برخی تلاش فراوان دارند که عشق و عرفان را امری بدعتآمیز و خلاف سنت اسلام معرفی کنند. من برای ردّ این پندار تا کنون دو پست «مقام حضرت عشق علیه السلام» و «حب مقدس و نا مقدس در قرآن» را نوشتهام و اینک در اینجا میخواهم روایتی را بررسی کنم که برخی با دستاویز قراردادن آن سعی دارند، به کسانی که از عشق و عرفان سخن میگویند و طرفداری میکنند، سخت بتازند و حتی آنان را به زشتترین نامها نظیر خر و گاو و سگ بخوانند و دهان به فحاشی بر ضد آنان بگشایند. تأسفآور این که سعی میکنند، چنین رفتار زشتی را با مؤمنان سیره خدا و رسول(ص) و ائمه(ع) قلمداد کنند. 1. اصل روایت 2. شرح علامه مجلسی 3. توضیحی درباره سبّ 4. توضیحی درباره عشق |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(دوشنبه 86 مرداد 8 ساعت 5:43 صبح) |
یکی از دوستان حب را به طور مطلق مقدس تلقی می کند و در مقابل عشق را نامقدس. حال آن که چنین نیست. حب و عشق به طور مطلق نه مقدس اند و نه نا مقدس و قداست این دو واژه بستگی به این دارد که آیا به چه کسی یا چه چیزی تعلق پیدا می کند. ما برای نشان دادن این واقعیت در این پست واژه حب را در آیات قرآن بررسی می کنیم. 1. اصول معناشناسی واژگان پیش از معناشناسی واژه حب در آیات قرآن شایسته است، چند اصل معناشناختی را که در اینجا به کار می آید، یادآور شویم. 1. 1. توصیفی بودن معناشناسی معنای واژگان متکی به تخیل ما نیست و ما از پیش خود نمی توانیم معنایی را به حلقوم واژه ای بریزیم. ما باید برای شناخت معنای هر واژه به موارد استعمال آن در میان اهل زبان و متون آنان توجه کنیم و معنایی که برای آن به دست می دهیم، مستند به موارد استعمال باشد؛ نه متکی به ذهن ما. به عبارت دیگر معناشناسی واژگان باید توصیفی و اخباری باشد؛ نه دستوری و انشائی. 1. 2. تعدد معنا در بسیاری از واژگان چنین نیست که هر واژه ای دارای معنای واحدی باشد. بسیاری از واژگان نظیر واژه حب در استعمال مختلف به معانی مختلفی به کار می روند. از این رو درست نیست که ما یک نسخه کلی برای معنای چنین واژگانی بپیچیم و یک معنای معینی را برای آنها بیان کنیم. 1. 3. تنوع واژگان به لحاظ بار ارزشی واژگان از نظر بار ارزشی سه نوع اند: برخی در تمام موارد استعمال بار منفی دارند؛ مثل واژه شیطان و جهنم و برخی در تمام موارد استعمال دارای بار مثبت اند؛ مانند الله و جنت و برخی نیز در برخی از موارد استعمال دارای بار منفی و در برخی از موارد استعمال دارای بار مثبت اند؛ مثل حب و عشق. به این ترتیب هرگز صحیح نیست که ما واژه حب را به طور مطلق دارای بار مثبت و واژه عشق را دارای بار منفی بدانیم. 1. 4. وابستگی معنای واژگان به موارد استعمال هیچ واژه ای در زبان به تنهایی استعمال ندارد؛ بلکه به همراه واژگان دیگر استعمال می شوند. به تعبیر دیگر سیاقی که واژه در آن قرار می گیرد، معنای آن را مشخص می کند و صرف نظر از سیاق معنای مشخصی نمی تواند داشته باشد. اگر هم ما برای یک واژه به موارد استعمال آن توجه نمی کنیم، به این جهت نیست که ذات واژه دارای معناست؛ بلکه به این جهت است که موارد استعمال ما را به چنان معنایی توجه داده است؛ از این رو نمی توان برای معناشناسی یک واژه به طور مستقل و صرف نظر از موارد استعمالش اظهار نظر کرد. 2. حب از نظر بار ارزشی بار ارزشی حب بستگی دارد به این که از چه کسی و نیز به چه کسی یا چه چیزی و به چه منظور تعلق داشته باشد. 2. 1. حب مقدس حب در موارد زیر در آیات قرآن دارای بار ارزشی مثبت است و می توان حب را در این موارد حب مقدس خواند: الف. حب خدا به خلق: در آیاتی از قرآن افراد مؤمن محبوب خدا دانسته شده و از آنان حسب مورد به «تواب»(توبه کننده)، «متطهر»(پاکی جوینده از گناه)، «متوکل»(توکل کننده)، «متقی»(پرهیزگار)، «محسن»(نیکوکار) و «صابر»(شکیبا در راه خدا) نامیده شده اند؛ نظیر: * إن الله یحب التوابین ویحب المتطهرین [ بقرة 222 ] ؛ خدا توبه کنندگان را دوست دارد و نیز پاکی جویندگان از گناه را. * إن الله یحب المتوکلین [ آل عمران 159 ] ؛ خدا توکل کنندگان به خود را دوست دارد. * فإن الله یحب المتقین [ آل عمران 76 ] ؛ خدا پرهیزگاران از گناه را دوست دارد. * وأحسنوا إن الله یحب المحسنین [ بقرة 195 ] ؛ نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست دارد. * والله یحب الصابرین [ آل عمران 146 ] ؛ خدا شکیبایان در راه خود را دوست دارد. ب. حب خلق به خدا: در آیاتی از قرآن از کسانی که حب به خدا داشته باشند، ستایش شده و اظهار گردیده است که خدا نیز به آنان حب دارد؛ نظیر: * قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله ویغفر لکم ذنوبکم والله غفور رحیم؛ (ای پیامبر) بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد. خدا آمرزنده و مهربان است.[ آل عمران 31 ] * یا أیها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم ویحبونه أذلة على المؤمنین أعزة على الکافرین یجاهدون فی سبیل الله ولا یخافون لومة لائم ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم؛ ای مؤمنان اگر از دین خود برگردید، خدا قومی را خواهد آورد که دوستشان داشته باشد و آنان نیز خدا را دوست داشته باشند. بر مؤمنان نرم و بر کافران(یعنی کسانی که از روی آگاهی و اختیار کفر می ورزند)، درشت اند و در راه خدا تلاش می کنند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای بیم ندارند. آن لطف خداست. به هر که خوهد لطف می کند. خدا گشاینده و داناست. [ مائدة 54 ] ج. حب خلق به خلق: در آیه ذیل حب انصار به مهاجرانی را ستوده است که زحمت مهاجرت از مکه به مدینه را بر خود هموار کرده بودند و در این راه اموال خودشان را از دست داده بودند تا پیامبر اسلام(ص) را یاری کنند. * وَ الَّذینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ و کسانی از انصار که از قبل( یعنی قبل از به دست آمدن غنایم جنگ با بنی نضیر) مهاجران مکه را جای دادند و به پیامبر اسلام(ص) ایمان آوردند و در دل خود نیازی به غنایم جنگ با بنی نضیر احساس نکردند و مهاجران را بر خود در تقسیم غنایم ترجیح دادند، با این که خود به آن نیاز شدید داشتند. هر که طمع خود را نگه دارد، رستگار است.(حشر/9) گفتنی است که تمام عنایم جنگ بنی نضیر میان مهاجران تقسیم شد، جز سه نفر از انصار که نیاز بسیار شدیدی داشتند. د. حب خلق به پیروزی بر کافران: در آیه ذیل این که مسلمانان در جنگ احد دوست داشتند، بر مشرکان مکه پیروز شوند، خوب خوانده شده است. البته کسانی که در این جنگ فرمان پیامبر را نادیده گرفتند و سنگر خود را به منظور تصاحب عنایم رها کردند، مورد سرزنش قرار گرفته اند. * ولقد صدقکم الله وعده إذ تحسونهم بإذنه حتى إذا فشلتم وتنازعتم فی الامر وعصیتم من بعد ما أراکم ما تحبون منکم من یرید الدنیا ومنکم من یرید الآخرة ثم صرفکم عنهم لیبتلیکم ولقد عفا عنکم والله ذو فضل على المؤمنین؛ خداوند به وعده خود عمل کرد و وقتی که شما آنان را به اذن خدا می کشتید، بر آنان پیروز کرد تا این که سست شدید و به نزاع پرداختید و سرپیچی کردید. بعد از آن که خدا آنچه را دوست داشتید، به شما نشان داده بود. برخی از شما دنیا را می خواستید و برخی از شما آخرت را. پس از آن خدا توجه شما را از آنان برگرداند تا شما را به مصیبت افکند و خدا از شما درگذشت و خدا به مؤمنان لطف دارد. [ آل عمران 152 ] 2. 2. حب نامقدس حب در موارد فراوانی از آیات قرآن دارای بار ارزشی منفی و به تعبیر دیگر نامقدس خوانده شده است. چنان نیست که هر نوع از حب آدمی مقدس باشد. خدای تعالی فرمود: * کتب علیکم القتال وهو کره لکم وعسى أن تکرهوا شیئا وهو خیر لکم وعسى أن تحبوا شیئا وهو شر لکم والله یعلم وأنتم لا تعلمون [ بقرة 216 ]؛ کارزار، اگرچه بر شما ناخوشایند باشد، بر شما واجب شد. بسا چیزی را شما دوست نداشته باشید؛ ولی برای شما بهتر باشد و بسا چیزی را دوست داشته باشید؛ اما برای شما بدتر باشد. خدا می داند و شما نمی دانید. مهم ترین حب های نامقدسی که در آیات قرآن نام برده شده، به این قرار است: الف. حب به بت ها: در آیه ذیل کسانی که بت ها را به عنوان شریک خدا برگزیده و آنها را دوست دارند، به عذاب الهی تهدید شده اند. * ومن الناس من یتخذ من دون الله أندادا یحبونهم کحب الله والذین آمنوا أشد حبا لله ولو یرى الذین ظلموا إذ یرون العذاب أن القوة لله جمیعا وأن الله شدید العذاب؛ برخی از مردم چیزهایی را شریک خدا گرفته اند و آنان را مانند خدا دوست دارند؛ اما مؤمنان خدا را بسیار دوست دارند. کاش این کسانی که ستم کردند، عذاب را می دیدند. می دیدند که قدرت به طور مطلق برای خداست و خدا به سختی عذاب می کند. [ بقرة 165 ] ب. حب به ترویج فحشاء: در آیه ذیل کسانی که دوست دارند، فحشاء را ترویج کنند، به مجازات شدید در دنیا (اجرای حد قذف) و آخرت (عذاب جهنم) تهدید شده اند. * إن الذین یحبون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب ألیم فی الدنیا والآخرة؛ کسانی که دوست دارند، فحشاء را در میان مؤمنان ترویج کنند، در دنیا و آخرت عذاب دردناکی دارند.[ النور 19 ] ج. حب به دنیا و دارایی های دنیوی: در آیاتی از قرآن دوستی دنیا و دارایی دنیوی به گونه ای که مانع یاد خدا باشد و بر آخرت ترجیح داشته باشد، مورد مذمت قرار گرفته است: * کلا بل تحبون العاجلة [ قیامة 20 ] * وتذرون الآخرة [ قیامة 21 ]؛ این چنین نیست؛ بلکه شما دنیا را دوست دارید و آخرت را وا می نهید. * ووهبنا لداود سلیمان نعم العبد إنه أواب [ ص 30 ] * إذ عرض علیه بالعشی الصافنات الجیاد [ ص 31 ] * فقال إنی أحببت حب الخیر عن ذکر ربی حتى توارت بالحجاب [ ص 32 ] * ردوها علی فطفق مسحا بالسوق والاعناق [ ص 33 ]؛ ما سلیمان را به داود بخشیدیم. چه خوب بنده ای بود. او بسیار توبه کننده بود. به یاد آر وقتی را که اسب های زیبایی در آخر روز بر او عرضه شد. او گفت: من مال(اسب) را دوست داشتم و آن مرا از یاد پروردگارم باز داشت تا این که خورشید پنهان شد. (او اسب ها را چنان دوست داشت که گفت:) آنها را به نزدم بیاورید تا بر ساق ها و گردن هایشان دست بکشم. * زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ اْلأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (آل عمران/14)؛ شیطان دوستی خواسته های دنیوی مانند زنان و پسران و گنجینه های فراوان از طلا و نقره و اسب های نشان دار و چارپایان و مزرعه ها را آراسته است. آنها بهره زندگانی دنیاست و حال آن که بازگشتگاه زیبا نزد خداست. د. حب به کافران دشمن مسلمانان: در آیاتی از قرآن دوستی مشرکان مکه یا یهودیان مدینه که دشمن مسلمانان بودند، نهی شده است: * یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا آباءکم وإخوانکم أولیاء إن استحبوا الکفر على الایمان ومن یتولهم منکم فأولئک هم الظالمون [ توبة 23 ] * قل إن کان آباؤکم وأبناؤکم وإخوانکم وأزواجکم وعشیرتکم وأموال اقترفتموها وتجارة تخشون کسادها ومساکن ترضونها أحب إلیکم من الله ورسوله وجهاد فی سبیله فتربصوا حتى یأتی الله بأمره والله لا یهدی القوم الفاسقین [ توبة 24 ]؛ ای مؤمنان اگر پدران و برادران و همسران و خویشان خود را چنان چه کفر را بر ایمان ترجیح داده اند و اموالی که آنها را به دست آورده اید و تجارتی که بی رونقی آن را بیم دارید و خانه هایی را که به آنها علاقه دارید، از خدا و رسولش و تلاش در راه خدا بیش تر دوست داشته باشید، پس منتظر باشید تا خدا عذاب خودش را بفرستد. خدا قوم تبهکار را راهنمایی نمی کند. * ها أنتم أولاء تحبونهم ولا یحبونکم وتؤمنون بالکتاب کله وإذا لقوکم قالوا آمنا وإذا خلوا عضوا علیکم الانامل من الغیظ قل موتوا بغیظکم إن الله علیم بذات الصدور [ آل عمران 119 ]؛ این یهودیانی را که شما دوست دارید ولی آنان شما را دوست ندارند و حال که شما به تمام کتاب های آسمانی ایمان دارید، هرگاه شما را دیدار کنند، می گویند: ما ایمان آورده ایم؛ اما هرگاه خلوت می گزینند، سر انگشتانشان را از خشم به شما به دهان می گزند. ای پیامبر به آنان بگو! از خشم خود بمیرید. خدا به درون سینه ها آگاه است. هـ . حب به نامحرم به قصد کام جویی: آیه ذیل درباره حب زلیخا به یوسف است. حب او به یوسف برای این بود که از او کام جویی کند. * وقال نسوة فی المدینة امرأة العزیز تراود فتاها عن نفسه قد شغفها حبا إنا لنراها فی ضلال مبین [ یوسف 30 ]؛ زنان شهر گفتند: زن عزیز از جوان خدمتکارش کام خواسته است. دلش دوستی او را ربوده است. او در گمراهی آشکاری است. چنان که ملاحظه کردید، چنان نیست که حب به طور مطلق امری مقدس باشد و حب در صورتی مقدس است که به خدا و مؤمنان به خدا تعلق بگیرد و به موجب آن خدا و آخرت ترجیح داده شود؛ اما اگر به کسی یا چیزی در مقابل خدا و آخرت تعلق بگیرد، نامقدس است. توجه: برای آگاهی از تلقی یکی از دوستان درباره قداست مطلق حب به کامنت های زیر مراحعه فرمایید. بدون مراجعه به لینک زیر شاید بحث این پست برای شما بی اهمیت جلوه کند. |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(چهارشنبه 86 خرداد 23 ساعت 4:23 عصر) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
2 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |