ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2   3   4      >
 

گفتمان ميان يك بازديدكننده از وبلاگ يك برادر محترم و پاسخ او در زمينه تمسخر و تحقير مخاطب

يادداشت بازديدكننده:‏ من نميفهمم اگر بحث علمي است پس جاي تمسخر و تحقير چيست ؟ در بحث علمي حب و بغض و تعصب جايي ندارد و تعيين کننده نيست.چرا بايد اگر فرضا به کسي گفتند ((شيخ)) وو روحاني نبود مسخره کنيم

پاسخ آن برادر:‏ ربط "حب و بغض و تعصب" با "عدم تمسخر و تحقير" رو نفهميدم آيا هرکس که تحقير و تمسخر کند متعصب است و داراي حب و بغض شخصي!؟ *(الله يستهزئ بهم)* و *(سخر الله منهم)* چيست؟ مي دانيد در نهج البلاغة درباره اشعث چه تعبير تمسخرآميزي وجود دارد؟ مي تونيد بگيد اي اميرالمؤمنين(ع) چرا در بحث علمي! رعايت آداب بحث رو نمي کنيد!؟ مي تونيد به خدا بگيد چرا در سوره جمعه بعض علماي بين اسرائيل رو الاغ معرفي کردي!؟ بدانيم که "هر سخن جايي و هر نکته مقامي دارد" همه جا جاي بحث و آداب خاص آن نيست مهم اينه که دور از سلايق و ذهنيت هاي اخلاقي مون و با تعبد به نصوص تعيين کنيم وظيفه ما چيست کجا وظيفه ما بحث محترمانه است و کجا توهين و تمسخر.

نقد ما:‏ آياتي كه برادرمان به آنها استناد كردند، راجع به افراد مؤمن نيست؛ بلكه راجع به كافران و منافقان است. صورت كامل آيات را ملاحظه فرماييد: الَّذينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعينَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذينَ لا يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (توبه/79)؛ وَ إِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ (14) اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (بقره/15). اين آيات راجع به منافقان است و مسخره كردن خدا در پاسخ مسخره كردن آنان است. آيه سوره جمعه نيز درباره يهودياني است كه آيات خدا را تكذيب كردند و رسالت پيامبر اسلام را دروغ شمردند. صورت كامل آن را ملاحظه فرماييد:‏مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (جمعه/5)

تمسخر اشعث بن قيس نيز در پاسخ تمسخر او بوده است؛ نه اين كه امام علي(ع) به صرف تفاوت عقيده به تمسخر او پرداخته باشد.

گفتني است كه اشعث بن قيس رئيس قبيله بزرگ كنده و از سران منافقين واز جمله كسانى بوده كه در قتل امير مؤمنان ( ع ) شركت داشت و دختر او جعده نيز همسر امام مجتبى ( ع ) بود كه آن حضرت را بوسيله زهر مسموم نمود وپسرش محمد بن اشعث از جمله افرادى بوده كه در به شهادت رساندن سيد الشهداء حضرت حسين بن على ( ع ) سهيم بوده است .

آورده اند: «روزى اشعث بن قيس نزد امير مؤمنان (ع) آمد واز ميان صفوف جماعت گذشت تا خود را به نزديكى حضرت رساند ، بعد رو به آن بزرگوار كرده وگفت : اى امير مؤمنان اين سرخ رويان ( ايرانيان ) كه اطراف شما را گرفته ونزديك شما نشسته اند بر ما چيره شده اند . در اين لحظه كه حضرت كاملا سكوت فرموده وسرش را بزير افكنده وبا پاى خود آرام به منبر مى كوبيد ( يعنى اشعث چه گفتى )....سپس حضرت پس از درنگى اندك ، سر را بالا گرفته وفرمود : كداميك از اين شكم پرستان بى شخصيت مرا معذور مى دارد وحكم به انصاف مى كند ، كه برخى از آنها مانند الاغ در رختخواب خود مى غلطد و ديگران را از پند آموختن محروم مى سازد ! آيا مرا أمر مى كنى آنان ( ايرانيان ) را طرد كنم ، هرگز طرد نخواهم كرد . چون در اين صورت از زمره جاهلان خواهم بود اما سوگند به خدايى كه دانه را شكافت وبندگانش را آفريد حتما شما را براى برگشت مجدد به آئين تان سركوب مى كنند همان گونه كه شما آنان ( ايرانيان ) را در آغاز ، براى پذيرش اين آئين سركوب نموديد»( بحار،‏ ج60 ص 216 ؛ شرح نهج البلاغه ج 20 ص 284 )

به گفته روايت ، اشعث در صف آخر نمازگزاران آنگونه كه آداب مسلمان هاست ننشست، بلكه صف ها را شكافت وگردن هاى نمازگزاران را اين طرف وآن طرف زد تا در صف اول نماز بگزارد ، همين كه به قسمت جلو رسيد، گروه انبوهى از ايرانيان را ديد كه اطراف منبر امير مؤمنان( ع ) گرد آمده اند. اشعث با قطع كردن خطبه و سخنرانى حضرت، با صداى بلند، آن بزرگوار را مخاطب ساخت : اى امير مؤمنان اين سرخ رويان بر ما چيره شده اند....( عصر الظهور (فارسي)- الشيخ علي الكوراني العاملي ص 226 )

يك گفتمان در زمينه ادب و مهرباني در نقد

يادداشت دوستم:‏به نام خدا. دوست عزيز من! سخن شما درست، ولي من اكنون حدود يك ماه هست كه با اين جناب ... بحث دارم و در نهايت از طرف او بحث تبديل به دعوا شده تا جايي كه قرار شد ديگر به هم كاري نداشته باشيم عيسي به دين خود موسي به دين خود! اما آن جناب دوباره در كنار ديگر اهانت هايش به منتقدان خود دوباره مرا مورد خطاب قرار داد من هم پاسخش دادم راستش اين مسخره ترين و خنده دار ترين استدلالي بود كه يك نفر در رد اسلام آورده بود و من شنيده بودم نتوانستم جلوي خودم را گرفته و ميزان مسخره بودنش را به روخش نكشم در ثاني با يك نفر يك بار دو بار ده بار مهرباني مي كنند آخر يك جايي هم بايد در مقابل خشونت اندك اخمي هم كرد و در مقابل تحقير اندك دهن كجي اي نمود در كل او هم چه آزرده شود چه نشود فرقي برايش نمي كند اين را از مني كه در چهار سايت مختلف با او مناظره كرده و در نهايت به جاي جواب در مقابل به قول شما مهرباني بد و بي راه شنيدم ام قبول كن به هر حال مسخره است ديگر چكارش كنم -يا علي

پاسخ اينجانب:‏ به نام خدا و با سلام! آقاي ... جان! هيچگاه از كوره در نرو! شما اگر قرآن را ملاحظه كرده باشي، پيوسته خدا به پيغمبرش مي فرمايد:‏ صبر كن! يا شما مي خواهي عقده دل بگشايي يا مي خواهي از خلق الله دستگيري كني. خشم آلود و نامهربانانه سخن گفتن براي عقده دل گشودن است، نه دستگيري از خلق. شما بايد اگر همواره دشنام بشنوي، خشمگين نشوي. شما بايد بدي را با خوبي پاسخ بدهي؛ نه بدي را با بدي.

موفق باشي و عاشق

پاسخ

يادآوري: اين گفتمان پيرو گفتمان قبلي است كه در اين كامنت آمده است: (سه‏شنبه 18/2/1386 ساعتِ 4:55 عصر) (217.218.215.8)؛ تحت عنوان «يك يادداشت براي يك برادر درباره مواجهه با يك دوست مسيحي»
+ محمدمهدي 

پاسخ شما به من و نفر بعدي اصلا منطقي نيست

بهرحال نميشه قضاوت كرد مگه معلوم بشه واقعا اون چيزايي كه نسبت ميدي راست هست يا نه و دخل و تصرفي نكرده باشي مخصوصا در اون مواردي كه خصوصي بوده بين تون و اصلا نميشه مطمئن شد مطالب رو به نفع خودت تغيير نداده باشي و يه چيزايي رو به نفع خودت حذف نكرده باشي

برا همينه كه ميگم مردم رو نفهم فرض كردي فكر كردي يه چيزايي نسبت دادي و همه باور كردند چون تو ميگي!

ضمنا توي همين مطالب كه بريده بريده هم نوشتي خيلي از چيزايي كه ميگي توهين بوده به نظر من توهين نيست اي بسا به قول خودت گزارش واقعيت بوده باشه!

پاسخ

به نام خدا. چند نكته: 1. به تصور من منطقي بودن به اين است كه مقدمات استدلال روشن و صحيح و نتيجه برآمده از مقدمات باشد. مقدمات استدلال من آيات قرآن است كه در پست آورده شده و اين آيات به وضوح دلالت دارد بر اين كه بايد با خلق خدا مهربان بود و با خوش اخلاقي و خوش زباني سخن گفت؛ مگر كساني دشمن خدايند و دشمني آنها با شواهد عقل پسند ثابت شده است. تازه در مورد آنان نيز نبايد از مرز عدالت و انصاف و تقوا خارج شد. نمونه سخن ها و رفتارهايي هم به دست داده شده، به وضوح حاكي از بداخلاقي و بد زباني و اهانت است. نتيجه هم روشن است كه اهانت ها و بداخلاقي ها و اهانت ها به بندگان خدا به خصوص افراد مؤمن مخالف آموزه هاي قرآني است؛ بنابراين سخن من منطقي است. 2. من از شما مي خواهم به اين كه چه كسي اين اهانت ها را كرده تكيه نكيند، بلكه به اين توجه بفرماييد و اين سؤال را پاسخ بدهيد كه آيا اگر هر كسي اين گونه با مخاطبش سخن بگويد، موافق قرآن است يا نه؟ 3. آيا شما مي فرماييد: سگ و شيطان و كافر و اهل بدعت و ملعون و غير قابل هدايت و ضال و مضل خواندن افراد مؤمن توهين نيست؟ آيا اگر من اين نسبت ها را به شما بدهم، ناراحت نمي شويد و توهين به خود حساب نمي كنيد؟ آيا آيات قرآن و روايات هم اين تعابير را توهين به شمار نمي آورند؟ به هر حال ممنون از شما!

دوستي ما و دوستي خدا

يكي از دوستان سؤال جالبي مطرح كرده بود و من هم در پاسخ يادداشتي نوشتم. شايسته ديدم، آن را اينجا هم بياورم؛ اگر چه مناسب اين پست نباشد. خلاصه مطلب او چنين بود:

ايا اون چيزهايي كه من دوست دارم همون چيزهاييه كه خدا دوست داره؟
در اصل بايد اينطور باشه، اما ايا هست؟ يعني اگه فطرت و روح من زياد دچار تغيير نشده باشه بايد اينطور باشه.
اين سوال خيلي ذهنم‏رو مشغول كرده!

پاسخ من

به نام خدا

سلام عليكم

سؤالات قشنگي كردي. در پاسخ بايد بگويم: گاهي يك چيزهايي را در حالاتي دوست داريم؛ اما در حالات ديگر همان ها را دوست نداريم و از كرده خود پشيمان مي شويم. مثلاً گاهي دوست داريم يك نفري را مسخره كنيم و از مسخره كردنش خوشمان مي آيد؛ اما بعد كه ناراحتي او را مي بينيم؛ پشيمان مي شويم. از اين دانسته مي شود كه هميشه دوست داشتن هاي ما خوب نيست. گاهي دوست داشتن هاي ما شيطاني و غير الهي است.

حال چطور بفهميم، كدام دوست داشتن هاي ما الهي و كدام شيطاني است؟ در پاسخ بايد بگويم:‏ راه هاي مختلفي دارد. يك راهش همان طور كه اشاره كردم، اين است كه ما به عاقبت كار بنگريم، اگر احتمال مي دهيم كه پشيمان مي شويم، اين شيطاني است و الهي نيست. اما اين راه ميكانيكي و سطحي است؛ نه ديناميكي و ريشه اي. به نظر من راه ريشه اي اين است كه ما در دل خود عشق خدا را بنشانيم، آنگاه هرچيزي را كه دوست داريم، همان است كه خدا هم دوست دارد. مثل اين كه شما به همسر خود - كه در حال حاضر داريد يا در آينده خواهيد داشت _ عشق بورزيد. در اين حالت شما چيزي را دوست خواهيد داشت كه همسرتان دوست دارد؛ چون شما ناراحتي همسرتان را نمي خواهيد.

خوب حال ما چكار كنيم كه عاشق خدا بشويم؟ در پاسخ بايد بگويم: ما وقتي عاشق خدا خواهيم شد كه خدا براي ما مزه كند و مزه اش را در خود احساس كنيم. ما چه وقت لذت يك غذا را درك مي كنيم؟ زماني درك مي كنيم كه غدذ بزاقي ما ترشح كند. لذت و مزه خدا هم زماني احساس مي شود كه غدد اشكي ما ترشح كند. گريه جرعه عشق الهي است.

خب ديگر فعلاً بس است.

موفق باشي و عاشق

يك يادداشت براي يك برادر درباره مواجهه با يك دوست مسيحي

به نام خدا

سلام عليكم

آقاي ...! پاسخ قنشگي به آقاي ... دادي؛ اما باز همچنان مقداري نامهربانانه بود. شما فرض كن آقاي ... يك دوست خيلي دوست داشتني شماست و با اين فرض با او سخن بگو تا تأثير استدلال هاي شما بيش تر باشد. عنايت داشته باشيد كه مخاطب بيش از آن كه تابع استدلال باشد، تحت تأثير عواطف شماست؛ به اين ترتيب بهتر بود، اين تعابير در سخن شما نبود:

حتي اگر بگوييم چون آن ها هم رومي بوده اند بديشان ربط دارد به توي ايراني فارس زبان چه؟ [ناخوش] ... نفت مال خاور ميانه است به اروپا چه؟ [عصباني] ...از کجا معلوم که انجيل کار شيطان نباشد؟(منظورم انجيل تحريف شده ي شماست) [زبان]
جناب ... جواب مرا بده ما براي تحريف نشده بودن کتاب خود و در مقابل تحريف شده بودن انجيل شما برهان آورديم شما نيز برهان بياور آنگونه که ما مجبور نشويم براي اثبات حقانيت خود بگوييم اول مسيحي بوديم چون ديديم مسيحيت مختص رومي هاست مسلمان شديم؟!؟!؟!؟؟! [نيشخند] راستي شنيدم افکار ليبراليم برگرفته از افکار سقراط و افلاطون و... بوده خوب آن ها يوناني اند به بقيه چه؟ [شيطونک] ...از همه مهم تر انگليس مختص انگليسي هاست اصلا کشور آن هاست به توي ايراني چه مربوط رفتي آنجا درس بخواني يا زندگي کني خجالت نمي کشي مکاني را براي زندگي و درس خواندن انتخاب کردي که مال نژاد تو نيست [ناخوش] حالا ديدي خودتي [نيشخند]

شما در اين عبارات با شكلك هايي كه انتخاب كرده اي، به مخاطب نيشخند زده اي و اين مخاطب را آزرده مي كند و استدلال هاي شما را بي اثر. شما با اين نحوه از سخن گفتن ممكن است عقده گشايي كني و عقده دل خودت را واكني، اما بدان كه مخاطبت را از آنچه هست، دورتر كرده اي و از اسلام بيش تر زده كرده اي.

موفق باشي و عاشق.

سلام
مشخصاتي كه اورديد براي همه انسانهاست و خدا از همه خواسته اينگونه باشن اما ما از روحانيها و اهل حوزه ها بيشتر انتظار داريم. ولي باز هم كه نگاه مي كنيم مي بينم خياط هميشه لباسهاش اونطور كه شايسته يك خياطه نيست!
موفق باشيد

درست است هرچه خوبش خوبستو طلبه خوب هم رهبرست

سلام

وبلاگ زيبايي داريد

موفق باشيد

التماس دعاي فرج

يا علي مدد

+ علي 

ببينيد آقاي محترم شما كار و زندگي نداريد؟

اين بچه بازي ها رو بذاريد كنار

ضمنا من با آقاي محمدمهدي موافقم از كجا معلوم كه شما راست و درست نقل كرده باشيد و مطالب رو تحريف نكرده باشيد؟ بفرض كه تحريف نكرده باشيد هم از كجا معلوم كه مطالب رو جهت دار و ابزاري نچيده باشيد؟ يه جاهايي رو بريده باشيد و يه جاهايي حرفاي خودت رو نقل نكرده باشيد؟

ممكنه بفرماييد نه اما اين فايده اي نداره چون هيچ بقالي نميگه ماستم ترشه

بهتره كلا اين رفتاراي بچه گانه رو كنار بذاريد نخواستيد هم نذاريد ادامه بديد من بايد به شما مي گفتم كه گفتم خيالتون راحت اين كارا نتيجه نميده و بيشتر براي خودتون بد ميشه

پاسخ

به نام خدا. چند نكته: ببيند آقاي عزيز 1. همان طور كه حتماً شما انگيزه اي داشته ايد و تشريف آورده ايد، در اينجا اظهار نظر فرموده ايد، اينجانب نيز انگيزه اي داشته ام و اگر احساس مي كردم، كاري بيهوده مي كنم، حتماً به آن نمي پرداختم. 2. شما اگر محترمانه سخن مي گفتيد، هيچ مشكلي پيش نمي آمد. همين كه اينجانب بتوانم بستري را آماده كنم كه دو مخالف بدون اهانت به يكديگر ديدگاه يكديگر را نقد كنند، كار بزرگي كرده ام و طبيعتاً بچه گانه خوانده نمي شود. 3. اگر اينجانب نمي خواست كه حرمت آن برادر محترم حفظ شود و كسي بيش از آنهايي كه با وبلاگ او آشنايي دارند، مطلع نشوند، آدرس وبلاگش را به دست مي دادم تا بدانيد كه هيچ خلاف واقعي منعكس نشده است. 4. همان طور كه در پاسخ يكي از كامنت ها عرض كرده ام، قصد من محكوم كردن يك شخص نيست، قصدم محكوم كردن يك طرز اخلاق و رفتار است. شما بفرماييد: آيا در اسلام روا دانسته شده است كه به مؤمنان اهانت شود و آنان با تعابيري چون سگ و شيطان و.... خوانده شوند و مورد تمسخر قرار گيرند و بر آنان لعن و نفرين فرستاده شود؟ آيا رواست از آيات قرآن استفاده ابزاري شود و آياتي كه راجع به كافران است، بر مؤمنان انطباق داده شود؟ به هرحال از لطف شما ممنون!
+ محمدمهدي 

شما يا نفهمي يا مردم رو نفهم فرض كردي

كي مياد با ادعاهاي يه طرف دعوا و بدون شنيدن دفاع طرف مقابل حكم بده كه تو گل ماهي و اون عوضي؟

خاله زنكي رو بس كن ننه

پاسخ

به نام خدا. چند نكته: 1. من شايد نفهم باشم؛ اما مردم را نفهم فرض نمي كنم. 2. سخن از داوري و محكوميت يك شخص نيست؛ بلكه سخن از داوري و محكوميت يك اخلاق و رفتار است. از اين رو من به نام آن طلبه تصريح نكردم. 3. شما عنايت داريد كه من عين مطالب را آوردم و داوري خوانندگان بر اساس مطالب اصلي طرفين است. 4. شما هم مي توانستيد، مؤدبانه انتقاد خود را بفرماييد. مثلاً مي فرموديد: من تا پاسخ طرف ديگر را نشنوم، نمي توانم، قضاوت كنم. بسا او پاسخ قانع كننده اي داشته باشد. آيا دوستانه سخن گفتن بهتر نيست؟ 5. من هم عرض نكردم كه من گل ماهي هستم و او عوضي. من عين مطالب را نقل كردم و قضاوت را به خوانندگان سپردم. آيا شما مي توانيد، اهانتي از سوي من در ميان نوشته هايم پيدا كنيد؟ اگر پيدا كرديد، عين آن را نقل بفرماييد.

رد و بدل پيام هاي مربوط به پست «مقام حضرت عشق عليه السلام» ميان من و يك برادر محترم و اهانت هاي او

پيام عمومي من:‏ يك برادر دوست‌داشتني نمي دانم كجا مطلبي را يافته و چندان از آن برآشفته شده است كه سخت به عشق و عاشقي تازيده است. ابتدا سخن او را نقل مي كنم و سپس توضيحاتي را مي آورم. «مسخره تر اينکه يکي ميگه اين کار فقه نيست کار عشقه!!! اي لعنت به اين فرهنگ صوفيانه و عشق و عاشقي که هرجا انحرافي مي بينيم يه سرش توي آخور اين صوفيه است... آخه عشق ديگه چيه؟ ما عبديم و بنده و اوست مولا... در فرهنگ اهل بيت(ع) عشق و عاشقي و اين مزخرفات جايي نداره و ضمنا هيچ چيزي نيست که بگيم کار فقه نيست! » در جاي ديگر فرموده است: «يکي ديگه مياد با خدا عشق بازي مي کنه انگار خدا رو بغل کرده (معاذالله)» در زمينه اين متن چند نكته را ذيل پستي با عنوان بالا آورده ام كه طي آنها منزلت عشق و عاشقي روشن گرديده است. در صورت تمايل سري بزنيد. از مزاحمتم پوزش مي خواهم.
----------------------------------------------------
پيام مستقيم آن برادر محترم:‏ به نام خدا و سلام

و يک برادر دوست داشتني تر که بيش از روش ابان به روش اباحنيفه ارادت دارد و ظاهرا مي خواهد برعکس ابان با وجود فهميدن خطاي خود بر آن پافشاري کند اخيرا پستي فراهم کرده و در آن غث و سمين و درست و نادرست و صحيح و سقيم را به هم آميخته و با اضلال بي توبه خلق، هيزمي بر نار الله الموقدة اضافه نموده است... اما چه عجب!؟ که خود در آخر کلام مزيفش اعلان بر عدم خوف از عذاب الله را اعلام نموده گرچه تمام انبيا و اوليا از سر خوف عبادت کرده اند به تصريح قرآن... خداوند فقط کسي را هدايت مي کند که خود بخواهد هدايت شود چرا که فرمود *(انک لاتهدي من احببت و لکن الله يهدي من يشاء)* هدايت اجباري نيست هرچند آن شخص "من احببت" حقير باشد ياعلي

پيام من: از اظهار نظر و محبت هاي زايد الوصف شما تشكر مي كنم. ما كه به درگاه خدا بد و سياه رو و جهنمي هستيم. شما ما را دعا كنيد. قلبي خواهان عشق
----------------------------------------------------
پيام او: به نام خدا و سلام
موضوع صحبت حقير "بد و روسياه و جهنمي" بودن کسي نيست چون در اين زمينه خودم پيشتاز هستم!!! مطلب چيز ديگري است که متأسفانه "نمي خواهيد" به آن توجه کنيد *(لهم قلوب! لايفقهون بها)* شما هم ما را دعا کنيد... ياعلي

پيام من: با نام خدا و سلام من مطلب شما را خواندم و استفاده كردم؛ اما از لحن نيش دار شما هرگز خوشم نمي آيد. اين نيش داري سخن شما مطلب مفيد شما را مثل زهر مار مي كند. منظور شما از كساني كه از سر جهالت ازدواج موقت را مخصوص زنان بيوه مي دانند، كيانند؟ دشمنان يا دوستان؟ در هر حال با مخاطب نبايد اين گونه سخن گفت. شما مي توانستيد: اين گونه بفرماييد: من فكر مي كنم اين كه ازدواج اساساً به دختران اختصاص دارد و نظر كساني را كه آن را مختص زنان بيوه مي دانند، نادرست است. با اين بيان به هيچ كسي توهين نكرده بوديد و هيچ كسي را به جهالت موصوف نساخته بوديد. به علاوه سخن من در باره آيه متعه اين است كه آيه مربوطه كه در سوره نساء هست، ناظر به زنان بيوه است كه از جنگ ها حاصل شده بودند. شما مي توانستيد، محترمانه بفرماييد: دليلتان را بيان كنيد. خدا گواه است كه من در حالي اين مطلب را مي نويسم كه تنم از پاسخ نيش دار و زهرآلود شما مي لرزد. مي دانيد كه چنين كسي را معصومان(ع) چگونه ذم فرموده اند؟ خدا ما را به آنچه مرضي خودش است، راهنمايي فرمايد.
----------------------------------------------------
پيام او:‏ به نام خدا و سلام
قبلا هم از اين سوءتفاهم ها داشتيد (دو موردش همون يه ماه قبل پيش اومد و بنده به شما به عنوان نمونه عرض کردم و نشون دادم که تصورتون خطا بوده و قبول کرديد) من فکر نمي کنم تا زماني که توهمات و ذهنيات خودتون نسبت به حقير رو اصلاح نکرده ايد صحبت علمي فايده اي داشته باشه نگران پاسخ زهرآلود و نيش دار من هم نباشيد و تن مبارک نلرزد! بنده ارادتمند شخص شما و دشمن بعضي افکار شما مي باشم بنده اگه اهل اينجور مسائل بودم مطمئنا بايد در برابر اون پست حضرت!عشق (عليه اللعنة) عکس العمل شديدي نشون مي دادم که ديديد ندادم (گرچه در کامنتها توهين به من فراوون بود).. لذا مجددا تأکيد مي کنم تصورات تون درباره بنده خطاست و سوءظن به مؤمنين (اگه من رو مصداقش مي دونيد) محل اشکال شرعيست يکبار تشريف ببريد در پست ازدواج موقت و عاشقي و اولين کامنتهاي من رو بخونيد خطاب به خودتون (اولين تعامل من با شما اونجا بود) ببينيد من غير از همين که شما اينجا توصيه کرده ايد (محترمانه مي گفتي دليلت چيه) چي گفتم و چه توهيني به شما کردم که از پاسخ امتناع کرديد؟ بعد هم که جريان پست من پيش اومد و کامنتهاي مملو از سوءظن و تهديد و توهين شما به حقير...
الان هم خوبه تأکيد کنم اين پيام قبلي پيامي گروهي بود نه خطاب خاص به شما و ضمنا من از تمام توهين هاي شما و مخصوصا تهمت هاتون به حقير(در جواب به کامنتهاي مردم) گذشته ام و "هيچ" کينه اي به دل ندارم گرچه شما ممکنه هنوز هم مايل باشيد بين من و شما، اهل بيت(ع) حکميت کنند و کفي ذلک لنا فخرا...
اميدوارم که خداوند به فضل و کرم خود درهاي هدايت را بر مشتاقان هدايت بگشايد و حقير را نيز در جمله آنان قرار دهد
ياعلي

چنان كه ملاحظه مي شود، وي با استفاده ابزاري از آياتي كه درباره مشركان مكه است، مرا نفهم و كافر و غير قابل هدايت و برافروزنده آتش جهنم خوانده و نيز مرا پيرو ابوحنيفه به شمار آورده است. به علاوه ايشان مرا متهم كرده است به وي توهين كرده ام. خوانندگان محترم مي توانند تمام مطالب مرا وارسي كنند. هر كه اهانتي را از من به ايشان نظير اهانت هاي او بيابد و به من تذكر دهد، بسيار ممنون خواهم شد.

سلام. البته اين كارها رو تنها طلبه نمي كند. و ضمناً نه طلبه بلكه همه ما اگر اينها را انجام بدهيم...وظيفه مان را انجام داده ايم...نه بيشتر...يازهرا

پاسخ

سلام عليكم . همين طور است. منتها من پست ‌«طلبه عاشقه» را به اين جهت نوشتم كه يكي با نام طلبه با بدزباني و بداخلاقي و اتهام زني با مخالفان خود سخن مي گويد. يا حق

سلام

از آنجائي كه طلبه و روحاني در نظر ديگران نماد دين محسوب ميشود طلبه بايستي خيلي مواظب رفتار خود باشد

سري هم به ما بزنيد واز نظرتون بهره مندمون كنيد يا علي

پاسخ

به نام خدا. سلام عليك. همين طور است كه شما مي فرماييد. موفق و عاشق باشيد.

سلام به شما دوست عزيزم

مطالبتون رو خوندم زيبا بود.كاش مجبور نمي شديد اين همه وقتتون روبراي پاسخگويي به برخي هاصرف كنيد.ضمنا هركسي بادنياي ذهني خودش خوش است.كاش ....

ازدرد سخن گفتن و

ازدرد شنيدن

با مردم بي درد

نداني كه چه دردي است.......

اما عاشقان به جاي بي دردان هم درد عشق مي كشند وچه شيرين است!درد عشقي كشيده اند كه مپرس!دلبري بر گزيده اند كه مپرس!شهد وصلي چشيده اند كه....

دلتنگ كه نيستي؟!هستي؟!ازچه دلتنگي..؟دلخوشي ها كم نيست!

مدانم كه زبان حالت اين است:

فاش مي گويم وازگفته خود دلشادم بنده عشقم واز هردو جهان آزادم

طلبه ،طالب حقيقت است كه عشق حقيقي است.اگر نيست پس نيست.بر او نمرده نماز بايد خواند.هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق.

هركه عشقش درتماشا نقش بست عينك بدبيني خودرا شكست

زندگي موسيقي گنجشك هاست زندگي باغ تماشاي خداست

حال من درشهر احساسم گم است حال من عشق تمام مردم است

موفق وشادباشي

***

پاسخ

سلام بر شما دوست مهربان! از لطف شما ممنونم. كاش همان طور كه شما آرزو كرديد، بود؛ اما چه كنم كه از همان اوايلي كه من اين وبلاگ را ايجاد كردم، برادري سر نامهرباني را با من گذاشت و بعد متوجه شدم كه او با همه كساني كه هم عقيده او نيستند، نامهربان است و به عنوان طلبه تعابير بسيار گزنده و اهانت آميزي را در مورد مخالفان عقيده اش به كار مي برد. خودش را عين اسلام مي داند و مخالفش را عين كفر و بدعت و شرك. از هيچ كسي نيز پروايي ندارد. به مردان وارسته اي مثل شيخ نخودكي اصفهاني، شيخ رجبعلي خياط و سيد هاشم حداد نيز اهانت هاي بزرگ مي كند. چه بايد كرد؟ من ابتدا در يادداشت هاي خصوصي از اين برادرمان تقاضا كردم، با خشونت و اهانت با مخاطبش سخن نگويد. اين موجب مي شود، سخن منطقي اش نيز بي تأثير شود؛ اما اين تقاضاي من او را جري تر كرد و من ناگزير شدم، در پست هاي وبلاگم رفتار و سخنان او را البته به طور غير صريح و با احترام و ادب و با استناد به آيات و روايات به نقد بكشم. مع الوصف ايشان مي فرمايند كه من به او اهانت كردم و حتي دروغ نسبت دادم و تهمت زدم. كاش به طور مشخص مي فرمود، اهانت و دروغ و تهمت من چيست؛ همان طور كه من اهانت هاي او را با آوردن عين مطالبش مشخص كردم. من از همه خوانندگان مي خواهم در تمام پست ها و يادداشت هايم بنگرند، اگر كوچك ترين اهانت و دروغ و تهمتي از من يافتند، اعلان فرمايند تا من از ايشان معذرت خواهي كنم. من تنها اهانتم به ايشان اين است كه شما گزنده و خشن و توهين آميز با مخاطب سخن مي گوييد و اين نيز چيزي جز گزارش واقعيت نيست. شما ملاحظه مي فرماييد كه اين تنها تلقي من نيست. ديگران نيز به وضوح مي يابند كه او اهانت آميز سخن مي گويد و لذا در يادداشت هاي وبلاگش از او خواسته اند، چنين نكند؛ اما او توجيه مي كند و مي فرمايد كه خدا و معصومان نيز برخي را مورد اهانت قرار داده اند و انعام و سگ و خر و مانند آنها خوانده اند؛ اما ايشان توجه نمي فرماييد كه اين تعابير خطاب به مشركان لجوج است؛ نه افراد غير لجوج، چه رسد به افراد مسلمان و مؤمن. البته ايشان ابتدا مخالفانش را از جرگه اسلام و ايمان خارج مي كند و بعد با اين تعابير مي خواند. خدا آني و لحظه اي ما را به خود وانگذارد.

سلام عليكم .ولله تمام حركات و برخوردهاي ما زير ذربين مردم قرار دارد ومردم ما طلبه ها را جوري ديگه ميبينند . اما متاسفانه ظاهر بعضي از طلبه ها كه در حيات فيضيه قدم ميزنند (ريشهاي از ته زده شلوار هاي تنگ بپا كرده وموبايل هم به كمرو موهاي از وسط باز كرده ) مردم از اين ها چي ميخواهند بگيرند ؟نميدانم .خدا عاقبت همه ما را ختم به خير كنه

خدا به شما هم توفيق بده

خوشحام ميشيم به ما سر بزنيد

يا علي

پاسخ

به نام خدا. سلام عليكم. به نظر من طلبه بايد هم ظاهرش و هم باطنش آراسته به محاسن و پيراسته از معايب باشد. آراستگي باطني مهم تر از آراستگي ظاهري است. يك طلبه بايد قلبي عاشق داشته باشد و عشق نيز جز با گريه ي نيمه شب به ياد خدا حاصل نمي شود. ناآراستيگي ظاهر از ناآراستگي باطن است. از كوزه همان طراود كه در اوست. خدا همه ما را عاشق خودش كند! عاشق باشيد!
 <      1   2   3   4      >