درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ آرامش 

به نام خدا وبا سلام

استاد ميشه لطف کنيد اين جمله رو بيشتر توضيح بديد:

البته آن دسته از باورها و رفتار توده مردم درباره امام حسين (ع) وعزاداري که خرافه است ،مردود است

باتوجه به اينکه در ايران مراسم بسيار گسترده اي در اين زمينه هست مي خواستم نظر شما رو بدنم که عمل شايسته چيست؟نظر شما چيست؟

پاسخ

به نام خدا و با سلام. هر عملي كه توجيه عقلي نداشته باشد، خرافي است.
+ بابك 

بنام خدا

با سلام عرض ادب خدمت شما عزيزان كه نيتتان خير است

و هدفتان ارزشمند .

مي خواستم سئوال كنم چرا حاكميت با عرفان و تصوفي كه در كانال روحانيت نباشد مخالف است بطور مثال خراب نمودن خاناقاه قم و بروجرد.

پاسخ

به نام خدا و با سلام

از لطف شما و يادداشتتان تشكر مي كنم. البته هر كسي در داشتن باورها و آداب و رسوم خود تا جايي كه به ديگران آسيبي نرساند‍، آزاد است. منتها گاهي برخي از گروه ها با ترويج باورها و آداب و رسومي بي اساس تلاش دارند، مردمي را اغفال و استحمار كنند. صرف نظر از آن كه حكومت چه موضعي گرفته يا مي گيرد، چنين اقدامي قابل دفاع نيست. من يك باري كه به حسينيه شريعت رفتم، ملاحظه كردم، يك عده اي كه به طور عمده سواد چنداني نداشتند، دور هم جمع شده بودند و متني را با اغلاط فراوان مي خواندند كه مربوط بود، به نامه هاي صوفيان به يكي از اقطابشان و پاسخ هاي آن قطب. بدون اين كه پاسخ هاي آن قطب پايه و اساسي عقلي و نقلي داشته باشد. من معتقد به آزادانديشي هستم و بر اين نظرم كه بايد هركس عقيده اي دارد، در محافل علمي مطرح و به نقد كشيده شود تا مردم با آگاهي به آن عقيده گرايش پيدا كنند؛ اما در جهالت نگه داشتن گروهي و سوء استفاده از آنان پسنديده نيست. متأسفانه اقطاب صوفيه تمام همتشان در جمع كردن عده اي عامي و دكان درست كردن براي خودشان است. آنان همواره از نقد انديشه ها و آداب و رسومشان طفره مي روند.

+ سارا 
واي چقدر اين خانم ادعاي ايران شناسي ميكنن. خانم نويسنده اولين نامه منم كلي كتاب راجع به تاريخ ايران عزيزم خوندم گذشتمم گم نكردم كاملا هم برام مهمه و شخصيتهاي تاريخي ايراني اصيل خودم روهم ميشناسم. اما تفاوت اينجاست كه شما دين رو تار عنكبوت مي بينين و من اونو يك جهانبيني. شما تاريخ و جهانبيني رو قاطي كردين. شما يه مثل يه بچه مدرسه اي هستيد كه معلمشو همه كاره دنيا مي دونه. عقبي خانم. يه سر به كتابهاي جهانبيني اروپايي به خصوص فرانسوي بزن. تو اين دو تا رو باهم اشتباه گرفتي. عبرت از تاريخ هرچقدر هم كامل باشه و افتخار به اون هرچقدر هم صحيح باشه جاشو با جهانبيني عوض نميكنه.
+ نويسنده نخست 

به مدير وبلاگ

تا آنجا که به آزادگي انسان مربوط است هيچ تار عنکبوتي پيچيده تر از دين نيست. دين کارخانه توليد نفرت بوده که ديوارهاي بلندي هميشه بين انسانها کشيده و کينه و نفرت و بدبيني و نفاق رو به ارمغان آورده.

به قول باخ " حماقت انسان دين را آورد و دين حماقت انسان را جاودان کرد".

پاسخ

سخن شما درباره ديني كه بر خرافات و اباطيل مبتني است، سخن حقي است؛ اما ديني كه بر حقايق استوار است، چنين نيست. معمولاً نفرت ها از تعصب قومي و نژادي برخاسته است. ديني كه ما مي شناسيم، خدا را مهربان تر از مادر معرفي مي كند(ارحم الراحمين) و سايه محبت پيامبرش بر تمام جهان گسترده است(رحمة للعالمين). ما طرفدار ديني هستيم كه عين عشق و محبت به تمام خوب ها و خوبي هاست(هل الدين الا الحب) و بر پايه عقلانيت است؛ نه ديني كه بر نفرت و حماقت مبتني است. دين امري تحميلي نيست. دين همان فطريات اصيل انساني است كه هيچ عاقلي نمي تواند آنها را انكار كند. دين محبت و احسان به ديگران و عدالت و امانت داري و راستگويي است. آن آداب و رسومي هم كه با فطريات اصيل انساني مخالفت نداشته باشد، مورد تأييد و امضاي دين است. انبياء نيامدند، چيزي را بر انسان‌ها تحميل كنند؛ بلكه آمدند كه همين فطريات و ارزش هاي انساني و اخلاقي را زنده و ترويج كنند. خرافه ها و حماقت ها از سوي ارباب زر و زور و تزوير براي استثمار و استحمار و بردگي انسان‌ها ترويج شده است. آزادگي انسان به خروج از عبوديت غير خدا به عبوديت خداست؛ نه به تسليم شدن به اربابان زر و زور و تزوير از ميان انسان ها. پس دين اصيل انسان ها را به آزادگي مي خواند؛ نه به اسارت و به عقلانيت دعوت مي كند، نه به حماقت.

رفتار امام علي(ع) با اهل كتاب

در دوران‌ خلافت‌ علي(ع)، هنگامي‌ که‌ حضرت‌ پير مرد از کار افتادة‌ نابينايي‌ را مي‌بيند که‌ از مردم‌ تقاضاي‌ کمک‌ مي‌کرد مشاهده‌ نمود بي‌درنگ‌ از حال‌ وي‌ جويا شد و يکي‌ از اطرافيان‌ خود را مأمور رسيدگي‌ به‌ حال‌ و وضع‌ وي‌ نمود. او پس‌ از تحقيق‌ گزارش‌ داد: مي‌گويند وي‌ نصراني‌ است‌ و از مردم‌ درخواست‌ کمک‌ مي‌نمايد، امام‌ از شنيدن‌ اين‌ سخن‌ آثار خشم‌ در چهره‌اش‌ آشکار گرديد و فرياد برآورد: او تا جوان‌ بود او را به‌ کار کشيديد و از نيروي‌ او بهره‌ گرفتيد و اکنون‌ که‌ پير و ناتوان‌ گشته‌ وي‌ را به‌ حال‌ خود رها نموده‌ و از احسان‌ و کمک‌ خويش‌ محرومش‌ مي‌نماييد؟
آنگاه‌ اين‌ فرمان‌ ماندگار را صادر نمود که: «انفقوا عليه‌ من‌ بيت‌المال: براي‌ وي‌ از بيت‌المال‌ مستمري‌ قرار دهيد.»(43) بدين‌ ترتيب‌ اقليت‌هاي‌ ديني‌ در زمره‌ کساني‌ قرار مي‌گيرند که‌ دولت‌ اسلامي‌ مکلف‌ است‌ طبق‌ قوانين‌ از محل‌ درآمدهاي‌ عمومي‌ و درآمدهاي‌ حاصل‌ از مشارکت‌ مردم‌ افراد درمانده‌ و محروم‌ را تحت‌ خدمات‌ و حمايت‌هاي‌ مالي‌ خود قرار داده‌ براي‌ يک‌ يک‌ افراد کشور حداقل‌ زندگي‌ را تأمين‌ نمايد و از طريق‌ بيمه‌ و شيوه‌هاي‌ مناسب‌ و آبرومندانه‌ زندگي‌ آينده‌ آنها را تضمين‌ کند.
التزام‌ به‌ رعايت‌ حقوق‌ مدني‌ اقليت‌ها و اهتمام‌ به‌ حفظ‌ حقوق‌ اجتماعي‌ و احترام‌ به‌ اموال‌ و حقوق‌ مالکانه‌ اقليت‌هاي‌ ديني‌ تا آن‌ حد در ديدگاه‌ امام‌ مسئوليت‌آور بود که‌ امام‌ با شنيدن‌ تعدي‌ عمال‌ معاويه‌ به‌ خطوط‌ مرزي‌ قلمرو حکومتش‌ فرياد برآورد که‌ گفته‌ مي‌شود مهاجمان‌ و دژخيمان‌ به‌ مردم‌ حمله‌ور شده‌ و احياناً‌ به‌ زنان‌ مسلمان‌ و زنان‌ همپيمان‌ متعرض‌ شده‌اند.(44)
جريان‌ گم‌ شدن‌ زره‌ امام(ع) و شيوه‌ دادخواهي‌ آن‌ حضرت‌ از يک‌ مسيحي‌ که‌ حامل‌ آن‌ زره‌ بوده‌ و چگونگي‌ دادرسي‌ در حضور محکمه‌ و قاضي، نکات‌ بسيار مهمي‌ در زمينه‌ حمايت‌ از حقوق‌ مدني‌ اقليت‌هاي‌ ديني‌ را در بر دارد که‌ مي‌توان‌ دو نکته‌ آن‌ را بيش‌ از هر چيز مورد توجه‌ قرار داد:
الف‌ - قاضي‌ به‌ هنگام‌ رسيدگي‌ نام‌ امام‌ را با تجليل‌ بر زبان‌ آورد و خصم‌ را به‌طور عادي‌ نام‌ برد و اين‌ تبعيض‌ مورد اعتراض‌ امام‌ قرار گرفت‌ که‌ مسيحي‌ بودن‌ متهم‌ نمي‌تواند دليل‌ مشروعيت‌ تبعيض‌ در نگاه‌ و کلام‌ قاضي‌ باشد.
ب‌ - هنگامي‌ که‌ قاضي‌ از مدعي‌ (امام) مطالبه‌ دليل‌ و شاهد نمود و امام، شاهدي‌ به‌ دادگاه‌ ارائه‌ ننموده، قاضي‌ بيدرنگ‌ به‌ نفع‌ متهم‌ (مسيحي) رأي‌ صادر نمود و امام‌ را ذي‌حق‌ نشمرد. رعايت‌ اينگونه‌ عدالت‌ توسط‌ شخصيتي‌ که‌ مي‌توانست‌ بدون‌ مراجعه‌ به‌ محکمه، زره‌ خويش‌ را از متهم‌ بستاند وي‌ را بر آن‌ داشت‌ که‌ به‌ پيدا کردن‌ زره‌ اعتراف‌ نموده‌ و آن‌ را به‌ علي(ع) بازگرداند و به‌ اسلام‌ بگرود.(45)
در دوران‌ فرمانروايي‌ علي(ع) آن‌ حضرت‌ در راه‌ خود بسوي‌ کوفه‌ با مردي‌ از اقليت‌هاي‌ مذهبي‌ برخورد نمود و از آنجا که‌ قسمتي‌ از مسير راه‌ هر دو مشترک‌ بود توافق‌ کردند که‌ در مسير مشترک‌ با يکديگر مصاحبت‌ کنند. راه‌ به‌ زودي‌ با گفتگو و مصاحبت‌ دوستانه‌ طي‌ شد و به‌سر دوراهي‌ که‌ مي‌بايست‌ جدا شوند رسيدند لکن‌ علي(ع) راه‌ خود را به‌ سويي‌ که‌ مصاحبش‌ مي‌رفت‌ ادامه‌ داد مرد با شگفتي‌ تمام‌ پرسيد مگر مقصد تو کوفه‌ نيست؟ امام‌ با کمال‌ مهرباني‌ پاسخ‌ داد چرا، مرد که‌ پاسخ‌ قانع‌کننده‌اي‌ بدست‌ نياورده‌ بود بار دوم‌ پرسيد: پس‌ چرا از اين‌ سوي‌ مي‌آيي؟ راه‌ کوفه‌ که‌ آنسوي‌ ديگر است. علي(ع) با لطف‌ خاصي‌ فرمود: مي‌خواهم‌ مقداري‌ تو را مشايعت‌ کنم‌ پيامبر اکرم(ص) فرموده: هرگاه‌ دو نفر در يک‌ راه‌ با يکديگر مصاحبت‌ کنند حقي‌ بر يکديگر پيدا مي‌کنند اکنون‌ تو حقي‌ بر من‌ پيدا کردي‌ من‌ بخاطر اين‌ حق‌ که‌ به‌ گردن‌ من‌ داري‌ مي‌خواهم‌ چند قدمي‌ تو را مشايعت‌ کنم‌ و بعد به‌ راه‌ خودم‌ خواهم‌ رفت.
مرد (يهودي‌ يا مسيحي) با حالتي‌ منقلب‌ که‌ گويي‌ حقيقت‌ را يافته‌ است‌ گفت: پيامبر شما که‌ اينچنين‌ نفوذ و قدرتي‌ در ميان‌ مردم‌ پيدا کرد و به‌ اين‌ سرعت‌ دينش‌ در جهان‌ رايج‌ شد حتماً‌ به‌ علت‌ همين‌ اخلاق‌ کريمه‌اش‌ بوده‌ است.
تعجب‌ و تحسين‌ مرد همراه‌ وقتي‌ به‌ نهايت‌ رسيد که‌ بعد برايش‌ معلوم‌ شد اين‌ رفيق‌ و همسفر مسلمانش‌ خليفه‌ مقتدر وقت‌ علي‌بن‌ ابي‌ طالب(ع) بوده‌ است. تحولي‌ مشاهده‌ اين‌ ماجرا در اعماق‌ دل‌ و انديشه‌ و عواطف‌ وي‌ بوجود آورده‌ است‌ سرانجام‌ موجب‌ آن‌ شد که‌ او در شمار افراد مؤ‌من‌ و فداکار و ياران‌ علي(ع) قرار گرفت.(46)

(اتمام مطلب)

+ نوبسنده اولين نامه 
به مدير وبلاگ
جاي تعجب است که شما به دنبال سندي هستيد که نشان دهد در حمله اعراب به ايران به کدام زني تجاوز شده است. اعراب عراق در جنگ 8 ساله با ايران به کلي از زنها تجاوز کردند چه برسد به اعراب زمان محمد. حتما گمان مي کنيد که اين کارها از مسلمانان بعيد است چون به نور حق آشنا شده اند و از پرتوهاي نوراني محمد و دينش پاک شده اند.
در مورد ماليات ذکر اين نکته ضروري است که دريافت ماليات در هر کشوري براي اداره امور آن کشور امري لازم است ولي براي اداره امور آن کشور و نه گرفتن ماليات از ايراني و پر شدن خزانه سپاهيان علي. همان سيم و زرهايي که علي مي گفت "اي سيم و زرها مرا نفريبيد" از همان مردمي دريافت شده بود که ايراني بودند. کدام آباداني يا کار مثبتي به نام اعراب در طول ساليان طولاني سلطه به ايران ثبت شده است که بتوانيم بگوييم اين يکي از خدمات انجام شده در ازاي پرداخت ماليات به اعراب بوده است؟
پس قبل از ارائه دليل و برهان هاي من در بياري بهتر است کمي بيانديشيم.

پاسخ

در پاسخ چند نكته در خور ذكر است: 1. چنان كه پيش‌‌تر گفته‌ام، به فرض كه پيرو ديني عمل ناپسندي انجام داده باشد. اين را هرگز به پاي اصل دين نمي‌نويسند؛ چون لزوماً چنين نيست كه هركه به ديني گراييد، تمام آموزه‌هاي آن دين را مورد عمل قرار دهد. 2. تجاوز سربازان عراقي به زنان ايراني از عربيت يا اسلاميت آنان برنخاسته بود؛ بلكه از لاقيدي‌اشان به دين اسلام ناشي شده بود. شما به طور قطع تجاوز امريكايي ها را به زنان عراقي به سبب عرب بودن آمريكايي ها نخواهيد دانست. 2. ميزان پاكي هر متديني به ميزان پاكي قلب و نزديكي او به خدا و ترس او از مجازات الهي است و اين با صرف اسلام آوردن تأمين نخواهد شد. 3. پنهان نيست كه بخشي از امور كشوري رسيدگي به سپاهيان آن كشور است و بايد ماليات اخذ شده در اين زمينه نيز هزينه شود. 4. بخشي از مالياتي كه به بيت المال كشور اسلامي داده مي شد، همه ماليات اخذ شده نبوده و معمولاً بخشي از آنها در همان محل اخذ ماليات هزينه مي شده است. 5. كار علي(ع) در زمينه ماليات هاي اخذ شده در صورتي مذموم بود كه براي مصارف شخصي هزينه مي كرد و حال آن كه هرگز چنين چيزي درباره او نقل نشده است؛ بلكه پرواپيشگي او در اين زمينه زبانزد است. 6. در اين يادداشت ها مجالي براي آوردن سند و مدرك نيست و گرنه اسناد فراواني را درباره اين سخنان مي توان آورد. 7. شما نيز به صرف ادعا مي فرماييد كه در زمان حاكمان اسلامي در كشور ايران آباداني نشده است. در اين زمينه مراجعه به كتاب زرين كوب به نامه «كارنامه اسلام» شايسته است.
درود بر عشق الهي
من سمانه هستم. اما اون نظر رو نذاشتم. به تازگي شخصي بنام من وارد وبلاگ دوستانم مي شه و نظر مي ذاره. من هميشه ساين اين مکنم و اطلاعاتم بخصوص ايميلم هم درج مي شه. آقاي اولين نامه من امسال کنکور کارداني به کارشناسي باستان شناسي سراسري رو قبول شدم و نيازي به توصيه شما ندارم. البته شما هم مقصر نيستيد بلکه اين وسط يک نفر به جاي من مهملات نوشته است.
من با هر ايران ستيزي مخالفم و به همه ايرانياني که در مقابل اعراب ايستادند و به شهادت رسيدند افتخار مي کنم.
پاسخ

درود بر شما. من براي شما آروزي موفقيت بيش از پيش دارم. در ضمن نويسنده نامه اولي كه خود را «نويسنده اولين نامه» معرفي كرده، همان دختر دانشجوي مقيم خارج است. به نظر مي‌رسد، نفس ايراني يا عرب بودن نه ارزش است و نه ضد ارزش. ارزش اين است كه به حقايق هستي و ارزش هاي اخلاقي و انساني پايبند باشيم و آن را بستاييم و با هركه به انكار حقايق هستي پرداخت و به ارزش هاي اخلاقي و انساني پشت كرد، مخالف باشيم. بنابراين بايد گفت: ما با هر حقيقت ستيز و ارزش ستيزي مخالفيم، عرب باشد يا ايراني.
+ نوري زاد 
سلام گلم . از حسن سليقه و غيرت مواجتان لذت بردم . خداي خوب ياور شما و همه ما .
پاسخ

سلام از لطف شما ممنون. شما گل هستيد. در پناه حق باشيد.
+ نوبسنده اولين نامه 

سلام،

در مورد "نيز کار عمر اگر به منظور کشورگشايي و به چنگ آوردن ثروت ايرانيان به ايران حمله کرده‌است، تأييد نمي‌شود. مطلبي رو نياز به ذكر مي دونم. اعراب به 3 دليل به ايران حمله کردند که جاي اگر و اما و شايد را پر مي کند:

يک- ايرانيان را مسلمان کنند

دو- در راه خدا کشته شوند و کافران را بکشند

سه- ايران را فتح کنند و. از مردم خراج بگيرند

نامه محمد به خسرو پرويز براي آن دسته از افرادي که از متن نامه اطلاعي ندارند به صورت زير است

«بسم الله الرحمن الرحيم
از محمد، فرستاده خدا، به کسري، بزرگ ايران.
درود بر آن کسي که حقيقت را بجويد و هدايت را پيرو باشد و به خداوند و رسولش ايمان آورد و گواهي دهد که جز الله معبودي نيست و شريک ندارد و يگانه است، و گواهي دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوي خدا مي‌خوانم. فرستاده خدا براي همگان هستم تا آنان را بيم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بياور تا در امان باشي و اگر از اسلام روي‌گردان شوي، گناه مردم بر گردن تو است

به چه دليلي خسروپرويز مي بايست به اسلام ايمان مي آورده تا در امان باشد؟ مگر کافر بوده و به خدا اعتقاد نداشته که محمد او را به خدا و خودش دعوت کرده؟

از مدير وبلاگ درخواست مي گردد به جاي ارجاع دادن به نبرد قادسيه به عنوان دليل محکم براي خسته شدن مردم از نظام حاکم و تسليم شدن در برابر سپاه اسلام پس از اندکي مقاومت، به اين مسئله هم توجه مي کردند که ايراني ها در مقابل تجاوز به زنها و خونريزي و هزاران کار ديگر چاره اي جز تسليم نداشتند نه اينکه سپاهيان اسلام درهاي بهشت را به روي ايرانيان گشوده باشند و ايرانيان به علت ستم خسروپرويز ناچار تسليم شدند.

به سمانه توصيه مي شود قبل از اينکه بيش از حد در افتخار مسلماني خود غوطه ور شود و همه اين مطالب را با جان و دل قبول کند، کمي هم در تاريخ به تاراج رفته کشور خودش کنکاش کند. پيروي کردن بي چون و چرا از هر ديني دليلي بر نفي واقعيت هاي گذشته نيست. در مورد جواب سوالشان که آيا آن دختر هم اين مطالب رو پذيرفت اين پاسخ را دارم که خير نپذيرفتم.

پاسخ

در خصوص اين يادداشت موضوعاتي چند در خور بررسي است كه شايد هركدام نيازمند اختصاص يك پست به آن باشد.
1. آيا مفاد اين نامه اين است كه فقط مسلمان امنيت جاني دارد و اگر كسي مسلمان نباشد، جايز القتل است؟
2. آيا انسان‌ها در قبال يكديگر هيچ مسئوليتي ندارند؟ آيا اگر ما مشاهده كرديم كه بر فرد يا جامعه ظلم مي‌شود، بايد بي‌تفاوت باشيم و اگر كمكي از ما صادر است، نبايد به آنان كمك كنيم؟
3. آيا استحمار افراد و مانع آگاه شدن انسان‌ها از حقايق يا استثمار انسان‌ها و مجبور كردن آنها به اعمال غير انساني و غير اخلاقي، ظلم و ستم نيست؟
4. آيا اگر طبقه حاكمه يك قوم و ملتي بر قوم و ملتش ستم روا داشتند، بر عهده ديگر اقوام و ملت‌ها نيست كه از ستم آن طبقه حاكمه جلوگيري كند؟
5. آيا دفاع و حمايت از قوم تحت ستم محدود به گفتار و امدادهاي مالي است و دفاع و حمايت نظامي از آنان نارواست؟
6. آيا جزيه يا خراج چيزي جز ماليات رايج در جوامع از گذشته تا حال است و آيا اخذ ماليات از شهروندان غير عقلايي و ستمگري است؟
7. آيا با صرف اتهام و ادعا مي‌توان براي گذشته و تاريخ حقيقتي را ثابت كرد؟
آنچه اجمالاً مي‌توان گفت، اين است كه:
اولاً، ما هرگز در قرآن و سيره پيامبر اسلام(ص) سراغ نداريم كه قتل كافر تجويز شده باشد؛ مگر كافران حربي كه به جنگ و توطئه بر ضد مسلمانان شتافته بودند كه اين هم دفاع از خود تلقي مي‌شود و امري است كه هيچ عاقلي آن را رد نمي‌كند.
پيامبر اسلام(ص) وقتي مكه را فتح كرد، نفرمود: ريختن خون كافر حلال است و هيچ كسي را به دليل كافر بودن نكشت.
ثانياً، نقض حقوق بشر در هر عصري مذموم بوده است و بشر به لحاظ وجداني و فطري نمي‌پذيرد، در قبال ستم به همنوعش بي‌تفاوت باشد و وظيفه خود مي‌داند، از همنوعش دفاع كند.
ثالثاً، يكي از حقوق مسلّْم انسان‌ها حق آگاهي از حقايق زندگي و برخورداري از زندگي انساني و اخلاقي است.
رابعاً، دفاع و حمايت از حقوق بشر هرگز به جهات تبليغي و مالي محدود نيست و اگر اقتضاء كند، دفاع و حمايت نظامي هم به حكم عقل و فطرت واجب است.
خامساً، جزيه و خراج گرفتن طبق رسوم گذشته نوعي ماليات بوده كه گرفته مي‌شده و به مسلمانان هم اختصاص نداشته است. البته حال به اين معنا نيست كه لزوماً در اين عصر نيز بايد همين رسم برقرار باشد. احكام غير فطري اسلام لزوماً ثابت نيست و به تبع تغيير مصالح و متقضيات هر عصر تغيير مي‌كند.
سادساً، بايد سند به دست داد كه در حمله به ايران به كدام زن ايراني تجاوز شده است. ما وقتي جنگ هاي مسلمانان را با جنگ هاي اقوام ديگر مثل روميان و مسيحيان مقايسه مي‌كنيم، هرگز آن جناياتي كه در جنگ‌هاي آنان مشاهده مي‌شود، در جنگ‌هاي مسلمانان نمي بينيم(نك: زرين‌كوب، كارنامه اسلام).

من جوابيه و ادله شما را خواندم براي بنده كه مسلمانم و همه اين مطالب را با جان و دل قبول دارم بسيار جذاب و قانع كننده بود ولي آيا آن دختر هم اين مطالب را پذيرفت؟ اي كاش تمام مطالب را بدون هيچ تغييري مي آورديد تا نتيجه بحث مشخص مي شد. با تشكر
پاسخ

با تشكر از بذل توجه شما به اين پست، عرض كنم كه تغييرات اساسي در نامه ايجاد نشده است. مطالب عمده افزوده شده همان پاورقي هاست. گفتني است كه لزوماً غرض اين نبوده است كه تغييري در عقيده آن دختر پديد آورم. خواسته ام تنها اين بود كه زمينه اي براي روشن شدن حقايق باشد. چه براي خودمان و چه براي ديگران. مهم اين است كه ما از هر مذهب و مرامي كه هستيم، با حقايق و ارزش هاي اخلاقي مقابله نكنيم. موفق و مؤيد باشيد.