ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2   3   4      
 

آخرين توهين يك برادر محترم به اينجانب

يادداشت بيننده وبلاگ آن برادر و پاسخ او به اين قرار است:

سلام استاد:‏ اون وب نويس مظلوم اخيرا يه پستي نوشته ملاحظه فرموديد؟ پر از مطالب چرند و حرفهاي مفت عليه شما و تهمت و دروغ... جواب نميديد؟

پاسخ آن برادر:‏ سلام برادر گرامي.. براي من اهميتي ندارد چرا که از او حرف مفت و چرند و دروغ و تهمت، چيز جديدي نيست و مسبوق به سابقه است پاسخ سؤال تون هم: خير! نه خونده ام و نه اگه خونده بودم جوابي مي دادم * (إن تحمل عليه يلهث أو تتركه يلهث)* اعراف176.. موفق باشيد.

عنايت بفرماييد كه اين برادر محترم از آيه استفاده ابزاري كرده و اينجانب را سگ خوانده است. خدا از گناهان ايشان درگذرد! آيات مربوط را به طور كامل ملاحظه فرماييد!

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ* وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ(اعراف/175-176)

من هيچ گاه به اين برادر توهين نكرده و نخواهم كرد. خدايا گناه اين برادر را ببخشاي!

آمين يا رب العالمين!

پاسخ

اين برادر خوبمان فرمودند كه حرف من مفت و چرند و دروغ و تهمت است. كاش ايشان لااقل يك نمونه به دست مي دادند تا آشكار شود كه كدام سخن من به اين صفات موصوف است و البته دليل خود را نيز بر آن ياد مي كردند. خوانندگان نيز مي توانند تمام مطالب اينجانب را به دقت وارسي فرمايند. خيلي سپاسگزار خواهم بود كه يك نمونه دروغ و تهمت نشان دهند. همان طور كه ملاحظه مي فرماييد، من عين مطالب اين برادر خوبمان را آورده ام. به نقل عين مطالب نسبت دروغ و تهمت نمي چسبد. خدا از سر تقصيرات ما درگذرد!

ما از قرآن آموخته ايم كه حتي به غير مؤمنان دشنام داده نشود و با ادب با آنان سخن گفته شود(لاتسبوا الذين يدعون من دون الله و در جايي ديگر لا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتي هي احسن) و از امام علي(ع) خطاب به يارانش در واكنش به اصحاب معاويه كه آنان ناسزا سرداده بودند، فرمود:‏ اني اكره ان تكون سبابين ... و امام سجاد(ع) در رساله الحقوق مي فرمايد:‏ و اما حق خصمك عليك... چه رسد به افراد مؤمن. بنابراين بهترين راه دعوت دين پايبندي به اصول جاودان اخلاقي است كه پيامبر(ص) فرمود:‏ اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق. فرض كنيم:‏ موضع آن برادر گرامي حق باشد، آيا گمان نمي برد، با آلودن آن به اين ناسزاها و آزردن مؤمني دانشمند سخن خود را از تأثير بازداشته و شائبه ناآشنايي با منش و سيره معصومان(ع) را به مخاطبان القا كرده است؟

+ راحيل 

سلام

اين هايي كه گفتي صفات يك آدم معمولي بود (اهل بازار) يكسري صفات براي يكي خوبه براي يكي ديگه بد يك صفتي كه نوشته بوديد واسه مردم خوبه واسه طلبه بد است

سلام خداقوت

موافقم ادمهايي رو ديدم كه اين خصوصيات رو دارند اما بقيه بهشون نميگن طلبه

گزيده اي از گفتمان ميان يك برادر محترم و يادداشت نويسان وبلاگش

يادداشت:‏...شما فرموديد که من با نخودکي مشکلي ندارم و اين تفکر که تو اين داستان اومده رو محکوم ميکنم چون عملکردشون مخالف دستورات دينيه و .. اما من هر چقدر اين کلمات آخر پست رو ميخونم نتيجه عکس ميگيرم : اگه توفيقي بود و عمري، دو هفته ديگه مشهد سر قبرشون از "خجالت شون "در خواهم آمد....

پاسخ: ... اما در مورد شخص نخودکي بله من اولا با شخص او طرف نيستم بلکه با يکسري افکار و عقائد خلاف شرع مواجه هستم که شرعا موظف هستم به تبري و مخالفت با آن.. اما مي بينم اين افکار منتسب هست به يک شخص (حال چه به نقل موثق و چه غيرموثق) خوب ميرم بر سر قبرش و مشرکين و بدعت گذاران رو لعن مي کنم اگه اين نقلها موثق بود و ايشون جزء اين دسته بودند که شامل حال شون شده و عذاب شون بيشتر خواهد شد (از خجالت شون در ميام!) اگه هم خير که مشکلي نيست چون من نامي نبرده ام (توفيق نداشتم) بهرحال تبري از انحراف و منحرفين و لعن بر مشرکين بدعتگذار جزء اصول مسلم اعتقادي شيعه است و ما از آن هرگز کوتاه نخواهيم آمد چرا که کوتاهي در اين امر، مساوق است به عذاب خودمان!

يادداشت:‏ 1. چون ما با مستندات كار داريم پيشنهاد ميكنم به نامه هاي اقاي اصفهاني(نخودكي)مراجعه كنيد به خصوص 2 نامه به عالم خوزستاني در كتاب نشان از بينشانها. البته بنده مطالب نقل شده زيادي از ان كتاب و همچنين نويسنده را قبول ندارم .

2. اگر از كسي خلاف شرع سر زد و ما بر پايه شنيده ها قرار است قضاوت كنيم بنا را بر حسن ظن ميگذاريم و مي گوييم اگر خلاف قران . دستورات امامان عليه السلام كاري انجام شده اشكال از نقل كننده داستان است ...

3. در كل با نقد شما موافقم چرا كه ميزا ن درستي عقايد و اعمال -قران -انبيا و امامان عليهما السلام هستند نه فلان شخص و بهمان شخص حالا هر كه مي خواهد باشد.

4. بزرگان هم معصوم نبودند و جايز الخطا و اگر خطايي شده بايد ان را مشخص كرد تا كسي ان خطا را الگو قرار ندهد.

پاسخ: مطلبي که درباره حسن ظن (حمل بر صحت) مي فرماييد صحيح است لکن قيد مهمي دارد که اون قيد درباره اين جناب براي من محرز نشده است (بل ظن برخلاف هم دارم از شواهد کثيرة) مضاف بر اينکه حقير در اينجا "هيچ" قضاوتي نکرده ام بلکه نکات يک داستان مورد نقل (چه موثق و چه غير) رو مورد تحليل قرار داده ام و نهايتا هم با لعن مشرکين و بدعت گذاران کلام رو ختم کرده ام (بدون تعيين مصداق) درباره ملاک نبودن فلاني و بهماني هم شديدا با جنابعالي موافق هستم گرچه بارها در همين وبلاگ بابت همين حريت فکري چوب خورده ام و هتک شده ام از طرف جهال...

يادداشت: اخوي دست مريزاد آقا گل کاشتي ....شما طبيعتا تو همين پست که يه عارف رو هر چي تونستين بيراه بهش گفتين و خراب کردين بايد شبهه و جوابشو مي دادين. نه اين که اينجا توهين کنيد و جاي ديگه و يه لينک ديگه اتهامشو بگين انشاالله عمدي نيست بعد هم کجاي عالم عملکرد بد يه مريد رو به حساب خود مرام مي گذارن و بعد هم ينجوري مي تو÷نش؟ يه کم از شما ...

پاسخ: ...درباره اون عارف هم بنده واقعيت ها رو گفتم، ديدم افکار باطله ايشون ممکنه موجب اضلال کساني بشه لذا لازم دونستم وظيفه ام رو انجام بدم توهين هم نکردم ....ضمنا بنده عملکرد اون مريد رو نقد نکردم بلکه توصيه هاي نخودکي به اون مريد رو نقد کردم...

يادداشت: در مورد امام علي عليه السلام هم بايد ديد ايشان چه کساني رو با اين زبان مورد خطاب قرار ميدادند؟ بعد هم به فرض اينکه حرف شما درست باشد عرضيدم که اين دأب شما شده و کمتر پستي است که از تمسخر خالي باشد.

پاسخ: ....در مورد رويه ائمه(ع) هم فرمايش شما صحيحه يعني بايد ببينيم ملاک و معيار چي هست و در چه مواردي و نسبت به چه کساني طبق تعاليم اون بزرگواران، تمسخر جايز يا واجب هست و حتي در چه مواردي بايد تبديل به دأب بشه و...

يادداشت: در باب آيات کذايي ، بايد عرض کنم که به قول آقاي جوادي آملي؛ قرآن کتاب سراسر ادب است و اگر هم جايي اولئک کالانعام گفته ، نه براي تمسخر ، بلکه براي معرفي صيرورت و واقعيت آنهاست...

پاسخ: در مواردي و با شرايط خاصي، تمسخر و تحقير و امثال آن جايز و در بعضي موارد واجب است گرچه طبق قاعده اوليه حرام باشد در اون مورد نقل شده هم عجيب اينکه قرآن بفرمايد خداوند فلان قوم را مسخره مي کند و کسي بگويد نخير مسخره نمي کند! (سوره توبه آيه79) اميد که در کنار حال و مجال، تفقه و تفهم عميق هم روزي من و شما شود..

يادداشت: اينکه شما با صرف يک داستان ، (آن هم در مورد فردي که داستانهاي شاخدار درباره اش زياد است) اين همه تهمت روانه ايشان کرده ايد جاي تعجب است. .... به هر حال اگر هم هدفتان مبارزه با متنسکين باشد نبايد اين کار را جاهلانه و همراه با تمسخر انجام داد. اصلا اين تمسخر که دأب شما شده براي نقد کجا در سيره معصوم هست ؟ البته استفاده از زبان طنز و غير مستقيم ، نکته لازمي است اما نبايد خلط بشه.

پاسخ: اين جانب هيچ تهمتي به کسي روانه نکردم اون مقداري که برام با نقل ثقه و معتبر احراز شده نسبت دادم اون مقدار هم که مطمئن نبودم منتسب کردم به گويندگان، اگرچه اگه شما مورد تهمت رو دقيقتر مشخص مي کرديد ظاهرا بهتر بود (که نهي از تهمت، خود به تهمت جديدي نکشه) ....درباره تمسخر هم بحث بسيار مفصل است و جاش اينجا نيست مقدمتا براي تحقيق، آيه79 سوره توبه رو معرفي مي کنم و همچنين آياتي که کساني رو به چهارپا و سگ و امثالش تشبيه کرده و در معرض تمسخر مؤمنين قرار داده و همچنين بعضي روايات اهل بيت(ع) که درش موارد فراواني از اين دست به چشم مي خوره مثلا بعضي تعابير جالب اميرالمؤمنين(ع) درباره منحرفين زمان خود (امثال مروان و اشعث و...) در نهج البلاغة و امثال آن..

گوشه اي از اهانت هاي يك برادر محترم به مرد وارسته سيد هاشم حداد

از يکي از عرفان پرستان که ظهور خباثت او بيشتر از همقطاران خود بوده و حتي از سواد عادي ديني هم کم بهره ....اين جناب عارف مسلک چه تکبري داشته و از چه شياطيني الهام مي گرفته!؟ در سوره انعام آيه 121 مي خوانيم شياطين به دوستان خود الهام مي کنند و اگر از آن شياطين پيروي کنيد مشرک خواهيد بود! واي از نفسانيت متجلي در مکاشفات! واي از شرک! واي از عذاب دوزخ ابدي!

با اين حال عده اي جوان ناآگاه و کم اطلاع از توحيد و دين خدا چند ماه پيش براي اين جناب همايش گرفتند و او را به عنوان عارف براي ديگران الگو کردند!؟
همين الان هم براي کسي ديگر از هم مسلکان او همايشي دارند و به اضلال خلق خدا و ترويج بدعت ها مشغول مي باشند... اضلالي بدون توبه و بي جبران...

صمصام برنده مهدوي کجاست تا بر گردن مروجان شرک و بت پرستي فرود آيد؟
اين مستأصل اهل العناد و التضليل و الالحاد؟
اين الطالب بدم المقتول بکربلاء؟

همان طور كه ملاحظه مي فرماييد، وي سيد هاشم حداد را متكبر و مشرك و مضل و اهل بدعت و ... خوانده است. پناه بر خدا! آيا اين برادر خوبمان نمي توانستند بدون اين تعابير نقد خودشان را بيان بفرمايند؟ علاوه بر اين كه نقد ايشان نيز در خور نقد است.

گوشه اي از اهانت هاي يك برادر محترم به عالم وارسته شيخ نخودكي اصفهاني

برخي از اهانت هاي وي به ايشان به اين قرار است:

اين عارف عاليمقدار(!).... چرا نخودکي سعي نکرد اين مرد را از حرام، خارج و به راه حلال راهنمايي کنه؟ اگه راه شرعي رو ياد او مي داد آيا او دوباره مي رفت به سمت حرام اون هم حرامي شنيع تر از زنا (لواط)؟ آيا شيطان که بخواد کسي رو به گناه بندازه فقط مياد ميگه برو گناه کن؟ يا يک طوري مسائل رو مي چينه که او به تصور طاعت، گناه مرتکب بشه؟ آيا شيطان فقط از جنس جن هست و شيطان انسان نما نداريم؟ آيه آخر سوره ناس و آيه 112 سوره انعام رو ببينيد!....
اگه توفيقي بود و عمري، دو هفته ديگه مشهد سر قبرشون از خجالت شون در خواهم آمد.

اللهم العن شياطين الانس و الجنّ
اللهم العن الملحدين و المشرکين
اللهم العن اهل البدعة و النفاق
اللهم احفظ ديننا من شرّهم

چنان كه ملاحظه مي فرماييد، وي اين عالم وارسته را شيطان انسي و مستحق لعن دانسته و اظهار كرده است كه قصد دارد بر سر قبرش تشريف ببرد و او را لعن كند. پناه بر خدا! اين در حالي است كه ايشان مي توانستند بدون اين اهانت ها به نقد علمي خود بپردازند. اگرچه نقدهاي ايشان نيز خود در خور نقد ديگري است.

اهانت هاي تازه يكي از برادران محترم به مرد وارسته شيخ رجبعلي خياط

اين برادر خوبمان مي توانستند، اگر انتقادي به بياني از ايشان دارند، با ادب و احترام انتقاد خود را بيان فرمايند. برجسته ترين اهانت هاي ايشان را كه در رنگ زرد نشان داده شده است، ملاحظه فرماييد:

«...جناب شيخ با ناراحتي گفت: شما تا انتهاي چاي را بخوريد. باقي گذاشتن چاي تكبر مي‌آورد...»

چرا باقي گذاشتن چاي تکبر مي آورد؟ اين بياني است از معصوم(ع) يا طبق معمول اهل عرفان، بدعتي است خودساخته و ذهنيتي خودپرداخته؟ به ظن قوي مي توان گفت چنين چيزي در روايات نيست بنابراين بايد منشأ ديگري براي آن پيدا کرد ذهنيت ها، اخلاقيات غيرمنصوص، کشف و شهود يا هر چيز ديگر غير از شرع... كلا اموري که آلوده به تنفس شياطين هستند و ممشاي ضلالت و بدعت مي باشند.

...بدعت گذاشتن در دين، هنر که نيست هيچ، ضلال و اضلال هم هست.

«...به همين جهت بود كه نسبت به تمام افراد حتي اشياء، اين عشق را داشت...»

عجب! نسبت به تمام افراد!؟ حتي کساني که خداوند آنها را منفور کرده و مؤمنان را به نفرت و لعن و نفرين و توهين و تمسخر آنان واداشته؟ خدا، يزيد عزيز و عُمَر نازنين رو آفريده! حتما هم دوست شون داشته که آفريده وگرنه نمي آفريد!؟ خدا اون موقع که عُمَر رو آفريد نمي دونست اين چه غلطهايي خواهد کرد بعدا که آفريد و ديد چه غلطهايي کرد يه دفعه فهميد که نبايد دوستش مي داشته! عشق خدا شکست خورد؟ قلبش تير خورد و در اين عشق شکست خورده گريه کرد!؟ (معاذالله)

يا شايدم هنوز دوست شون داره و دلش براشون مي تپه!؟ خوب به جاي اين کارها، اونا رو بياره از جهنم بيرون و ببره بهشت... نظرتون چيه؟ اصلا چرا خدا کسي رو بيافرينه که آخرش مي دونه اين ميره به عذاب ابدي؟ اين چه محبتيه به او؟ نيافرينه که بهتره... نه؟ کسي که حبّ في الله رو مي شناسه نمي دونه در کنار حبّ في الله، بغض في الله هم داريم در روايات؟

«...من در سن ده سالگي در ولايت خودمان اسفه، خواب ديدم كه...»

بله! اغلب مطالب عرفاني رو که ريشه يابي کنيد آخرش يا به يک خواب مي رسه يا يک خيال يا يک توهم يا يک الهام و کلا همه اين امور آبکي! اموري که شيطان در آن مثل برق نفوذ مي کند و بدون کوچکترين ردپايي و در لباس زيبا و مزين، بدون سروصدا و شلوغي، ديانت ما رو بر باد مي دهد آيا شيطان اگه از اول بگه من شيطانم اصلا کسي حرفش رو گوش ميده!؟

«...جناب شيخ، حافظ را به عنوان يكي از بزرگترين عارفان شيعي مي‌شناخت، زيرا بقيه عرفا شيعه نيستند...»

عجب! ميگن مولوي شيعه بوده! محي الدين ابن عربي و جنيد بغدادي و معروف کرخي رو هم که ميگن از شيعيان خلّص اميرالمؤمنين(ع) بوده اند!!!... محمدحسين طهراني در کتابهاش کلي انرژي مصرف مي کنه که اثبات کنه عمده عرفا شيعه بوده اند حالا شما يک دفعه تمام زحمات ايشون رو بر باد ميدين؟ مثل اينکه هماهنگ نيستين ها!

«...مي‌گفت: خوب فكر كنيد از ميان اينها كداميك شما را به محبوب، يا معشوق (به قول ايشان) نزديك مي‌كند؟...»

اولا معشوق خير، محبوب... و بينهما بون بعيد! و حبّ به خدا هم معناي دقيق توحيديه (=ضد عرفاني) دارد که افکار کوته نظران اهل تشبيه، به آن راه نمي يابد ثانيا تعيين نزديک شدن و دور شدن به خدا با فکر و احساس ما نيست اي بسا کسي خود رو مقرّب خدا بدونه و نباشه حقيقتا!... اي بسا كسي احساس خوبي بهش دست بده نتيجه بگيره كه به خدا نزديكم و گاهي كه احساس بدي داره بگه از خدا دور شدم در حالي كه اينطور نباشه... دوري و نزديكي به خدا، به احـسـاس من و تو نيست... ملاک داره و واقعيت قابل سنجش! نه تصور و خيال و قبض و بسط عارفانه ما.

گفتني است كه تمامي ديدگاه هاي اين برادر خوبمان در خور نقد است كه ان شاء الله به آنها پرداخته خواهد شد.

امان از طلبه ها
سلام خيلي خوب بود مخصوصا اياتي كه استفاده كرديد يا علي ع

يادداشت براي يك دوست مهربان راجع به لحن سخن گفتن يكي از دوستانش با من

من طي يادداشتي از آن دوستم خواستم به او نصيحتي بكند كه متن آن را ذيل ملاحظه مي فرماييد.

من مي خواستم يك خواهشي از شما بكنم. اگر صلاح مي دانيد، ايشان را نصيحتي بفرماييد. وي خيلي بداخلاقي و بدزباني مي كند. حرمت هيچ كسي را حتي مردان وارسته اي مثل شيخ نخودكي اصفهاني و سيد هاشم حداد را نگه نمي دارد. با مخاطبانش با اهانت و بدزباني و مسخرگي و اتهام زني برخورد مي كند. براي مثال من هر وقت يك پست جديدي مي نويسم به جاي اين كه با ادب و احترام و با ذكر دليل به نقد پستم بپردازد، با اهانت و اتهام زني با من برخورد مي كند. ابتدا در كامنت ها و اكنون در پيام هاي مستقيم. همين طور در وبلاگش البته بدون تصريح به نام من.

شايد مناسب باشد، پيام ها و پاسخ هاي مربوط به آخرين پست را در ذيل بياورم تا حدي ملاحظه فرماييد كه قصه از چه قرار است. قبل از آن عرض بكنم كه براي خودم هيچ دفاعي نمي خواهم. او هرچه مي خواهد بر ضد من بگويد. من از او مي گذرم. اما فكر مي كنم به عنوان يك حوزوي مناسب نيست كه اين گونه با مخاطبانش برخورد كند.

1. پيام عمومي من:‏با نام خدا و سلام پست جديد من «عشق خدا به بندگان كافر» نام دارد. در صورت تمايل مطالعه فرماييد. با عرض پوزش.
----------------------------------------------------
پيام مستقيم او:‏ به نام خدا ولو ان الناس سکتوا في ما لم يعلموا لم يهلکوا.....
والسلام علي من اتبع الهدي

2. پيام مسقيم من:‏ با نام خدا و سلام. من هميشه از محبت هاي شما ممنونم. خدا شما را از عذاب نيش زدن هايتان نجات دهد!
----------------------------------------------------
پاسخ او: به نام خدا... بر فرض وجود نيش و عذاب منتج از آن، الهي آمين! و بر فرض وجود ثواب، شما را هم شريک اين ثواب گرداند! تعجب نکنيد!! به قول يه بنده خدايي، خدا تنگ نظري هاي ما را ندارد بنابراين ممکن است بر نيش ثواب دهد مخصوصا که ظاهر عمل مهم نيست نيت مهمه ................ خيلي فکرتون رو مشغول نکنيد... من يه چيزي گفتم... حيف ذهن و مغز نيست که به کار شاقّ فکر کردن مشغول شود!؟ والسلام

3. پيام من:‏ با نام خدا و سلام. من كه خدا گواه است، عليرغم همه نامهرباني هايتان به شما دعا مي كنم و سعي مي كنم پاسخ هر نامهرباني را كه مي دهم ابتدا خشم خودم را فرو بخورم و بعد پاسخ دهم. خدا آخر و عاقبت ما را ختم به خير فرمايد.
----------------------------------------------------
پاسخ او: به نام خدا و سلام بازهم همون حرفهاي قديمي و تکراري!؟ بنده صدبار به شما گفتم من به شخص شما هيچ نامهرباني يا توهين يا...نکردم اگر شما از شخصيت خودتون يک بلور شکستني ساختيد که تا دوتا حرف علمي برخلاف افکار متداول تان مي شنويد حمل بر توهين مي کنيد و خشم مياوريد اين مشکل من نيست مشکل عدم آشنايي شما با جو علمي حوزوي است و مباحثات تند طلبگي.. خوب حرف زدن فقط به اين نيست که دوتا قربانت شوم وحرف قشنگ و روبان دار و هاي کلاس بگيم! بلکه خوب حرف زدن يک مهارت است که....... بماند که اين قصه سر دراز دارد.... ياعلي

4. پيام من:‏ با نام خدا و سلام برادر جان! شما كاملاً التفات داريد كه جو علمي غير از جو اهانت است. شما با استفاده ابزاري از آيات و روايات بنده را به ناداني و هلاكت و كافري و عدم هدايت و .... منسوب مي سازيد. تصور من اين است كه اسلام اجازه توهين به برادر ديني را نمي دهد. شما بفرما كه اين مطلبتان به اين آيه و حديث و يا دليل عقلي مخالف است. چرا گزنده سخن مي گوييد؟ آيا تا به حال من با شما اينگونه سخن گفته ام؟ تصور مي فرماييد كه بنده بلد نيستم از آيات و روايات استفاده ابزاري كنم و شما را به ناداني و گمراهي و كفر و .... متهم كنم؟ تلقي من اين است كه اگر در حوزه چنين اخلاقي حاكم است، خيلي اخلاق بدي است. شما مي توانيد بدون اتهام بستن و بدون خشم و با آرامي و مهرباني سخن بگوييد. نمي دانم چرا شما به اين امر بديهي التفات نمي فرماييد. شايد من روزي تمام اين عبارات نامهربانانه شما را در پستي آوردم و قضاوت آن را به مخاطبان سپردم. آنگاه خواهيد ديد كه هيچ كسي موافق اين گونه سخن گفتن نيست. موفق باشيد.
----------------------------------------------------
پاسخ او:‏ به نام خدا و سلام. ديديد که در سطر آخر گفتم: که....بماند اين يعني اين قصه سر دراز دارد! بعضي روحيات نادرست و اخلاقيات غيرمستند شما مجالي نمي دهد در اين زمينه درست بتوانيد تفکر کنيد و درست متوجه بشيد من چي ميگم و مداما مطالب بي ربط و نتيجه گيري هاي بي ربط تر مي کنيد جالب تر اينکه خيالات خود را "بديهي" هم مي ناميد بهرحال باب اين صحبت تا زماني که به اين شکل (پيام مستقيم و کامنت) هست از طرف من مفتوح نخواهد بود و من حوصله توضيح واضحات و تکرار مکررات ندارم خلاصه اينکه من "هيچ" توهيني نکردم و برعکس اين جنابعالي بوديد که با بعضي حرکات ناشي از غرور و شأنيت هاي ساختگي و لجبازي هاي کودکانه (که ضررش فقط متوجه آخرت خودتون شد) به من و ديگران توهين کرديد که البته من از شما گذشتم و کينه شخصي ندارم.. ضمنا اين صحبتها به اين معني نيست که بنده جنابعالي رو ضالّ و مضلّ ندونم بلکه معتقدم خزعبلات و کفريات و بدعاتي که در طول اين يکي دو ماه نشر کرده ايد از مجموع ضلالت هاي چند وبلاگ ديگه که مي شناسم بيشتر بوده که البته به زودي از آن پشيمان خواهيد شد والسلام

يادداشت براي يك دوست مسيحي و پاسخ او

من براي يك دوست مسيحي يادداشتي گذاشته ام و او پاسخي داده است كه آوردن آن را براي اين پست هم مناسب مي يابم

به نام خدا
سلام
دوست خوبم! دوست آسمانيم! اگر مي خواهي به آموزه هاي اسلامي ايراد وارد کني هيچ غمي نيست؛ اما من دو نکته را جهت يادآوري لازم مي دانم. البته شايد فضولي باشد. خودتان بهتر مي دانيد؛ اما به هر حال پيش خود گفتم حالا که به وبلاگ اين دوست خوبم آمدم جهت خوشحالي اش يک يادداشتي هم بگذارم. اگر ناراحت شدي بگو که ديگر به وبلاگت نيايم و ديگر فضولي نکنم.
نکته اول: من نوعاَ در وبلاگ ها چه اسلامي و چه غير اسلامي مي بينم که به جاي استدلال منطقي و دور از احساسات به اهانت به يکديگر و اتهام زني به همديگر مي پردازند. من تصور مي کنم نبايد در بحث علمي احساسي و اهانت آميز سخن گفت؛ بلکه بايد با ادب و احترام سخن گفت. مثل سخن گفتن دو تا دوست مهربان و عاشق.
نکته دوم: من فکر مي کنم ما بايد به جاي ايراد گرفتن از دين هاي همديگر سعي کنيم بر نقاط مشترک يکديگر تاکيد کنيم. در قرآن آمده است که اي اهل کتاب بياييد بر مشترکات همديگر تکيه کنيم.
نکته سوم: من تصور مي کنم هر ديني به خرافات و نادرستي هايي و نيز به بدفهمي هايي آميخته است. به موجب آنها نبايد کل يک دين را زير سؤال برد. ما بايد بر جهات مثبت اديان تکيه کنيم نه جهات منفي. آورده اند که حضرت عيسي(ع) با حواريون از کنار جسد خر مرده اي گذر کردند. هريک از حواريون يک عيبي از آن گرفت. يکي گفت: چه بوي بدي مي دهد. ديگري گفت: چه شکل زشتي پيدا کرده است. همين طور هرکسي يک ويژگي بدي را ذکر کرد. حضرت عيسي فرمود: چه دندان هاي سفيدي دارد. من فکر مي کنم بايد پيرو حضرت عيسي باشيم. نظر شما چيست؟
خدا نگهدار! عاشق باشي!

با سلام به شما و تشكر از حضور شما.

من هنوز ايرادي نگرفته ام كه دوستان به من خرده گرفته اند. تازه دارم آموزه هاي اساسي اسلام را بيان ميكنم. آيا مطلبي را كه گذاشته ام، بر خلاف اموزه هاي اسلام است؟ بعد اين كه اين تحقيقي است علمي جهت معرفي كردن اسلام و مسيحيت. ما هيمشه داريم مي گوييم مشتركات. پش اين نقاط غير مشترك كي بايد بيان شود؟ بالاخره بايد تفاوت هاي هر دو هم بيان شود. غير از اين هست؟ همان طور كه دوستان مسلمان اين حق را به خودشان داده اند كه كتاب مقدس را نامقدس جلوه بدهند، فكر كنم در دنياي آزاد امروز كه داراي آزادي بيان هست، من هم اين را حق طبيعي خودم بدانم كه آموزه هاي اسلامي را بيان كنم و اگر ايرادي هم دارند بيان شود. در غير اين صورت دنياي امروز چه فرقي دارد با 1400 سال پيش يا قرون وسطي؟ همه ما آزاد هستيم در چارچوب اين آزادي صحبت كنيم؛ نه اين كه هنوز نگفته ايم بسم، بيايند و بگير و ببند داشته باشند. من از 2 روز پيش تا الان چيزي حدود 30 كامنت حذف كرده ام. چرا؟ چون به غير از ناسزا و فحاشي چيزي ديگر ننوشته اند.

موفق باشيد

يك يادداشت به يك دوست عزيز مسلمانم و پاسخ او

يكي از دوستان خوبم در پاسخ به برخي از دوستان مسيحي تندي هاي كرده بود. من يادداشتي برايش گذاشتم و او نيز پاسخي ارائه فرمودند كه در ذيل ملاحظه مي فرماييد.

با نام خدا و سلام

برادر خوبم! خسته نباشيد! تلاش شما مشكور است. منتها من مي خواهم يك فضولي بكنم. انتظار دارم از فضولي ام بدت نيايد. اگر بدت آمد، شتر ديدي نديدي. تقصير من هم نيست.

شما خودتان فرموديد:‏ بياييد و نظر بدهيد. به هرحال من شما را دوست دارم. شما هم من را دوست داشته باشيد.

من تصور مي كنم در بحث علمي نبايد احساسات به خرج داد و از روي خشم سخن گفت و به مخاطب بي ادبي و بي احترامي كرد. اين موجب مي شود، استدلال هاي منطقي ما هم تباه و بي اثر شود. شما اگر به استدلال هاي علمي بسنده كنيد، هيچ كمبودي نخواهيد داشت. كسي كه نمي تواند استدلال منطقي داشته باشد و كم مي آورد، باب اهانت و احساس سخن گفتن را مي گشايد؛ نه شما كه چنين كمبودي نداريد.

برخي از اهانت هاي شما به مخاطب عبارت اند از: «خود به خواب زده را نتوان بيدار كرد شما هم در عالم خود بمان »؛ «در عالم خود خوش باشيد و اگر وقت كرديد بيدار شويد»؛ «وگرنه ما را به خير و شما را به سلامت!»؛‏ «فقط در رد اسلام و قبول مسيحيت لجاجت مي كنيد؟ »؛‏«شما هم اول به نقد تناقضات و اشتباهات دين خودتان بپردازيد و انجيلتان را تفسير كنيد قرآن ما پيشكش»؛ «تاييد سخن من و تكذيب اراجيف برنابا »؛ «اگر براي آييني يا مکتبي يا هر کوفت و زهرماري که قبول کردي»؛‏ «اين مهملاتي را که مي بافي در تفاسير قرآن و نيز کتاب هاي احکام بيابي البته تو خود بهتر مي داني فقط خود را به خواب زده اي»؛‏«چرت و پرت نوشته».

برادر جان! نكند يك وقت بيايد و ما ببينم، ما به جاي تبليغ اسلام ناراحتي هاي دل خود را صاف مي كرديم و به جاي اين كه مردم را به اسلام جذب كنيم، با خشم آلود سخن گفتن و آلودن استدلال هاي خود به احساسات و اهانت ها مردم را از اسلام فراري مي داديم.

دوست خوبم! من خيلي شما را دوست دارم. يك وقتي سخنان خود من را حمل بر اين نكنيد كه من از شما بدم مي آيد. شما در قلب من جاي داريد. خدا همه ما را عاشق خودش كند! عاشقي و زبان عاشقي هم عالمي دارد.

خدا نگهدار!

پاسخ آن دوست

به نام خدا

ممنون! سخن شما را كاملا قبول دارم؛ ولي من در واقع يكي از كامنت هايي را كه براي يكي از مطالب وبلاگش آوده بودم مستقيما نوشتم. البته يك عقل هيچ گاه برابر با چند عقل نمي شود و انسان جايزالخطاست؛ پس طبيعي است كه من پس از رسيدن بدين نتيجه كه فلاني حق را مي داند و فقط به خاطر اين كه در عياشي هايش مشكلي نداشته باشد، چنين رفتاري مي كند عصباني شوم كه البته شايد درست هم نباشد و شايد وجود مانند آن شخص در اقوام نزديك خودم و آشنايي كامل با امثال او هم بي تاثير نبوده است. به هر حال ممنونم از تذكر مفيد شما و اميد وارم هماره مرا ياري رسانيد. هرچه باشد، اين وبلاگ يك جور هايي تخصصي است و محتاج راهنمايي ها و ارشادات و نيز تكميل مطالب از سوي شما سروران.

يا علي



شيشه دل

آنشب در آن کوچه بمبست

که سنگ نگاهامان

شيشه دلهامان را شکست

هرگز نمي دانستم

که در کنج دلت کبوتر قلب مرا خواهد کشت؟

پاسخ

با نام خدا و سلام. من نمي دانم منظور شما دوست عزيزم از اين شعرتان چيست. كاش صريح منظور خودتان را مي فرموديد. موفق باشي و عاشق

سلام سلام سلام

مثل هميشه از مال همه بهتر بود

و همه اش رو خوندم راست ميگم...

به وبلاگ منم كه سر نمي زنيد

 <      1   2   3   4