مطلبی که اینک ملاحظه می کنید، ناظر به خواسته هایی است که گاهی از خدا یا اهل بیت(ع) داریم و اجابت نمی شود. در ایمیلی که به اینجانب ارسال شده، اظهار گردیده است که من دلم می خواهد که خدا با من حرف بزند و به گونه ای به من بفهماند که به من توجه دارد یا چنین خواسته ای را از اهل بیت(ع) دارم؛ اما به من پاسخی داده نشده و از این رو دلم گرفته است و این سئوال را مطرح کرده است که چرا نباید به خواسته من توجه شود و چه مانعی وجود دارد؟ پاسخ من به این ایمیل از این قرار است: اولاً، شاید کمتر کسی باشد که چنین خواسته ای نداشته باشد؛ اما چند نفر را می شناسید که به این خواسته رسیده باشند. شما هم مثل همه. ما نباید مقام خودمان را برتر از دیگران بدانیم. اساساً خودبرتربینی و عُجب، خود صفتی ناپسند است. به علاوه، اگر تأمین چنین خواسته ای، در گرو کسب مقام معنوی بالایی است، شاید شما و ما به آن نرسیده ایم. استجابت دعا طهارت نفس لازم دارد. از امام صادق (ع) نقل است که فرمود: اذا ارادَ احَدُکُمْ انْ یُسْتَجابَ لَهُ فَلْیُطَیِّبْ کَسْبَهُ، وَلْیَخْرُجْ مِنْ مَظالِمِ النّاسِ. وَ انَّ اللَّهَ لایُرْفَعُ الَیْهِ دُعاءُ عَبْدٍ وَ فی بَطْنِهِ حَرامٌ اوْ عِنْدَهُ مَظْلَمَةٌ لِاحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ (بحارالانوار، ج 93/ ص 321)؛ هرگاه یکی از شما بخواهد دعایش مستجاب شود، کار و کسب و راه درآمد و روزی خود را پاکیزه کند و خود را از زیر بار مظلمههایی که از مردم بر عهده دارد خلاص کند، زیرا دعای بندهای که در شکمش مال حرام باشد به سوی خدا بالا برده نمیشود. ثانیاً، استجابت دعا زمانی صورت می گیرد که بنده به حال انقطاع رسیده و از هر چه غیر خداست، دل بریده باشد؛ چونان غریقی که در دریا در حال غرق شدن است و هیچ امیدی به فریادرسی جز خدا نمی یابد. خداوند می فرماید که من مضطر را جواب می دهم: أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ (نمل، 62)؛ یا [کیست] آن کس که درمانده را- چون وى را بخواند- اجابت مىکند، و گرفتارى را برطرف مىگرداند. اما آیا ما به چنین حالت انقطاعی رسیده و خواسته ای عرضه کرده ایم و جواب نگرفته ایم؟ ثالثاً، اساساً هر خواسته ای اعم از مادی و معنوی از خدا و اهل بیت(ع) داشتن با مقام رضایی که مورد تأکید ایشان است، سازگاری ندارد. ما باید به همه مقدرات راضی باشیم و به هر چه را که خداوند برای ما مقدر کرده، تسلیم باشیم. سرسپردگی شرط رسیدن به هر مقام معنوی است. ما نباید چندان اصرار کنیم که اگر به خواسته امان نرسیدیم، دچار یأس و خدای نکرده بی ایمانی بشویم. ما اگر می خواهیم، به مقام قرب الهی برسیم، باید تسلیم باشیم. خداوند به پیامبرش می فرماید: وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ (علق، 19)؛ و سجده کن، و خود را [به خدا] نزدیک گردان. یعنی راه قرب، سر تسلیم بر خاک ساییدن است و راضی به رضای خدا بودن است. نقل است که جناب آقای سیدجلال رییسالسادات میگفتند: هنگامی که آقای مجتهدی در هتل اطلس مشهد به سر میبردند خدمتشان رسیده و به ایشان عرض کردم: آقا جان، شما که با توسل به حضرت رضا (علیهالسلام) اینقدر افراد مریض را شفا میدهید و گرفتاریهای آنها را برطرف میکنید برای بیماری خودتان هم توسلی به حضرت پیدا کنید. ایشان پس از اندکی تأمل یک مرتبه گفتند: حضرت میفرمایند: شما فردا مرا به حرم پشت پنجره فولاد ببرید. عرض کردم: به روی چشم. روز بعد آقا را با ماشین به حرم حضرت رضا علیهالسلام بردم و هنگامی که از ماشین پیاده شده و میخواستیم وارد صحن شویم، ایشان دستشان را بر دوش من انداخته و با سختی حرکت کردند تا این که به کنار پنجره فولاد رسیدیم و من در آنجا ایشان را به حال خود تنها گذارده و چند قدم عقبتر ایستادم. پس از آن که آقا اعمال خود را تمام کردند فرمودند: آقا سیدجلال دیگر باید برویم. و به همان ترتیب که آمده بودیم، ایشان را تا بیرون صحن کمک کردم و از آنجا با ماشین به هتل بازگشتیم. در آنجا به آقا عرض کردم: آیا ارتباط شما با حضرت برقرار شد؟ فرمودند: بله آقا جان، حضرت رئوف هستند؛ ایشان عنایت فرمودند و همان موقعی که بدان جا مشرف شدیم فرمودند: شیخ جعفر اگر بخواهید، ما شما را شفا میدهیم اما خواسته ما را میخواهید یا خواسته خود را؟ اگر خواسته ما را میخواهید، ما دوست داریم شما را در این لباس ببینیم. آنگاه آقای مجتهدی از من پرسیدند: آقای حاج سیدجلال، اگر شما باشید به حضرت چه میگویید؟ عرض کردم: خواسته حضرت را ترجیح میدهم. آنگاه ایشان فرمودند: بله، من هم به حضرت همین را عرض کردم. اکنون که حضرت دوست دارند مرا در این لباس ببینند، چگونه من نافرمانی کنم؟! آری؛ ایشان حتی بیماری و درد و رنج را به محبت و لطف الهی تعبیر میکرده و میفرمودند: هر چه از دوست رسد نکوست و تا این حد مطیع بودند که در مقام رضا و تسلیم میفرمودند: چهل سال است سرمان را بر روی دست گرفتهایم تا بفرمایند کجا تقدیم کنیم. رابعاً، سنت الهی این است که انسان ها به طرق عادی خداپرستی کنند. اگر بنا بود که هرکسی با معجزه ای خداپرست و مؤمن باشد، این همه مردم کافر نمی شدند. هرگز سنت الهی این نبوده است که هرکسی اگر می خواهد مؤمن باشد، حتماً معجزه ای ببیند. مشرکان مکه هم از پیامبر(ص) می خواستند، برای این که ایمان بیاورند، یک معجزه ای را از او ببیند؛ اما آیا با این که این خواسته را به خود پیامبر(ص) بیان کردند، معجزه به ایشان نشان داده شد؟ آیات ذیل را ملاحظه کنید: وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُوراً * وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً * أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجیراً * أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبیلاً * أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً * وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً * قُلْ لَوْ کانَ فِی الْأَرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولاً * قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً (اسراء، 89-96)؛ و به راستى در این قرآن از هر گونه مَثَلى، گوناگون آوردیم، ولى بیشتر مردم جز سرِ انکار ندارند. و گفتند: «تا از زمین چشمهاى براى ما نجوشانى، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد. یا [باید] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشکارا از میان آنها جویبارها روان سازى، یا چنان که ادعا مىکنى، آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى، یا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى، یا براى تو خانهاى از طلا [کارى] باشد، یا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو [هم] اطمینان نخواهیم داشت، تا بر ما کتابى نازل کنى که آن را بخوانیم.» بگو: «پاک است پروردگار من، آیا [من] جز بشرى فرستاده هستم؟» و [چیزى] مردم را از ایمان آوردن باز نداشت، آن گاه که هدایت برایشان آمد، جز اینکه گفتند: «آیا خدا بشرى را به سِمَتِ رسول مبعوث کرده است؟» بگو: «اگر در روى زمین فرشتگانى بودند که با اطمینان راه مىرفتند، البته بر آنان [نیز] فرشتهاى را بعنوان پیامبر از آسمان نازل مىکردیم.» بگو: «میان من و شما، گواه بودن خدا کافى است، چرا که او همواره به [حال] بندگانش آگاه بینا است.» خامساً، شاید اجابت دعای ما به مصلحت ما نیست. در قرآن تصریح شده است که اگر چنین معجزه ای صورت بگیرد و بعد طرف ظرفیتش را نداشته باشد و معصیت کند، عذاب الهی بر او واجب می شود. شاید ما ظرفیت آن را نداریم. بسا معجزه ای برای ما رخ دهد؛ اما بعد باز معصیت کنیم. در این صورت چون با ظهور معجزه بر ما اتمام حجت شده، با معصیت، عذاب الهی بر ما لازم