برادری چنین می اندیشد که تنها جزایی که برای اعمال آدمی هست، بهشت و جهنم است و توصیه میکند که باید عبادتمان یا از روی خوف از جهنم باشد و یا به طمع بهشت. او میاندیشد که عشق چیزی جز زنبارگی و در آغوش گرفتن او و نگاه افکندن به جمالش نیست و لذا به هر طریق حتی با فحاشی و تمسخر و سخنان زهرآگین میکوشد که عبادت از روی عشق به خدا را نوعی بدعت و انحراف معرفی کند. او میگوید: مگر خدا زن است که ما بتوانیم عاشقش شویم؟ مگر خدا جسم است که ما بتوانیم او را در آغوش بگیریم؟ مگر خدا صورت دارد که ما بتوانیم به جمالش بنگریم؟ وقتی خدا نه زن است و نه جسم دارد و نه صورت وجهی ندارد که ما عاشق او شویم. این تشبیه خدا به خلق است و کفرآمیز. خدا مثل و مانند ندارد و لذا نباید او را به خلق تشبیه کرد و هکذا از این سخنان. او بر اساس این بداندیشیها به هر طریق میکوشید، تمام آیات و روایات و ادعیهای را که سرشار از عشق و محبت خلق به خداست، یا تأویل کند یا جعلی بخواند. به نظر این بداندیش روایات حاکی از مدح عشق به خدا و ادعیه متضمن عشق به خدا مثل دعای کمیل، مناجات شعبانیه و مناجات خمسه عشر همگی ضعیف السند یا جعلی اند. به نظر او هرکه سخن از عشق به خدا رانده است، مشرک است و کافر و منحرف و بدعتگذار و مستحق لعن و فحش و شاید قتل. من برای دفع توهم این برادر و کسانی که آنان را به سوی خود می برد، پستهای متعددی نوشتهام که در این جا از طرح مجدد مطالب آنها خودداری میکنم. کارنامه یکسال عاشقی اینک تنها میخواهم این نکته را بگویم که خوف از خدا نیز خالی از عشق به او نیست و برای توضیح آن چند نکته را بیان میکنم. 1. برای تقریب به ذهن نقلی را یادآور میشوم: «اصبغ بن نباته» نقل می کند که روزی خدمت امیرالمومنین(ع) نشسته بودم و ایشان بین مردم قضاوت می کرد. ناگهان جماعتی از راه رسیدند و دست و پای یک انسان سیاه چرده را بسته بودند و با خود می آورند و به حضرت فرمودند که او دزدی کرده است. حضرت رو به او کرد و فرمود: ای غلام سیاه آیا دزدی کردی؟ گفت: بلی یا امیرالمومنین. حضرت فرمود: وای بر تو آیا می فهمی چه بگویی؟ دزدی کردی؟ غلام گفت: بلی، آقای من. در این هنگام حضرت فرمودند: دستش را قطع کنید؛ زیرا دیگر حدّ بر او ثابت شد. اصبغ می گوید: دست او را قطع کردند. وی نیز انگشتان دست راستش را به دست چپش گرفت و در حالی که خون جاری بود رفت. در بین راه ابن کوّاء (که از خوارج بود) به او رسید و گفت: ای سیاه چه کسی دست راست تو را قطع کرده است؟ غلام جواب داد: دست راست مرا آقای جانشینان پیامبران الهی، رهبر سفیدرویان در قیامت، برترین مردم نسبت به مؤمنین علیّ ابن ابیطالب، راهنمای خلق، همسر فاطمه زهرا دختر محمّد مصطفی(ص)، پدر حسن مجتبی و پدر حسین مرتضی، سبقت گیرنده به سوی باغهای بهشت، درگیر شونده با شجاعان، از انتقام گیرنده از نادانان، پرداخت کننده زکات، صاحب شخصیتی بس بزرگ از فرزندان هاشم، اقیانوس بی کران، پسر عموی پیامبر، هدایت کننده به سوی کمال، گویای حق، شجاعی از سرزمین مکه، سرپرستی با وفا، امینی از خاندان حم و یس و طه و دودمان با برکت، کسی که به دو قبله نماز گذارد، ختم اوصیاء، جانشین برترین پیامبران، شیر بیشه شجاعت، کسی که به وسیله جبرئیل امین کمک شده و به وسیله میکائیل مبین یاری گشته، وصی رسول پروردگار جهانیان، خاموش کننده آتش آتش افروزان، بهترین ثمره قریش، یاری شده به وسیله لشکر آسمانها و فرشتگان، علیّ بن ابیطالب، امیرالمومنین تا بینی دشمنان او به خاک مالیده شود، سرپرست تمام آدمیان، آری او دست راست مرا قطع کرده است. در این هنگام ابن کوّاء گفت: وای بر تو ای سیاه! دست تو را قطع کرده و چنین از او مدح و ثنا میکنی؟! غلام گفت: چگونه او را نستایم در حالی که محبت او با گوشت و خونم آمیخته شده. به خدا قسم دست مرا جدا نکرده مگر بر پایه و اساس حقی که خدا بر من واجب ساخته است...(بحارالانوار، جلد 40، صفحه 281، حدیث 44). این قضیه چه چیزی را القا میکند؟ آیا این جز این را حکایت می کند که او عاشق علی(ع) بود و مجازاتش را نیز با دل و جان پذیرفته بود؟ آیا این حاکی از این نیست که آدمی میتواند که هم خوف از مجازات معشوق داشته باشد و هم به او عشق بورزد؟ 2. حال این قسمت از دعای کمیل علی(ع) را از نظر بگذرانید که فرمود: فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت على عذابک، فکیف اصبر على فراقک؛ ای خدایم و آقایم و صاحبم و پروردگارم! به فرض که بر عذابت شکیبایی کنم، بر فراق تو چگونه شکیبا باشم؟ این مفید چه معنایی است؟ آیا این جز این است که علی(ع) در عین حالی که خوف از عذاب خدا داشت، به او عشق هم داشت؟ فراق یعنی چه؟ آیا فراق جز احساس دوری عاشق از معشوق است؟ 3. شاید این برادر هیچگاه از خوف خدا گریه نکرده و در حال گریه لذت و عشق حاصل از آن را در وجود خود احساس نکرده است که عشق و لذت الهی را انکار میکند و هرگاه از عشق الهی سخن میرود، آن را بدعت و انحراف و مرض قلب میخواند. قطرههای اشک جرعههای عشق گویا او تصور میکند که خدا بلانسبت لولوست و مظهر وحشت که تنها باید از او ترسید و یا به جیبش چشم دوخت که چیزی به ما بدهد و لابد اگر خدا چیزی هم به ما میدهد، از روی رحمت و محبت او به خلقش نیست و ما نمیتوانیم این رحمت و محبت او را در قلب خودمان احساس کنیم و اگر چنین احساسی در ما پدید آید، نوعی مرض و تشبیه خدا به خلق است. پناه بر خدا از این بداندیشیها. این پست را با دعایی از حضرت رسول(ص) خاتمه میدهم: اللهم إنی أسألک حبک و حب من یحبک، والعمل الذی یبلغنی حبک، اللهم اجعل حبک أحب إلی من نفسی وأهلی ومن الماء البارد(میزان الحکمة - محمدی الریشهری ج 1 ص 503)؛ خدایا من از تو عشق به تو و عشق به کسانی را خواهانم که عاشق تواند و نیز عملی را که من را به عشق تو برساند. خدایا عشق به خودت را برایم از عشق به خود و همسر و آب خنک (به هنگام عطش در هوای داغ) دوستداشتنی تر بگردان. |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(جمعه 86 اسفند 3 ساعت 8:42 صبح) |
تا کسی به یاد خدا گریه نکرده باشد، لذت با خدا بودن و مناجات با او را درک نمیکند. ترشخ غدد اشکی مانند ترشح غدد بزاقی است. همان طور که وقتی غدد بزاقیمان ترشح کند، لذت غذا را درک میکنیم، وقتی هم غدد اشکلیمان ترشح بکند، لذت عشق به خدا را درک میکنیم. از این رو در یک کلام میتوان گفت: قطرههای اشکی که به یاد خدا میریزیم، جرعههای عشقی است که به کام دل میریزیم. با گریه به یاد خدا شعله عشق و لذتی در دل گریهکننده برافروخته میشود که با هیچ عشق و لذت دیگری قابل مقایسه نیست و اگر این عشق و لذت ارتباط با خدا نبود، هیچ دین آسمانی پایدار نمیشد. اگر کسی نتواند در شبانه روز وقتی را برای گریه کردن به یاد خدا اختصاص دهد، شقاوتمند است. گریه اکسیری است که مس وجود آدمی را طلا میکند. ما به دو صورت میتوانیم خودسازی کنیم: یکی به این صورت که لیستی از فضائل و رذائل اخلاقی را تهیه کنیم و پیش روی خود بگذاریم و هر روز بکوشیم، خود را از رذیلتی پیراسته و به فضیلتی آراسته کنیم. من توصیه میکنم، هرگز چنین چیزی را دنبال نکنید؛ چون تقریباً فایدهای ندارد. آن مثل این است که خواسته باشیم، غذایی را به زور به حلقوم خود فرو کنیم. نتیجهاش این است که حق میزنیم و بالا میآوریم. صورت دیگر این است که قلب خود را با قطرههای اشک غسل بدهیم و در درون خود ریشه رذائل را بخشکانیم و درخت فضائل آبیاری کنیم و تنومند سازیم. خوشا به حال کسی چنین کند. خلاصه سخن این که سعادت دنیا و آخرت ما در گریه به یاد خدا نهفته است و این که شیعه امت گریه است، از امتیازاتی است که کمتر مردمی از آن برخوردار است. اینک برای آگاهی بیشتر شما را به نکات ذیل توجه میدهم.
1. توضیحی درباره گریه گریه علیرغم آن که در ظاهر حاکی از اندوه و درد و مصیبت است و برای بسیاری ناخوشایند و نفرتآمیز، در باطن بسیار لذتبخش و خوشایند و شفابخش است. هم جسم را صفا و شفا میدهد و هم روح را. جسم را از بیماریهای جسمی و روح را از بیماریهای روحی. گفتنی است که ریختن اشک ممکن است، دو علت داشته باشد: علت جسمی و علت روانی. علت جسمی مانند: رفتن گرد یا خار در چشم یا خرد کردن پیاز و یا بیماری چشم و مانند آنها، و علت روانی مانند ترس، اندوه و شوق و مانند آنها. باید دانست که هرگز به اشک ریختنی که بر اثر علت جسمی باشد، گریه نمیگویند. گریه آن اشک ریختنی است که بر اثر علتی روحی و روانی مانند ترس از عذاب خدا یا فراق از او یا اندوه بر مصیبتی امام حسین(ع) و مانند آنها پدید آید. به تعبیر دیگر گریه عبارت از ریختن اشکی است که ناشی از احساسی باطنی باشد. توضیح این که ما دو نوع احساس داریم: احساس ظاهری مانند حس چشایی، حس بینایی و مانند آنها، و احساس باطنی مانند حس اندوه، شادی، خشم، ترس و مانند آنها. فرایند گریه چنین است که بر اثر احساسی باطنی و روحی مثل ترس و اندوه و تأثیرگذاری آن در جسم و غدد اشکی قطرههای اشک از گونهها جاری میشود و از رهگذر آن مواد سمی یا زاید جسم و روح دفع میشود و با دفع آنها سلامت و قوت جسمی و روحی خاصی حاصل میگردد.فواید گریه کردن گریه را میتوان به اعتباری به گریه طبیعی و گریه تصنعی تقسیم کرد: گریه طبیعی گریهای است که به طور عادی و بدون دخالت جدّی گریهکننده پدید میآید و این در حالی است که عامل باطنی گریه مثل ترس، اندوه و شوق به طور طبیعی در دل و روح آدمی وجود داشته باشد. اما گریه تصنعی آن است که جز با دخالت جدّی گریهکننده به وجود نمیآید و در وقتی است که عامل باطنی گریه در دل و روح آدمی نباشد. از این نوع گریه در روایات به «تباکی» یعنی خود را به گریه کردن زدن و خود را شبیه گریهکنندگان درآوردن تعبیر شده است.
2. اشک شراب عشق * گویند: در تورات آمده است که خدای تعالی فرمود: لا یبکی عبدی من خشیتی ، إلا سقیته من رحیق مختوم(مستدرک الوسائل - المیرزا النوری ج 11 ص 241)؛ بندهام از ترسم نمیگرید، مگر آن که به او از باده نابی که دست کسی به آن نرسیده است، مینوشانم. شاید مراد این باشد که خدا در آخرت چنین شرابی را به گریهکننده مینوشاند؛ اما تلقی من این است که این شراب در همین دنیا نیز به او نوشانده میشود. پنهان نیست که در روایات فراوانی از لذت و حلاوت عبادت خدا سخن رفته است و تردیدی نمیتوان داشت که مراد از آن در همین دنیا و به هنگام عبادت خداست. * در مناجات المطیعین امام سجاد(ع) آمده است: اللهم احملنا فی سفن نجاتک ، ومتعنا بلذیذ مناجاتک ، وأوردنا حیاض حبک ، وأذقنا حلاوة ودک وقربک(الصحیفة السجادیة (ابطحی)- الامام زین العابدین (ع) ص 410)؛ خدایا ما را در کشتیهای نجات خود سوار کن و ما را از لذت مناجات خود بهرهمند ساز و ما را به حوزهای حبّ خود درآور و به ما شیرینی دوستی و قرب خودت را بچشان. * نیز در مناجات المحبین آن امام آمده است: إلهی من ذا الذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا ، ومن ذا الذی أنس بقربک فابتغى عنک حولا(الصحیفة السجادیة (ابطحی)- الامام زین العابدین (ع) ص 413)؛ خدایا کیست آن که شیرینی محبت تو را بچشد و جز تو را بخواهد و کیست آن که به قرب تو انس بگیرد و بخواهد از تو روی بگرداند.
3. رابطه گریه با رقت قلب و خلوص گریه حتی نوع تصنعی آن در صورتی به وجود میآید که انقلابی در دل و روح حاصل شود و به عبارت دیگر توافق و تطابقی میان ظاهر و باطن پدید آید. خلوص هم چیزی جز این توافق و تطابق نیست. گریه و خلوص تأثیر متقابل در یکدیگر دارند. همچنان که خلوص برای گریه لازم است، گریه نیز باعث خلوص میشود. امام صادق(ع) در این زمینه میفرماید: إذا رق أحدکم فلیدع فان القلب لا یرق حتى یخلص(وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 7 ص 72)؛ هرگاه هریک از شما رقت قلب پیدا کرد، دعا کند؛ زیرا قلب رقت پیدا نمیکند، مگر وقتی خلوص پیدا کردهباشد. نیز فرمود: إذا اقشعر جلدک ودمعت عیناک ووجل قلبک فدونک دونک وقد قصد قصدک(وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 7 ص 72)؛ هرگاه پوستت به لرزه درآمد و چشمانت اشکت ریخت و دلت ترس پیدا کرد، بگیر بگیر که قصدت حاصل شده است. 4. رابطه گریه با تقرّب به خدا کسی که نتواند گریه کند، قرب الهی را نمیتواند احساس کند. خدا نزد دل شکسته است. * امام صادق(ع) به ابوبصیر فرمود: تباکى ولو مثل رأس الذباب إن أبی کان یقول : إن أقرب ما یکون العبد من الرب عز وجل وهو ساجد باک- وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 7 ص 74)؛ خود را به گریه بزن تا گریهات بگیرد، اگرچه به اندازه سر مگسی باشد؛ زیرا پدرم میگفت: نزدیکترین بنده به خدا کسی است که در حال سجده بگرید. * امام باقر(ع) فرمود: یکی از نجواهای خدا با موسی(ع) در کوه طور این بود که فرمود: یا موسى أبلغ قومک أنه ما یتقرب إلی المتقربون بمثل البکاء من خشیتی قال موسى : یا أکرم الاکرمین ، فماذا أثبتهم على ذلک ؟ قال : هم فی الرفیق الاعلى لا یشرکهم فیه أحد(بحار الأنوار - العلامة المجلسی ج 90 ص 331)؛ ای موسی! به قومت ابلاغ کن که هیچ تقرّبجویندهای به من تقرّب پیدا نمیکند، مگر با گریستن از ترسم. موسی پرسید: ای گرامیترین گرامیان! بر آن به آنان چه پاداشی میدهی؟ فرمود: آنان در عالم بالا مقامی دارند که هیچکسی به آن نمیرسد. 5. رابطه گریه با محبت و رحمت خدا گریه معجزه میکند. حتی اگر گفته شود که گریه اسم اعظم و کلید در رحمت الهی است، نباید تعجب کرد. * امام سجاد فرمود: ما من قطرة أحب إلى الله من قطرتین : قطرة دم فی سبیل الله ، وقطرة دمعة فی سواد اللیل لا یرید بها عبد إلا الله عز وجل(وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 7 ص 75)؛ هیچ قطرهای نزد خدا دوستداشتنیتر از دو قطره نیست: یکی قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و دیگر قطره اشکی که در نیمه شب ریخته شود، در حالی که با آن جز خدای عزوجل را نخواهد. * رسول خدا(ص) فرمود: إذا أحب الله عبدا نصب فی قلبه نائحة من الحزن ، فان الله یحب کل قلب حزین(وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 7 ص 76)؛ هرگاه خدا بندهای را دوست داشته باشد، در دلش شیون اندوه برپا میدارد؛ زیرا خدا هر دل اندوهگینی را دوست دارد. * امام علی(ع) فرمود: بکاء العیون وخشیة القلوب من رحمة الله تعالى ، فإذا وجدتموها فاغتنموا الدعاء ، ولو أن عبدا بکى فی أمة لرحم الله تعالى تلک الامة لبکاء ذلک العبد(مکارم الأخلاق- الشیخ الطبرسی ص 317)؛ گریستن چشمها و ترس دلها از رحمت و محبت خدای تعالی است. هرگاه به آن دست یافتید، دعا را مغتنم شمارید. اگر بندهای در میان امتی بگرید، خدای تعالی به خاطر گریه آن بنده بر آن امت رحمت آورد. * امام صادق(ع) فرمود: ما من شئ إلا وله کیل أو وزن إلا الدموع ، فان القطرة منها تطفی بحارا من نار وإذا اغرورقت العین بمائها لم یرهق وجهه قتر ولا ذلة ، فإذا فاضت حرمه الله على النار ، ولو أن باکیا بکى فی امة لرحموا(بحار الأنوار - العلامة المجلسی ج90 ص 331)؛ هیچ چیزی نیست، مگر آن که پیمانه و میزانی دارد، جز اشک که قطرهای از آن دریایی از آتش را خاموش میکند و هرگاه اشک در چشم کسی بغلتد، بر چهرهاش گرد خواری نمینشیند و چون جاری شود، خدا آن را بر آتش حرام میگرداند و اگر در میان امتی گریهکنندهای بگرید، آن امت مورد رحمت واقع میشود. |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(پنج شنبه 86 شهریور 15 ساعت 6:44 عصر) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
40 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |