بن الحسين ( عليهما السلام ) من طرق مختلفة عنهما فقال : " كافران ، كافر من تولاهما " .
البحار ج 72 ص 137 ح 25
............................................................
- مجمع النورين- الشيخ أبو الحسن المرندي ص 103 :
وعن أبي حمزة الثمالي قال قلت لعلي بن الحسين وقد خلا اخبرني عن هذين الرجلين قال هما أول من ظلمنا حقنا وأخذا ميزاننا وجلسا مجلسا كنا أحق به منهما لا غفر الله لهما ولا رحمهما كافران كافر من توليهما
ص 104 :
كتاب نفخات الاهوت نقلا من كتاب الثالث لابن شهرآشوب ان الصادق سئل عن أبي بكر وعمر فقال كانا إمامين قاسطين عادلين كانا على الحق وماتا عليه فرحمة الله عليهما يوم القيامة فلما خلا المجلس قال له بعض أصحابه كيف قلت يابن رسول الله فقال نعم أما قولي كانا إمامين فهو مأخوذ من قوله تعالى وجعلناهم ائمة يدعون الى النار وأما قولي قاسطين فهو مأخوذ من قوله تعالى وأما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا وأما قولي عادلين فهو مأخوذ من قوله تعالى والذين كفروا بربهم يعدلون وأما قولي كانا على الحق فالحق علي وقولي وماتا عليه المراد أنه لم يتوبا عن تظاهرهما عليه بل ماتا على ظلمهما أياه وأما قولي فرحمة الله عليهما يوم القيامة فالمراد به أن رسول الله ينتصف له منهما أخذا من قوله تعالى وما أرسلناك إلا رحمة للعالمين.
بعضي از اين احاديث را از چند منبع ذكر كردم تا اطمينان پيدا كني كه احاديث متواتر هستند
دوست عزيز اين گوشه ناچيزي از روايات متعددمان بود كه از باب نمونه و تذكر تقديم شد
فكر مي كنم حجت را براي شما تمام كرده ام و اگر بخواهم پيشداوري كنم بايد بگويم فكر نمي كنم در نظر خود تجديد نظر كنيد و حتما كلام خدا و معصومين را توجيه مي كنيد چون با پيشفرض شما محال است ابوبكر و عمر مسلمان نباشند حتي اگر خدا بگويد كافر است و يا معصوم...

پاسخ

من در پاسخ نكاتي قريب به اين معنا نوشتم كه اولاً، به موجب سخن شما و احاديثي كه آورده ايد، هم ابوبكر و عمر كافر بودند و هم اهل سنت و هم شيعياني كه قائل به مسلماني آن دو هستند؛ حال آن كه هيچ از فقهاء و متكلمان شيعه چنين نظري ندارند. ثانياً، اين روايات متواتر نيستند؛ چون شرط تواتر آن است كه در هر طبقه به قدري راوي داشته باشد كه تباني آنها بر كذب محتمل نباشد و قرينه اي نيز بر تباني راويان نباشد؛ حال آن كه چنين نيست و در سند قريب به اتفاق آنها افراد غالي قرار دارند.

در وبلاگ يكي از برادران دوست داشتني آمده است:

در کافي ج1 ص374 روايت شده حضرت صادق(ع) فرمود سه نفر در قيامت مورد عنايت خدا قرار نمي گيرند و خداوند آنها را پاک نمي کند و عذاب دردناکي خواهند داشت يکي کسي که ادعاي امامت و پيشوايي از جانب خدا بکند در حالي که منصوب خدا نباشد دوم کسي که امام منصوب از جانب خداوند را انکار کند و سوم کسي که معتقد باشد آن دو نفر، بهره اي از اسلام دارند! (مشابه اين روايت در خصال صدوق و بحارالانوار هم هست)


در ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص215 روايت کرده اسحاق بن عمار گفت خدمت حضرت کاظم(ع) رسيدم و عرض کردم فداي شما شوم درباره آن دو نفر حديثي به من بفرماييد گرچه از پدر بزرگوارت در اين مورد احاديثي شنيده ام حضرت(ع) فرمود اي اسحاق! اولي به مثابه گوساله و دومي به مثابه سامري بود عرض کردم فداي شما، بيشتر بفرماييد فرمود قسم به خدا آن دو نصراني و يهودي و مجوسي بودند و خدا آنان را نيامرزد


عرض کردم فداي شما، بيشتر بفرماييد فرمود سه نفر در قيامت مورد عنايت خدا قرار نمي گيرند و خداوند آنها را پاک نمي کند و عذاب دردناکي خواهند داشت يکي کسي که ادعاي امامت و پيشوايي از جانب خدا بکند در حالي که منصوب خدا نباشد دوم کسي که امام منصوب از جانب خداوند را انکار کند و سوم کسي که معتقد باشد آن دو نفر، بهره اي از اسلام دارند (مثل حديث بالا)


عرض کردم فداي شما، بيشتر بفرماييد فرمود چه فرقي دارد کسي محکمات کتاب خدا را محو کند يا نبوت محمد(ص) را انکار نمايد يا منکر خداي آسمان شود يا بر علي بن ابي طالب پيشي بگيرد عرض کردم فداي شما، بيشتر بفرماييد فرمود اي اسحاق! در آتش واديي هست که نامش محيط است اگر يک شراره از آن بر زمين طلوع کند همه اهل زمين را خواهد سوزاند و اهل جهنم از گرماي آن وادي و بوي گندش و کثافاتش و آنچه خدا در آن وادي قرار داده گريزان اند...


در آن وادي کوهي هست که اهالي آن وادي از گرما و بو و کثافاتش و آنچه خدا در آن کوه قرار داده گريزان اند و در آن کوه گردنه اي است که اهالي آن کوه از گرما و بو و کثافاتش و آنچه خدا در آن گردنه قرار داده گريزان اند و در آن گردنه چاهي است که اهالي آن گردنه از گرما و بو و کثافاتش و آنچه خدا در آن چاه قرار داده گريزان اند و در آن چاه مار بزرگي است که اهالي آن چاه از خباثت آن مار و بو و کثافتش و آنچه خدا از سمّ در دندانش قرار داده گريزان اند


در شکم آن مار، هفت صندوق است که پنج نفر از امتهاي پيشين و دو نفر از اين امت در آن صندوق ها هستند عرض کردم فداي شما شوم، آن پنج نفر و آن دو نفر چه کساني هستند؟ فرمود آن پنج نفر اينها هستند قابيل که هابيل را کشت و نمرود که با ابراهيم محاجّه کرد و فرعون که گفت من پروردگار والاي شما هستم و يهودا بنيانگذار يهوديت و پولس بنيانگذار مسيحيت و از اين امت هم دو عرب نفهم!

 <      1   2   3