یکی از دوستان پیام داده بود که یک برادر سنی برایش پیامی گذاشته است که من در ذیل اصل آن پیام را به همراه پاسخ اجمالی آن میآورم و پاسخ تفصیلی آن مجال موسعی میخواهد که به وقت دیگر میسپارم. آن برادر سنی نوشته بود: خداوند متعال می فرماید: وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ * الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ * أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ(البقرة: 155-157)؛ و مژده بده به برد باران آن کسانی که هنگامی که بلائی بدانان می رسد، می گویند ما از آنِ خدائیم و به وی او باز میگردیم آنان (همان بردباران با ایمانی هستند که) الطاف و رحمت و احسان و مغفرت خدایشان شامل حال آنان می گردد و مسلّماً ایشان از راهیافتگان هستند. و در نهج البلاغه آمده است: وقال علی -رضی الله عنه- بعد وفاة النبی -صلى الله علیه وآله وسلم- مخاطبا إیاه -صلى الله علیه وآله وسلم-: لولا أنک نهیت عن الجزع و أمرت بالصبر لأنفدنا علیک ماء العیون؛ علی بعد از وفات پیامبر –صلى الله علیه وآله وسلم- خطاب به پیامبر فرمود: اگر از بی قراری و بی تابی نهی نمى کردى و به بردباری فرمان نمى دادی چنان برایت اشک می ریختیم که اشک چشمانمان تمام می شد. و همچنین در نهج البلاغه آمده است که علی -علیه السلام- گفت: أن علیاً -رضی الله عنه- قال: من ضرب یده عند مصیبة على فخذه فقد حبط عمله؛ هر کسی به هنگام مصیبت و بلایی دستش را بر رانش بزند و تأسف بخورد، عمل او نابود گردیده است. و حسین در کربلاء چنان که صاحب منتهی الامال نقل کرده به خواهرش زینب گفت: یا أختی، أحلفک بالله علیک أن تحافظی على هذا الحلف، إذا قتلت فلا تشقی علیّ الجیب، ولا تخمشی وجهک بأظفارک، ولا تنادی بالویل والثبور على شهادتی؛ و امیر المؤمنین به یارانش گفت: لا تلبسوا سواداً فإنَّه لباس فرعون؛ لباس سیاه نپوشید زیرا لباس سیاه لباس فرعون است. در تفسیر الصافی در تفسیر آیه «وَلا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ»(الممتحنة، 12) آمده است که: پیامبر با زنان بیعت کرد مبنی بر این که (به هنگام مصیبت) سیاه نپوشند و گریبانشان را پاره نکنند و فریاد واویلا سر ندهند. در فروع الکافی کلینی آمده است که پیامبر –صلى الله علیه وآله وسلم- فاطمه را وصیت نمود و به او گفت: إذا أنا مت فلا تخمشی وجهاً ولا ترخی علیَّ شعراً ولا تنادی بالویل ولا تقیمی علیَّ نائحة؛ وقتی من مُردم چهره ات را خونین مکن، موهایت را ژولیده و آویزان مکن، و فریاد واویلا سر مده، و زن نوحه سرایی را برای نوحه سرایی برای من مقرر مکن. پیامبر –صلى الله علیه وآله وسلم- فرمود: النیاحة من عمل الجاهلیة؛ نوحه سرای از اعمال جاهلیت است. پیامبر خدا –صلى الله علیه وآله وسلم- حدیثی را نقل کرده اند که فرموده است: صوتان ملعونان یبغضهما الله: إعوال عند مصیبة، و صوت عند نغمة؛ یعنی النوح والغناء؛ دو صدای نفرین شده هستند که خداوند آنها را دوست ندارد: شیون و فریاد به هنگام مصیبت، و صدای آهنگ و ترانه – یعنی نوحه سرایی و موسیقی-. من در پاسخ نوشتم: اولاً، این آیات و روایاتی که برادرمان آوردند، ناظر به گریه و نوحهای است که برای امر دنیوی باشد. بیتردید همانطور که در این آیات و روایات آمدهاست، نباید برای مرگ کسی و مصیبتی که بر ما میآید، گریه کنیم. این گریه یا ممکن است، از این جهت باشد که آن از دست رفته از ما جدا شده و ما برای او احساس دلتنگی میکنیم. این هم با سفارش به صبر بر مصیبت سازگار نیست و هم موجب آزردگی مرده میشود؛ چون مرده از ناراحتی ما ناراحت میشود و ما نباید موجبات ناراحتی مرده را فراهم کنیم. یا ممکن است، به جهت نوعی اعتراض به کار خدا باشد که اعتراض به کار خدا مذموم است. ثالثاً، اگر کسی برای امری دینی و الهی و اخروی گریه کند، هیچ اشکالی ندارد و حتی ثواب هم دارد؛ چنان که کسی با ملاحظه مرگ عزیزی یاد گناهان خودش بیافتد و بگوید: من هم مثل این روزی خواهم مرد، در حالی که گناهان فراوانی کردم و توبه نکردم. رابعاً، ما گریهای که برای امام حسین میکنیم، برای امر اخروی و معنوی است. برای این است که همان دشمنان سابق پیامبر(ص) و اسلام دینی را که با ریختن خونهای بسیار و زحمات فراوان به دست آمدهبود، داشتند از بین میبردند. یزید انتقام خون خویشان خود را میگرفت که در جنگ بدر کشته شدند. او به طور علنی شراب میخورد و قماربازی میکرد. امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر بر ضد چنین کسی قیام کرد؛ اما یزید، آن حضرت را که قائم به حق بود، به شهادت رساند. ما گریه میکنیم که چرا چنین ستم بزرگی بر اسلام و خانواده پیامبر اسلام(ص) رفته است. پنهان نیست که چنین گریهای برای دنیا و یک مرده نیست. بلکه گریه برای خدا و دین است. بیتردید گریهای که برای خدا و دین باشد، نه تنها مذموم نیست که ثواب دارد و مورد تأکید آیات و روایات است. برای نمونه در قرآن آمده است: سوره اسرا: إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِْلأَذْقانِ سُجَّداً (107) وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً (108) وَ یَخِرُّونَ لِْلأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزیدُهُمْ خُشُوعاً (109)؛ کسانی که پیش از پیامبر اسلام(ص) به آنان کتاب داده شد، وقتی آیات قرآن بر آنان خوانده شود، به خاک میافتند و میگویند: منزه است پروردگار ما. وعده پروردگارما تحقق پیدا کرده است و در حال گریه به خاک میافتند و بر خشوع و خداترسی آنان افزوده میشود. سوره مؤمنون: وَ لَقَدْ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فَمَا اسْتَکانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ (76)؛ ما آنان را به عذاب گرفتار کردیم؛ چرا که برای پروردگارشان فروتن نشده و زاری نمیکردند. خامساً، لباس سیاه پوشیدن اگر نماد لباس فرعون باشد، بیتردید درست نیست؛ چون ما در روایات چندی نهی شدهایم از این که خود را چه در لباس و چه در امور دیگر شبیه کافران و دشمنان اسلام کنیم. اما باید دانست که همواره چنین نیست که لباس سیاه چنین باشد که یادآور فرعون و کافران باشد. ممکن است، در صدر اسلام چنین بوده باشد، اما در این دوره این گونه نیست. در این زمان لباس سیاه نشانه از دست دادن عزیزی است. اگر این کار برای امری دنیوی باشد، بیتردید صحیح نیست. اما اگر برای امری الهی و دینی باشد، شکی در درستی آن نیست. خلاصه آن که عشق به امام حسین عشق به خداست که جامع همه کمالات است و گریه برای آن امام گریه برای خداست. تردیدی نیست که وقتی احساسات آدمی به اوج خودش میرسد، قلب میلرزد و اشک جاری میشود. دینداری که به لقلقه زبان و اعمال خشک ظاهری و بیاحساس نیست. چنین دینی نه انسانساز است و نه هرگز پایدار میماند. دین باید در دل رسوخ پیدا کند و احساسات آدمی را تحریک کند تا سازندگی و پایداری داشته باشد. دین باید بگریاند تا دین باشد. دین جز عشق و گریه نیست. بنابراین نباید گریه برای امام حسین را با گریه بر یکی از مردگان خود به خاطر از دست دادن آن مقایسه کرد. تطبیق گریه و ماتم بر امام حسین بر آیات و روایات دال بر صبر بر مصیبت نا به جاست. دیگر پستهای مرتبط: گریه اوج عاشقی؛ قطرههای اشک جرعههای عشق ؛ عاشقی امام حسین |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(جمعه 86 بهمن 5 ساعت 7:54 صبح) |
