هر آدم با وجدانی وقتی ببیند، جوان ما چه دختر یا پسر شرایط ازدواج دائمش فراهم نیست و ناگزیر می شود، برای بر آوردن نیاز جنسی اش یا مرتکب زنا شود و یا به خودارضایی رو بیاورد، درد تمام وجودش را می گیرد. واقعاً چاره کسی که نمی تواند نیاز جنسی اش را با ازدواج دائم بر آورد، چیست؟ آیا باید زنا کند یا به خودارضایی رو بیاورد؟ یا این که به راه حلالی که خداوند پیش پایش نهاده روی بیاورد؟ چطور ما وقتی کسی را که شکم نیازمندی را سیر می کند، مدح می کنیم، اما کسی را که نیاز جنسی نیازمندی را برطرف می کند، اگر از طریق ازدواج موقت باشد، مذمت می کنیم؟ مگر نیاز با نیاز فرق می کند؟ چرا اگر کسی شکم خودش را به طریق حلال سیر کند، مذمت نمی کنیم، اما اگر کسی نیاز جنسی اش را به طریق حلال ازدواج موقت حل کند، مذمت می کنیم؟ چرا اگر دختری ناگزیر شود، برای برآوردن نیاز جنسی اش به طریق حلال، بکارتش را زائل کند، ذنب لایغفر تلقی می شود؟ بکارت را زایل کردن به طریق حلال ازدواج موقت بهتر است، یا خودارضایی و گناه کردن؟ حال اگر دختری میان ازدواج موقت و خودارضایی ناگزیر از انتخاب یکی از آن دو باشد، کدام را انتخاب کند؟ چرا ما باید حلال های الهی و تمتع از لذائذ مباح را بر خود حرام کنیم؟ این نه تنها ثواب ندارد که گناه دارد. چرا ما باید راضی به گناهکاری جوانان خود باشیم؟ چرا باید این لذت های مجازی که می تواند پلی برای رسیدن به لذت های حقیقی و تقرب به خدا باشد، تبدیل به لذت های گناه آلود و دل سیاه کن کنیم؟ روشن است که وقتی جوان ما به طریق حلال نیاز جنسی اش را برآورد، شاکر خداوند خواهد بود که این تمتعات لذت بخش را برایش فراهم کرده است؛ اما اگر نیاز جنسی اش را به طریق حرام برآورد، چه می شود؟ آیا جز این است که دلش سیاه می شود و کوه ایمانش به خدا و قیامت روز به روز با ارتکاب گناه آب می شود و از خدا و صفا و پاکی دورتر می گردد؟ باید خود پدر و مادرها و خواهر و برادرها وقتی می بینند، جوانی نمی تواند نیاز جنسی اش را با ازدواج دائم برآورد، مقدمات ازدواج موقتش را فراهم کنند. بگردند و از طریق همسایه ها و آشنایان و یا محضرها همسری را برای او پیدا کنند و خانه ای را در اختیار او قرار دهند تا نیازشان را به طریق حلال ازدواج موقت برآورند. وقتی خود جامعه و خود والدین و خویشان جوان چنین اقدامی نمی کنند، جوان یا ناگزیر می شود، به طریق پنهانی مرتکب زنا شود و یا به خودارضایی رو بیاورد. آنگاه گناه آن بر گردن کیست؟ وقتی از ازدواج موقت برای برآوردن نیاز کسانی سخن گفته می شود که به طریق ازدواج دائم نمی توانند نیاز جنسی اشان را برآورند، داد و فریاد بر می آورند و اعتراض می کنند که چرا؟ گاهی می گویند: آیا اگر خودت خواهر یا دختری داشته باشی، به ازدواج موقت او راضی می شوی؟ باید گفت که آری. اگر خواهر یا دختری داشتم که نمی توانستم، با ازدواج دائم نیاز جنسی اش را برآورم، حتماً شرایط ازدواج موقت او را فراهم می کردم. گاهی می گویند: آیا به عواقب ازدواج موقت فکر کرده اید؟ عرض می کنم: عواقبش هرچه باشد، از عواقب گناه کردن که بدتر نیست. نهایت ازدواج موقت پدید آمدن برخی از مشکلات دنیوی است که ما خودمان بر اثر جاهلیت مدرن درست کرده ایم؛ اما نهایت گناه تباه شدن انسانیت و آخرت آدمی است. کدام بدتر است؟ گاهی می گویند: خوب اگر یک زن شوهرداری نیاز جنسی اش را نمی تواند با شوهرش ارضا کند، چه کند؟ پاسخش روشن است، اگر چنان بود که برای ارضای نیاز جنسی اش ناگزیر از گناه می شود، از شوهرش طلاق بگیرد و به دیگری ازدواج کند که بتواند نیاز جنسی اش را برطرف کند. مگر بسیاری از زنان به جهت ناتوانی جنسی شوهرشان طلاق نگرفته اند و با دیگری ازدواج نکردند؟ چرا باید زنای محصنه از طلاق و ازدواج مجدد بهتر دانسته شود؟ این گناهکاری جوانان ما ناشی از جاهلیت مدرن است. یک چیزهایی را برای خود ارزش قرار داده ایم که هیچ توجیه عقلی ندارد و یک چیزهایی را ضدارزش تلقی می کنیم که پشتوانه ای جز تعصب کور ندارد. از یک سو با سخت گیرهای خود موجب می شویم، جوانانمان نتوانند در سنی که نیاز جنسی دارند، ازدواج دائم کنند و از سوی دیگر راه را برای ازدواج موقت گرفته ایم و از این رهگذر جوانانمان را در گنداب زنا یا خودارضایی غوطه ور ساخته ایم .
یک چت بعد از نوشتن این پست * سلام ازشما انتظار نداشتم این چی بود نوشتید؟ ** سلام مگه بده؟ * من می گم اره بده ** چرا؟ * چون عملی نیست ** خوب باید هی بگیم تا عملی بشه * عملی نمی شه؛ چون با فرهنگ ما نمی خونه و هیچ کس نمیاد همچین کاری با دختر یا خواهرش بکنه ** اگر هر کسی در حد توانش تلاش کند، مشکلات جامعه حل می شه * زمان پیامبر با زمان ما فرق می کنه. آن زمان مردا می رفتند سفر. اگر نمی توانستند صبر کنند ازدواج موقت می کردند. ** به هر حال، باید به این فرهنگ و شرایط امروز اعتراض کرد. امر به معروف و نهی از منکر واجبه. راهی که اسلام پیش پا گذاشته خیلی معقوله * اما ادم بعضی بارها نمی تواندبر اساس عقل پیش بره ** مشکل جامعه ما هم همین است. چرا نباید از حلال های الهی استفاده کرد و به طریق حلالش لذت برد؟ سختی کشیدن هایی که هیچ اجری ندارد و بلکه گناه دارد. فرهنگ ما یک فرهنگ خرابیه * من با نظرتان موافقم ولی باید با فرهنگ ساخت وگرنه رسوا میشی. خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ** بله واقعا خیلی جای تأسف دارد. در جامعه غربی هر زن و مردی به صرف تمایل به هم می رسند. هیچ مانعی هم ندارند. * ان ها که دیگه ازدواج نیست. ** منظورم این است که آنان هیچ قید و بندی ندارند. ما راهی را که خدا پیش پایمان برای لذت حلال گذاشته سد کرده ایم. * اخه مشکل این جاست که برای زمان ما نیست. ** اگر برای زمان ما نیست، چرا در کشورهایی که قید و بند ندارند، هست؟ چرا باید یک مرد و زنی که همدیگر را دوست دارند، از همدیگر لذت حلال نبرند؟ * خب ازدواج کنند. ** اما همیشه ازدواج دائم مهیا نیست. آنان چه کنند؟ آیا باید زنا کنند؟ آیا باید بسوزند و بسازند؟ آیا می توان به یک گرسنه گفت باید تو گرسنگی بکشی؟ * حرفاتون قبوله اما عملی نیست. ** من هم معترفتم که عملی نیست؛ اما این یک اعتراض معقولی است. به هر حال، من تصور می کنم، شرایط به گونه ای پیش می رود که هر دختر یا پسری که بخواهد ازدواج کند، این مانع های موجود دیگر نباشد. در مسیحیت که رهبانیت تبلیغ می شد، اکنون فقط نفس تمایل دختر و پسر کافی است که به هم برسند. در ایران هم سر انجام همین طوری می شه. اگر به طریق حلال نشه، به طریق حرام می شه. ما چاره ای نداریم که ازدواج موقت را تبلیغ و ترویج کنیم. و گرنه روزی می رسد که دیگر از دین و پاکی خبری نخواهد بود. * داره همین طور هم میشه. ** باید شرایط به گونه ای بشه که اگر یک دختر یا پسر نیاز جنسی پیدا کرد، به راحتی بتوانه بدون هیچ درد سری برطرف کنه. همان طوری که به راحتی هر وقت گرسنه شد، می تونه غذا بخوره. نیاز نیازه. چه فرق می کنه، جنسی باشد یا شکمی؟ همان طور که به آدم گرسنه معقول نیست، بگویم گرسنگی بکش و صبر کن، به آدمی که نیاز جنسی داره، نمی توان چنین بگوییم. |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(جمعه 89 آبان 21 ساعت 6:38 صبح) |
اخیراً نتایج تحقیقاتی را درباره آثار سوء نگاه مردان به زنان زیبا منتشر کرده اند که من نخست اصل خبر را و سپس تحلیل خودم را که تجربه همه ماست، بیان می کنم. تلگراف نوشت: نتایج یک تحقیق در دانشگاه والنسیا نشان میدهد که ملاقات با یک زن زیبا باعث افزایش هورمون استرس موسوم به کورتیزول در بدن انسان میشود. این هورمون تحت تاثیر استرسهای فیزیکی و روانی در بدن انسان تولید میشود که می تواند در نهایت منجر به بیماریهای قلبی شود. اما نکاتی که من اینک در تحلیل این گزارش به نظرم می آید،به این قرار است: 1. شمول زیانمندی نگاه هوس آلود هم بر مرد و هم بر زن: به تصور من واقعیت کلی این است که نگاه هوس آلود زیانمند است؛ چه آن از سوی زن باشد و چه از سوی مرد. ترشح غدد هم در مرد هست و هم در زن، و تأثیرپذیری از جنس مخالف هم در مرد وجود دارد و هم در زن. بر این اساس، پرهیز از نگاه هوس آلود هم از سوی مرد لازم است و هم از سوی زن. 2. شمول زیانمندی نگاه هوس آلود هم بر جسم و هم بر روح: نگاه هوس آلود هم جسم و روان مرد را می آزارد و هم جسم و روان زن را. نگاه آلوده یک مرد به یک زن و بالعکس به تعبیر روایتی تیر زهرآگینی است از سوی شیطان که هم جسم آدمی را بیمار می کند و هم روان آدمی را. به این ترتیب، پرهیز از نگاه هوس آلود هم جسم آدمی را سالم می دارد و هم روح آدمی را. 3. عدم اختصاص هوس به چشم و نگاه به نامحرم: هوس آلودی دل است که به چشم سرایت می کند و این اختصاص به چشم ندارد. وقتی دل هوس آلود شد، هم چشم ناپاک می شود و هم گوش و زبان و هم تمام جوارح دیگر. هوس از دل بر می آید و تا زمانی که دل هوس آلود باشد، هم چشم آلوده است و هم گوش و هم زبان و هم همه اعضای دیگر.4. غیر قابل جمع بودن هوس شیطانی و عشق الهی: نگاه هوس آلود تیری است که از سوی شیطان به قلب آدمی می خورد و او را از هستی حیات طیبه و عشق الهی ساقط می کند. آرامش را به پریشانی مبدل می کند و یاد خدا را که آرامش بخش قلب آدمی است، به غفلت مبدل می سازد. خدا دو دل در یک جوف قرار نداده است و در این یک دل یا خدا جای می گیرد و یا شیطان.
5. تفاوت هوس شیطانی و عشق الهی: هوس شیطانی و عشق الهی در این امر مشترک اند که هر دو میلی درونی اند؛ اما در این تفاوت دارند که هوس شیطانی به جای عشق الهی و یا در مقابل عشق الهی است. بنابراین اگر ما غیر خدا را دوست داشته باشیم، به جهت این که متعلق به خداست، هرگز هوس شیطانی نیست و حتی بهترین و سالم ترین و پایدارترین دوست داشتن ها آنی است که برای خدا باشد. اگر می خواهیم علاقه میان زن و شوهر و یا فرزند و والدین و یا میان همکاران و دوستان پایدارتر و سالم تر باشد، باید در طول دوستی و عشق به خدا باشد. دوست داشتن غیر خدا از این لحاظ که به خدا تعلق دارد، مثل این است که مادری لباس کودکش را دوست داشته باشد و ببوید و ببوسد،به این جهت که مال کودکش است. پیامبر اسلام(ص) فاطمه اش را دوست داشت و او را می بویید و می بوسید؛ چون او بوی خدا می داد، بوی بهشت می داد؛ چون او دلداده کسی بود که دل خودش را هم ربوده بود.. ساده ترین راه جلوگیری از نگاه هوس آلود: تمام اهل دلان یکی از راه های تهذیب را چشم فرو داشتن به هنگام راه رفتن دانسته اند؛ به گونه ای که تنها جلو پای خودمان را ببینیم و بس. «نگاه بر قدم داشتن» یکی از اصول عرفان حق و یافتن عشق الهی است. آری هرکه می خواهد عاشق خدا بشود، باید «چشم بر قدم» بدارد و نگاه از نامحرم فرو گذارد.8. راه اساسی مبارزه با هوس آلودگی: راه اساسی مبارزه با هوس به این نیست که تنها بر آن سرپوش بگذاریم. این حداقل آن است. حتی راه اساسی آن نیست که هوس را در مسیری مشروع قرار دهیم و مثلاً به طرق مشروع نیاز جنسی خود را برآوریم. نه محدود کردن حواس مثل چشم فرو آوردن و گوش بستن از هوس آلودها راه اساسی مبارزه با هوس است و نه اشباع مشروع هوس ها. 6. فاحش بودن خسارت هوس آلودگی: هوس شیطانی مثل سراب است و عشق الهی مثل آب. هوس شیطانی مایه اضطراب است و پریشانی؛ اما عشق الهی عین سکینت است و آرامش. هوس شیطانی عین کوری است و حماقت؛ اما عشق الهی منبع بصیرت است و حکمت و دانایی. هوس شیطانی باعث بیماری جسمانی و روانی است؛ اما عشق الهی موجب سلامت جسمانی و روانی. حال بنگرید که چقدر خسارت است، یک کسی مدت ها با گریه و زاری و عبادت های نیمه شب و خدمت به خلق شعله عشقی را در دل خود روشن می کند و با آن لذت سالم و پایداری دارد و چشمه جوشانی از آرامش و حکمت را در قلب خود جای داده و آنگاه با یک نگاه هوس آلود به نامحرم بر آن شعله عشق که همه چیز در آن است، پف کند و یکباره تمام سرمایه حیات طیبه اش را از دست بدهد. البته شاید فهم سهمناکی و زهرآگینی نگاه هوس آلود به نامحرم برای کسی که لذت عشق الهی را درنیافته و جرعه عشق او را از رهگذر گریه های عاشقانه سر نکشیده است، سنگین باشد؛ اما آن که تجربه عشق الهی را داشته و با نگاه هوس آلود به نامحرم آسیب دیده است، به روشنی می یابد که چه مصیبتی بر آدمی فرود می آید. تجربه عشق الهی را یافتن بسان به سختی و نفس زنان بر کوه بالارفتن است و نگاه هوس آلود به نامحرم بسان به آسانی از کوه پرت شدن است. 7
راه اساسی برافروختن شعله عشق الهی در دل است. عشق الهی مثل آبی است که به ریشه درخت وجود آدمی می رسد؛ اما محدودیت های ظاهری مثل آب رساندن به برگ ها و شاخه هاست. بلکه رساتر بگویم، محدودیت های ظاهری مثل بزک کردن آدمی است و برافروختن عشق الهی در قلب مثل خلقت زیبایی طبیعی در آدمی است. باید عاشق شد تا بتوان با هوس مبارزه کرد. با آمدن فرشته عشق به خانه قلب است که می توان دیو هوس را از خانه دل بیرون کرد. آدمی وقتی به چیزی راضی می شود که مثل یا بهتر از آن را به چنگ آورد. هوس شیطانی و عشق الهی چون دو خصم و هویند که هر دو با هم در دل جمع نمی شوند. آدم وقتی عاشق شود، هوس را چون جیفه متعفن می یابد که بویش مشامش را می آزارد. آورده اند که هرگاه کربلایی کاظم لقمه حرام می خورد، قی می کرد. آدم عاشق به وضوح می یابد که هوس و گناه چگونه آینه دلش را تیره می کند. تا کسی از شراب عشق الهی ننوشیده باشد، در مبارزه با هوس توفیقی ندارد. باید دل هوس را نخواهد. چشم فرو بستن و پنبه در گوش کردن که به تنهایی فایده ندارد. اینها مثل این است که کسی همسرش را دوست نداشته باشد و آنگاه او را با همسرش در خانه حبس کنیم. این کار اساسی نیست. کار اساسی نشاندن بذر عشق به همسر در دل است. عشق برای هر درد بی درمان دواست. هم جسم بیمار را سالم می کند و هم روان بیمار را. هرکه عاشق شد، هم جسمش سالم می شود و هم روحش. نقل است که نماز شب خوان ها عمر طولانی دارند. اگر هر مصیبتی هم بر آنها بیاید، هرگز بر آنان گران نیست. می گویند، هرچه از دوست رسد، نیکوست.
لینک های مرتبط: قطره های اشک جرعه های عشق؛ گریه اوج عاشقی؛ چگونه عاشقی کنیم؟؛ طریق عاشقی در نماز ؛ آرامش در عشق الهی ؛ حب مقدس و نا مقدس در قرآن ؛ فرق عشق الهی با عشق دنیوی ؛ هم جنسی عشق الهی با عشق غیر الهی |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 ساعت 10:10 صبح) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
6 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |