درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
   1   2   3      >
 

باز هم سلام عليکم.

ممنونم از اين همه حوصله و وقتي که براي جواب دادن به نظرات ديگران مي گذاريد.

من مشکلي با نظرات شما در مورد حکم غيبت ندارم، مشکلم فقط با مصداق است. ما امروز در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات زندگي مي کنيم. در چنين دوره اي وقتي يک شخصيت برجسته سياسي و فرهنگي متعلق به ملت و کشوري که مايه عزت اسلام و مسلمين است و همه دشمنان و بدخواهان دنبال مچ گيري و دستاويزي براي تحقير ما هستند، يک سوتي مي دهد بالاخره خواسته يا ناخواسته، درست يا غلط، حلال يا حرام، خبر آن مثل بمب صدا مي دهد و پخش مي شود. به خاطر همين است که به تعبير مقام معظم رهبري، گردن خواص نزد خداوند متعال باريک تر است و به تعبير حديث معروف: حسنات الابرار، سيئات المقربون. اگر آن فيلم و عکس، مونتاژ و ساختگي بوده پس الحمدلله که دامن منتسبين به نظام از چنين اتهامي مبراست. اما اگر خداي ناکرده واقعيت داشته باشد، در اين صورت اگر توجيهات شما را در مورد حکم غيبت بپذيرم، به هيچ وجه نمي توانم توجيه شما را در مورد شرايط اضطرار و حکم ثانوي و اختلاف فتاوا بپذيرم.

بر فرض محال که دست دادن با نامحرم در مواردي اشکال شرعي نداشته باشد، ولي به حکم حسنات الابرار، سيئات المقربون، و به استناد سخن حضرت علي (عليه السلام) که مؤمنين- و به طريق اولي، خواص از مؤمنين- را از قرار گرفتن در مواضع تهمت باز داشته اند، چنين حرکتي در شأن چنين شخصيتي نيست.

چه اضطراري در کار بوده، آيا ما در عهد قاجار، عهد صفويه يا عهد رضاخان زندگي مي کنيم که شرائط تقيه و امثالهم حاکم باشد؟

عزيز من! در شرائطي که نسل قبلي ما در اوج مظلوميت و غربت با حدود80 کشور دنيا به طور مستقيم و غيرمستقيم مي جنگيدند، جوان 16 ساله اي که با پاي قطع شده اسير دست دشمن است و خبرنگار هندي بي حجاب جلويش مي آيد براي مصاحبه، پس از ذکر جمله معروف«اي زن به تو از فاطمه اينگونه خطاب است: ارزنده ترين زينت زن حفظ حجاب است» مي گويد تا روسري سر نکني مصاحبه نمي کنم.

آن وقت در شرائطي که به برکت مجاهدت همين قبيل نوجوانان، کشور ما مسير عزت و آقايي خود را طي مي کند، چگونه توقع داريد اين توجيه را از شما بپذيرم که آقاي خاتمي با آن همه پرستيژ و وقار و شخصيتش در شرائط اضطرار قرار گرفته و با آن دختر خانم دست داده؟ شرائط ايشان خيلي سخت تر و بغرنج تر از شرائط آن نوجوان بوده؟

تعريف غيبت را از شما قبول دارم که يعني عيبي را از مؤمني بازگو کني که او خوشش نيايد ديگران بدانند، ما حالا که به همان دليل و شرائطي که اول عرض کردم، دانسته ايم و مي گوييم چنين شخصيتي نبايد چنين عيبي داشته باشد. مي داني چرا؟ براي اينکه ديگر نمي توانيم به نوجوان تازه به سن تکليف رسيده بگوييم در مقابل نامحرم با وقار باش، اگر دستش را آورد جلو با عزت نفس بگو دين من به من اجازه نمي دهد با تو دست بدهم. اگر نوجوان دين داري چنين کرد، آن وقت به او طعنه نمي زنند : اين آخوندها که اين چيزها را ياد شما مي دهند، خودشان عمل نمي کنند؟

بنابراين بايد اين مسأله(دست دادن آقاي خاتمي با آن دختر) را طوري تحليل کنيم که منجر به تحقير مؤمنان در برابر طعن زنندگان نشود و بدانند يا اين مسأله واقعيت نداشته- که اميدوارم چنين باشد- و يا اگر ايشان چنين منکري را خداي ناکرده مرتکب شده، ما با کسي تعارف نداريم و از عمل او بيزاري مي جوييم، حتي اگر رهبر هم خداي نکرده اينچنين - ولو يک لحضه- پايش لغزيد و به تعبير امام خميني(ره) اگر ولي فقيه پايش را کج گذاشت از ولايت ساقط مي شود و بنابراين اطاعتش مي شود حرام و اقدام براي ساقط کردنش از حکومت مي شود واجب. پس ما بايد وضعيت و تحولات شخصيتي و عقيدتي نخبگانمان را بشناسيم تا بتوانيم تکليف خود را در برابر آنان در شرائط خاص و فتنه ها تشخيص دهيم و بدانيم که چه موضع گيري بايد در برابر آنچه که از رفتار و گفتار آنان نقل مي شود داشته باشيم و اين فقط وظيفه مجلس خبرگان و شوراي نگهبان و قوه قضاييه و امثالهم به زعم شما نيست. آحاد مردم بايد هرچه بيشتر سطح بينش و تحليلشان بالا برود و در مواقع لازم به تکليف خود عمل کنند تا از استوانه ها و شالوده هاي نظام هر چه کمتر خرج شود و وقايع تلخ صدر اسلام و حوادث دردآور دوران ائمه هدي(عليهم السلام) تكرار نشود.

اگر مردم با تحولات شخصيتي و عقيدتي نخبگانشان آشنا شوند، آن وقت اگر قرار باشد قوه قضاييه برخورد کند، هزينه کمتري مي پردازد و رهبر کمتر مجبور مي شود از اعتبارش خرج کند. اميدوارم منظورم را متوجه شده باشي و لازم نباشد مصداق بياورم.

پاسخ

به نام خدا
سلام بر آقاي سلحشور فرد
چند نكته در پاسخ شما:

1. ناگفته نماند كه من نيز برايم هضم شدني نيست كه آقاي خاتمي تحت هر شرايطي با زن نامحرم دست داده باشد. من نيز انتظار دارم كسي چون آقاي خاتمي كه روحاني و نماد ديانت است و مردم از او الگوگيري مي كنند، چنين كاري را اگر كرده، نمي كرد. به خصوص آن كه موقعيت اجتماي و سياسي برجسته اي هم دارد و حداقل يك جناح قابل توجه سياسي از او تبعيت مي كند.

2. تمام تأكيد من اين است كه ما نبايد چنين كاري را وسيله اي براي هتك حرمت و ترويج گناه و غيبت قرار دهيم. عنايت داشته باشيد كه گاهي جناح هاي سياسي براي شكستن رقيب و جمع آوري هوادار از هر وسيله اي و لو گناه آلود استفاده مي كنند.

3. چنين نيست كه يك جناح سياسي به طور مطلق و كامل معصوم و مبرا از اشتباه گناه باشد. اگر اين روش عمومي شود، بي ترديد هيچ جناحي مصونيت نخواهد داشت.

4. عذر بدتر از گناه اين است كه خود عذر خود گناهي ديگر باشد. اما اگر عذر آقاي خاتمي غفلت يا اضطرار باشد، گناهي بر غافل و مضطر نيست تا مصداق عذر بدتر از گناه باشد.

5. اگر آقاي خاتمي مي توانسته به آن زن نامحرم دست ندهد؛ ولي دست داده و حال به دروغ مي گويد كه من دست ندادم، بي ترديد كار او مصداق عذر بدتر از گناه خواهد بود. نيز اگر توجه داشته است كه طرف زن است و در عين حال به او دست داده و اكنون به دروغ مي گويد كه من توجه نداشتم، باز مصداق عذر بدتر از گناه است. با همه اين اوصاف ما مجوز شرعي نداريم با پخش فيلم آبروي او را ببريم. با چه مجوز شرعي و با كدام غرض مشروعي مي توانيم چنين كاري بكنيم: آقاي خاتمي كه متجاهر به فسق نيست. آقاي خاتمي كه دست دادن به نامحرم را شرعي نمي داند.

6. ما چند امر را مسلّم گرفته ايم كه مسلّم نست: اولاً، مسلْم نيست كه آقاي خاتمي به عمد و براي شكست اسلام و جمهوري اسلامي چنين كاري كرده باشد. ثانياً، مسلّم نيست كه فرزندان ما از آقاي خاتمي تقليد كنند. مگر آقاي خاتمي مرجع تقليد است؟ تازه اگر مرجع تقليد هم بود، افراد مختارند كه خود مرجع تقليد خود را انتخاب كند و مخالفت با نظر مرجع تقليد هم دليلي براي هتك حرمت او نمي شود.

7. تصور مي كنم، اين امر بسيار بديهي است كه ما حق نداريم در كار قوه قضائيه و مقام معظم رهبري دخالت كنيم. ما تنها در محدوده اختيارات و وظايف شرعي خود حق دخالت داريم. حتماً به خاطر داريد كه مقام معظم رهبري كراراً مردم را از دخالت در اموري كه در حوزه اختيارات مقامات كشوري است، برحذر داشته است.

9. به خاطر داشته باشيد كه مقام معظم رهبري در همين ايامي كه وابستگان به برخي از جناح هاي سياسي به هتك حرمت آقاي خاتمي مي پرداختند، آنان را از هتك حرمت برحذر داشتند و آن را خلاف شرع و حرام خواندند.

عليكم السلام. ديگر چه عرض كنم . با اين توجيه و تأويل ها جواب سؤالم را نگرفتم فقط يك نكته جديد فهميدم و آن هم اينكه ديگر از اين به بعد ما حق نداريم كسي را محكوم كنيم.
اگر در زندان ابوغريب فجيع ترين جنايت ها را عليه بشريت مرتكب شدند، اگر حرم امامانمان را با خاك يكسان كردند، اگر به پيامبرمان در قالب يك كاريكاتور توهين كردند‍، اگر افراد منتسب به نظام اسلامي و حوزه روحانيت كه بايد مايه آبروي نظام و اسوه يك مؤمن مقتدر باورع باشند به راحتي مرتكب منكر شدند بعد هم به راحتي توجيه و تأويل كردند و حكم ثانوي و اضطرار را بي جهت بهانه كردند و ... هيچ كس حق ندارد محكوم كند، مگر مردم قوه قضائيه هستند؟ اين هم حرفي است قابل تأمل كه دوستان درباره آن قضاوت خواهند كرد كه آيا عرض من محكوميت قضايي بود يا منظورم از محكوميت روشن تر از اين حرف ها بود؟
آيا اين حركت مانند كسي است كه در مجلس عروسي كاري كرده باشد و بي خبر از همه جا و به طور اتفاقي دوربيني بوده و ضبط كرده و فيلمش پخش شده و ...؟
عرض كردم پس از اينكه شوراي نگهبان تأييد صلاحيت كرد و مراحل خاص طي شد، طرف آمده در جايگاهي قرار گرفته كه تمام حركات و سكناتش در معرض نقد و قضاوت عموم(و نه صرفاً قوه قضاييه و شوراي نگهبان و ...) قرار گرفته يعني ديگر نمي تواند بگويد چرا فلان حركت مرا در يك جمع عمومي منعكس كرديد بلكه بايد به جاي فرافكني، براي عموم توضيح دهد و مسأله را روشن و تبيين كند، همين. فكر مي كنم ديگر نظرم روشن تر از اين حرف ها باشد كه بخواهد بيشتر از اين بحث كش پيدا كند.
پاسخ

به نام خدا

سلام بر آقاي سلحشور فرد

در پاسخ شما چند نكته را بيان مي كنم:

1. نخست وظيفه خود مي دانم، از اين كه صبورانه بحث ها را دنبال مي كنيد و مثل برخي از كوره به در نمي رويد، از شما تشكر كنم.

2. فرموديد: «از اين به بعد ما حق نداريم كسي را محكوم كنيم. اگر در زندان ابوغريب فجيع ترين جنايت ها را عليه بشريت مرتكب شدند، اگر حرم امامانمان را با خاك يكسان كردند، اگر به پيامبرمان در قالب يك كاريكاتور توهين كردند‍، اگر افراد منتسب به نظام اسلامي و حوزه روحانيت كه بايد مايه آبروي نظام و اسوه يك مؤمن مقتدر با ورع باشند به راحتي مرتكب منكر شدند بعد هم به راحتي توجيه و تأويل كردند و حكم ثانوي و اضطرار را بي جهت بهانه كردند و ... هيچ كس حق ندارد محكوم كند، مگر مردم قوه قضائيه هستند؟»

عرض مي كنم:

اولاً، ما اگر منكري را ديديم، به طور قطع بايد نسبت به آن عكس العمل مناسبي داشته باشيم؛ اما اين عكس العمل بسته به پايگاه اجتماعي افراد فرق دارد و منوط به شرايطي است كه تفصيل آن در باب امر به معروف و نهي از منكر آمده است. اجمالاً عرض بكنم، ما بايد به منكر بودن چيزي قطع داشته باشيم؛ اما اگر قطع نداريم و مورد مشكوك است يا طرف منكر ارتكاب است، وجهي براي نهي از منكر نيست؛ بلكه ما وظيفه داريم، حمل بر صحت كنيم. به علاوه ما بايد نهي از منكر خود را به طريق مشروعي انجام دهيم و از رهگذر آن به گناهاني مانند هتك حرمت مؤمن و ترويج فحشاء آلوده نشويم. ما اگر اطلاع يافتيم كه كسي مرتكب منكري شده است، بايد به طور خصوصي نهي از منكر انجام دهيم؛ نه آن كه به طور علني و به منظور هتك حرمت او نهي از منكر كنيم. مضافاً اين كه بايد بدانيم كه مرتكب منكر به طور عمد به ارتكاب منكر اقدام كرده است؛ اما اگر در شرايط ناخواسته و اضطراري بوده است و خود به منكر بودن آن توجه دارد، وجهي براي نهي از منكر نيست.

ثانياً، اقسام منكري كه شما ياد كرديد، با همديگر تفاوت دارد. منكري را كه يك شخص مؤمن انجام مي دهد، با منكري كه يك شخص كافري انجام مي دهد، فرق مي كند. مؤمن حرمت دارد و حرمتش طبق روايت مانند حرمت خانه كعبه است؛ اما دشمن كافري كه به منظور نابودي ما و ديانت ما توطئه مي كند، حرمتي ندارد. حتي مؤمني كه متجاهر به فسق باشد و به طور علني مرتكب فسق مي شود و اهميتي نمي دهد كه مردم از آن آگاه مي شوند، نيز حرمت ندارد.

3. فرموديد: «آيا اين حركت مانند كسي است كه در مجلس عروسي كاري كرده باشد و بي خبر از همه جا و به طور اتفاقي دوربيني بوده و ضبط كرده و فيلمش پخش شده و ...؟»

عرض مي كنم: در باب غيبت آمده است كه پخش كردن عيبي كه در حضور جمعي انجام شده، در ميان جمعي كه از آن خبر نداشتند، مصداق غيبت است. بنابراين فرق نمي كند كه آن جمع يك مجلس عروسي باشد يا يك محفل علمي.

4. فرموديد: «طرف آمده در جايگاهي قرار گرفته كه تمام حركات و سكناتش در معرض نقد و قضاوت عموم(و نه صرفاً قوه قضاييه و شوراي نگهبان و ...) قرار گرفته يعني ديگر نمي تواند بگويد چرا فلان حركت مرا در يك جمع عمومي منعكس كرديد بلكه بايد به جاي فرافكني، براي عموم توضيح دهد و مسأله را روشن و تبيين كند، همين.»

عرض مي كنم:

اولاً، جايگاه اجتماعي اشخاص از نظر حرمت هتك مؤمن و حرمت غيبت و حرمت ترويج فحشاء تفاوتي ندارد. اين احكام به افراد عادي اختصاص ندارد.

ثانياً، آقاي خاتمي درباره موضوع توضيح داده است و ما هم موظفيم، موضوع را با حسن ظن تفسير كنيم و حمل بر صحت نماييم؛ نه اين كه با سوء ظن به موضوع بنگريم و تا او طبق خواست ما سخن نگويد، از او دست برنداريم.

ثالثاً، فرافكني يعني كار خود را به ديگري نسبت دادن و اين در مورد آقاي خاتمي صدق نمي كند.

موفق باشيد و عاشق

سلام.
بابا من مي گويم آنچه كه از آقاي خاتمي نقل مي كنند، اصلاً متعلق غيبت نيست . دو حالت كه بيشتر ندارد، ايشان يا اين عمل(دست دادن با آن دختر ايتاليايي) را انجام داده يا انجام نداده. اگر انجام داده كه او يك شخصيت برجسته سياسي است و مي داند با پذيرش يك مسؤوليت سياسي مهم در نظام اسلامي، تمام حركات و سكناتش زير ذره بين و در معرض نقد و قضاوت عموم است و مي داند كه حسنات الابرار، سيئات المقربون و در يك مراسم رسمي و در مقابل دوربين خبرنگاران اين حركت را انجام داده، يعني ابايي از انتشار آن نداشته حالا با اين شرائط ما بياييم نقل كنيم كه او چنين كرده، اسمش مي شود غيبت؟ و يا اگر اين عمل را انجام نداده و تهيه آن عكس،يك مونتاژ غير اخلاقي است و اسمش مي شود تهمت. ديگر غيبت چه صيغه اي است اين وسط؟
در صورت اول بايد اين حركت(دست دادن با دختر ايتاليايي) را از سوي يك چنين شخصيتي كه منتسب به نظام اسلامي و نماينده فرهنگ يك ملت است، محكوم كرد و در صورت دوم بايد مونتاژ كنندگان و اتهام زنندگان را محكوم كرد. ديگر دستاويز قرار دادن حكم غيبت اين وسط بي وجاهت است. حرف من همين بود.
والسلام/ موفق باشيد.
پاسخ

سلام عليكم.چند نكته در پاسخ شما عرض مي كنم:1. آنچه كه از آقاي خاتمي نقل مي كنند، مصداق يك يا چند مفهوم از اين مفاهيم است: تهمت يا غيبت يا هتك حرمت يا ترويج فحشاء، و هريك از اينها هم گناه كبيره و حرام است. حال اگر شما مي فرماييد، مصداق هيچ يك از اينها نيست، پس مصداق چيست؟ 2. ذكر عيب كسي غيبت ناميده مي شود و آن در موارد خاص و نزد افراد خاصي جايز است. يكي نزد كسي كه مي خواهد درباره انتخاب او براي مسئوليتي تصميم بگيرد، مثل شوراي نگهبان، و ديگر نزد قاضي كه مي خواهد درباره جرم كسي قضاوت كند و سوم در صورتي كه شخص مرتكب گناه متجاهر به فسق باشد؛ يعني به طور علني گناهي را مرتكب شده باشد و ابايي از انجام آن نداشته باشد. از اين موارد سه گانه تنها مورد سوم مشروط به شرايطي مي تواند درباره آقاي خاتمي صدق كند كه: اولاً، آقاي خاتمي توجيه شرعي براي كار خود نداشته باشد و نتوان حمل بر مشروعيت و صحت كرد و اين در حالي است كه از او نقل شده است كه من در آن شلوغي نمي دانم چه اتفاقي افتاده است؛ يعني اگر به زني هم دست داده ام، عمدي نبوده است. يا بنابر فتواي برخي در شرايط اضطراري و بنابر حكم ثانوي دست دادن با زن نامحرم بي اشكال است. چنان كه فتواي آيت الله جناتي اين چنين است.ثانياً، آقاي خاتمي در حضور مردم ايران به زن نامحرم دست داده باشد؛ چون درباره غيبت گفته اند كه اگر كسي در يك جمعي گناهي كرد، ذكر آن در جمعي ديگر غيبت به شمار مي رود.ثالثاً، آقاي خاتمي ابايي از غيبت خود نداشته باشد. حال آن كه به وضوح ملاحظه مي شود كه ايشان از افشاي آن ناراحت است.3. فرموديد: «او يك شخصيت برجسته سياسي است و مي داند با پذيرش يك مسؤوليت سياسي مهم در نظام اسلامي، تمام حركات و سكناتش زير ذره بين و در معرض نقد و قضاوت عموم است.»عرض مي كنم: غيبت يك نفر مختص به افراد غير مشهور و عادي نيست و شهرت و شخصيت سياسي داشتن دليل شرعي براي جواز غيبت نمي شود. شما به استناد كدام آيه و حديث غيبت چنين كسي را جايز مي دانيد؟4. فرموديد: «در يك مراسم رسمي و در مقابل دوربين خبرنگاران اين حركت را انجام داده است.»عرض مي كنم: به هرحال او در برابر مردم ايران به زن نامحرم دست نداده است و در مقابل دوربين بودن مجوزي براي انعكاس آن به مردم ايران نمي شود. اين مانند آن است كه كسي در يك مجلس عروسي در مقابل دوربين گناهي انجام داده باشد و فيلم آن را تكثير كنند و در ميان مردم پخش نمايند. به هرحال پخش آن در ميان كساني كه شاهد گناه نبودند، مصداق غيبت و حتي ترويج فحشاست و گناه كبيره و حرام به شمار مي رود.5. فرموديد: «بايد اين حركت(دست دادن با دختر ايتاليايي) را از سوي يك چنين شخصيتي كه منتسب به نظام اسلامي و نماينده فرهنگ يك ملت است، محكوم كرد و در صورت دوم بايد مونتاژ كنندگان و اتهام زنندگان را محكوم كرد.»عرض مي كنم: محكوم كردن چه صيغه اي است؟ اگر مراد محكويت قضايي است، بايد در يك دادگاه صالحه انجام شود و قاضي دادگاه نيز حق ندارد، جرم شخص را به ميان مردم پخش كند.
سلام
در اصل دست دادن و صحت فيلم شكي نيست چون بار كننده فيلم كه دكتراي علوم اجتماعي هم دارد بعد از مناقشه در ايران توضيح داد ولي اصل در ستاريت است كه بنا بر منافع گروهي سياسي لازم بود خاتمي را تخريب كنند و چه بهتر از اين فيلم واقعي.
مشكا استفاده ابزاري از دين است اگر نه خاتمي معصوم نيست او هم مي تواند اشتباه كند البته جايگاه فرد هم مهم است ولي به نظر من نيازي نبود به خاطر دست دادن و كنار آن زن حبرنگار نشستن اين همه بازي كنند. خارج رفتن هم گاهي از اين اجبار ها دارد كه اگر خاتمي بخواهد رعايت كند نقش او به عنوان مصلح ديني از طرف ايران در غرب كمكي تخريب مي شود كه به صلاح كل نظام شايد نباشد.
پاسخ

سلام بر شما. شما فرموديد: اصل در ستاريت است؛ اما بنابر منافع گروهي سياسي لازم بود خاتمي را تخريب کنند. من عرض مي کنم: آيا منافع گروهي سياسي مهم تر است يا منافع احکام اسلامي؟ آيا به منظور پيش برد منافع گروهي مي توان احکام اسلام را زير پا نهاد؟ به فرص صحت فيلم افشاي آن به منظور هتک حرمت مؤمن گناه کبيره و حرام است و افشاي گناه و عيب جز در موارد خاص که در کتب اخلاقي ياد شده، جايز نيست. استفاده ابزاري از دين عبارت از اين است که کسي آيات و روايات را به نفع منافع گروهي و شخصي تفسير کند که در اينجا کساني که به عنوان دفاع از اسلام و روحانيت به هتک حرمت آقاي خاتمي پرداختند، مصداق آن خواهند بود. بي ترديد صلاح کل نظام را مسئولان نظام به ويژه مقام معظم رهبري درک مي کند، نه افراد عادي، و ايشان نيز در همين ايام نه تنها بر آقاي خاتمي خرده اي نگرفتند که تلويحاً بازي با آبروي او را خلاف شرع و حرام خواندند.

سلام دوست من. من اصلاً كاري با آقاي خاتمي و واقعيت داشتن يا نداشتن اين قضيه ندارم. در نظر قبلي هم تأكيد كردم كه اين نظرم در صورت واقعيت داشتن قضيه است در يك نظر قبلي هم به مناسبت ديگر به عرض رساندم كه شما دانسته يا ندانسته دچار مغالطه شده ايد. در اين يادداشت هم آمده ايد ليستي از آيات و روايات مربوط به حوزه روابط فردي و شخصي و خصوصي مؤمنين را رديف كرده ايد براي اثبات امري كه مربوط به حوزه عمومي و ملي و حيثيت فرهنگي و ديني يك ملت است.

عزيز من اگر اين قضيه صحت داشته باشد، آقاي خاتمي كه به عنوان يك شخص عادي و در منزل شخصي و يا در ميان قوم و خويش و بستگانش نبوده، به عنوان كسي كه قبلاً نماينده يك ملت بوده، به عنوان سفير فرهنگ يك ملت و در انظار عمومي و مقابل دوربين هاي آشكار بوده.

شما اگر مي خواهيد از ايشان دفاع كنيد بيشتر روي دلائل واقعي نبودن و مونتاژي بودن تصوير مانور دهيد و وارد اين مغالطات نشويد.

شما نهج البلاغه را بخوانيد و ببينيد كسي كه به عنوان نماينده حكومت ديني و منتسب به نظام اسلامي مرتكب منكر علني مي شود، حضرت علي (عليه السلام) آبرويي براي او باقي نمي گذارد.

در يادداشت قبلي ام با نام شجاعت مهستي، برخي دچار همين مغالطه شده بودند و مرا متهم به بدبيني، پرده دري، غيبت، تجسس و تفتيش عقايد كردند كه جوابشان را در صفحه نظرات آن يادداشت دادم. اگر فرصت كرديد يك سري بزنيد.

و من الله توفيق

پاسخ

سلام بر دوست گرامي جناب آقاي سلحشور فرد! اجمالاً پاسخ شما را به شرح ذيل عرض مي كنم: 1. در آيات و روايات مورد بحث كه در نهي از عيب جويي و سرزنش مرتكب گناه است، هيچ قيدي ملاحظه نمي شود كه آنها را به جنبه خصوصي و فردي مؤمنين مقيد كند. خوشحال مي شوم، اگر قيودي را شما ملاحظه فرموديد، بيان فرماييد. 2. به فرض كه اين آيات و روايات ناظر به جنبه هاي عمومي و ملي و به موجب آنها عيب جويي و سرزنش گناهكاري جايز باشد، شما از افشا و به رخ كشيدن عيوب شخصي مثل آقاي خاتمي چه غرضي داريد؟ اگر غرض شما اين است كه بار ديگر به پست سياسي نرسد، اين كه ربطي به من و شما ندارد. اين در حوزه اختيارات شوراي نگهبان است و شوراي نگهبان نيز اطلاعات سري هر شخص را از طرق مختلف بهتر از من و شما به دست مي آورد و درباره صلاحيت آن شخص تصميم گيري مي كند. شوراي نگهبان با لحاظ حرمت افشاي عيوب از پخش آنها به ميان مردم خودداري مي كند. اگر افشاي عيوب مشروع بود، شوراي نگهبان چنين مي كردند. اگر غرض شما اين است كه او به مجازات برسد، بايد اگر ادله و شواهد متقني داريد، به دادگاه صالحه منعكس كنيد و رسيدگي به جرم اشخاص در صلاحيت دادگاه است، نه اشخاص. 3. امام علي(ع) خليفه مسلمين بود؛ حال آن كه من و شما هيچ مسئوليت حكومتي نداريم. اگر سرزنش آقاي خاتمي لازم بود، مقام معظم رهبري چنين مي كردند. اين در حالي است كه ايشان در همين ايام در سالروز شهادت آيت الله بهشتي فرمودند: «نبايد حيثيت و آبروي افراد در جامعه، بازيچه قرار گيرد و بدون دليل، افراد مورد سوال قرار گيرند و درباره‌ي آنها شايعه‌سازي و به آنها تهمت زده شود؛ زيرا اين برخلاف شرع و احكام اسلامي است.»

حجت‌الاسلام و المسلمين علي يونسي، مشاور رييس قوه قضاييه و وزير سابق اطلاعات در گفت‌وگو با خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) اظهار داشت: از تخريب ياران امام احساس شرم مي‌كنم.

انتشار اخبار كذب و افشاگري‌ها براي تخريب چهره‌ها و مديران كشور يا به كارگيري مديران نالايق و بدبين، بيشترين نقش را در تخريب اعتماد مردم دارد. متاسفانه سوءظن به مديران و معتمدان مردم كه هر از چند گاه توسط مديران جديد به اوج خود مي‌رسد در سلب اعتماد ملي نقش اساسي دارد.

مخدوش كردن ذهن مردم نسبت به مديران سابق يك روز دامن همه را خواهد گرفت.
يونسي با بيان اين‌كه ما حق نداريم نظر مردم را نسبت به مديران نظام كه سرمايه‌هاي اصلي كشور هستند مخدوش كنيم خاطرنشان كرد: زيان مخدوش كردن ذهن مردم نسبت به مديران سابق آن‌قدر زياد است كه يك روز دامن همه را خواهد گرفت. اين سوءظن متاسفانه امروز به يك بيماري مزمن تبديل شده است كه در موقع انتخابات به اوج خود مي‌رسد.

حق نداريم انتقاد را به جاي هتاكي و نسبت‌هاي ناروا بگيريم.
وي انتقاد از مديران و حاكمان را حق طبيعي جامعه دانست و تاكيد كرد كه ما حق نداريم انتقاد را به جاي هتاكي و نسبت‌هاي ناروا بگيريم. اگر مديري فرضا خوب عمل نكرده باشد به معناي دزد يا جاسوس يا خائن بودن او نيست.

وي متهم كردن مديران به فساد و وابستگي به بيگانگان و اتهاماتي از اين دست را روشي ضد اخلاقي و كثيف عنوان كرد و گفت: آحاد مردم بايد از دست رسانه‌هاي عمومي و منابع قدرت احساس امنيت كرده و هيچكس جرات تعرض به احوالات شخصي را نداشته باشد. همان‌گونه كه احساس امنيت اخلاقي و قضايي لازم است احساس امنيت اقتصادي نيز لازم و ضروري است. چيزي كه ما امروز از نبودش رنج مي‌بريم.

وي اظهار داشت: تلاش‌هايي كه براي منزوي كردن ياران امام (ره) شده عملا سبب حاشيه‌نشين شدن آنان گرديده و هر چه اين حاشيه‌نشيني تقويت شود به معناي ضعيف شدن متن انقلاب است. چه شخصيتي نزديك‌تر از آيت‌الله هاشمي رفسنجاني به امام و رهبري است. اگر او به حاشيه رانده شود به معناي ضعيف‌شدن متن است.

از انتشار برخي نامه‌ها در تخريب ياران امام(ره) احساس شرم مي‌كنم.
يونسي گفت: من از اينكه برخي نامه‌ها و كتاب‌ها توسط برخي اشخاص هتاك در تخريب شخصيت‌هايي مثل هاشمي رفسنجاني، خاتمي، هاشمي شاهرودي، حداد عادل، دكتر روحاني و... منتشر مي‌شود به عنوان يك شهروند مسلمان احساس شرم مي‌كنم. اين شيوه‌ فقط در خدمت منافع آمريكا و اسراييل است.

وي ادامه داد: بنا بر اين نيست كه تمام ياران و مسوولان و نخبگان كشور يكسان فكر كنند و با يكديگر اختلاف سليقه نداشته باشند چه آن‌كه اختلاف سليقه خود فرصت است نه تهديد. ولي آنچه كه تهديد است روش‌هاي غيراخلاقي است كه متاسفانه در كشور ما باب شده است و آن تخريب چهره‌هاي اصلي جمهوري اسلامي است.

يونسي با اشاره به نام‌گذاري سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي خاطرنشان كرد: تخريب شخصيت‌هاي جمهوري اسلامي تخريب اتحاد ملي و وحدت اسلامي است. منبع

سلام :

راستش اول كه اومدم تو وبلاگتون گفتم واي اينم ميخواد به آقاي خاتمي گير بده .

مدتي گذشت . تو يكي از وبلاگ ها ديدم نقد كرديد ( بحث بي ادب ترين وبلاگ )

راستش از نظراتون خوشم اومد . اومدم تو وبلاگتون ديدم همونيه كه به اقاي خاتمي گير داده . متن رو كه خوندم خيلي لذت بردم و به اشتباه خودم پي بردم .

التماس دعا . از بابت اين متن هم ممنونم

سلام براي اولين نظري كه در وبلاگ شما گذاشتم همين بس كه به قول بچه محل هاي ما ايول داري داداش دمت گرم ، دوست دارم با جنابعالي بيشتر آشنا بشم موفق باشيد

سلام. مطلب جالب بود و يک موضوع مهم براي خودم ياداوري شد. به خاطر اوردم که تهمت و افترا هم از گناهان کبيره بود و من مثلا سعي کرده بودم گناهان کبيره رو از حفظ باشم!

آيات و روايات فوق العاده بودن. خيلي استفاده کردم و از اين بابت سر ذوق اومدم. از اين آشنايي هم خرسندم.

پاينده باشين.

سلام

خيلي مطالب خوب و با ارزشي داريد

اگه امكان داره يه سر هم به ما بزنيد و يه لينك هم از ما تو وبلاگتون بزاريد

متشكرم

سلام

به نظر من مسئولين مملكتي ما با توجه به اگاهي مردم ما بايد خيلي مواظب رفتار خود باشند كه دچار چنين مسائلي نشوند .عكسهاي ديگري هم از حضور ايشان در جمع دانش جويان هست كه به نظر من در شان يك روحاني ومسلمان نيست. انشا لله كه ديگر شاهدچنين مسائلي در كشور نباشيم.

موفق باشيد

سلام

وبلاگ خوبي بود ولي فقط براي مسلمانان لطفا وقتي مساله اي رو مورد بررسي قرار ميدي از همه دينا مايه بزار همه كه مسلمون نيستن.يه سوالم داشتم ببخشيد مومن يعني حتما مسلمان يا كسي كه خدا رو با تمام وجود ميخواد.؟

نمودنم.........شايد...... موضوعي در باره عشق از http://lovetwenty.parsiblog.com با آرزوي موفقيت شما در پناه حق

سلام

ممنون از لطفتون

وبلاگ بسيار خوبي داريد

براتون آرزوي موفقيت مي كنم ...

بسم الله الجميل

سلام

واقعاً شرم آوره يعني شما اينقدر از دنيا عقبيد. كه به يك مشت اراجيف اين سايت‏ها درباره وضعيت نكبت بار خاتمي بعد از اين همه سفر خارجي وقعي مي‏نهيد. در ضمن چيزي كه بسياري ديند و در ملا عام بوده ديگر چه حفظ آبروئي. من در مورد شما جور ديگري فكر مي كردم. اگر هر جور ديگر از خاتمي دفاع مي‏كرديد شايد خيلي عصباني نمي‏شدم ولي گويا وبلاگ شما جز كپي - پيست كردن مطالب چيز ديگري ندارد و خودتان به متون و آدم‏هايش و حرف‏هايشان يا اعتقادي نداريد و يا بسيار ظاهر نگر هستيد. به هر حال توقع دوري جستن از اين عمل قبيح از طرف شما مي‏رفت ولي با درج توجيه خنده‏دار بعضي از سايت‏ها كه به نحوي ديروز خود خاتمي هم بر دروغ بودن آن صحه گذاشت از شان منزلت خود كاستيد.

از اين پس ديگر حاشر نيستم شما را در جمع دوستان خودم ببينم.

باقي حرف‏ها و انتقاد بماند براي بعد.

پاسخ

بسم الله الجميل. سلام بر دوست خوبم! چند نکته: 1. عنايت داشته باشيد که نقل مطالب در کامنت لزوماً به معناي تأييد آنها نيست. 2. من در صدد دفاع از همه کارهاي آقاي خاتمي نيستم. منتها اين که ما عيوب شخصي را با فرض اين که واقعاً عيوب او باشد، وسيله اي براي بي آبرو کردن او قرار دهيم، خلاف شرع است. 3. عنايت داشته باشيد، به فرض اين که عمل ناپسند کسي در يک محيطي در ملاء عام باشد، علني کردن آن در محيط ديگر که از آن بي خبرند، شرعي نيست. به کتاب هاي اخلاقي مراجعه فرماييد. 4. مهم اين است که ما نزد خدا منزلت داشته باشيم. 5. اما من شما را دوست خودم مي دانم و دوست دارم شما را در جمع دوستان خودم ببينم. 6. من آماده شنيدم حرف ها و انتقادهاي شما هستم. موفق باشيد.
سلام
من يه سؤال دارم كه خيلي وقته دنبال جوابش مي گردم شما مي تونيد كمكم كنين؟
برا اينكه آدم بتونه يه مشي سياسي متعادل داشته باشه چكار كنه؟
منتظر مي مونم!
پاسخ

سلام عليکم. در پاسخ شما چند نکته را عرض مي کنم: 1. ما بايد سعي کنيم کاناليزه اطلاعاتي نشويم؛ بلکه اطلاعات سياسي همه جناح ها را مطالعه کنيم. 2. ما بايد همه يا هيچ با يک شخص يا گروه برخورد نکنيم. بدانيم که همه هم جهات مثبت دارند و هم جهات منفي. براين اساس اگر شخصي يا گروهي اشتباهاتي داشت، نبايد به کلي آن را مردود شمرد. 3. ما بايد تا جايي که يقين برايمان حاصل نشده است، سخنان و رفتارهاي برادران ديني را حمل بر صحت کنيم و توجيه خوبي براي آن داشته باشيم و از سوء ظن به آنان پرهيز کنيم. 4. انتقاد از افراد و گروه ها بايد از روي دلسوزي و دوستانه و نرم باشد؛ نه از روي کينه توزي و خصمانه و خشن. بايد چنان فرض کنيم که در صدديم عيوب نور چشمي هاي خود را به آنان يادآور شويم به اين منظور که تلاش کنند، آن عيوب را برطرف کنند. موفق باشيد.
   1   2   3      >