تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ امير 
در آيه سوره بقره تعبيرشده به اثم که به معناي گناه است(حالا اگر شارع چيزي را گناه بداند و باز مردم عمل بکنند دليل بر جواز آن نخواهد بود)منتها با توجه به شرايط آن زمان اين حکم به حرمت در اين آيه به شدت و حد آيه 90 سوره مائده نيست و در مورد حرمت نماز در حال مستي هم فقط حکم همان نماز بيان شده و از بيان حکم در ساير اوقات ساکت است ونميتوان از آن جواز شرب در ايام ديگر را استفاده کرد.
خود شما اذعان داريد که بعد از تثبيت و قطعيت احکام ما نميتوانيم در آن چون وچرا بکنيم مثل همين حرمت شراب چون آهسته و بتدريج صادر شده است ولي بحث ما در مورد احکامي است که نه در قرآن و نه در روايات هيچ نشانه اي از تدريجي بودن آن نيست و صرف ادعاي اينکه در آن زمان حق زنان کم بوده و لذا نصف بودن ارث و ديه را ظلم به خود نميدانستند نميتواند مجوز براي لغو اين احکام شرعي شود چون اولا چنين مساله اي ثابت نشده و ثانيا بفرض ثبوت چطور اين همه احکام مربوط به حقوق زنان از مهريه و نفقه گرفته تا احکام ديگر را که به نفع زنان است شارع توانسته جعل کند ولي در همين مساله مجبور شده براي اينکه جامعه آنزمان نمي پذيرفته سهم مردان را بيشتر قرار داده است .يعني از اول صدر اسلام تا نيمه قرن سوم که اهل بيت(ع) حاضر بودند هيچ تغييري در اجتماع حاصل نشده بود تا لااقل چند درصدي به سهم ارث و ديه زنان افزوده بشود؟ چه ميشددر قرآن کريم و روايات لاقل از باب استحباب و خوب بودن اين عمل توصيه به اضافه شدن ارث و ديه براي زنان ميشدمگر چه تالي فاسدي براين امور مترتب بود که در هيچ جاي قرآن و روايات حرفي ازاين مساله به ميان نيامده؟چطور قرآن کريم آرام آرام در مورد حکم شراب حکم صادر کرد ولي براي زنان بيچاره هيچ کاري در مورد ارثشان نکرد و حتي اين روال تا زمان حضور اهل بيت (ع) بوده است؟
نميتوان با تشبيه احکام و قياس آنها به همديگر حکم به لغو احکام داد و در حقيقت معناي کلام شما اين است که اگر پيامبر کمي بيشتر زنده بودند حتما اين حکم را لغو ميکردند در حاليکه جانشينان آنحضرت که بعدش آمدند هم چنين کاري نکردند.

پاسخ

به نام خدا و با سلام. اولاً، اثم در آيه بقره به قرينه مقابله با نفع به معناي ضرر است، نه گناه، و هيچ مفسري، اثم را در اين آيه به معناي گناه نگرفته است. ثانياً، اين که در اسلام تشريع يا اجراي احکام تدريجي و متناسب با ظرفيت ها بوده، چيزي نيست که بتوان آن را انکار کرد. اين قاعده که بايد احکام با رعايت ظرفيت ها اجرا شود، ويژه عصر نزول نيست. اين يک قاعده فراگير در هر عصر و مصر است. ثالثاً، احکام برده داري نيز در زمان ائمه اجرا مي شد؛ اما آيا در دوره معاصر هم مي توان به اجراي اين احکام پرداخت؟ اگر نسخ احکام برده داري نيازمند گذشت قرن هاست، بسا نسخ احکام تنصيف نيز چنين باشد. به هر حال، تشخيص ضرورت تغيير احکام بر عهده خبرگانش است. اگر اجراي تنصيف به مصلحت دانسته نشود، خبرگان تغيير خواهند داد؛ کما اين که به هر توجيهي که بفرماييد، ديه زن و مرد يا ديه مسلمان و ذمي در تصادفات تغيير کرده است. رابعاً، تغيير احکام و نو شدن شريعت متناسب با زمان و مکان نبايد به معناي مخالفت با احکام و حدود الهي گرفته شود. تغيير احکام سيره پيامبر(ص) و ائمه(ع) و فقهاء بوده است. اين که آورده اند، امام زمان دين جديدي مي آورد، بايد در همين زمينه دانسته شود.