آموزش پیرایش مردانه اورجینال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ نوبسنده اولين نامه 

سلام،

در مورد "نيز کار عمر اگر به منظور کشورگشايي و به چنگ آوردن ثروت ايرانيان به ايران حمله کرده‌است، تأييد نمي‌شود. مطلبي رو نياز به ذكر مي دونم. اعراب به 3 دليل به ايران حمله کردند که جاي اگر و اما و شايد را پر مي کند:

يک- ايرانيان را مسلمان کنند

دو- در راه خدا کشته شوند و کافران را بکشند

سه- ايران را فتح کنند و. از مردم خراج بگيرند

نامه محمد به خسرو پرويز براي آن دسته از افرادي که از متن نامه اطلاعي ندارند به صورت زير است

«بسم الله الرحمن الرحيم
از محمد، فرستاده خدا، به کسري، بزرگ ايران.
درود بر آن کسي که حقيقت را بجويد و هدايت را پيرو باشد و به خداوند و رسولش ايمان آورد و گواهي دهد که جز الله معبودي نيست و شريک ندارد و يگانه است، و گواهي دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوي خدا مي‌خوانم. فرستاده خدا براي همگان هستم تا آنان را بيم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بياور تا در امان باشي و اگر از اسلام روي‌گردان شوي، گناه مردم بر گردن تو است

به چه دليلي خسروپرويز مي بايست به اسلام ايمان مي آورده تا در امان باشد؟ مگر کافر بوده و به خدا اعتقاد نداشته که محمد او را به خدا و خودش دعوت کرده؟

از مدير وبلاگ درخواست مي گردد به جاي ارجاع دادن به نبرد قادسيه به عنوان دليل محکم براي خسته شدن مردم از نظام حاکم و تسليم شدن در برابر سپاه اسلام پس از اندکي مقاومت، به اين مسئله هم توجه مي کردند که ايراني ها در مقابل تجاوز به زنها و خونريزي و هزاران کار ديگر چاره اي جز تسليم نداشتند نه اينکه سپاهيان اسلام درهاي بهشت را به روي ايرانيان گشوده باشند و ايرانيان به علت ستم خسروپرويز ناچار تسليم شدند.

به سمانه توصيه مي شود قبل از اينکه بيش از حد در افتخار مسلماني خود غوطه ور شود و همه اين مطالب را با جان و دل قبول کند، کمي هم در تاريخ به تاراج رفته کشور خودش کنکاش کند. پيروي کردن بي چون و چرا از هر ديني دليلي بر نفي واقعيت هاي گذشته نيست. در مورد جواب سوالشان که آيا آن دختر هم اين مطالب رو پذيرفت اين پاسخ را دارم که خير نپذيرفتم.

پاسخ

در خصوص اين يادداشت موضوعاتي چند در خور بررسي است كه شايد هركدام نيازمند اختصاص يك پست به آن باشد.
1. آيا مفاد اين نامه اين است كه فقط مسلمان امنيت جاني دارد و اگر كسي مسلمان نباشد، جايز القتل است؟
2. آيا انسان‌ها در قبال يكديگر هيچ مسئوليتي ندارند؟ آيا اگر ما مشاهده كرديم كه بر فرد يا جامعه ظلم مي‌شود، بايد بي‌تفاوت باشيم و اگر كمكي از ما صادر است، نبايد به آنان كمك كنيم؟
3. آيا استحمار افراد و مانع آگاه شدن انسان‌ها از حقايق يا استثمار انسان‌ها و مجبور كردن آنها به اعمال غير انساني و غير اخلاقي، ظلم و ستم نيست؟
4. آيا اگر طبقه حاكمه يك قوم و ملتي بر قوم و ملتش ستم روا داشتند، بر عهده ديگر اقوام و ملت‌ها نيست كه از ستم آن طبقه حاكمه جلوگيري كند؟
5. آيا دفاع و حمايت از قوم تحت ستم محدود به گفتار و امدادهاي مالي است و دفاع و حمايت نظامي از آنان نارواست؟
6. آيا جزيه يا خراج چيزي جز ماليات رايج در جوامع از گذشته تا حال است و آيا اخذ ماليات از شهروندان غير عقلايي و ستمگري است؟
7. آيا با صرف اتهام و ادعا مي‌توان براي گذشته و تاريخ حقيقتي را ثابت كرد؟
آنچه اجمالاً مي‌توان گفت، اين است كه:
اولاً، ما هرگز در قرآن و سيره پيامبر اسلام(ص) سراغ نداريم كه قتل كافر تجويز شده باشد؛ مگر كافران حربي كه به جنگ و توطئه بر ضد مسلمانان شتافته بودند كه اين هم دفاع از خود تلقي مي‌شود و امري است كه هيچ عاقلي آن را رد نمي‌كند.
پيامبر اسلام(ص) وقتي مكه را فتح كرد، نفرمود: ريختن خون كافر حلال است و هيچ كسي را به دليل كافر بودن نكشت.
ثانياً، نقض حقوق بشر در هر عصري مذموم بوده است و بشر به لحاظ وجداني و فطري نمي‌پذيرد، در قبال ستم به همنوعش بي‌تفاوت باشد و وظيفه خود مي‌داند، از همنوعش دفاع كند.
ثالثاً، يكي از حقوق مسلّْم انسان‌ها حق آگاهي از حقايق زندگي و برخورداري از زندگي انساني و اخلاقي است.
رابعاً، دفاع و حمايت از حقوق بشر هرگز به جهات تبليغي و مالي محدود نيست و اگر اقتضاء كند، دفاع و حمايت نظامي هم به حكم عقل و فطرت واجب است.
خامساً، جزيه و خراج گرفتن طبق رسوم گذشته نوعي ماليات بوده كه گرفته مي‌شده و به مسلمانان هم اختصاص نداشته است. البته حال به اين معنا نيست كه لزوماً در اين عصر نيز بايد همين رسم برقرار باشد. احكام غير فطري اسلام لزوماً ثابت نيست و به تبع تغيير مصالح و متقضيات هر عصر تغيير مي‌كند.
سادساً، بايد سند به دست داد كه در حمله به ايران به كدام زن ايراني تجاوز شده است. ما وقتي جنگ هاي مسلمانان را با جنگ هاي اقوام ديگر مثل روميان و مسيحيان مقايسه مي‌كنيم، هرگز آن جناياتي كه در جنگ‌هاي آنان مشاهده مي‌شود، در جنگ‌هاي مسلمانان نمي بينيم(نك: زرين‌كوب، كارنامه اسلام).