متنی که اینک ملاحظه می کنید، مصاحبه ای است که پایگاه مهرخانه با اینجانب صورت داده و در زمینه واسطه گری در امر ازدواج به شیوه های مدرن است. با از بین رفتن ساختارهای سنتی واسطه گری ازدواج چه روشهایی را میتوان به عنوان جایگزین معرفی کرد؟ واسطه گری زمانی به وجود می آید که دو گروه عرضه کننده و تقاضاکننده به طور مستقیم نمی توانند با هم آشنا شوند و بعد اشخاص حقیقی یا اشخاص حقوقی یعنی سازمان ها و نهادها این دو گروه را به هم آشنا می کنند. این اشخاص هم به دو صورت به واسطه گری می پردازند: یا به صورت حقیقی و یا به صورت مجازی و الکترونیکی. به این ترتیب آشکار می شود که اشخاص حقیقی یا حقوقی که مورد مراجعه آن دو گروه هستند، واسطه گرهای خوبی به شمار می روند. این اشخاص حقیقی یا حقوقی به صورت مجازی و اینترنتی هم می توانند واسطه گری کنند. اشخاص و گروه هایی که با یک دسته یا هر دو دسته از عرضه کنندگان و متقاضیان سر و کار دارند و صلاحیت واسطه گری برای ازدواج دارند، عبارت اند از: مشاوران مدارس، مشاوران دانشگاهی، نهادهای نمایندگی ولی فقیه، مشاوران خانواده در محیط شهری، معلمان جلسات خانگی و هر شخص یا گروهی که با یک یا هر دو دسته از عرضه کنندگان و متقاضیان می توانند سر و کار داشته باشند. به هر حال، نظر به این که هنوز کمابیش همان شیوه های سنتی مورد استفاده است، در شیوه های جدید می توان از همان شیوه ها و زمینه ها بهره برداری کرد و از تکنولوژی جدید نظیر اینترنت و یا نهادهای دولتی و خصوصی برای بهینه سازی همان شیوه های سنتی کمک گرفت. در شیوه های مجازی و اینترنتی بسا اتفاق می افتد که افراد اطلاعات خلاف واقع منعکس می کنند و ترکیب شیوه های مجازی با شیوه های سنتی می تواند جلوی این سوء استفاده را بگیرد. نقش سیاست های دولتی و غیر دولتی در ساماندهی و حتی راه اندازی سیستمی که بتواند واسطه گری ازدواج را برای جوانانی که احتمال پیدا کردن زوج مناسب برای خود را ندارند چگونه تبیین می کنید؟ بدیهی است که چه احیای شیوه های سنتی و چه ترویج شیوه های جدید بدون فرهنگ سازی و پشتیبانی های دولتی و غیر دولتی چندان با توفیق مقرون نخواهد شد. ملاقات و گفتگو و همفکری فعالین واسطه گری ازدواج با اشخاص و مراکز ذی نفوذ و تأثیرگذار از ضرورت ها به شمار می رود. دیدار و گفتگو با مراجع و مسئولان و حتی ائمه جمعه و جماعات و اخذ تأییدیه های لازم از مراجع دولتی و دینی و تبلیغ و ترویج مشروع و رسمی بودن سازمان ها و نهادها و حتی اشخاص حقیقی واسطه گر می تواند اقبال عمومی لازم را به امر واسطه گری فراهم آورد. نظر به این که فعالیت واسطه گری در امر ازدواج، مورد استفاده افراد سوءاستفاده گر واقع می شود و همین امر بدبینی هایی را در میان رسانه ها و نهاد دولتی و امنیتی و قضایی پدید آورده، حمایت های رسانه ای و امنیتی و قضایی از فعالیت های سالم واسطه گری بسیار ضروری است. نیز واسطه گری بی تردید بی هزینه نیست و بدون پشتوانه مالی نمی توان به چنین مهمی که نیاز عمومی جامعه است، اهتمام کرد و ادامه داد. به همین رو، باید مراکز تقنینی و اجرایی و امنیتی و قضایی حمایت های لازم را از این امر مهم داشته باشند. این نهادهای دولتی و غیر دولتی چگونه می توانند واسطه گری در ازدواج را ساماندهی کنند؟ در پاسخ به سئوال پیشین نکاتی گفته شد و اینک به بیانی دیگر می افزایم که انواع حمایت هایی که نهادهای دولتی و غیر دولتی می توانند به امر مهم واسطه گری در ازدواج بکنند، از این قرار است: یکی حمایت تبلیغی و فرهنگی که از سوی رسانه ها و ائمه جمعه و جماعات و دیگر مراکز و ابزارهای تبلیغی و ترویجی می تواند صورت بگیرد. دوم حمایت قانونی و تقنینی که توسط مجلس شورای اسلامی با تصویب لوایح قانونی مورد نیاز می توانند انجام دهند. سوم حمایت امنیتی و انتظامی که نیروهای اطلاعاتی و انتظامی و نظامی می توانند هم در جهت پشتیانی فعالیت های سالم واسطه گری و هم در جهت مبارزه با سوءاستفاده گران صورت دهند. چهارم حمایت های قضائی که قوه قضاییه چه از جهت تهیه لوایح لازم جهت ارایه به مجلس شورای اسلامی و چه از جهت رسیدگی به سوءاستفاده گران از واسطه گری و نیز چه از جهت حمایت از فعالیت از فعالیت های سالم و قانونی واسطه گری در امر ازدواج می توانند انجام دهند. پنجم حمایت های مالی و فیزیکی که دولت و سازمان های خصوصی می توانند به منظور تهیه مکان و فضا و نیز تکنولوژی لازم برای این گونه فعالیت ها انجام دهند. از آنجایی که افراد در سنین بالاتر شانس یافتن همسر مناسب را به شیوه های مدرن کمتر دارا هستند (اگر این پیش فرض درست باشد) واسطه گری چقدر می تواند به این افراد کمک کند؟ به نظر می رسد، اگر اهتمام باشد که در هر مجموعه ای که افراد با هم جمعیت تشکیل می دهند و تجمعی دارند و یا می توانند داشته باشند، بتوان واسطه گرهای مناسب خودش را جستجو و به کارگیری کرد و در این زمینه هم از افراد و نهادهای حقیقی و هم از امکانات اینترنتی و مجازی بهره برداری نمود، مشکل مربوط به واسطه گری امر ازدواج به طور کلی و در تمام سنین و طبقات حل خواهد شد. برای مثال، چنانچه در مراکز نگهداری سالمندان و مانند آنها هم مراکز مشاوره ازدواج به طور حقیقی وجود داشته باشد و در این زمینه، اگر به صورت مجازی و اینترنتی فعالیت صورت بگیرد، می توان برای اشخاصی که در این مراکز فعالیت دارند و به همسر نیازمندند، واسطه گری کرد. بیشترین مراجعان شما از چه روش همسر گزینی استفاده میکنند؟ نظر به این که شغل اینجانب تدریس در دانشگاه است، به طور طبیعی دانشجویانی به طور عمده در سنین بالای ازدواج قرار دارند و بیشتر از دختران هستند، به اینجانب مراجعه می کنند و در اکثر موارد این پسران هستند که مشکل پسندی دارند و از قبول دختران پرهیز می کنند. واقعیت مهمی که در این زمینه مشاهده می شود، این است که: اولاً، دختران وقتی از سن حدود 20 سالگی در می گذرند، از میزان طراوت و زیبایی چهره آنان کاسته می شود و این یکی از عوامل نپذیرفتن دختران برای ازدواج از سوی پسران می شود. ثانیاً، پسران با دخترانی ازدواج می کنند که چند سالی از آنان کوچک تر باشند و لذا سن بالای دختران که معمولاً، با پسران همسن اند، مانع دیگری برای پذیرش از سوی پسران به شمار می رود. ثالثاً، توقعاتی که در دختران بر اثر تحصیلات بالا و همچشمی با دوستانشان پدید می آید، مانع دیگری برای تن دادن دختران به ازدواج با پسرانی است که از تحصیلات و شئونات اجتماعی پایین تری برخوردارند. در جامعه ما معمولاً خیلی عادی است که پسران با تحصیلات بالا با دختران با تحصیلات پایین ازدواج کنند؛ اما به ندرت پیش می آید که دختران با تحصیلات بالا به ازدواج با پسران با تحصیلات پایین تن بدهند. اغلب مشکلات زوجها بر اساس شیوه همسر گزینی شان (سنتی- مدرن) در مراجعه با شما چیست؟ برخی از مهم ترین مشکلاتی که در ازدواج دختران و پسران دانشجو مشاهده می شود، از این قرار است: یکی از مشکلات عمده این است که دختران و پسران کفو مناسب خود را نمی شناسند و این مشکل در دانشگاه هایی که بر تفکیک جنسیتی پافشاری می کنند، بسیار خودنمایی می کند. تفکیک جنسیتی بیش از آن که مشکل روانی و اخلاقی و دینی دانشجویان را حل کند، بر مشکلات آنان می افزاید و آنان را از سویی حریص تر می نماید و از سوی دیگر در شناخت کفو مناسب در تنگنای افزون تری قرار می دهد. تفکیک جنسیتی نهایت اثری که دارد، این است که مشکل را زیرپوستی و پنهان می سازد. حال آن که این هرگز راه حل اساسی نیست. برای نیاز طبیعی انسان ها که ازدواج از مهم ترین آنهاست، باید به طور طبیعی راه حل مناسب پیدا کرد و آن نیز تسهیل ازدواج است. دومین مشکل این است که پسران از امکانات لازم برای ازدواج محروم هستند، نه شغل مناسب و نه مسکن و دیگر امکانات مالی ندارند. سطح توقعات نیز به گونه ای شده است که جامعه و خانواده ها نمی پذیرند، دختران و پسران در عین حالی که در خانه والدین خود هستند، ازدواج و زندگی کنند. در گذشته در یک خانه علاوه بر والدین عروس ها و دامادها زندگی می کردند تا کم کم خانه ای برای خود تهیه کنند؛ اما امروزه این سنت حسنه برافتاده است. سومین مشکل این است که به هر حال، پسران یا دخترانی که به دلیل مناسب نبودن قیافه یا امکانات مالی، هیچ آینده روشنی برای ازدواج دائم برای خود نمی یابند، هیچ امکان شرعی و رسمی برای ازدواج موقت آنان نیست و حتی چنین ازدواجی مورد نفرت عمومی جامعه واقع شده است. این جوانان اگر مذهبی باشند، باید بسوزند و بسازند و با مشکلات مختلف روحی و روانی دست و پنجه نرم کنند و دچار سرخوردگی و یأس و دلمردگی و یا پرخواشگری و تندخویی شوند و یا اگر مذهبی نیستند، به طرق غیر شرعی اعم از خودارضایی و فحشاء به تأمین نیاز جنسی خود روی بیاورند و قبح ارتکاب محرمات دینی و فرهنگی بریزد. متأسفانه، دید متولیان دینی و رسمی کشور ما در چشمشان قرار دارد و لذا بیرون زدن یک تار مو برای آنان مهم تر است تا فساد و فحشایی که در زیرپوست جامعه ما غوغا می کند. تردیدی نیست که اگر این فشار ها و محدودیت های که برای ازدواج جوانان وجود دارد، همچنان ادامه پیدا کند، شرایط به گونه ای می شود که جوانان تمام قید و بندهای دینی و قانونی را به کنار می نهند و یک بی بند و باری کنترل ناپذیری پدید می آید و دیگر هیچ جوانی حاضر به ازدواج شرعی و قانونی نخواهد شد. درست همان سرنوشتی که کشورهای غربی و غیرمذهبی پیدا کردند، در انتظار جامعه مذهبی ما نیز هست. در آن کشورها دختران و پسران کاملاً آزاد هستند که هر وقت خواستند، نیازهای جنسی خود را تأمین کنند و در این زمینه هیچ کسی نمی تواند منع ایجاد کند و حتی اگر والدین مانع آن بشوند، فرزندان می توانند از آنان به محاکم شکایت ببرند. آمارهایی که در این زمینه در کشور ما گرفته می شود، خود گواه پیدایش و فراگیری این واقعیت تلخ است. خلاصه آن که تعصبات کور مذهبی و غیر مذهبی و توقعات بالای خانواده ها و دختران و پسران و سختی زندگی در چارچوب این تعصبات و توقعات از بزرگ ترین مشکلات ازدواج جوانان به شمار می رود. |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(چهارشنبه 93 شهریور 12 ساعت 6:54 عصر) |
متنی که اینک ملاحظه می کنید، گفتگوی دوستانه ای است که درباره نحو ورود به مباحث سیاسی است. بهانه سخن طنز سیاسی ذیل است که برادری در صفحه فیسبوکش نوشته بود. A : پنج نشانه مومن معتدل: 1. پیام انتخابات24خرداد را دریافته باشد. 2. توافق ژنو را باور داشته باشد. 3. حقانیت خاطرات وخوابهای حضرت آیت الله هاشمی را قبول داشته باشد. 4. کدخدایی آمریکا را پذیرفته باشد. 5. با میل و رغبت از دریافت یارانه انصراف دهد... M: حاج آقا، نشانه مؤمن معتدل این است که نیش نزد و صفا و محبت از تمان حرکات و وجنات و سخنانش بارش کند. با صفا و عاشق باشید. A: طنزسیاسی بود نیش نبود، البته ذات طنز، نیش هست باید انتقادشونده ظرفیت شنیدن هر نقدی رو داشته باشه، M: از روحانیت فقط محبت و عشق انتظار است. طنزی هم اگر می گه باید عاشقانه باشه؛ مثل قصه خرما خوردن پیامبر و امام علی که هیچ نیشی به هم نزدند A: اگر طنز درجهت نقد منصفانه ودر راستای اصلاح باشه کاملا مورد انتظار روحانیته عزیزم، تو حوزه ویژه ای که بنده دراون پرورش یافتم یادگرفتیم نسبت به مسایل سیاسی به هیچ وجه بی تفاوت نباشیم،همیشه عشق ومحبت جواب نمیده عزیز دل برادر M: برادر خوبم، شما برای این که بازتاب به اصطلاح طنز خودتان را احساس کنید، طبق قاعده طلایی اخلاق خودتان را جای طرف بگذارید و بعد ببنید آیا اگر اینگونه با خودتان سخن گفته می شد، خوشتان می آمد؟ برادر جان، اگر یک کسی بیاید و طنزهایی را درباره آیت الله مصباح و آیت الله جنتی و مانند آیشان هم بسازد، شما خوشتان می آید. برادر خوبم، شما روحانی هستید و تبلیغ دین بر عهده شماست و دین هم فراتر از جناح بندی های سیاسی است. شما توجه بفرمایید، کسانی که طرفدار دکتر روحانی هستند، مطلب شما را می خوانند. دقت کنید، چه احساسی در آنها پدید می آید؟ توجیه نفرمایید که طرف باید ظرفیت خودش را بالا ببرد. بپذیرید که نیش نباید زد. اگر نقدی هم می کنید، خیلی جدی و دلسوزانه و عاشقانه باشد. به نظر من روحانیت باید عین چتر بر سر همه مردم باشد و خودش را داخل یک جناح سیاسی نکند. اگر یک روحانی خودش را داخل یک جناح سیاسی کند و از موضع آن جناح وارد سخن بشود، بزرگ ترین خیانت را به دیانت مردم کرده است. عاشق باشید. A: همچنین، ولی بسیار سرسخت هستید. M: من خیلی نرم و مهربان هستم. شما را دوست دارم. A: یک طنز سیاسی از جانب بنده ای که پست هام مشخصه مخالف دولت و شخصیت آقای روحانی هستم. M: مشکل این است که شما جای یک طرفدار روحانی نیستی که درک بفرمایید که او چه احساسی دارد. A: نمیدونم درک میکنی سه تا روحانی ابله (رفسنجانی و خاتمی و روحانی) که خون به دل آقا میکنن با آدم هم لباس باشن... M: اگر مخالف شما درباره آیت الله جنتی و آیت الله مصباح طنز سیاسی بنویسد، خوشحال هستید؟ A: روحانیون سیاسی، رو با غیر سیاسی،ها،قیاس،نفرمایید M: خب اگر یک کسی همین اهانت را درباره آیت الله مصباح و آیت الله جنتی بکند، شما خوشحال می شوید؟ A: هرچند آیات مصباح و جنتی، هردو سیاسی،هستند اما این کجا و آن کجا M: عنایت داشته باشید که ما به واسطه این افراطی گری ها در میان جوانان خیلی دین گریزی داشته و داریم. این روش ها خیلی مضر است. خب این نظر شماست A: کاربنده افراطی گری نیست. شما طلبه اید؟؟؟ افراط رو براتون بد معنا کردن M: اما بیایید و نظر دیگران را درباره ایشان جویا شوید. اگر دیگران را هم شما حق دادید که نیش بزنند، مسئله ای نیست. فرض کن طلبه ام. دوست من بیا مهربان باش. بیا با محبت ارزش های اسلامی را تبلیغ بفرما. ما خیلی به این رویکرد نیاز داریم. بالاتر از جناح های سیاسی باید عمل کنیم. ما باید مبلغ دیانت باشیم A: اصلا شما چه اصراری دارید که این مطلب نیش بود،اگرمن فریاد بزنم که تفکرات فرهنگی روحانی خلاف نظر امام ورهبریست افراطه؟؟؟ M: وظیفه ما این نیست که فلان جناح را طرفداری کنیم. A: بنده طرفدارهیچ جناحی نیستم M: شما می توانید بدون نیش و فقط با استدلال نقد بفرمایید. این اشکالی ندارد. از موضع گیری شما مشخص است که جناحی موضع می گیرید. A: دیانت بدون فهم سیاسی میشه لشکریان عبیدالله!!! M: ولی به نظر من موضع فرهنگی روحانی معقول است؛ اما این حق را نمی دهم به خودم که به آیت الله مصباح اهانت کنم A: هرمنتقد روحانی الزاما احمدی نژادیست؟؟؟ M: من نه به احمدی نژاد می پذیرم اهانت بشود و نه به روحانی. باید با ادب و احترام و بدون نیش نقد کرد A: مواضع روحانی را با نمیشناسید و یا معقول را خوب متوجه نشدید بنده اهانت به کسی نکردم. M: شما در همین عبارات خود با من هم توهین می کنید. A: توهین نیست بحث طلبگیست M: من هم می توانم به شما بگویم که شما متوجه نیستید. شما معقول بودن را درک نمی کنید. این طوری سخن نگوییم. حرمت همدیگر را رعایت کنیم. من بگویم تو برادر خوب من هستی. شما هم بگو تو برادر خوبم هستی A: پس چرا فرمودید ازنظر من معقول است!!! M: خب نظر خودم را گفتم. به شما که اهانت نکردم. شما هم بگو نظر من این است. بعد ادله خود را با کمال احترام بفرما A: نظرتون خلاف نظر امام و رهبری بود. M: برای من ملاک اسلام است. A: نظر وقتی نظرات امام و رهبری هست M: حتی نظر امام و رهبری را هم باید با اسلام سنجید. آیا اگر من به نظر امام یا رهبری نقد داشته باشیم گناهکارم؟ ممکن است آنچه را شما نظر اسلام می دانید، به نظر من نظر اسلام نباشد. در خصوص مواضع آقای روحانی شاید به نظرم اسلامی باشد؛ ولی به نظر شما اسلامی نباشد. بیایید ادله را بیاورید و ادله را نقد بفرمایید؛ نه این که طنز بنویسید و نیش بزنید. این خوب نیست. این موجب رنجش بچه های طرفدار دولت می شود. ما نیاز به جذب جوانان داریم. A: نظرات امام برای بنده حجته. ظاهرا شما خودتون رو فهیم تر از امام و رهبری میدانید. M: اصلا چنین ادعایی مطرح نیست M: سخن این است که باید تابع دلیل بود. نحن ابناء الدلیل نمیل حیث یمیل به هر حال دوست من مهربان باش. این طوری بهتر می توان برای اسلام تلاش کرد. طنز را بگذار کنار. با عشق حرف بزن. ببخشید فضولی می کنم. من شما را خیلی دوست دارم. الان دلم می خواهد شما را بوس کنم. A: شما لطف دارید. A: ما کم سوادا در برابر نظرات امثال امام و رهبری اجتهاد نمیکنیم اما شما با سوادها ظاهرا اجتهاد رو علمی تر و منطقی تر میدانید M: نه دوست عزیز. A: ازمن به شما نصیحت!!در مقابل نظرات صریح فرهنگی نه فقهی،امثال امام تعبد پیشه کنید نه اجتهاد M: سخنم این است که باید با دلیل و منطق و محبت پیش رفت؛ نه با طنز و تمسخر. این نتیجه منفی دارد. نمی دانم شما بچه هم دارین؟ A: سه تا بچه دارم M: خدا نگهشون داره. اگر بچه اتون را مسخره کنید دیگه روی خوش با شما نخواهد داشت. باور کن جوانان خیلی حساس اند. باید خودمان را خرد کنیم و بکشیم تا آنان را جذب اسلام و مذهب کنیم. A: جوانان رو بنده باهاشون ارتباط دارم. مذهب بدون درک سیاسی دو زار نمی ارزه. M: عنایت بفرمایید درک سیاسی دو مرتبه دارد: یک مرتبه در حد مقام معظم رهبری است که فراجناحی است. روحانیت باید سیاسی فراجناحی باشد. چرا اسم دکتر روحانی یا دیگری را ببرید؟ به طور کلی بفرمایید این موضع فرهنگی این آفات را به این دلایل دارد. این بهتره. اما هر که مطالب شما را بخواند به روشنی می یابد که جناحی سخن می گویید. A: دقیقا با حناحی بودنش موافقم؛ اما جناح رهبری نه احمدی نژادی. بنده هیچ دفاع غیرمنطقی و احساسی از احمدی نژاد و دولتش نکردم. M: رهبری فراجناحی است. A: چن سالتونه؟ کدوم شهر تشریف دارید؟ M: من پیرمردم. اهل قم A: حقیقت دید خوبی به قمی ها ندارم!!! M: خب اینم منطقی نیست. ما باید هر نظری را با استدلال اثبات یا رد کنیم A: منطقی هست چون هم زندگی کردم وهم آشنایی دارم. پای استدلالیان چوبین بود!!! M: اگر من بگوییم شاهرودی ها آدم های خوبی نیستند شما خوشتان می آید؟ شما چرا انگ چوبین می چسبانید بدون این که استدلالم را شنیده باشید؟ A: چرا عکستون نا پیداست؟ M: من خواستم به منطقم توجه شود، نه به عکس و ظاهرم. A: اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال M: بیایید مهربان باشیم. به همدیگر اتهام نزنیم A: من گفتم قمی ها آدم های خوبی نیستند؟؟؟ اتهامی هم نزدم. M: به هر تعبیر حکم کلی صادر کردن درباره قمی ها خوب نیست. این شامل خودتان هم می شود. A: حکم ندادم گفتم دید خوبی به قمی ها ندارم. M: در میان قمی ها آیت الله مؤمن هم هست. آیا ایشان هم بدند؟ و هکذا دیگران. A: من کی گفتم قمی ها بدند؟؟؟ M: خب همین که دید خوبی ندارین. شما که با این عبارت تعریف ایشان نمی کنید. دارید ایشان را هجو می کنید. A: پس، اگر ناراحت نمیشید بدون کنایه بگم. M: بازم عرض می کنم بیاید مهربان باشیم. گوشه و کنایه هم به هم نزنیم. خود را جای یکدیگر بگذاریم. و اگر خوشمان آمد به ما آن چیزی که می گوییم، گفته شود بگوییم و گرنه نه A: به نظرم بی خیال بحث بشیم!!! M: خب در پایان عرض بگنم دوستان دارم. بوس بر پیشانی مبارک می زنم A: همچنین،هرچندتطبیق گفته هاتون ... با این عکس صداقتتون رو در من با شک همراه میکنه M: پس دوست گرامی سو ظن نداشته باش. سو ظن داشتن گناه کبیره است. ما باید حمل بر احسن وجه کنیم. A: نفرمودید اصالتا کجایی هستید؟؟ M: استان ... A: کدوم شهرش؟؟؟ M: ... A: دیدی همشهری شدیم!!! M: جدی. شما آخاله هستید؟ A: خیر، خودم شاهرودیم همسرم خوانساری،از اقوام حاج آقای صالحی خوانساری و حاج آقای میرشفیعی و میرصانع و... M: خیلی خوشوقتم A: همچنین M: برایتان بهترین ها را آرزمندم. خدای بزرگ شما را مددکار باشد M: خدا وکلیلی با عشق و مبحت سخن گفتن بهتر نیست؟ A: از راهنماییتون متشکرم. M: اگر منم هم تندی می کردم، آخاله می شدیم؟ A: درسیاست گاهی خیر!!! M: دوستتان دارم خیلی زیاد A: در سیاست بنده طرفدار خشم و نعره حیدری هستم!!! در واقع ابوذر وار نه سلمان وار!!! M: رحماء بینهم کجا می ره؟ نه شما ابوذرید و نه دکتر روحانی عثمان A: من کی گفتم ابوذرم!!! M: ما همه برادر دینی و دوست هستیم. A: شما به نظر زود قضاوت میکنید آخاله!!! M: این گونه تصور داشتن نسبت به همدیگر خیلی بده. A: من کم تقوام شما به بزرگواری خودتون حلال بفرمایید M: من اگر بگویم شما دوست منید و با محبت باهاتون حرف بزنم حرفم ممکن است تأثیر داشته باشه اما اگر بگویم تو عثمانی و من ابوذر فقط نفرت ایجاد می کنه. A: من اینگونه نگفتم عزیز. من گفتم ابوذر وار!!! M: اگر اساء ادبی کردم پوزش می خواهم در پناه خدا موفق باشید A: خواهش می کنم
التماس دعا |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(سه شنبه 93 فروردین 12 ساعت 8:40 عصر) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
1 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |