یکی از دانشجویان پرسیده است: عده زیادی با این که مسلمان به دنیا آمدند و به خدا اعتقاد و ایمان دارند؛ اما اعتقادی به تکالیف و خصوصاً نماز ندارند. به عبارت دیگر خدای فلسفی را قبول دارند؛ اما هرگز نمی خواهند به این شکل که ما از خدا تشکر می کنیم، از خداوند تشکر کنند. چطور نماز برایشان اثبات می شود؟
من پاسخ خود را - که البته با پاسخ های مشهور متفاوت است - ذیل عناوین ذیل بیان می کنم:
1. هدف از نماز و عبادت
به نظر من نماز و عبادت بیش از آن که به عنوان تشکر از نعمت های الهی باشد، وسیله ای برای اخلاقی شدن انسان است؛ چنان که در قرآن آمده است:
أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر (عنکبوت، 45)؛ نماز را برپا دار، که نماز از کار زشت و ناپسند بازمىدارد.
کما این که اصل دین که نماز ستون خیمه آن به شمار رفته، برای اخلاقی شدن انسان است. پیامبر اسلام(ص) فرمود:
إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق؛ من تنها برای اتمام مکارم اخلاق برانگیخته شدم (السنن الکبرى – البیهقی، 10/ 191 - 192)
ما از رهگذر نماز و عبادتی که بجا می آوریم، رابطه خود را با منبع قدرت و شعور حاکم بر هستی برقرار می کنیم و به این وسیله فکر و دل خود را برای رویش مکارم اخلاقی و انجام کارهای نیک مهیا می سازیم.
2. تکثر صور نماز و عبادت
خداوند هرگز شکل واحدی از نماز و عبادت را برای تمام اقوام قرار نداده؛ بلکه برای هر قومی متناسب با مقتضیات و معهودات خودشان طریقه خاصی از نماز و عبادت را که در میانشان رواج داشته، مقرر کرده است؛ چنان که فرمود:
لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً هُمْ ناسِکُوهُ فَلا یُنازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَ ادْعُ إِلى رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلى هُدىً مُسْتَقیمٍ (حج، 67)؛ براى هر امتى مناسکى قرار دادیم که آنها بدان عمل مىکنند، پس نباید در این امر با تو به ستیزه برخیزند، به راه پروردگارت دعوت کن، زیرا تو بر راهى راست قرار دارى.
نیز فرمود:
لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ (مائده، 48)؛ براى هر یک از شما [امّتها] شریعت و راه روشنى قرار دادهایم. و اگر خدا مىخواست شما را یک امّت قرار مىداد، ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. پس در کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت گیرید.
نیز فرمود:
وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرات (بقره، 148)؛ و براى هر کسى قبلهاى است که وى روى خود را به آن [سوى] مىگرداند پس در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید.
بنابراین نماز و عبادت و به طور کلی شریعت برای انجام کارهای اخلاقی و به تعبیر قرآن «خیرات» است و خداوند برای هر قومی به همان شیوه ای که در میانشان رایج بوده، طریقه نماز و عبادتی را مقرر کرده و توصیه نموده است، این طریقه های مختلف وسیله نزاع با یکدیگر نباشد. همه این طریقه ها برای اخلاقی شدن انسان و به عبارت قرآنی برای انجام خیرات و کارهای نیک است.
3. لزوم تقید به صورت خاصی از عبادت
اگرچه لزومی ندارد که نماز و عبادت به شکل خاصی باشد. منتها سنت الهی این بوده است که هر قومی به آن شکلی که میانشان رایج بوده، به عبادت بپردازند. جهتش هم این است که هرکسی با سنت های عبادی خودش انس دارد و هرکس با سنت های مأنوس خودش بهتر می تواند با خالق خود ارتباط برقرار کند و به تهذیب نفس و اخلاقی شدن خود بپردازد.
ما اگرچه ایرانی هستیم و زبانمان هم فارسی است، منتها ما با پذیرش شریعت محمدی(ص) صور عبادی رایج میان قوم عرب را پذیرفته و با آنها مأنوس شده ایم؛ لذا بهترین طریقه نماز و عبادت ما به همین طریقه ای است که در میان ما رایج و مأنوس است. ما اگر بخواهیم، طرق عبادی مأنوس میان خود را رها کنیم، به آسانی نمی توانیم با طرق عبادی دیگر مأنوس شویم.
علاوه بر این که طرق عبادی اسلامی از جهات چندی بر طرق عبادی ادیان دیگر برتری دارد. برای مثال، عبادت های مسیحیان فقط به روزهای یکشنبه در کلیسا منحصر است؛ اما عبادت های اسلامی ایام و لحظات بیش تری را از اوقات آدمی پر می کند. نیز ابعاد متعددی از وجود آدمی را درگیر خود می سازد: هم ذکر دارد و زبان را به خود مشغول می کند و هم حرکت بدنی دارد و اعضای بدن را درگیر خود می کند. این امتیازات موجب می شود، عبادات اسلامی نفوذ و تأثیر افزون تری در تهذیب نفس و اخلاقی شدن آدمی داشته باشد.
**********************
سؤال:چرا نماز را باید به زبان عربی خواند ونمی توان آنرا به زبان فارسی خواند؟ جواب: خواندن نماز به زبان عربی یکی از نشانه های جهانی بودن دین اسلام است؛ زیرا جمعیتی که در یک صف قرار می گیرند و در یک جبهه واحد فعالیت می کنند، ناگزیرند زبان واحدی داشته باشند که به وسیله آن تفاهم کنند: یعنی، علاوه بر زبان مادری و محلی، یک زبان عمومی و جهانی هم داشته باشند و وحدت بدون این قسمت مسلماً کامل نیست.
امروزه عده ای از متفکران معتقدند تا دنیا به صورت یک کشور در نیاید، مردم جهان روی سعادت را نخواهند دید و برای این که این موضوع جامه عمل به خود بپوشد، نقشه هایی طرح کرده اند و یکی از مواد برنامه آنها، به وجود آوردن یک زبان جهانی است.
خواندن نماز به یک زبان از طرف مسلمانان، رمز وحدت و نشانه یگانگی آنان است و با توجه به این که زبان عربی به اعتراف اهل فن یکی از وسیع ترین و جامع ترین زبان های دنیا است، این حقیقت آشکار می گردد که تمام فِرق مسلمان می توانند آن را به عنوان یک زبان بین المللی بشناسند و از آن برای حسن تفاهم و همبستگی اسلامی استفاده کنند.
علاوه بر این، خواندن نماز به یک صورت معین، آن را از دستبرد و تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بی اساس که بر اثر مداخله افراد غیر وارد، هنگام ترجمه آن به زبان های دیگر رخ می دهد، نگاه می دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامی محفوظ تر می ماند.
کوتاه سخن این که: مسئله توحید و یگانگی، در تمام اصول و فروع اسلام یک زیربنای اساسی است و نماز به سوی قبله واحد و در اوقات معین و به یک زبان مشخص، نمونه ای کامل از وحدت بندگان موحد است. اگر هنگام مراسم حج در مکه باشیم و نماز جماعتی را که صدها هزار نفر از نژادها و ملیت های مختلف از سراسر جهان در آن شرکت می جویند و همه با هم می گویند «الله اکبر» مشاهده کنیم، به عظمت و عمق این دستور پی می بریم که اگر هر یک، این جمله روح پرور یا سایر اذکار نماز را به زبان محلی خود می گفت، چه هرج و مرج زشتی در آن روی می داد.
خاطره ای از مرحوم آیت الله ارباب
دکتر محمد جواد شریعت می گوید:سال یکهزار و سیصدو سی و دو شمسی بود من و عده ای از جوانان پرشورآن روزگار، پس ازتبادل نظر و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نمازرا به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نمازرا به زبان فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم. والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند، آن ها پس از تبادل نظربا یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند، چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد، ما را نزد یکی از روحانیان آن زمان بردند. آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خواند. این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت یکی از پدران والدین دیگر، افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت. آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند، او دستور داد در وقتی معیّن ما را خدمتش رهنمون شوند .
در روز موعود ما راکه تقریباً پانزده نفر بودیم، به محضرمبارک ایشان بردند، در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غیرازدیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی روبرو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایی از همه مارا صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آن ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید، آنگاه به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آن ها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ برنمی آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش روبرو می شد.
پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من کسانی را می شناسم که _ نعوذبالله _ اصلاً نماز نمی خوانند، شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت، من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم. اکنون شما به خواسته دوران جوانی ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما، در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حلّ کرده اید. اکنون یکی از شما که از دیگران مسلط تراست، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکی ازما به عادت دانش آموزان دستش رابالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد، آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه مایک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمی آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبی ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد؛ مثلاً اگر اسم کسی «حسن»باشد، نمی توان به آن گفت «زیبا». ترجمه «حسن» زیباست؛ اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمی آید. کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند. نمی توان «الله» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد.خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛ زیرا «رحمن» یکی از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول درکلمه بخشنده نیست؛ «رحمن» یعنی خدای که در این دنیا هم برمؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن اعطا می فرماید. در هرحال، ترجمه بخشنده برای «رحمن» درحد کمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگرمقصودتان از رحیم من بودم _ چون نام وی رحیم بود_ بدم نمی آمد «مهربان» ترجمه کنید؛ امّا چون رحیم کلمه ای قرآنی و نام پروردگاراست، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد؛ زیرا رحیم یعنی خدای که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد. من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم، امّا به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم موضوع خیلی پیچیده تر می شود.امّا من معتقدم شما اگرباز هم بر این امر اصرار داردید، دست از نمازخواندن فارسی برندارید؛ زیرا خواندنش ازنخواندن نمازبه طورکلی بهتر است.
در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذر خواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نمازبه عربی،نمازهای گذشته را اعاده کنیم. ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هرطور دلتان می خواهد بخوانید. من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و ازکار خود اظهار پشیمانی کردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خداحافظی کردیم. بعد نمازهارا اعاده کردیم و ازکار جاهلانه خود دست برداشتیم.
|