می شود. شاید این که برای ما چنین خواسته ای که شما می فرمایید، حاصل نمی شود، به خاطر همین عدم ظرفیت است و این لطف الهی است که مقدمه عذاب ما را فراهم نمی آورد. به آیات ذیل توجه کنید: وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ * لَوْ ما تَأْتینا بِالْمَلائِکَةِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ * ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما کانُوا إِذاً مُنْظَرینَ (حجر، 6-8)؛ و گفتند: «اى کسى که قرآن بر او نازل شده است، به یقین تو دیوانهاى. اگر راست مىگویى چرا فرشتهها را پیش ما نمىآورى؟» فرشتگان را جز به حق فرو نمىفرستیم، و در آن هنگام، دیگر مهلت نیابند. سادساً، بنا بر این بوده است که ما از راه عادی و تعقل و تدبر خود خداپرست بشویم. خداوند به ما عقل داده است و به روشنی تشخیص می دهیم که آیا بر صواب هستیم یا نه. خداوند به طور فطری به ما راه تشخیص تقوا و فجور را آموخته است. هرکسی اعم از مسلمان و غیر مسلمان به روشنی می داند که چه کارهایی حسن است و چه کارهایی قبیح است. کافی است، به صدای وجدان خود گوش دهیم. به این آیات توجه کنید: وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (شمس، 7-10)؛ سوگند به نَفْس و آن کس که آن را درست کرد سپس پلیدکارى و پرهیزگارىاش را به آن الهام کرد، که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد، و هر که آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت. بنابراین، دانستن این که چقدر خدا و اهل بیت(ع) از ما راضی اند، نیازی به این نیست که حتماً یک چهره ای را ببینیم و یک صدایی را بشنویم. هرکسی حال خودش را بهتر می داند. اگر هر کاری که می کنیم و حتی هر نفسی که می کشیم، در جهت کسب رضای الهی است، همین خود دلیل این است که خدا و اهل بیت(ع) از ما راضی و خشنودند. به این آیات توجه کنید: إِلى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ * یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ * بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَةٌ * وَ لَوْ أَلْقى مَعاذیرَهُ (قیامت، 12-15)؛ آن روز، قرارگاه [نهایى] به سوى پروردگار توست! آن روز است که انسان را از آنچه از دیرباز یا پس از آن انجام داده آگاهى دهند. بلکه انسان خود بر نفس خویشتن بیناست، هر چند دست به عذرتراشى زند. سابعاً، چرا ما از دین به جنبه ماورائی اش روی می آوریم و چرا می خواهیم توی آسمان ها راه برویم. دین برای اخلاقی شدن است. پیامبر(ص) برای اخلاقی کردن انسان ها مبعوث شد. فرمود: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من بر انگیخته شدم که خوی های پسندیده را به کمال برسانم». دین برای طهارت نفس پیدا کردن و زدودن پلیدی های اخلاقی از وجود خودمان است. این هم با تجربه های معنوی مثل نماز و روزه و زکات و زیارت و دعا و گریه و مانند آنها تأمین می شود. خداوند در این زمینه خطاب به همسران پیامبر اسلام(ص) می فرماید: وَ قَرْنَ فىِ بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبرََّجْنَ تَبرَُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الْأُولىَ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکمُْ تَطْهِیرًا(احزاب، 33)؛ و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیّتِ قدیم زینت هاى خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستادهاش را فرمان برید. خدا مىخواهد پلیدی را از شما خانواده [پیامبر] بزداید و شما را پاک گرداند.
لینک های مرتبط: عاشق دنبال کشف و کرامت نیست. ؛ روش دعا و توبه مؤثر |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(سه شنبه 91 مرداد 10 ساعت 5:44 عصر) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
81 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |