متأسفانه وقتی از تعدد زوجات یا ازدواج موقت سخن می رود، فریاد اعتراض زنان متأهل به آسمان می رود. این در حالی است که اگر از نگاه زنان و دختران مجرد به این موضوعات می نگریستند، هرگز فریاد اعتراض بر نمی آوردند. متنی که اینک ملاحظه می کنید، نامه ای است که یک دختر مجرد راجع به ضرورت تعدد زوجات و ازدواج موقت برای انتشار نوشته است. طبق آمار در سالهایی دهه 50 و اوایل دهه 60 آمار دختران در سن ازدواج بیش از پسران در سن ازدواج بوده است. تعداد دختران مجرد در سن ازدواج به یک میلیون بیش از پسران مجرد در سن ازدواج بوده است. به این تعداد باید آماری از زنان مطلقه یا بیوه را نیز افزود. باید توجه داشت، مشاغل پر خطر برای آقایان بیش از خانم هاست و این باز آمار آقایان را نسبت به خانم ها می کاهد. به علاوه، در بین آقایان افراد غیر قابل اعتماد و شایسته تشکیل خانواده از نظر آماری بیش از این گونه افراد در بین خانم ها هستند؛ چرا که قشر بیکار و معتاد و بزهکار آمار بیشتری را در بین آقایان به خود اختصاص می دهند تا بین خانم ها. در سال 85 جمعیت زنان هرگز ازدواج نکرده 35 سال به بالا 308 هزار نفر بوده که شاید تنها 10درصد آنان تمایل به ازدواج نداشته اند؛ اما مابقی فرصت ازدواج نداشته اند. افزایش سن ازدواج بر روی دختران بیشتر تأثیر مخرب دارد تا پسران. به دلیل انتخابگر بودن مردان در جامعه ما در هر سنی که تصمیم به ازدواج بگیرند، این اقدام عملی خواهد شد؛ اما زنان هیچ گاه، حتی در سنین کم چنین فرصتی را در اختیار ندارند. برای فهم وخامت اوضاع تجرد دختران نسبت به پسران نیازی نیست که خیلی به خودمان سختی بدهیم و آمارها را جستجو کنیم. یک نگاه با دقت به اطراف از همسایه و همکلاسی ها و اقوام برای ما روشن می سازد که پسرها ممکن است، دیر ازدواج کنند؛ اما بلاخره ازدواج می کنند و نیاز آنها در جامعه به مانند نیاز دختران بی پاسخ نمی ماند. چه باید کرد؟ چرا به آثار سوء بی پاسخ گذاشتن نیاز جنسی دختران و بیوه ها و مطلقه ها توجه نمی شود؟ در آمار مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در سال 89 آمده است که جمعیت زنان هرگز ازدواجنکرده طی دهه نخست انقلاب، کمترین رقم و به میزان 32 درصد کل جمعیت زنان کشور بود. این نسبت طی دهه دوم به تدریج افزایش پیدا کرد و در سال 76 به بالاترین حدود خود یعنی 42 درصد رسید و از آن تاریخ به بعد، مجدداً این نسبت سیر کاهشی داشته است؛ به طوری که در سال 85، 35،4 درصد جمعیت زنان، هرگز ازدواج نکرده یا مجرد بودهاند. این آمار نشان می دهد که باید تعدد زوجات یا ازدواج موقت به طور جدی فرهنگ سازی می شده است. آیا با چنین شرایطی رواست که زنان متأهل که خود امکان تأمین نیاز جنسی خود را یافته اند، بگویند به ما چه که دیگران مجردند و امکان برآورده شدن نیاز جنسی اشان وجود ندارد؟ آیا منصفانه است که بگویند، شوهران ما نباید همسر دیگری اختیار کنند؟ این در حالی است که اسلام برای حل این مشکل، تعدد زوجات را گذاشته است. کسانی که دارای موقعیت مالی خوبی هستند، مستحب و بلکه در شرایطی واجب است، یک زن یا دختری را که نیاز جنسی اش بی پاسخ مانده، به همسری بگیرد. تأمین سلامت جامعه اسلامی به این است که به این سنت اسلامی به آسانی و بی دغدغه عمل شود. روشن است که اگر این نیاز طبیعی زنان و دختران سرکوب شود، بلاخره از جایی سر برخواهد آورد و مفاسد یا مشکلات روحی و روانی را در پی خواهد داشت. من بسیاری از دختران مذهبی را می شناسم که نذرها می کنند و چله ها می گیرند و خدا خدا می کنند که همسری نصیبشان بشود؛ اما هیچ فرجی نیست. این در حالی است که راه حل عملی روشنی دارد و آن را اسلام پیشنهاد کرده است؛ اما متأسفانه با آن مقابله می شود. بعد خیلی ها در این مسیر بی دین و ایمان می شوند. بسیاری دختران را در خوابگاه دیده ام که ابتدا با حجاب بودند؛ اما به تدریج به بد حجابی و کارهای دیگری مثل خودآرایی و خودنمایی روی آورده اند. اندکی توجه نشان می داد که آنان برای جذب پسران برای همسرگزینی چنین می کنند. اول با این نیت شروع به خودآرایی و خود نمایی می کنند و بعد دیگر عادت آنان می شود و آنگاه به آنجا می رسند که می گویند دین کدام است؟ خدا چیست؟ دوره دین گذشته است. اینها همه به خاطر سرکوب شدن نیاز جنسی و یا دیر پاسخ داده شدن به آن اتفاق می افتد. متأسفانه در جامعه ما چنان است که اگر مردانی حاضر شوند، تعدد زوجات داشته باشند، چندین مانع وجود دارد که همه در عرف ماست و خلاف اسلام. اول ممانعت همسر خود مرد؛ در مرحله بعد تلقی بسیار بد و یک فحش زشت دانستن زن دوم شدن از دید یک دختر؛ در مرحله بعد که آغاز هر دوی این سه مانع قبلی به آن باز می گردد، نگاه مردم است. این اتفاق در جامعه ما به قدری قبح دارد که نه زنان و دختران مجرد و نه مردان دارای شرایط ازدواج متعدد، حاضر نیستند، به این سنت که در این شرایط واقعاً حسنه و بلکه واجب است، عمل کنند. مسلما این نیازهای بی پاسخ تأثیرات بسیار مخربی بر روی جامعه اسلامی می گذارد. اگر دختران و زنان مجرد نیاز جنسی اشان پاسخ نیابد، یا خود ارضایی می کنند یا اگر نیاز خود را سرکوب کنند، به افسردگی مبتلا می شوند یا به رابطه های آزاد روی می آورند. آری، اگر می خواهید جامعه ای را به فساد بکشانید، زنان آن جامعه را این چنین به فساد دچار کنید. در آن روز دیگر خانواده ای به این شکل که الان هست، معنایی نخواهد داشت. جالب است به قدری تعدد زوجات قبیح است که در سایتی کسی نوشته بود: «من زنی هستم مطلقه با یک فرزند، یک ازدواج ناموفق داشته و یک طلاق هم به خاطر اعتیاد طرف، حالا در شرایطی جدید موقعیت ازدواجی برایم پیش آمده است. می خواهم زن دوم مردی شوم. همسر آن مرد راضی است و حتی من با او صحبت کرده ام. فقط گفته اند که نباید فامیل بدانند». باید پرسید چراااااااااااااا؟؟؟ مگر این یک کار خوب نیست؟ چرا باید پنهانی زندگی کنند؟ وقتی که هم مرد راضی است و هم همسر اولش، و هم آن زن مطلقه تنها، راضی است، همسر دوم شود، چرا مردم ما این گونه نگاه می کنند؟ چرا این همه جهل؟ ما گویا به ساختار جامعه خود هیچ نگاه واقعی نداریم! گویا هیچ قدرت فهم و درک و تحلیل نداریم که این گونه شرایطی را برای این افراد جامعه می سازیم. واقعا باید گفت، متأسفم که حلال خدا را اینگونه حرام کرده ایم و همین خود باعث تضعیف دین مردم شده است. همین باعث بیرون کشیده شدن دختران و زنان ما از حریم عفاف و حیا شده است. اگر به اسلام و جامعه اسلامی باور داریم، باید به احکام آن خالی از نگاه های غیر معقول احساسی و جاهلانه و گاه خود خواهانه عمل کنیم. ممکن است کسی بگوید که زنان و دختران عفت پیشه کنند؛ اما واقعا آیا می شود، نه برای یک یا چند سال و بلکه برای همیشه عفت پیشه کرد؟ من خودم یک دختر مجرد هستم و کسی هستم که همیشه اطرافم از خواستگار و خواهان شلوغ بوده؛ اما خب به علت یک سری افکار تن به ازدواج نداده ام و کفو خود را نتوانستم بیابم. به خوبی هم توانسته ام نسبت به جنس مخالف تاکنون خود را حفظ کنم و عزتمند باشم؛ اما اینها به خاطر آرمانی بودن اندیشه من بوده است. حتی همین من اگر کسی را بیابم که کمالات مورد نظر مرا دارد، بسا عنان از کف دهم و به گناه تن دهم. از همه که نمی شود انتظار عفاف داشت؛ چرا که افراد معمولی هر کسی می تواند محبوب آنان واقع شود. آنجاست که دیگر انتظار عفاف نمی توان داشت. اسلام برای ارتباط های سالم بین زن و مرد در جامعه راه حل های خوبی به نام تعدد زوجات و ازدواج موقت دارد که در عین تأمین نیاز جنسی شرافت اخلاقی هم تأمین می شود؛ اما متأسفانه، در جامعه ما مشکلات مختلفی در سر راه آن وجود دارد. این در حالی است که در جوامع غربی روابط بین زن و مرد به صرف تمایل دو طرف برقرار می شود و ضابطه ای جز رضایت مندی هر دو طرف وجود ندارد. به محض این که فرد در خود احساس نیاز جنسی بکند، امکان پاسخ دادن و رفع آن را می یابد؛ اما در جامعه اسلامی ما چنین امکانی وجود ندارد. ما دختران مسلمان با دختران غربی چه تفاوتی به لحاظ نیاز جنسی داریم؟ آیا این نیاز جنسی در همه افراد وجود دارد یا خیر؟ آیا اگر کسی میل جنسی نداشته باشد، دارای سلامت محسوب می شود یا خیر؟ و به گفته زنان متأهلین، آیا این بالاترین لذت ملموس حسی بین بشر هست یا خیر؟ و به قول بعضی از آنان، آیا این تنها وسیله سرزنده شدن هست یا خیر؟ زنان متأهلین می گویند: بالاترین لذت همین رابطه جنسی است که به زن و مرد انرژی دوباره و حیاتی نو می دهد و خستگی و رنج سختی های زندگی را از تنشان بیرون می کند. حال آیا مجردهایی که امکان ازدواج دائم تک همسری ندارند، هیچ دلیل موجهی وجود دارد که آنان از آن محروم باشند؟ مخصوصا دختران که در زیر بار نگاه عرف هیچ راهی هم برای ارضاء نیاز جنسی خود نمی یابند. آیا این درست است؟ آیا این شرایط، ما را به این اندیشه نمی کشاند که جامعه غربی از جامعه اسلامی بهتر است که بدون هیچ منعی برای روابط بین زن و مرد به این نیاز طبیعی پاسخ داده می شود و باعث نشاط و ایجاد امید به زندگی می گردد؟ آیا عرف ما که برای دختران محدودیتهای بسیار زیادی دامن زده است، نیاز به اصلاح ندارد؟ لینک های مرتبط: آفت تأخیر در ازدواج؛ ازدواج موقت و جاهلیت مدرن؛ عاشقی و ازدواج موقت؛ عشق چتی: ماجرای چت با یک دختر؛ یگانگی عشق و چندگانگی همسر |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(پنج شنبه 92 خرداد 23 ساعت 9:58 صبح) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
25 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |