من که عرض کردم که نيازي نيست شما تصور کنيد که آنچه فرد از آن مي خواهد دوري کند بد است و يا به تعبيري ديگر کناه است ، شما سريع تعبير به گناه نموديد!!
دايره گناه را چه چيزي تعين مي کند؟
براي گناه دانستن يک امر چه ملاکي وجود دارد؟
استاد چرا انسان وقتي مي خواهد از چيزي پرهيز کند و دوري به آن مشتاقتر مي شود؟
نيازي نيست که تصور کنيد آنچه از آن قصد دوري مي کنيد لزوما بد باشد، مثلا من سراغ دارم که فردي حدود 30 روز يا بيشتر چيزهايي را بر خود حرام کرد تا اشتياق و حبش به آن به خاطر گذر زمان و عادت کم شود، اما وقتي آن زمان گذشت که به سختي هم بر او مي گذشت مشتاقتر شده بود گويا برايش از حالت قبل هم خارج شده و خاصتر شده بود.
چرا جواب نفرموديد به سوالي که در قبل مطرح شد؟ شما که حزن حزن مي کنيد در اين زمينه چه مي فرماييد؟
دوستان عيب نظر بازي حافظ نکنيد
که من او را ز محبان خدا مي بينم