چت یکی از ابزارهای خوب تبادل اطلاعات است که البته گاهی متأسفانه وسیله ای برای فساد می شود. من خود بسیاری از موارد را در صفحات اینترنت خوانده ام که یک زن یا مرد از طریق چت و گفتگوهای غیر شرعی و اعتمادهای بی جا به دام فساد و تباهی و بی آبرویی دنیوی و اخروی افتاده اند. دو موردی برای خودم پیش آمد که دختری از طریق چت با من تقاضای دوستی کرد و من به نیت این که بتوانم او را راهنمایی کنم، با او همسخن شدم که حاصل گفتگوی یکی از آنها اینک برای بررسی می آید. پنهان نیست که برخی از سؤالات من از باب مماشات و به دست آوردن اطلاعات لازم برای راهنمایی صورت گرفته است. در همین آغاز اگر مقداری بی حیایی در چت وجود دارد، پوزش می خواهم؛ اما به هرحال، این یک واقعیتی است که هر روزه هزاران مورد مشابه آن اتفاق می افتد و نمی توان از آن گریخت. یادآورم می شوم که این شخص در اولین بار در آف لاین خیلی صمیمانه مانند یک همسر شرعی پیام گذاشت و گفت: من تو را دوست دارم و می خواهم با تو آشنا شوم و آنگاه که آن لاین شدیم، حاصل گفتگو به این شرح بود: من: سلام او: سلام من: حال شما چطوره؟ او: مرسی. شما خوبی؟ من: بد نیستم. او: چه خبر؟ من: شما چه خبر؟ او: سلامتی. من: اهل کجایی؟ او: کرج. من: تحصیلات؟ او: دانشجوی حقوق. من: سال چندم هستی؟ او: سال اول. من: کدام دانشگاه؟ او: دانشگاه پیام نور ... می تونم یه سوال خصوصی بپرسم؟ من: بپرس. او: فرزند هم دارین؟ من: آره. او: چند تا؟ من: دو تا. برای چی می پرسی؟ او: همینطوری. خب دوست دارین درباره چی صحبت کنیم؟ من: شما مجردی؟ او: بله. من: خوش عاقبت باشی. او: ممنون شما هم همینطور. نمی خواین هیچی بگین؟ من: راستی دیدم در همان اولین یادداشتت خیلی مهربان شده بودی؟ او: راستش من ذاتاً همینطورم. دوست داشتنی؟ احساساتی. مهربون. خوردنی و......... من: ولی این نحوه از حرف زدن مناسب زن و شوهره. او: به نظرم این حرفها دیگه دوره اش گذشته. مگر دونفر که با هم دوست باشن نباید با هم صمیمانه صحبت کنن؟ من: بعد این حرف ها چیزهای دیگه هم هست. مثل بوسیدن. در آغوش گرفتن. خوابیدن و .. او: خب اینکه بد نیست. البته یواش یواش. من: یعنی بدون ازدواج؟ او: شما مخالف هستی؟ من: برای دختر عاقبت خوشی نداره. او: چرا؟ من: بالاخره می خواهد یک شوهر دائم بگیره و این سوابق مشکل ایجاد می کنه. او: شوهر آدم که نمی فهمه تو دوران مجردی چی کار کردی. تازه الان خود پسرا هم خیلی هاشون همینطورن. من: بالاخره تحقیق می کنه. او: شما خیلی سخت می گیری ها؟ من: تو خودت دوست داری شوهرت این سابقه را داشته باشه؟ او: نه. من: خوب یک پسر هم همین طوره. او: ولی بستگی به شرایط داره. من: چه شرایطی؟ او: ببینید ممکنه شما در شرایطی با دوستتان قرار بگیرید که او از شما در عالم دوستی چیزی را طلب کند. اینجا باید چکارکرد؟ باید به او نه گفت؟ من: آیا آن دوست به فکر عاقبت تو هست؟ او: شما فکر می کنید که من دختر بدی هستم؟ من: نه من همه را خوب می دانم. او: حالا شما دوست نداری یک دوست خب داشته باشی؟ من: تا کجا؟ او: من که آدم بخیلی نیستم تو عالم رفاقت هر کاری از دستم بر بیاد برای دوستام انجام می دم. من: آیا خانواده ات مخالفت نمی کنند؟ او: مگر قراره که هر کاری می کنم خانواده ام خبر بشن؟ من: خوب اگر فهمیدند چی؟ باید عاقبت اندیش بود. یک دفعه یک کاری نکرد که یک عمر پشیمانی داشته باشد. او: شما از چی می ترسین؟ اونی که باید بترسه منم؟ من: یعنی تو از بی آبرویی نمی ترسی؟ او: گفتم قرار نیست کسی بفهمه. شما ساکن ... هستی؟ من: آره او: راستش من که فعلاً نمی تونم بیام شهر شما. شما راهی سراغ دارین؟ من: چه راهی؟ او: برای اینکه به هم برسیم؟ من: نه او: خب پس چیکار کنیم؟ شما نمی تونی بیائی کرج؟ من: کرج جایی داری؟ او: خونه خودمون هست. من: اونجا که خانواده ات می فهمد. او: شاید یکی دوهفته برند شمال. من: بابا و مامانت چه کاره اند؟ او: بابام مهندسه. مامانم هم خونه داره. من: بابات کارمنده یا شغل آزاد داره؟ او: کارمنده شهرداریه. من: بابا و مامانت قبول می کنند؟ او: نه. خب دوست من نمی خواهی شماره تماست رو به من بدی؟ تا صدات بشنوم. من: تماس با چت هم می شه و بهتره. یک میکروفون و گوشی لازم داری. او: راستش میکروفون داشتم بابام شکستش. من: پس قبلا با کسی دوست بوده ای؟ او: آخه یه روز داشتم با یه پسره ای حرف می زدم بابام یه دفعه اومد تو وماجرا را فهمید. من: سرانجامش چه شد؟ چرا ادامه نیافت؟ او: همینطوری باهاش چت می کردم. ازش خوشم نیومد. من: چرا؟ او: چون فکر می کرد که من هرزه هستم و می خواست تا منو با دوستهای دیگرش هم رابطه داشته باشم. من: من از این حرفت که گفتی هرزه نیتستی، خیلی خوشم آمد. او: ممنون. من: ببیین اگر یک شوهر خوب که موافق خواستت باشد، پیدا بشه قبول می کنی؟ یک دوست همیشگی داشته باشی که با کس دیگر هم رابطه نداشته باشد و برایت هم بی آبروی نکند. او: خب آره. من: تا حالا خواستگار داشتی؟ او: ببینم مگر شما خودتون نمی خواستی با هم باشیم؟ حالا پشیمون شدین؟ من: تو که گفتی بابات قبول نمی کنه. او: رابطه داشتن را که بابام نمی فهمه. من: بالاخره نمی خواهی شوهر دائم داشته باشی؟ او: حالا که جونیم باید جونی کنیم. من: تا چه سنی؟ او: نمی دونم. من: تو شماره تماس داری؟ او: گفتم من فعلا توسط بابایم در تحریم به سر می برم وگوشیم مصادره شده است. من: پس چطور می خواهی با من تماس بگیری؟ او: شما شمارتون بدین من قول می دم مزاحم نشم. دوست نداری شماره ات را بدی؟ من: ولی تو با چه تلفنی با من تماس می گیری؟ او: از تلفن عمومی. شما که یه شماره به ما نمی دی؟ یعنی مارو قابل نمی دونی؟ من: چرا تو خیلی قابلی و من به خوش عاقبتی تو فکر می کنم. او: دلم شکست. من: نه دلت نشکنه. من تو را دوست دارم. او: من حاضرم برای دوستی با شما هر کاری بکنم ولی شما؟ من: من هم دوست دارم برای شما هرکاری که برای خوش عاقبتی ات لازم است انجام دهم. او: آقای ... من: چی بفرمایید؟ او: من یه کمی کسالت دارم شما می تونید منو مداوا کنید؟ من: به هر حال من قصد ندارم، به تو خیانت کنم. هر کمکی لازم است، دریغ نمی کنم. او: شما خیلی خوبی. من: می تونم باهات خدا حافظی کنم. او: دوست دارین یه مینی بوس به شما هدیه کنم. من: بوس مال زن و شوهره. او: من هم گفتم مینی بوس که اشکال نداشته باشه. حالا یه دونه. صورتت رو بیار جلو. نزدیک مانیتور. آوردی؟ عزیزم. من: من تنها می تونم بگویم که دوستت دارم و خوش عاقبتی تو را می خوام. کاری نداری؟ او: ولی من باز هم بوست می کنم بوووووووووووووووووووووس. بوس. بوس من: من دیگه باید بروم. او: خیلی خوشحال شدم. من: خدا حافظ او: کجا می خواهی بری؟ من: می خوام نماز بخونم. او: برای من هم دعا کن. بای من: حتما تو هم برایم دعا کن او: چشم هر چی آقامون بگه من: به خدا سپردمت. او: مرسی. بای بای این دختر در این چت به درستی دریافت که من با او همراه نخواهم شد و لذا دیگر ادامه نداد. در تحلیل این واقعیت سؤالات چندی جای طرح و پاسخ دارد:چه عواملی موجب می شود که یک دختر یا پسر چنین ذهنیتی پیدا کند که باید جوانی کرد و به امیال و هوس های خود پرداخت ولو آن که پدر و مادر از آن ناراضی باشند و یا به فریب همسر آینده بیانجامد؟ چرا فرهنگ ازدواج شرعی یک سنت کهنه و بی ارزش دانسته می شود؟ چرا یک دختر یا پسر آن چنان بی حیا می شوند که بی پرده مانند یک زن و شوهر رسمی با نامحرم سخن می گویند؟ چه راه کارهایی برای اصلاح این نابسامانی وجود دارد؟
یک لینک مرتبط: خانه های فساد مجازی
|