سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امام باقر و امام صادق عليهما السلام: «هَلِ الدِّينُ إلَّا الْحُبُّ؛ آيا دين جز عشق است؟»(بحار الأنوار، ج66،ص237)
هركس كه تو را شناخت جان را چه كند / فرزند و عيال و خانمان را چه كند

عشق و عاشقي / عشق و محبت / حرف هاي عاشقانه  / عشق و محبت / مطالب اخلاقي  / مطالب عرفاني / تصوف و عرفان / عرفا و متصوفه

ديوانه كني هردو جهانش بخشي / ديوانه تو هردو جهان را چه كند

تازه‌ترین مطالب

مطالب آرشيو شده

مهم‌ترين لينك‌‌ها

اضطراب و بدخلقی و گناه آلودی، نتیجه دین گریزی(1)
دعوت به عبرت گیری خشونت ورزان از خلق رحمانی نبوی
واسطه گری در امر ازدواج به شیوه های مدرن
یک گفتگوی عاشقانه سیاسی
چاره اساسی عشق به جنس مخالف
عشق ورزی مرهم درد نگرانی و نومیدی
فلسفه برگزاری نماز به شکل رایج
بدعت عید الزهراء به مناسبت نهم ربیع الاول
شب قدر شب تقدیرات عاقلانه و عاشقانه
چه کار کنیم؟
چطوری حال کنیم؟
ابزار دوام عاشقی
چگونه عاشقی کنیم؟
کارنامه یکسال عاشقی
عشق در وبلاگ نویسی
[همه عناوین(116)][عناوین آرشیوشده]

عشق به خدا
عشق و اهل بیت
عشق و زن
عشق و اخلاق
عشق به اهل سنت
عشق به اهل کتاب
عشق به کافران
عشق به بدکاران
عشق به مخالفان
عشق و دین
عشق و تصوف
عشق و اندوه
عشق و دعا و نماز
عشق و آرامش و رضا
عشق و مرگ
عشق و دنیا
عشق و گناه
آواهای عاشقانه
نظریه ولایت فقیه،‏ اخلاقی یا غیر اخلاقی
اسلام و مدرنیته
کج اندیشی های دینی
لیست مطالب آرشیوه شده وبلاگ
ماهیت عشق

 

  عرفان های قلابی دام های شیطانی

 

یک نویسنده ایرانی به نام خانم شهرنوش پارسی‌پور که به سبب نوشته هایش چندباری در ایران دستگیر شده بود و بعد ناگزیر شد به آمریکا مهاجرت کند، در گزارش گوشه ای از زندگی نامه اش با عنوان «آموزش عرفان و ادامه‌ی تصاویر ذهنی» نوشته است:

در جلسات آموزش عرفان نقاط مختلف دنیا که به‌وسیله‌ی استاد تشکیل شده بود شرکت می‌کردم. در مجموع شش جلسه برگزار شد و در جلسه‌ی ششم بود که حادثه‌ای جالب و عملاً عجیب اتفاق افتاد.

در این جلسه بنا بود یکی از روش‌های عرفانی را یاد بگیریم. به‌دستور استاد همه در یک شکل دایره‌وار، پشت به‌هم، روی زمین نشستیم. روشن بود که در این حالت هیچ‌کس، هیچ‌کس را نمی‌دید. بعد استاد دستور داد چشم‌هایمان را ببندیم. من چشمانم را بستم. مدت کوتاهی بعد ناگهان خودم را در لباس سیاه در ابعاد غول‌آسا در دره‌ای دیدم. لباسی که به‌تن داشتم همان لباسی بود که در دوران نوشتن رمان «عقل آبی» در شمال ایران به‌تن داشتم. در آن‌زمان به‌دلیل وحشت از حزب‌الله هرگز جز لباس سیاه هیچ لباس دیگری نمی‌پوشیدم. این لباس مرکب بود از یک پلیورمانند سیاه و یک دامن بلند سیاه. اینک من با همین لباس در این دره حرکت می‌کردم، اما نمی‌دانم چرا این دره، مرا به‌یاد کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرکی در رامسر می‌انداخت که در آن زندگی می‌کردم.

در منتهی‌الیه دره، سه زن را می‌دیدم که در کنار یکدیگر ایستاده‌اند. یکی از زن‌ها پیراهن سرخ، دیگری پیراهن سبز گلدار و سومی پیراهن آبی به‌تن داشت. این رنگ‌ها بی‌درنگ مرا به‌یاد پیراهن‌های زن قهرمان کتاب «عقل آبی» انداخت.

زن سرخ‌پوش چهره‌ی مرلین مونرو را داشت، زن سبزپوش به برادرزاده‌ام می‌مانست و زن آبی‌پوش شهبانو فرح بود. این سه زن در کنار هم ایستاده بودند و گویی که در آب ایستاده باشند و تعادل نداشته باشند روی پای خود تاب می‌خوردند و عقب و جلو می‌رفتند. حالت کش‌آمدگی داشتند. من که ابعاد غول‌آسایی پیدا کرده بودم، دستم را پیش بردم و آن‌ها را یک‌به‌یک کف دست چپم گذاشتم و در آن سوی دره، روی زمین قرار دادم. نکته‌ی جالب در این میان حالت سینمااسکوپ رنگی در واقع فیلمی بود که در ذهنم می‌دیدم.

تصویر در این‌جا قطع و به‌ما دستور داده شد چشمانمان را باز کنیم. گرچه من چیز زیادی از معنای این تصاویر نفهمیده بودم، اما حال خوشی پیدا کرده و به‌شعف آمده بودم. البته بعدها که خوب فکر کردم متوجه شدم غیر ممکن است که مغز انسان قادر باشد چنین تصویری تولید کند. این از انواع تصاویری است که ما در سینما قادر به‌دیدن آن هستیم. امتحان این مسئله نیز بسیار ساده است. چشم خود را ببندید و بکوشید یک تصویر را به‌صورت سینمااسکوپ در ذهن مجسم کنید. این کار، عملاً امکان ندارد.

آن‌شب من به‌خانه آمدم و به‌حالت عادی به‌خواب رفتم. روز بعد متوجه شدم خانه نیاز به جارو دارد. جاروبرقی را آوردم و آن را به پریز زدم. هنوز دو دقیقه‌ای جارو نکرده بودم که دوباره در ذهنم تصاویری دیدم. بی‌اختیار روی مبل نشستم. چهره‌ی پدرم را می‌دیدم که در عکسی از او به‌خاطرم مانده بود. پدرم در این عکس لبخندی بر لب داشت. بعد پدرم را می‌دیدم. صدایی به‌من می‌گفت که بخشی از جسد پدرم به استرالیا منتقل شده و از طریق سلول‌هایش دوباره بازسازی شده و به‌دنیا برگشته. منتهی حرف نمی‌زند. فقظ لبخند می‌زند.

سپس تصویری از یک سیاه‌چاله دیدم. در مرکز سیاه‌چاله فضای بی‌نهایت بی‌کرانه‌ای وجود داشت. صدا به‌من می‌گفت که منظومه‌ی شمسی در حال خروج از شکم این سیاه‌چاله است. در انتهای سیاه‌چاله پسر بسیار زیبای موطلایی را می‌دیدم. صدا می‌گفت این امام زمان است که دارد از چاه زمان خارج می‌شود. بسیار چیزهای دیگر را نیز می‌دیدم. کم‌کم حالم بسیار آشفته شد.

این بار در یک بحران بیماری قرار گرفتم که چندروزی به‌درازا کشید. هنگامی که حالم اندکی سرجا آمد به‌فکر فرو رفتم. چگونه ممکن بود مغز انسان تصویر سینمااسکوپ بسازد؟ این غیر ممکن بود. درست به‌همین دلیل درباره‌ی این تصاویر به‌کسی توضیحی نمی‌دادم.

امروز اما به‌طور جدی معتقدم که این تصاویر مصنوع دست انسان است و نه ذهن. ما در عصری هستیم که به‌نظر من امکان ارسال تصویر و صدا به مغز ممکن شده است. فکر می‌کنم علت این که از این تکنولوژی استفاده‌ی گسترده نمی‌شود جنبه‌ی تخریبی آن باشد. یعنی بر این باورم که این تصویرافکنی روی مغز می‌تواند به‌بافت‌های سلول‌های مغز صدمه بزند، اما این افکار کم‌کم در من شکل گرفت.

برای نخستین‌بار با اراده‌ی شخصی تصمیم گرفتم به دکتر مراجعه کنم. به دیدار روانشاد دکتر حسن مرندی رفتم و توضیح دادم که حالم خوش نیست. البته حتی یک کلمه درباره‌ی این تصاویر با او حرف نزدم.

دکتر مرندی به‌من گفت که دچار بیماری مانیک‌دپرشن هستم که گویا در فارسی به آن شوریدگی‌افسردگی می‌گویند.

او تاکید کرد که این بیماری اغلب در افراد مشهور دیده می شود. روند این مسئله باید به این‌گونه باشد: توقع شخص مشهور از خودش زیاد می‌شود و در نتیجه همیشه از خود ناراضی است، چون هر انسانی دچار اشتباهاتی می‌شود. شخصی که مشهور نیست پس از مدتی می‌تواند خود را ببخشد، اما شخص مشهور دچار این توهم است که همه او را در هر حالتی دیده‌اند. این مسئله سنگینی ترسناکی دارد. در عین حال شخص مشهور، اغلب پاداش‌های مادی و معنوی زیادی به‌دست می‌آورد که لاجرم منجر به شادمانی و نشاط زیادی می‌شود.

البته آن‌چه را در بالا نوشتم تعریف علمی این بیماری نیست. در این مورد متخصصان باید نظر بدهند، اما این کم و بیش توضیحی بود که دکتر مرندی در اختیار من گذاشت. او در عین حال از من خواست تا لیتیوم بخورم که دارویی است مناسب برای مهار کردن این بیماری. بدین‌ترتیب بود که من شروع به خوردن لیتیوم کردم و در فاصله‌ی چندروز تبدیل به آدمی شدم فاقد فکر و احساس.

حالت‌های نگرانی و دلهره و اندوه در من از میان رفت، اما نشاط و شادی نیز به‌پایان خود رسید. چنین به‌نظر می ‌سید که جهان فاقد هرنوع بعد و برشی است. حتی حرف زدن برایم مشکل شد. لیتیوم دارویی است که به‌مزاج برخی از افراد می‌سازد. داروی ارزانی است و گویا عوارض جنبی محدودی دارد. اما بر اساس تجربه‌ی شخصی باور دارم که به کلیه صدمه می‌زند و کنترل ادرار را مختل می‌کند.

اکنون درست به‌خاطر نمی‌آورم چه مدت لیتیوم خوردم، اما می‌دانم که در دوران مصرف این دارو هرگز موفق نشدم چیزی بنویسم. زندگی خانوادگی ما در این دوران به روال عادی ادامه داشت. کار چاپ کتاب‌های من متوقف شده بود. هیچکس نگفته بود که آن‌ها توقیف هستند، اما عملاً از چاپ مجدد آن‌ها جلوگیری به‌عمل می‌آمد. من نیز داشتم کم‌کم فراموش می‌کردم که روزی نویسنده بوده‌ام.

شب‌ها که می‌خوابیدم اغلب احساس می‌کردم یک مایع سیاه‌رنگ در مغزم حرکت می‌کند. انگار که قطرات جوهر سیاه‌رنگی را آرام‌آرام در یک لیوان آب بریزند. به‌طوری که می‌دانید این جوهر شکل و قیافه‌های مختلفی به‌خود می‌گیرد. من همیشه اندکی پس از دیدن این اشکال به‌خواب می‌رفتم. یک‌شب همان‌طور که داشتم به این مایع سیاه‌رنگ در مغزم نگاه می‌کردم، صدای مادرم را شنیدم که با پسرم حرف می زد. او گفت: علی‌جان، نمی‌دانم چرا این اواخر در مغزم تصویرهایی می‌بینم. یک تصویرهای سیاه‌رنگ که هیچ شکل خاصی ندارند.

با شنیدن صدای مادرم خواب از چشمم پرید. او نیز داشت عین تصویرهایی را که من می‌دیدم می‌دید. دیگر در مرحله‌ای بودم که باور کرده بودم امکان ارسال تصویر و صدا به مغز ممکن است. از آن لحظه به بعد نگرانی درباره‌ی افراد خانواده‌ام نیز به نگرانی‌هایم اضافه شد. من متوجه بودم که این تصاویر که به مغز ارسال می‌شود سلامت مغز را مختل می‌کند. حالا یا این تکنولوژی در حد رشدیافته‌ای نبود و تصویرها را به‌سوی افراد نزدیک به‌هم پخش می‌کرد بی آن که بتواند نشانه‌گیری دقیق بکند و یا به‌عمد انجام می شد. به‌هرحال نگران بودم.

من موارد دیگری را نیز در اینترنت خوانده ام که از طریق عرفان های صوفیانه و قلابی به بیماری روانی مبتلا شده اند و حتی با مداواهای بسیار نیز چنان که بایست درمان پیدا نکردند. به هر حال، باید در عرفان معرفت حق و عشق الهی باشد تا به سلامت جسم و روان بیانجامد و دیگر مواهب آن حاصل شود و آن هم به طریق شرعی و از طریق انجام فرائض و نوافل؛ نه با ریاضت های من درآوردی و کشنده که هستی آدمی را به فنا می دهد. یکی از خواندگان این گزارش یادداشت خوبی به شرح ذیل گذاشته است که به عنوان حسن ختام می آورم:

خانم پارسی پور آنجایی که شما رفته اید، کلاس عرفان نبوده است. اصولا عرفان کلاس ندارد و با این کلاسها و کتابهای یوگا و روح شناسی و مدیتیشن و غیره به دست نمی آید:

دفتر صوفی کتاب حرف نیست / جز دل اسپید همچون برف نیست

عرفان را در این کلاس ها ـ که مدعیان تشنه شهرت و ثروت تشکیل می دهند ـ نجویید.

عرفان دیدن تصاویر موهوم نیست، عرفان شناخت حق و حقیقت است.

عرفان چنان است که حضرت مولانا گفت:

از همه اوهام و تخییلات دور / نور نور نور نور نور نور !

عرفان شفا می دهد و بیمار نمی کند.

و البته پیش از هرچیز باید پیری روشن ضمیر یافت و آنگاه به سلوک پرداخت و به برداشتن زنگارها:

آینه ت دانی چرا غماز نیست؟ / زان که زنگار از رخش ممتاز نیست

این بنده سعادت آشنایی با یکی از این مردان را یافته ام کسی که هیچگاه خود را شیخ و استاد نمی نامد؛ اما در حضورش همه در نور و سرور غرق می شوند. کاش شما هم با چنین انسانی آشنا می شدید. امیدوارم خداوند ما و شما را از عرفان حقیقی بهره مند سازد.

لینک های مرتبط:تهی بودن تصوف از عشق ؛‏ عاشق دنبال کشف و کرامت نیست. ؛ عرفان و شبه عرفان ؛‏ عرفان های نوظهور با طعم مدرنیته ؛‏ مکاتب عرفانی نوظهور ؛‏ معنویت گرایی و عرفان های نوظهور ؛‏ درآمدی بر عرفان های حقیقی و عرفان های کاذب ؛‏ عرفان های نوظهور و عنصر خرافه گرایی


 
   نويسنده:   قلبی خواهان عشق

نظرهاي شما ( )

 (سه شنبه 89 اردیبهشت 21 ساعت 5:42 صبح)

 

صفحه اول | ایمیل |   RSS  

 

نمایش تصویر در وضیعت عادی

 

اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او می‏خواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزه‏جویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند:‏ «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام می‏دهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام‏(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او می‏کوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزه‏های دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله

 

شمار بازدیدها

امروز: 40 بازدید
دیروز:
88 بازدید
کل بازدیدها:
1018789 بازدید

 

معرفی

 

دسته بندی مطالب

 
لینک های پاسخگو به پرسش های دینی
بانک پرسش و پاسخ واحد پاسخ به سئوالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی | بانک پرسش و پاسخ دانشجویی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها  |  بانک پرسش و پاسخ مرکز مطالعات و پژوهشهای حوزه |  پایگاه پرسمان قرآنی | ستاد پاسخگویی به مسائل مستحدثه دینی | بانک پرسش و پاسخ موسسه تحقیقاتی ولی عصر عج | بایگانی پاسخ های مرکز تحقیقات علوم اسلامی پایگاه حوزه نت | بانک پرسش مؤسسه در راه حق | بانک پرسش و پاسخ موسسه تحقیقاتی ولی عصر عج | بانک پرسش و پاسخ ستاد اقامه نماز | بانک پرسش و پاسخ ارتباط شیعی | بانک پرسش و پاسخ مرکز پژوهشهای اعتقادی  به زبان عربی | بانک پرسش مرکز اطلاع رسانی امام مهدی عج الله تعالی فرجه  | بانک پرسش مرکز تخصصی امامت و مهدویت  |  بانک پرسش ها و پاسخ های قرآنی پایگاه موج نور
 
لینک های وبلاگ ها

عاشق آسمونی
سیب سرخ
عاشقان
زمزمه لحظات زندگی
اگه باحالی بیاتو
فرزانگان امیدوار
(( همیشه با تو ))
لحظه های آبی
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
فصل انتظار
پرسه زن بیتوته های خیال
زمینیان آسما نی
خدمات فرهنگی و کامپیوتری قائم رایانه
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
مذهبی فرهنگی سیاسی عاطفی اکبریان
دست خط ...
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
اعتقادات و باورهای دینی
مهاجر
مدهامتان: علوم و معارف قرآن و حدیث
جلوه او
منتظر ظهور
هو اللطیف
صبح مشتاقان
*پرواز روح*
هادرباد شناسی (روستایی در شرق شهرستان بیرجند)
بندیر
یاران در حریم یار
پرورش شتر مرغ
همه برای یکی یکی برای همه
لنگه کفش
عاشقانه می گویم
نهان خانه ی دل
بی عشق!!!
پرواز تا یکی شدن
دل ‏تنگی
حبل المتین
قرآن درمانی
خندون
اخبار و مطالب خواندنی
پایگاه اینترنتی دیتا
هم نفس
همسخن
نمازخانه بوستان بهاره
آخرین روز دنیا
هه هه هه.....
حنا، دختری با مقنعه
معراج ستاره ها
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.
آل یس
مهر بر لب زده
کلبه تنهایی
دختری در راه آفتاب
.:: رایحه ::.
دانشگاه آزاد الیگودرز
پژواک
یاران
از شیر مرغ تا جان آدمیزاد
یک کلمه حرف حساب
عشق الهی
شب و تنهایی عشق
هیات محبان بقیةالله عجل الله تعالی (شهرک آب ساری)
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
آقاشیر
دریـــچـــه
عشق در کائنات
روانشناسی آیناز
آوای قلبها...
صفحه پزشکی عمومی
امام مهدی (عج)
اسوه ها
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
خبر روز
تکنولوژی کامپیوتر
یادداشتها و برداشتها
ستاره
جاده خاطره ها
پرسپولیس زلزله
ما صاحبی داریم
.: شهر عشق :.
سکوت سبز
عشق یار
پرنسس زیبایی
رنگارنگه
قصه بچه بسیجی
گنجینه
دخترک
سین جیم های اخلاقی
رمز موفقیت
دنیای من پر از عکس و حرف نگفته
عکس سرا- فقط عکس
گل نرگس...مهدی فاطمه
فقط خدا را عشقه
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
واژه های انتظار
منطقه آزاد
اخرین سکانس -مجموعه شعرهای من-
اهل همین نزدیکیا ...
یادداشتهای فانوس
دوست یابی نرم افزار دوست یابی ویژگی های یک دوست
یادداشتهای من
دست نیاز ....
یک
فضول نامه
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
سایه سیاه
دلداده
ایحسب الانسان ان یترک سدی
رازهای موفقیت زندگی
یاد ارباب حسین علیه السلام
تازه ترین ها
رند
طوفان زده دشت جنون
آسمانی
کسب درآمد اینترنتی
کسب درآمد اینترنتی
بانو
وبلاگ تخصصی فیزیک
برادران شهید هاشمی
پاک دیده
آدمک ها
فطرس
اسطوره عشق مادر
جاء الحق و زهق الباطل
نور
یا قائم آل محمد(ص)
پنجره چهارمی ها
اتاق ابی
بسیجی 57
حرم دل
توشه آخرت
جزتو
شورعشق
Manna
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پرسش مهر 8
ساحل نشین اشک
عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر)
عطش
پیمان دانلود
کبوتر نامه بر
جک ، اس ام اس و عکس در خنده سرا
اس ام اس جدید/ پـَـــ نَ پـَـ/ پیامک جدید
کلبه تنهایی
نفس
ثقلین
السلام علیک یا حبیبی یا رسول الله !
آدم و حوا
تریبون آزاد
گروه اینترنتی جرقه داتکو
شهید قنبر امانی
نه/ دی/ هشتاد و هشت
وبلاگ هواداران نیوشا ضیغمی دختر آفتاب
لنده، سلیمان شهرویی
ماه ومهر
شبکه های کامپیوتری رجیستری ویروس نویسی
.: هواداران دو آتیشه ی استقلال :.
راه های و فواید و تاثیر و روحیه ... خدمتگذاری
مکاشفه مسیح
ساحل آرامش
گلی از بهشت
کلبه حقیرانه من
پاتوق دخترها
بزرگترین لینک باکس
آ ینه
وبلاگ همه کاره
بهونه های بارونی
مثلث یک ضلعی
برنامه ریزی روستایی در ایران
کلان شهر
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
هلو
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کیمیا
ایران من
اخراجیها
یاوران مهدی عج دهکده آگهی
سایت محمد رضا آقابیگی
نوری چایی_بیجار
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
سرباز سبز امام خامنه ای
هیئت
همه چیز از همه جا
حباب زندگی
ثانیه
تفاوت!
لپ تاپ
به دادم برس
هر چی تو بخوای
مهربانی
زمزمه تنها
ستاره خاموش
دوستان همدم
دست نوشته
نوستالوژی دل ....
خبر هفته
حرفهای آسمانی
صدای راوی
وحی منزل
حرفهای آسمانی
نفحات

حدیث عشق
جاوا کده
سکوت پرسروصدا
خفن نت
نگاهی دیگر
شب‏های مهتابی ـ شب های غمبار زینب(س)
انجمن علوم مهندسی پلیمر و شیمی ایران
لبیک شاه علقمه
خفن
چشم انتظار
مسافر آسمان
مسجد پیامبر اعظم(ص) شهرک شهید محلاتی
تاریخ تولد : 07/01/1386
وحیده
خط بارون
محمد امیدواری ابرقویی
لــعل سـلـسـبیــل
اخبار دنیای عشق
صل الله علی الباکین علی الحسین
تنها عشق منی
تراب
پر شکسته
خوش مرام
زورخانه بابا علی
فدایی سید علی
سکوت عشق
صدای آشنا و دل امیدوار
انتظار نور
برو بچه های ارزشی
جالب و دیدنی...!!!
وکیل دادگستری و مشاور حقوقی
عشق سرخ
مقاله های تربیتی
ndayeeshgh
Sea of Love
وبلاگ گروهی ائمه اطهار
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
هیئت حضرت علی اکبر(ع)
سرخ بی نهایت
گنجینه
حفاظ
شیدایی
تخته سیاه
mansour13
پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) - The Holy Propht -p.b.u.h
موهیول
زندگی با عشق معنی پیدا میکند
روان شناسی کودک
آوای ققنوس
دوباره سبز می شویم...
آرزوی وصــــــال
پیام ها و پیامک های زیبا
عکس میخوای کلیک کن
شهیدالسید عباس الموسوی
*به اسبفروشان خوش آدید*
صدای پای آب
امپراتوری هخامنشیان
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
عطاری عطار
نان ، عشق ، موتور هزار
مذهب
امام حسین (ع)
دانستنیها
همیشه منتظرت هستم ، ای عدل وعده داده شده...
خانه سلامت
موجودات زنده
حاج جمال
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
عکس
عــــشقـــــولـــــک
آسمان سرخ
گلهای د نیا
تفسیر آیات مهجور
یا زهرا(س)
پری دریایی
رد پای...
به دلتنگی هام دست نزن
چه زود دیر میشه
همولایتی
اسمس بارون
عاشقانه
نورهدایت
جیگر نامه
امیدزهرا
دیونه باران
صبح دیگری در راه است ....
* امام مبین *
فلورانس مهربون
دوستانه
مهرکجاست
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
حرف های قشنگ
گل پیچک
قـــــــقــــــــنــو س
مشکلات جنسی
رویاهای یک معلم