یکی از دوستان به نقل از حضرت آقای فاطمینیا سخنی به این مضمون نوشته بود. عشق چیز سنگینی است؛ یعنی ارزش والایی دارد. از این رو به من توصیه کرده بود که در آیات و روایات «حبّ» را «عشق» معنا نکن. من پاسخی به این مضمون به او دادم که «حبّ» در لسان آیات و روایات همان عشق است. حبّ خدا که به لقلقه زبان نیست. اگر کسی خدا را دوست دارد، باید در راه دوستیاش از جان و مال بگذرد. چیزی که از آن به «عشق» تعبیر میشود. از رسول خدا نقل است که در حدیثی قدسی از خدا آورده است که فرمود: من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته(کلمات مکنونة فیض، ص75)؛ هرکه من را بجوید، مییابد و هرکه مرا بیابد، میشناسد و هرکه مرا بشناسد، من را دوست دارد و هرکه مرا دوست داشته باشد، عاشق من میشود و هرکه عاشق من شد، من هم عاشق او میشوم و هرکه را عاشقش شدم، میکشمش و هرکه را که کشتم، خونبهایش بر من است و من خونبهای اویم. چنان که در این روایت آمده است، عشقبازی به جانبازی میانجامد و جانبازی هم چیزی است که خداوند از بندهاش میخواهد. برخی این حدیث را به جهت ضعف سند ردّ کردهاند؛ در حالی که توجه ندارند که سند حدیث وقتی بررسی میشود که دلالت آن از سوی ادله معتبر پشتیبانی نشود. این حقیقت که اگر کسی عاشق خدا نباشد، در راه او جانش را فدا نمیکند، چیزی است که همه عقل و هم آیات قرآن تأیید می کند. در قرآن آمده است، منافقان یعنی کسانی که در دلشان عشق به خدا نبود، از دادن مال و جانشان در راه خدا خودداری میکردند؛ اما مؤمنان یعنی کسانی که در دل به خدا عشق میورزیدند، بی هیچ ترس و خوفی جان و مالشان را در راه خدا میدادند. خداوند در سوره آل عمران میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ کَفَرُوا وَ قالُوا ِلإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی اْلأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزًّى لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ ( 156) وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ (157) وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ َلإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ (158)؛ ای مؤمنان مانند کافرانی نباشید که درباره دوستانشان که به جایی میرفتند یا در حال جنگ بودند، گفتند: کاش با ما بودند تا نمیمردند یا کشته نمیشدند. خدا آن را افسوسی در دلشان قرار میدهد. زندگی و مرگ به دست خداست. خدا به کارهایتان آگاه است. اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، آمرزش و محبت خدا از مالی که گرد میآورید، بهتر است. اگر بمیرید یا کشته شوید، به سوی خدا محشور میشوید. آری! عشقبازی کار هر شیاد نیست. عشقبازی کسی چون امام حسین(ع) را میخواهد که هرچه دارد، در راه رضای معشوق بدهد.
عشق بازی کار هر شیاد نیست این شکار دام هر صیاد نیست عاشقی را قابلیت لازم است طالب حق را حقیقت لازم است عشق از معشوق اول سر زند تا به عاشق جلوه ی دیگر کند تا به حدی که برد هستی از او گر زند صد شورش و مستی از او شاهد این مدعی خواهی اگر بر حسین و حالت او کن نظر روز عاشورا در آن میدان عشق کرد رو را جانب سلطان عشق بارالها این سرم این پیکرم این علمدار رشید این اکبرم این سکینه این رقیه این رباب این عروس دست و پا در خون خضاب این من و این ساربان این شمر دون این تن عریان میان خاک و خون این من و این ذکر یا رب یا ربم این من و این ناله های زینبم پس خطاب آمد ز حق کی شاه عشق ای حسین ای یکه تاز راه عشق گر تو بر من عاشقی ای محترم پرده برکش من به تو عاشق ترم غم مخور که من خریدار توام مشتری بر جنس بازار توام هر چه بودت داده ای در راه ما مرحبا صد مرحبا خود هم بیا خود بیا که می کشم من ناز تو عرش و فرشم جمله پا انداز تو لیک خود تنها نیا در بزم یار خود بیا و اصغرت را هم بیار خوش بود در بزم یاران بلبلی خاصه در منقار او برگ گلی خود تو بلبل گل علی اصغرت زودتر بشتاب سوی داورت |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(چهارشنبه 86 دی 26 ساعت 7:40 صبح) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
38 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |