متنی که اینک ملاحظه می کنید، گفتمانی است که درباره عالم پس از مرگ صورت گرفته است.
j سلام. وقت به خیر
h سلام استاد. وقت شما هم به خیر و خوشی ان شاءالله.
استاد درمورد معاد روحانی سئوال داشتم. شما به آن معتقدید؟ دلایلتان چیست؟ نظر مشهور این است که عقل ناقص است و نیاز به وحی دارد.
j درباره معاد اجمالاً آنچه به طور قطع می دانیم، این است که با زندگانی دنیا فرق دارد؛ اما کیفتش برای ما روشن نیست. زندگانی آخرت عین زندگانی دنیا نیست و نعمت های اخروی با نعمت های دنیوی بسیار متفاوت است تا جایی که فلاسفه به روحانی بودن معاد باور پیدا کرده اند. تصور می کنم، نظر آنان از نگاه فلسفی و عقلی صحیح است؛ چون زندگی مادی همین زندگی دنیاست. اگر بناست، در یک زندگی جسمانی و مادی مثل دنیا زندگی ما ادامه داشته باشد، دیگر وجهی ندارد که این دنیا خراب شود و دنیای دیگری مثل آن خلق شود.
در قرآن حقایق غیبی برای تقریب به ذهن به مادیات تشبیه شده است؛ لذا از ظاهر معنای جسمانی نباید به جسمانی بودن آن حقایق رسید. در قرآن آمده که در عالم آخرت خدا با فرشتگان می آید و بر روی تخت نشسته و هشت نفر از فرشتگان تختش را می برند. اگر درباره خدا قائل شدیم که جسمانی نیست، درباره عالم آخرت هم باید قائل شویم که جسمانی نیست. چنان می نماید که آن عالم مثل عالم خواب و رؤیاست.
به هر حال، اگر در قرآن توصیفاتی هم راجع به بهشت و دوزخ داده شده، برای تقریب به ذهن است و گرنه در عالم آخرت، نه مانند این دنیا زنی هست و نه شراب و اناری و نه چیز دیگر. ما وقتی به نعمت های اخروی و خصوصیات آن اندیشه می کنیم، در می یابیم که نباید جسمانی و مادی نظیر آنچه در دنیاست، باشند. برای مثال، وقتی درباره عالم آخرت گفته می شود، در آن تولید نسل نیست، دستگاه تناسلی برای آن عالم عبث و بی فایده خواهد بود. یا وقتی گفته می شود، در بهشت برای خوردن میوه به دست که آن را بچیند و به دندان که آن را بجود نیاز نیست و وقتی اراده شود، توی دهان می آید و بعد خودش آب می شود و بعد فضولات ندارد، به دست و دهان و دندان و معده و کلیه و روده و دیگر اعضای جسم چه نیازی هست؟ از این قرائن ما نتیجه می گیریم که این جسم برای این دنیاست و متناسب با نیازهای دنیا درست شده است. بنابراین این جسم برای عالم آخرت از قبیل یک بار اضافی است که هیچ کارآمدی برای آن عالم ندارد و بردن آن به آن عالم عبث است.
اگر بنا بر لذت بردن است، با روح لذت احساس می شود. چنان که آدمی در عالم رؤیا بدون این که دهان و دست و پا به زحمت بیافتد، غذا می خورد و لذت می برد. اگر در جسم روح نباشد، نه لذتی می فهمد و نه المی. اگر سیخ هم توی شکم مرده بکنند، آخ نمی گوید. اگر در دهان مرده چلوکباب هم بگذارند، هیچ لذتی نمی برد. روح هم برای لذت بردن نیازی به جسم ندارد.
شما قضاوت کنید، رنج بکشید و لذت ببرید، بهتر است یا بدون رنج کشیدن، لذت ببرید؟ ما وقتی در این دنیا هستیم، اگر بخواهیم لذتی ببریم، باید بسیار زحمت بکشیم. به خاطر این که لذت هایمان جسمانی است؛ اما اگر لذت روحانی بود، حاجتی به جسم نداریم و هیچ زحمتی هم نیاز نیست که بکشیم. ما وقتی توی این دنیا هستیم، فکر می کنیم که لذت واقعی لذت جسمانی است. اگر گفته شود که لذت اخروی مثل لذت در عالم رؤیاست، تصور می شود که خیالی و غیر واقعی است؛ اما واقعیت آن است که اصل لذت احساس روحی است و اگر روحی نباشد، جسم لذتی نمی برد. برخی تخیل کرده اند که اگر جسم نباشد، لذت کاهش پیدا می کند؛ اما واقعیت امر آن است که برای جسم درک لذت را با درک رنج می آمیزد و مانع درک لذت واقعی می شود.
h استاد این امکان وجود ندارد که تبدیل اتفاق بیفتد؟
j تبدیل به چی؟
h یعنی جسمانی باشد؛ ولی این جسم نیست؛ بلکه جسمی با قابلیت بالا.
j نظر مشهور علما مثل آیت الله مکارم این است که جسم لطیف است. وقتی جسم لطیف را توصیف می کنند، می گویند، جن از جسم لطیف خلق شده است؛ بنابراین ما مثل اجنه می شویم. اجنه مثل ما جسم مادی ندارند و لذا رؤیت نمی شوند.
h استاد چرا در قرآن وقتی از معاد سخن می گوید، اینقدر به عالم طبیعت تأکید دارد؟
j به نظر می رسد، برای تقریب به ذهن است. شما اگر بخواهید، خدا را برای بچه توصیف کنید، چکار می کنید؟ می گویید، خدا در آسمان است و از آنجا باران و رعد و برق می فرستد و خورشید و ماه را می چرخاند و .... در توصیف قیامت هم اگر بخواهید برای بچه توصیف کنید، چکار می کنید؟ یک زندگی دنیوی خیلی قشنگ و لذت بخش را برایش توصیف می کنید. خدا هم مثل ما سخن گفته است.
h استاد اجنه جسم دارند؟
j اجنه مثل ما جسم مادی ندارند. جسمشان قابل رؤیت نیست.
h استاد اگر خودشان بخواهند، ما آنها را می بینیم.
j آنان می توانند خودشان را متمثل کنند؛ چنان که فرشتگان هم می توانند؛ اما مثل ما مادی و جسمانی نیستند.
h استاد آنها به عالم فرشته ها راه دارند. یعنی این قابلیت را دارند؛ چون شیطان در میان فرشته ها بود.
j همچنان که بشر می تواند با فرشتگان ارتباط برقرار کند، آنها هم می توانند. انبیاء و ائمه و مؤمنان خالص با فرشتگان می توانند مرتبط شوند. این صریح آیات قرآن است. در روایات هم آمده است.
h استاد فاعلیت ما در عالم روح چگونه است؟
j مثل فاعلیت ما در عالم رؤیا. همان طور که روح ما در خواب بدون هیچ نیاز به جسم همه کاری می کند، در عالم پس از مرگ هم همین طور است.
h آیا چون عالم روح برای ما قابل فهم نیست، در قرآن از معاد جسمانی سخن گفته است؟
j همین طور به نظر می رسد. وقتی به بچه می خواهید بفهمانید که یک خوردنی میکروب دارد، به او چه می گویید؟ می گویید: «لولو داره» یا «جیزه». خداوند هم همین طوری برای بشر جهنم را توصیف کرده است.
h استاد ماهیت معاد هم مشخص نیست؟ در معاد اصل موضوع چیست؟
j معاد ادامه زندگی انسان است؛ منتها در عالمی دیگر. آن عالم با عالم دنیا متفاوت است. در آیات قرآن به زبان عرفی سخن گفته شده و قصد بر آن بوده است که به انسان های جاهلی بیان شود که این جهان خالقی دارد و بعد از این جهان هم جهان دیگری هست. برای این که به آنان بگوید، جهان خالقی دارد، فرمود که این جهان نبوده و خدا آن را خلق کرده است. اما اگر به بیان فلسفی می فرمود که خدا فیاض علی الاطلاق است و لذا جهان ازلی است و هیچگاه نبوده است که وجود نداشته باشد، امکان اثبات وجود خدا برای آنان دشوار بود. همچنین است که اگر به آنان گفته می شد، جسم انسان ها با مرگ نابود می شود، نمی توانستند، وجود عالم دیگری را برای انسان ها تصور کنند؛ از این رو، عالم دیگر را به صورت حسی توصیف کرد تا فهم آن عالم برای آنان آسان باشد. به این ترتیب، میان بیان فلسفی و بیان عرفی جمع کرد و گفت که هر دو بیان صحیح است.
نیز مناسب به نظر می رسد، در حد فرضیه و احتمال بیان کنم، این که در قرآن آمده است، عالم آخرت وقتی بر پا می شود که عالم دنیا فرو ریخته باشد و در آن نه ستاره ای باشد، نه ماه و خورشیدی، برای تقریب به ذهن است. یعنی اساساً، عالم آخرت ربطی به این عالم دنیا ندارد؛ چون سنخ عالم آخرت از سنخ ماده نیست. گویا ما وقتی وارد عالم دیگر می شویم، برای ما چنان می نماید که عالم دنیا فرو ریخته است، وگرنه شاید این دنیا همیشه برقرار باشد. به لحاظ عقلی هم بعید به نظر می رسد، خداوند جهانی را که با این گستردگی و پیچیدگی خلق کرده است، نابود کند. شاید عرب جاهلی نمی توانستند، برای انسان ها حیاتی در عالم ارواح باور داشته باشند؛ از این رو، به آنان گفته شده است که همین عالم نابود می شود و به جای آن عالم دیگری خلق می گردد و همین اجسام مادی انسان ها بار دیگر زنده می شوند و زندگی می کنند. این در حالی است که اساساً وجود عالم مجردی به نام عالم آخرت هیچ تزاحمی با عالم مادی دنیا ندارد تا حاجت باشد که اگر عالم آخرت خلق شود، عالم دنیا نابود گردد و به جایش عالم آخرت خلق شود. آنچه که این احتمال را تقویت می کند، این است که در قرآن چنان از برپایی قیامت سخن رفته است ک گویا در همان زمان می خواسته اتفاق بیافتد و لذا مشرکان می پرسیدند که پس کی آن اتفاق می افتد و پیامبر(ص) هم می فرمود که بسا آن نزدیک باشد و حتی در روایتی آمده است که میان بعثت من و قیامت به فاصله دو انگشت است؛ یعنی فاصله زیادی نیست؛ اما بعد از گذشت چهارده قرن هنوز قیامت واقع نشده و بسا میلیاردها سال دیگر هم اتفاق نیافتد. منتها این فرضیه، با ظاهر آیات قرآن که سخن از نابودی عالم دنیا دارد، تعارض جدی دارد و لذا پذیرش آن را دشوار می سازد.
آیت الله سبحانی در این زمینه می گوید: «البته در این جا سؤالى مطرح است که چگونه مى توان بعثت پیامبر را از علایم رستاخیز دانست، در حالى که فاصله ى بعثت پیامبر با برپایى قیامت بسیار زیاد است؟ پاسخِ این پرسش آن است که باقى مانده عمر جهان را باید با گذشته آن مقایسه کرد و اگر جهان، دوران کهولت خود را مى گذراند، طبعاً عمر بیشتر آن گذشته و قسمت بسیار اندکى از آن باقى مانده است و با توجه به این نسبت، چیزى به تحقق رستاخیز باقى نخواهد ماند و شاید هم نکته ى دیگرى در آن نهفته است که درک آن از فهم ما بیرون است.»
ناگفته نماند که طبق قـانون آنتروپی (دومین اصل ترمودینامیک) هـمـه چـیـز یـعـنی: هـمـه ماده مـوجـود در جـهـان، رو بـه کـهـولـت، فرسودگی، پیری و میرائی است؛ بنابراین روزی را باید انتظار برد که این عالم مادی نابود شود.
نکته دیگری که قابل ذکر است، این است که به باور فلاسفه در عالم آخرت مثل این دنیا نیست که عمل یک چیز باشد و پاداش یا کیفر چیز دیگری، پاداش یا کیفر همان وضعیت و صورتی است که ما در دنیا برای روح خود ساخته ایم و به اصطلاح فلسفی جهان دیگر جهان تجسم اعمال است. بنابراین اگر گفته شده است که در عالم دیگر، قصر و باغ و نهر و حوری و شراب و انار و مانند آنهاست، همگی برای تقریب به ذهن است. برخی از فلاسفه مسلک ها خواسته اند، تجسم اعمال را به آیات قرآن هم نسبت دهند؛ اما واقعیت امر آن است که در قرآن متناسب فهم عرب عصر نزول سخن گفته شده و آنان هیچ تصوری از تجسم اعمال نداشتند و لذا نمی توان آیات را بر تجسم اعمال حمل کرد. منتها می توان گفت که در قرآن برای تقریب به ذهن، پاداش و کیفر اخروی را به پاداش و کیفر دنیوی تشبیه کرده است و حال آن که با هم تفاوت دارند.
h استاد اگر معاد برای پاداش و کیفر اعمال ماست، چرا بعد از مرگ انسان به کیفر و پاداش اعمال نمی رسد؟ چه لزومی دارد به وقت دیگری؟
j چرا. انسان بعد از مرگ مجازات می شود. در روایات آمده است که عالم قبر یا باغی از باغ های بهشت است یا حفره ای از حفره های آتش.
h درست می فرمایید. برای همین است که ما از روح چیز خاصی نمی دانیم؛ همان طور که آیه قرآن هم می فرماید که علم شما از روح اندک است، استاد استنادم درسته؟
j منظور از روح در آیه «یسئلونک عن الروح» جبرئیل است؛ نه روح بدن. مشرکان راجع به روح الامین سئوال داشتند، نه روح بدن. در سیاق آیه نیز سخن از قرآن و نزول آن است؛ بنابراین باید مراد روحی باشد که مربوط به نزول قرآن است؛ یعنی روح الامین. البته روح الامین نیز به لحاظ جنس از قبیل روح آدمی است؛ یعنی نادیدنی است.
h روح فرشته ها با ما فرق میکنه؟
j از این نظر که مادی نیست، فرقی ندارند.
چنان می نماید که ما وقتی می میریم، به عالم ارواح یعنی عالم فرشتگان می رویم. عالم ارواح یعنی عالم فرشتگان و اجنه. فرشتگان ارواح طیبه اند و شیاطین ارواح خبیثه.
h به نظر شما استناد من به این آیه درست بود؟
j به هر حال، مراد از روح در آیه «یسئلونک عن الروح» جبرئیل است، نه روح بدن؛ اما از این نظر که حقیقت آنها برای بشر روشن نیست، استناد شما درست است.
h اجنه چطور؟
j ما از اجنه چیزی نمی دانیم. تازه از خودمان نیز خبر نداریم که بعد از مرگ چطوری می شویم. بنابراین نباید مرگ و زندگی آنان را مثل ما انسان ها دانست. اجمالاً ما می دانیم که بعد از این جهان وارد زندگی دیگری می شویم.
h ما از ماهیت روح و پس از مرگ خبری نداریم. معاد چه جسمانی و چه روحانی. اصل این است که ما انسان باشیم و اعمال شایسته انجام دهیم و نیکوکار باشیم. حال به هر شکل که باشد؛ اما ما می چسبیم به کیفیت پس از مرگ و از اصل باز می مانیم.
j بله همین طور است. اجمالاً باید بدانیم که با مرگ نابود نمی شویم و این زندگی بی حساب و کتاب نیست و روزی نتیجه اعمالمان را خواهیم دید.
h درست می فرمایید.
ناگفته نماند که طبق قـانون آنتروپی (دومین اصل ترمودینامیک) هـمـه چـیـز یـعـنی: هـمـه ماده مـوجـود در جـهـان، رو بـه کـهـولـت، فرسودگی، پیری و میرائی است.
|