به نام خدا و با سلاماما خواهر جان، همه اين احكام به گذشته تعلق دارد و امروزه به فتواي امام خميني و بسياري از فقهاء خرديد و فروش خون، مجسمه و بازي با شطرنج جايز است. خواهر جان، چطور مي فرماييد، امروزه ما وظيفه داريم براي جنگ با دشمن اسب تهيه كنيم، در حالي كه امروزه هزاران گله اسب، حتي كار يك تفنگ را هم انجام نمي دهد؟ خواهر جان، چطور مي فرماييد، امروزه مي توانيم برده داري راه بياندازيم، حال آن كه هرگز امكان چنين چيزي وجود ندارد؟خواهرم، من تصور مي كنم، به سئوالات شما جواب مي دهم و طفره نمي روم. من معتقدم، احكام اسلام دو بخش دارد: احكام فطري و احكام قومي، و بخش فطرياتش جاودان است و هرگز تغيير نمي يابد؛ اما بخش قومياتش در مواردي كه شرايط و مقتضياتش تغيير كرده باشد، قابل عمل نيست، و اين چيزي نيست كه تنها من گفته باشم. همين سخن من را به گونه هاي ديگر، كسان ديگري هم گفته اند كه اينك نظر شما را به نامه حضرت امام به آيت الله غروي جلب مي كنم:پس از عرض سلام و قبل از پرداختن به دو مورد سوال و جواب، اين جانب لازم است از برداشت جنابعالي از اخبار و احکام الهي اظهار تأسف کنم. بنابر نوشته جنابعالي زکات تنها براي مصارف فقرا و ساير اموري است که ذکرش رفته است و اکنون که مصارف به صدها مقابل آن رسيده است، راهي نيست و "رهان" در "سبق" و "رمايه" مختص است و به تير و کمان و اسب دواني و امثال ان، که در جنگهاي سابق به کار گرفته ميشده است و امروز هم تنها در همان موارد است. و «انفال» که بر شيعيان «تحليل» شده است امرو هم شيعيان ميتوانند بدون هيچ مانعي با ماشينهاي کذايي جنگلها را از بين ببرند و آنچه را که باعث حفظ و سلامت محيط زيست است را نابود کنند و جان ميليونها انسان را به خطر بياندازند و هيچ کس هم حق نداشته باشد مانع آنها باشد، منازل و مساجدي که در خيابان کشيها براي حل معضل ترافيک و حفظ جان هزاران نفر مورد احتياج است، نبايد تخريب گردد و امثال آن. و بالجمله آن گونه که جنابعالي از اخبار و روايات برداشت داريد، تمدن جديد به کلي بايد از بين برود و مردم کوخ نشين بوده و يا براي هميشه در صحراها زندگي نمايند. و اما راجع به دوسوال، يکي بازي با شطرنج و در صورتي که از آلت قمار بودن به کلي خارج باشد، بايد عرض کنم که شما مراجعه کنيد به کتاب جامع المدارک مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد احمد خونساري که بازي با شطرنج را بدون رهن جايز ميداند و در تمام ادله خدشه ميکند، در صورتي که مقام احتياط و تقواي ايشان و نيز مقام علميت و دقت نظرشان معلوم است.اما اينکه نوشتهايد از کجا سائل به دست آورده است که شطرنج به کلي آلت قمار نيست، اين از شما عجيب است، چون سوالها و جوابها فرض است و بنابراين آنچه را من جواب دادهام، در فرض مذکور است که اشکالي متوجه نيست و در صورت عدم احراز بايد بازي نکنند.و عجيب تر آن که نوشتهايد چرا به جاي قصد حرام نباشد، قصد حلال نوشته شده؟ گويي عمل شخص متوجه و قاصد بدون هم ميشود، در اين صورت قصد حلال مساوق است با نبودن قصد حلال.و اما در قضيه خريد و فروش آلات مشترکه براي مقصد حلال، اشتباه بزرگي کرده ايد که گمان کرده ايد خريد و فروش براي منفعت حلال، يعني استفاده حرام کردن و اين بر خلاف آنچه نوشته شده است ميباشد. البته در اين زمينه ها مسائل زيادي است که حال و وقت من اجازه تعقيب آنها را ندارد. از جنابعالي که فردي تحصيل کرده و زحمت کشيده ميباشيد توقع نبود که اين گونه برداشت کرده و آن را به اسلام نسبت دهيد. شما خود ميدانيد که من به شما علاقه داشته و شما را مفيد ميدانم ولي شما را نصيحت پدرانه ميکنم که سعي کنيد تنها خدا را در نظر بگيريد و تحت تأثير مقدس نماها و آخوندهاي بيسواد واقع نشويد، چرا که اگر بنا است با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعيتمان نزد مقدس نماهاي احمق و آخوندهاي بيسواد صدمه اي بخورد، بگذار هرچه بيشتر بخورد. از خداوند متعال توفيق جنابعالي را در خدمت به اسلام و مسلمين چون گذشته خواهانم.والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته2-7-67 روح الله الموسوي الخمينيصحيفه نور- ج ??- ص ???