گفتمانی که اینک ملاحظه می کنید، در زمینه رقم زدن سرنوشت در شب قدر و تناسب دعاها با واقعیات و سپردن اجابت آن به خدای بزرگ است و نیز این که باید همه سخن ها و کارها مبتنی بر تعقل باشد و باید از پرداختن و تکیه کردن به اموری که خارج از درک آدمی است، پرهیز نمود. j : سلام، وقت به خیر h : سلام h : سلام استاد، وقت شما هم به خیر. راستی امشب به روایتی شب قدر است من معناشناسی قدر رو از وبلاگ شما خوندم. به نظر شما شب قدر هم قرارداد بشر است؟ البته برداشت من از مطلب شما این بود و خدا این امضاء قبول کرده است. j : همین طور است. وقتی انبیاء قراردادهای بشری را امضاء کنند، قابل انتساب به دین و خدا می شود. h : استاد اون معناشناسی برای مقاله یا تحقیق بوده است؟ j : ظاهرا کسی آن را از من خواسته بود که در مجله ای منتشر کند و من تهیه اش کرده بودم. h : استاد به نظر شما این که تقدیر انسان ها در این شب صورت می گیرد و به دست امام عصر صورت می گیرد، درست است؟ j : من در این زمینه مطالعه ای ندارم. منتها تلقی من این است که در هر موضوعی اعم از دینی یا غیر دینی باید روی چیزهایی تکیه کرد که عقلمان به روشنی آنها را درک می کند. در این که ما در محضر خدا و اولیای الهی هستیم، تردیدی نیست؛ منتها نباید سراغ چیزهایی رفت که سر در نمی آوریم. البته آنچه را هم که در روایات آمده است، نباید بی دلیل رد کرد؛ اما باید مبنا را بر چیزهایی گذاشت که خودمان درک می کنیم. چیزی که مسلّم است، این است که هر کسی تقدیراتش را خودش رقم می زند. با هر تصمیمی که می گیرد و کاری که می کند، سرنوشت خودش را رقم می زند. من همیشه یک حرف کلی دارم و آن این است که باید عقل را به کار انداخت و بر آنچه که عقل می یابد، تکیه کرد؛ لذا حالا هم عرض می کنم: خودت به این سئوال پاسخ بده که مقدرات - یعنی برنامه آینده زندگی ات - را چه کسی می نویسد؟ بی تردید خود ما می نویسیم. ما از عالم غیب خبر نداریم؛ اما از وضع خودمان که خبر داریم. به بدیهیات عقل خودمان مراجعه کنیم. h: من با نظر شما درمورد عقل موافق هستم. بله درست است. j: خلاصه باید روی زمین زندگی کرد. نباید در اندیشه های آسمانی زندگی کرد. نباید مشغول چیزهایی شد که ما از آنها سر در نمی آوریم. ما باید برنامه زندگی امان را مبتنی بر چیزهایی کنیم که با عقلمان می فهمیم؛ نه چیزهایی که هیچ سر در نمی آوریم. تمام مشکلات ما در این است که زندگی خود را مبتنی بر چیزهایی می کنیم که برای ما مجهول است. h: پس ما فقط در این شب دعامی کنیم وعبادت. من از شب قدر به اندازه ای که خداوند را عبادت کنم و با او مناجات کنم و تقاضای بخشش گناهانم رو داشته باشم درک می کنم. پس به همین اندازه بهره می برم. البته اگر کسی دارای کشف وشهود باشد شاید خیلی بیشتر از این ها ازشب قدر درک داشته باشد. j: بی تردید دعا و عبادت ما در اصلاح ما و ساختن مقدرات ما تأثیر دارد و هر زمانی که ما دعا و عبادت کنیم، مؤثر است. منتها در برخی از زمان ها مثل شب قدر که شمار فراوانی از انسان ها یک صدا خدا را می خوانند، این تأثیر بیش تر است. آنچه در دعا کردن های خود باید به خاطر داشت، این است که ما اگر دعا هم می کنیم، چیزهایی را از خدا بخواهیم که در حد و اندازه ماست. بعد هم اجابتش را به خود خدا واگذار کنیم. یکی از دانشجویانم می گفت. من دعا می کنم که همسری با فلان مشخصات نصیبم بشود. من عرض کردم، تو واقعیات خودت را درک کن و دعاهایت را متناسب با واقعیات داشته باش. اگر می بینی که چنین کسانی سراغ تو را نمی گیرند، دعا نکن. این فقط خودت را رنج می دهد. اگر هم از خدا خواستی، بعد به خدا واگذار و بگو من راضی ام به رضای تو. من هیچ اعتراضی به مقدراتم ندارم. h: این از سخن شما برداشت می شود و این سخن منطقی است و من با ان موافق هستم. j: اگر یک دختر همسر خوب هم می خواهد، خودش باید به طرق عادی و معقول دنبال شوهر بگردد و در عین حال از خدا هم کمک بخواهد. h: استاد از اون حرف ها بودها. کدوم دختر می تونه خودش دنبال شوهر بره؟ و بگرده؟ j: منظورم این است که والدین به خویشان و آشنایان سفارش کنند که اگر مورد مناسبی پیدا شد، به آنها معرفی کنند؛ نه این که دختر خودش دنبال پسرها راه بیافتد. به او گفتم فقط باید به اخلاق و ایمان و شعور بسنده کرد. دنبال این نبود که طرف تحصیل کرده باشد. اگر دیپلم هم باشد، اشکال ندارد. من گفتم که چطور یک پسر اگر دکترا هم داشته باشد، با یک دختر دیپلم ازدواج می کند؛ اما یک دختر نه؟ خب این مشکلات را خودمان درست کردیم. او می گفت که من بیایم با یک کسی که درکم نمی کند، ازدواج کنم؟ اما درک کردن زوجین به این است که به هم احترام بگذارند. لزومی ندارد که تخصص یا مدرکشان یکی باشد. خلاصه ما که نمی توانیم توی دنیا بهشت درست کنیم و همه ایده آل هایم را تأمین کنیم. ما باید با واقعیات کنار بیاییم. بر خلاف آب شنا کردن و با واقعیات جنگیدن هم درست نیست. گاهی ما واقعیات را نمی توانیم تغییر بدهیم. زن و شوهر با این ها زندگی نمی کنند. زن و شوهر باید کفو باشند. h: درسته j: کفویت هم در سه چیز است: یکی در اخلاق و دیگری در ایمان و مذهب و سومی هم در شعور. اصول ازدواج همین سه تاست. بقیه را رها کنید. این که طرف تحصیل کرده باشد یا نه، کار داشته باشد یا نه، همشهری باشد یا نه، سنش زیاد باشد یا نه، چندان اهمیتی ندارد. h: استاد زن و شوهر درمورد چی خیلی باهم حرف می زنن؟ j: معمولاً حرف ها به امور عادی زندگی مربوط می شود. این که کجا برویم، چی بخوریم و نظایر اینها. این که محکم و متشابه چیست یا ناسخ و منسوخ کدام است، ربطی به زندگی ندارد. شما اگر دنبال دانستن این ها باشید، راه باز است. مگه لازم است، از همسر پرسید؟ بروید از کس دیگر بپرسید. باید از همسر چیزی را خواست که دیگری تأمین نمی کند، مثل آرامش، حمایت، برآوردن نیاز جنسی، پدر بودن برای بچه ها و نظایر اینها. h: بله کاملا درسته. استاد حالا این دانشجوی شما قانع شد؟ j: نه قانع نشد. گفت: اصلا مرده شور شوهر را ببره. من مجرد می مانم و شوهر نمی کنم. یعنی من بیایم با یک خنگول ازدواج کنم؟ خلاصه این ها اشتباه است. طرف اخلاق و ایمان و شعور داشته باشد، بس است. حالا وقتی یک دختر و پسر می خواهند با هم حرف بزنند، از سیر تا پیاز زندگی سخن به میان می آورند. این ها هیچ لزومی ندارد و حتی موجب می شود که طرف توی دلش خالی بشود و بترسد که آیا می شود، با او کنار آمد یا نه. h: درسته. استاد حداقل زبان مشترک داشته باشند. داشتن زبان مشترک برای زندگی خیلی مهمه. اینکه زن و شوهر بتوانند باهم حرف بزنند؛ چون خانم ها به همسر به عنوان یک هم زبان و هم دم نگاه می کنند. من دیپلم رو به خاطر نداشتن سواد وعلم وفهم وشهور رد نمی کنم؛ بلکه به خاطر شغل رد می کنم؛ چون با دیپلم شغل مناسبی پیدا نمی شود مگر اینکه طرف پول داشته باشد. j: مگر با این چیزها بعدا می خواهید زندگی کنید؟ فقط باید بررسی کرد، طرف اخلاقش چطور است؟ آیا اهل بزن و فحش هست؟ ایمانش چطور است؟ نماز می خواند؟ حلال و حرام را رعایت می کند؟ محرم و نامحرم را رعایت می کند؟ شعورش چطور است؟ راه به کارش می برد؟ می تواند زندگی مستقل داشته باشد؟ درسش را در حد دیپلم توانسته ادامه بدهد؟ همین بس است. h: درسته. یکی از دوستای صمیمیم لیسانس بود با دیپلم ازدواج کرده. بجز اخلاق هیچی نداره. حتی تو یه اتاق پیش مادر شوهرشه و حتی اوایل ازش بدش می امد، گریه می کرد؛ اما الان عاشقش شد فقط با اخلاق. لینک های مرتبط: معناشناسی واژه قدر در قرآن + دعای عاشقانه |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(جمعه 91 مرداد 20 ساعت 1:31 صبح) |
متنی که اینک ملاحظه می کنید، سئوالات چندی است که یکی از دانشجویان مطرح نموده و نیز پاسخ های اجمالی اینجانب به آنهاست. شاید مطالعه آنها خالی از لطف نباشد. استاد کمکم کنید. با سلام جناب استاد عزیز، حضرت دکتر ... راستش چند تا سئوال دارم که می خوام ازتون بپرسم. شاید بهتر باشه اسمشو سئوال نذارم. می خوام منو راهنمایی کنید. ولی خب در قالب سئوال مطرح می کنم. اول، این که چه کار کنم که از عمرم استفاده ی مفیدی بکنم. راستش بعضی وقتا فکر می کنم دارم جوونی خودمو تلف می کنم؟ سلام علیکم برای استفاده از عمر، باید هر کسی متناسب با توانایی ها و شرایطش برنامه ریزی کند و لذا نمی توان نسخه واحدی برای همه نوشت. البته این نسخه پیچی کار آسانی نیست. شاید من هم به این مشکل گرفتار باشم. اما به هر حال، به نظر می رسد، ما باید با توجه به توانایی ها و اوقات و شرایطی که داریم، ببینیم، چه کارهایی می توانیم بکنیم که در زمینه آنها خلأ وجود دارد. به علاوه سعی کنیم، اهدافی را دنبال کنیم که ارزش وقت و نیرو گذاشتن برای آن وجود داشته باشد. باید دنبال باقیات صالحات بود. ثروت و مقام و دیگر امور دنیوی نه ارزش دارد و نه پایدار می ماند. ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ (نحل، 96). ما اگر در تلاش هایم قصدمان این باشد که تأمین رضای الهی بکنیم، حتماً در پایان عمر احساس نمی کنیم که عمرمان تلف شده است. دیگه، اینکه تا اینجای تحصیلاتم اصلاً خوب درس نخوندم. باید اعتراف کنم که هر چی اساتید سر کلاس تحویلم دادند منم روز امتحان رو برگه نوشتم و فقط واحد پاس کردم و الان می بینم که در رشته ی تحصیلی خودم حرفی برای گفتن ندارم. حالا تصمیم دارم بهتر درس بخونم و عمقی تر، ولی نمی دونم باید از کجا و چطور شروع کنم! به نظرتون چکار باید بکنم؟ چنان که عرض کردم، باید بنگرید، در چه زمینه ای خلأ وجود دارد. نباید کار تکراری کرد. روی موضوعات محل نزاع و یا مسائلی که پاسخ قانع کننده نیافته اند، کار کنید. سعی کنید، یک مسئله پاسخ نیافته یا پاسخ قانع کننده نیافته را پیدا کنید و بر محور آن اطلاعات لازم را گردآورید و به تجزیه و تحلیل آن بپردازید؛ به قصد این که یک مقاله یا کتابی را تألیف نمایید. بهترین راه برای رشد علمی همین راه است. سئوال دیگه، این که به عنوان یه فرد که بخواد زندگی خودشو با قرآن تطبیق بده باید از کجای قرآن شروع کنم. به عبارت دیگه می خوام خودمو به عنوان یه مسلمون به قرآن عرضه کنم، چطور باید این کارو بکنم؟ قرآن به شکل موجودش متناسب با مردم و مقتضیات عصر پیامبر(ص) نازل شده است. ما برای استفاده از قرآن باید، نخست قرآن را چنان که عرب حجاز در عصر پیامبر(ص) فهمیدند، بفهمیم؛ سپس یک قواعد کلی از آیات قرآن استخراج کنیم و آنگاه وضعیت خودمان را حسب مورد بر آن قواعد تطبیق بدهیم. برای تطبیق قرآن بر خودمان باید، نخست ببینیم، ما در چه وضعی هستیم و چه سئوال و نیازی داریم؛ سپس بررسی کنیم که چه آیاتی می تواند سئوال و نیاز ما را پاسخ دهد و آنگاه آیات مربوط را شناسایی و بر خود منطبق کنیم. دیگه، این که گاه گاهی قرآن می خونم؛ ولی از خوندنم لذت نمی برم و فقط قرآن رو زمزمه می کنم و حاصل دیگه ای برام نداره. حافظ چند جزء هم هستم. باید چطور با قرآن برخورد کنم که مفید باشه و شیرین باشه و احساس لذت هم بکنم و باعث پیشرفت روحی و معنوی هم بشه؟ چنان که عرض کردم، باید سراغ آیاتی رفت که مناسب حال خودمان هست. آیات قرآن حسب نیازها و حالات مختلف عرب حجاز عصر پیامبر(ص) طی حدود 20 سال نازل شده است. هر آیه و دسته ای از آیات مناسب با شرایط و مقتضیات خاصی است. باید بررسی کنید که آیا چه آیاتی مناسب شرایط و مقتضیات خاص شماست. برای این که از آیات قرآن لذت ببرید، باید بررسی کنید که کدام آیه یا آیات مناسب وضع و حال شماست. اگر آیات مناسب حالتان را انتخاب کنید و با صوت حزین بخوانید، حتماً در شما تأثیر معنوی خوبی خواهد نهاد. و باز سئوال دیگه، این که به ندرت نهج البلاغه و صحیفه هم می خونم. می خواستم ببینم شما خوندن این کتابا رو پیشنهاد می کنید یا نه؟ اگه جوابتون مثبته چطور و چقدر؟ چنان که عرض کردم، شما باید دنبال نسخه ای بگردید که مناسب حال خودتان باشد. اول حال خودتان را شناسایی کنید و بعد دنبال آیه یا حدیث یا دعایی بگردید که برای تعالی حال شما مؤثر است. به مناسبت روز معلم تصمیم گرفتم کتابای شهید مطهری رو هم بخونم. در این باره هم اگه نظری دارین بفرمایید. آثار شهید مطهری و هرکس دیگر باید متناسب با نیاز و حال خودتان باشد. شما اول مسئله و مشکل خود را شناسایی کنید و بعد دنبال نسخه ای برای حل آن بگردید. شما با توجه ضیق وقت و کثرت منابع ناگزیر از انتخاب هستید. ملاک انتخاب هم نیازها و مقتضیات ویژه شخص شماست. و آخر، این که دوست دارم از مسائل روز جامعه هم عقب نمونم و به قول معروف به روز باشم. در این مورد هم اگه راهنمایی کنید، ممنون می شم. من تصور می کنم، باید به کاری بپردازیم که درد خودمان را دوا می کند و وارد کاری نشویم که ربطی به ما ندارد. اگر مسئله ای از مسائل روز ربط مستقیمی به ما داشت، آن را بررسی کنیم؛ اما اگر ربطی نداشت و بررسی آن برای ما ثمری نداشت، بهتر است، وارد آن نشویم؛ چون جز وقت تلف کردن و اعصاب خورد شدن هیچ حاصلی ندارد. ... خداوند متعال خیر دنیا و آخرت به شما عنایت بفرماید. تو نماز شب امشبتون دعام کنید. شما هم ما را از دعایتان فراموش نکنید. موفق باشید. |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(چهارشنبه 91 اردیبهشت 20 ساعت 12:46 صبح) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
4 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |