متنی که اینک ملاحظه می کنید، گفتگوی دوستانه ای است که درباره نحو ورود به مباحث سیاسی است. بهانه سخن طنز سیاسی ذیل است که برادری در صفحه فیسبوکش نوشته بود. A : پنج نشانه مومن معتدل: 1. پیام انتخابات24خرداد را دریافته باشد. 2. توافق ژنو را باور داشته باشد. 3. حقانیت خاطرات وخوابهای حضرت آیت الله هاشمی را قبول داشته باشد. 4. کدخدایی آمریکا را پذیرفته باشد. 5. با میل و رغبت از دریافت یارانه انصراف دهد... M: حاج آقا، نشانه مؤمن معتدل این است که نیش نزد و صفا و محبت از تمان حرکات و وجنات و سخنانش بارش کند. با صفا و عاشق باشید. A: طنزسیاسی بود نیش نبود، البته ذات طنز، نیش هست باید انتقادشونده ظرفیت شنیدن هر نقدی رو داشته باشه، M: از روحانیت فقط محبت و عشق انتظار است. طنزی هم اگر می گه باید عاشقانه باشه؛ مثل قصه خرما خوردن پیامبر و امام علی که هیچ نیشی به هم نزدند A: اگر طنز درجهت نقد منصفانه ودر راستای اصلاح باشه کاملا مورد انتظار روحانیته عزیزم، تو حوزه ویژه ای که بنده دراون پرورش یافتم یادگرفتیم نسبت به مسایل سیاسی به هیچ وجه بی تفاوت نباشیم،همیشه عشق ومحبت جواب نمیده عزیز دل برادر M: برادر خوبم، شما برای این که بازتاب به اصطلاح طنز خودتان را احساس کنید، طبق قاعده طلایی اخلاق خودتان را جای طرف بگذارید و بعد ببنید آیا اگر اینگونه با خودتان سخن گفته می شد، خوشتان می آمد؟ برادر جان، اگر یک کسی بیاید و طنزهایی را درباره آیت الله مصباح و آیت الله جنتی و مانند آیشان هم بسازد، شما خوشتان می آید. برادر خوبم، شما روحانی هستید و تبلیغ دین بر عهده شماست و دین هم فراتر از جناح بندی های سیاسی است. شما توجه بفرمایید، کسانی که طرفدار دکتر روحانی هستند، مطلب شما را می خوانند. دقت کنید، چه احساسی در آنها پدید می آید؟ توجیه نفرمایید که طرف باید ظرفیت خودش را بالا ببرد. بپذیرید که نیش نباید زد. اگر نقدی هم می کنید، خیلی جدی و دلسوزانه و عاشقانه باشد. به نظر من روحانیت باید عین چتر بر سر همه مردم باشد و خودش را داخل یک جناح سیاسی نکند. اگر یک روحانی خودش را داخل یک جناح سیاسی کند و از موضع آن جناح وارد سخن بشود، بزرگ ترین خیانت را به دیانت مردم کرده است. عاشق باشید. A: همچنین، ولی بسیار سرسخت هستید. M: من خیلی نرم و مهربان هستم. شما را دوست دارم. A: یک طنز سیاسی از جانب بنده ای که پست هام مشخصه مخالف دولت و شخصیت آقای روحانی هستم. M: مشکل این است که شما جای یک طرفدار روحانی نیستی که درک بفرمایید که او چه احساسی دارد. A: نمیدونم درک میکنی سه تا روحانی ابله (رفسنجانی و خاتمی و روحانی) که خون به دل آقا میکنن با آدم هم لباس باشن... M: اگر مخالف شما درباره آیت الله جنتی و آیت الله مصباح طنز سیاسی بنویسد، خوشحال هستید؟ A: روحانیون سیاسی، رو با غیر سیاسی،ها،قیاس،نفرمایید M: خب اگر یک کسی همین اهانت را درباره آیت الله مصباح و آیت الله جنتی بکند، شما خوشحال می شوید؟ A: هرچند آیات مصباح و جنتی، هردو سیاسی،هستند اما این کجا و آن کجا M: عنایت داشته باشید که ما به واسطه این افراطی گری ها در میان جوانان خیلی دین گریزی داشته و داریم. این روش ها خیلی مضر است. خب این نظر شماست A: کاربنده افراطی گری نیست. شما طلبه اید؟؟؟ افراط رو براتون بد معنا کردن M: اما بیایید و نظر دیگران را درباره ایشان جویا شوید. اگر دیگران را هم شما حق دادید که نیش بزنند، مسئله ای نیست. فرض کن طلبه ام. دوست من بیا مهربان باش. بیا با محبت ارزش های اسلامی را تبلیغ بفرما. ما خیلی به این رویکرد نیاز داریم. بالاتر از جناح های سیاسی باید عمل کنیم. ما باید مبلغ دیانت باشیم A: اصلا شما چه اصراری دارید که این مطلب نیش بود،اگرمن فریاد بزنم که تفکرات فرهنگی روحانی خلاف نظر امام ورهبریست افراطه؟؟؟ M: وظیفه ما این نیست که فلان جناح را طرفداری کنیم. A: بنده طرفدارهیچ جناحی نیستم M: شما می توانید بدون نیش و فقط با استدلال نقد بفرمایید. این اشکالی ندارد. از موضع گیری شما مشخص است که جناحی موضع می گیرید. A: دیانت بدون فهم سیاسی میشه لشکریان عبیدالله!!! M: ولی به نظر من موضع فرهنگی روحانی معقول است؛ اما این حق را نمی دهم به خودم که به آیت الله مصباح اهانت کنم A: هرمنتقد روحانی الزاما احمدی نژادیست؟؟؟ M: من نه به احمدی نژاد می پذیرم اهانت بشود و نه به روحانی. باید با ادب و احترام و بدون نیش نقد کرد A: مواضع روحانی را با نمیشناسید و یا معقول را خوب متوجه نشدید بنده اهانت به کسی نکردم. M: شما در همین عبارات خود با من هم توهین می کنید. A: توهین نیست بحث طلبگیست M: من هم می توانم به شما بگویم که شما متوجه نیستید. شما معقول بودن را درک نمی کنید. این طوری سخن نگوییم. حرمت همدیگر را رعایت کنیم. من بگویم تو برادر خوب من هستی. شما هم بگو تو برادر خوبم هستی A: پس چرا فرمودید ازنظر من معقول است!!! M: خب نظر خودم را گفتم. به شما که اهانت نکردم. شما هم بگو نظر من این است. بعد ادله خود را با کمال احترام بفرما A: نظرتون خلاف نظر امام و رهبری بود. M: برای من ملاک اسلام است. A: نظر وقتی نظرات امام و رهبری هست M: حتی نظر امام و رهبری را هم باید با اسلام سنجید. آیا اگر من به نظر امام یا رهبری نقد داشته باشیم گناهکارم؟ ممکن است آنچه را شما نظر اسلام می دانید، به نظر من نظر اسلام نباشد. در خصوص مواضع آقای روحانی شاید به نظرم اسلامی باشد؛ ولی به نظر شما اسلامی نباشد. بیایید ادله را بیاورید و ادله را نقد بفرمایید؛ نه این که طنز بنویسید و نیش بزنید. این خوب نیست. این موجب رنجش بچه های طرفدار دولت می شود. ما نیاز به جذب جوانان داریم. A: نظرات امام برای بنده حجته. ظاهرا شما خودتون رو فهیم تر از امام و رهبری میدانید. M: اصلا چنین ادعایی مطرح نیست M: سخن این است که باید تابع دلیل بود. نحن ابناء الدلیل نمیل حیث یمیل به هر حال دوست من مهربان باش. این طوری بهتر می توان برای اسلام تلاش کرد. طنز را بگذار کنار. با عشق حرف بزن. ببخشید فضولی می کنم. من شما را خیلی دوست دارم. الان دلم می خواهد شما را بوس کنم. A: شما لطف دارید. A: ما کم سوادا در برابر نظرات امثال امام و رهبری اجتهاد نمیکنیم اما شما با سوادها ظاهرا اجتهاد رو علمی تر و منطقی تر میدانید M: نه دوست عزیز. A: ازمن به شما نصیحت!!در مقابل نظرات صریح فرهنگی نه فقهی،امثال امام تعبد پیشه کنید نه اجتهاد M: سخنم این است که باید با دلیل و منطق و محبت پیش رفت؛ نه با طنز و تمسخر. این نتیجه منفی دارد. نمی دانم شما بچه هم دارین؟ A: سه تا بچه دارم M: خدا نگهشون داره. اگر بچه اتون را مسخره کنید دیگه روی خوش با شما نخواهد داشت. باور کن جوانان خیلی حساس اند. باید خودمان را خرد کنیم و بکشیم تا آنان را جذب اسلام و مذهب کنیم. A: جوانان رو بنده باهاشون ارتباط دارم. مذهب بدون درک سیاسی دو زار نمی ارزه. M: عنایت بفرمایید درک سیاسی دو مرتبه دارد: یک مرتبه در حد مقام معظم رهبری است که فراجناحی است. روحانیت باید سیاسی فراجناحی باشد. چرا اسم دکتر روحانی یا دیگری را ببرید؟ به طور کلی بفرمایید این موضع فرهنگی این آفات را به این دلایل دارد. این بهتره. اما هر که مطالب شما را بخواند به روشنی می یابد که جناحی سخن می گویید. A: دقیقا با حناحی بودنش موافقم؛ اما جناح رهبری نه احمدی نژادی. بنده هیچ دفاع غیرمنطقی و احساسی از احمدی نژاد و دولتش نکردم. M: رهبری فراجناحی است. A: چن سالتونه؟ کدوم شهر تشریف دارید؟ M: من پیرمردم. اهل قم A: حقیقت دید خوبی به قمی ها ندارم!!! M: خب اینم منطقی نیست. ما باید هر نظری را با استدلال اثبات یا رد کنیم A: منطقی هست چون هم زندگی کردم وهم آشنایی دارم. پای استدلالیان چوبین بود!!! M: اگر من بگوییم شاهرودی ها آدم های خوبی نیستند شما خوشتان می آید؟ شما چرا انگ چوبین می چسبانید بدون این که استدلالم را شنیده باشید؟ A: چرا عکستون نا پیداست؟ M: من خواستم به منطقم توجه شود، نه به عکس و ظاهرم. A: اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال M: بیایید مهربان باشیم. به همدیگر اتهام نزنیم A: من گفتم قمی ها آدم های خوبی نیستند؟؟؟ اتهامی هم نزدم. M: به هر تعبیر حکم کلی صادر کردن درباره قمی ها خوب نیست. این شامل خودتان هم می شود. A: حکم ندادم گفتم دید خوبی به قمی ها ندارم. M: در میان قمی ها آیت الله مؤمن هم هست. آیا ایشان هم بدند؟ و هکذا دیگران. A: من کی گفتم قمی ها بدند؟؟؟ M: خب همین که دید خوبی ندارین. شما که با این عبارت تعریف ایشان نمی کنید. دارید ایشان را هجو می کنید. A: پس، اگر ناراحت نمیشید بدون کنایه بگم. M: بازم عرض می کنم بیاید مهربان باشیم. گوشه و کنایه هم به هم نزنیم. خود را جای یکدیگر بگذاریم. و اگر خوشمان آمد به ما آن چیزی که می گوییم، گفته شود بگوییم و گرنه نه A: به نظرم بی خیال بحث بشیم!!! M: خب در پایان عرض بگنم دوستان دارم. بوس بر پیشانی مبارک می زنم A: همچنین،هرچندتطبیق گفته هاتون ... با این عکس صداقتتون رو در من با شک همراه میکنه M: پس دوست گرامی سو ظن نداشته باش. سو ظن داشتن گناه کبیره است. ما باید حمل بر احسن وجه کنیم. A: نفرمودید اصالتا کجایی هستید؟؟ M: استان ... A: کدوم شهرش؟؟؟ M: ... A: دیدی همشهری شدیم!!! M: جدی. شما آخاله هستید؟ A: خیر، خودم شاهرودیم همسرم خوانساری،از اقوام حاج آقای صالحی خوانساری و حاج آقای میرشفیعی و میرصانع و... M: خیلی خوشوقتم A: همچنین M: برایتان بهترین ها را آرزمندم. خدای بزرگ شما را مددکار باشد M: خدا وکلیلی با عشق و مبحت سخن گفتن بهتر نیست؟ A: از راهنماییتون متشکرم. M: اگر منم هم تندی می کردم، آخاله می شدیم؟ A: درسیاست گاهی خیر!!! M: دوستتان دارم خیلی زیاد A: در سیاست بنده طرفدار خشم و نعره حیدری هستم!!! در واقع ابوذر وار نه سلمان وار!!! M: رحماء بینهم کجا می ره؟ نه شما ابوذرید و نه دکتر روحانی عثمان A: من کی گفتم ابوذرم!!! M: ما همه برادر دینی و دوست هستیم. A: شما به نظر زود قضاوت میکنید آخاله!!! M: این گونه تصور داشتن نسبت به همدیگر خیلی بده. A: من کم تقوام شما به بزرگواری خودتون حلال بفرمایید M: من اگر بگویم شما دوست منید و با محبت باهاتون حرف بزنم حرفم ممکن است تأثیر داشته باشه اما اگر بگویم تو عثمانی و من ابوذر فقط نفرت ایجاد می کنه. A: من اینگونه نگفتم عزیز. من گفتم ابوذر وار!!! M: اگر اساء ادبی کردم پوزش می خواهم در پناه خدا موفق باشید A: خواهش می کنم
التماس دعا |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(سه شنبه 93 فروردین 12 ساعت 8:40 عصر) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
14 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |