گریه بر امام حسین(ع) در شیعه نعمت بزرگی است. باید قدرش را دانست. در زمینه گریه بر امام حسین چند نکته را باید مورد توجه قرار داد: 1. گریه اوج هیجان گریه اوج هیجان است. چه این هیجان شادی باشد یا اندوه. وقتی شادی به اوج خودش می رسد یا کارد اندوه به استخوان می رسد، قطرات اشک سرازیر می شود. 2. ماندگاری خاطرات آمیخته با گریه هرچه با هیجان و آن هم در اوجش یعنی گریه همراه باشد، بسیار ماندگار و خاطره انگیز است. به زودی فراموش نمی شود. به همین رو آن شادی ها و آن اندوه هایی که به گریه منجر شده اند، از خاطرات به یادماندنی هر کسی است. 3. بی معنا بودن گریه بر ابعاد دنیوی و جسمانی اگر عاقلانه بیاندیشیم، این که کسی کشته و خانواده اش به اسارت و حتی بردگی برده شود، آن هم پس از گذشت قرن ها هرگز گریه ندارد. بعد از گذشت قرن ها سربریده گریه ندارد. هزاران بوده اند که سرشان بریده شده است. اسارت زن و فرزند و خویش نیز گریه ندارد. در طول تاریخ هزاران بوده اند که چنین سرنوشتی داشته اند. پس از گذشت مدتی از یادها فراموش می شود و برای نسل های بعدی هیچ ارزش گریه ندارد و هیچ عاقلی برای آنان گریه نمی کند. 4. عاشق بودن امام حسین و عاشقانه بودن قیام او آنچه امام حسین و حیات و قیام او را دل انگیز و هیجان آفرین می کند، این است که او عاشق خدا که جامع همه خوبی هاست، بود و لذا همه خوبی های معشوقش در او گردآمده بود. ارزش امام حسین و قیامش به همین انتسابش به خدا بود. او برای این قیام کرده بود که رضای معشوقش در این بود. کسانی روی کار آمده بودند که با معشوقش سر مخالفت و معصیت داشتند و می خواستند، مردم را از معشوقش دور کنند. 5. عشق به امام حسین عشق به خدا عشق به خدا دل انگیزترین عشق هاست. ما اگر عاشق هرکسی می شویم، به خاطر این است که لطف و محبتی به ما می کند و چه کسی بالاتر از خدا که همه هستی ما از اوست، به ما بیش تر محبت کرده است. عاشق خدا نمی تواند عاشق کسی نباشد که رنگ و بوی خدایی دارد و همه هستی اش را در راه خدا فدا می کند و بر ناملایماتی که بر او رفته است، اندوهگین و گریان نشود. ما برای امام حسین می گرییم به خاطر این که او در راه معشوق کل جان باخته است. نتیجه بحث این که شیعه با گریه بر امام حسین به واقع با خدا عشق ورزی می کند و فلسفه خلقت بشر نیز همین عشق ورزی با خداست: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (ذاریات، آیه 56). عبادت خدا عبارت از قیام و قعود و اوراد بی خاصیت و غافلانه نیست؛ بلکه عبارت از دلدادگی به خدا و همه همّ و غم خود را در جلب رضای او مصروف کردن است. |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(پنج شنبه 85 بهمن 12 ساعت 7:11 صبح) |
من خوش دارم، به عشق امام حسین به خدا بیش از همه چیز توجه شود و همه حوادث زندگی اش از عینک این عشق نگریسته شود. تصورم این است که زدن چنین عینکی به چشم برای نگریستن به دین و اسوه های دیانت جاذبه بهتری می تواند داشته باشد. به علاوه حقیقت دین هم همین عشق به خداست؛ چنان که آورده اند: هل الدین الا الحب: آیا دین جز عشق ورزی به خدا و اولیای خداست؟ اینک برخی از جلوه های عاشقی امام حسین را مرور می کنیم. 1. عشق امام حسین به خدا خوف از خدا، چشمانِ اشکبار، حالتِ نجوا و نیایش، زبانِ ستایشگر خدا، زندگىِ سراسر شکر نسبت به نعم الهى، نمازهاى با حال و رکعات بسیار در شبانه روز، بارها سفر پیاده به حجّ خانه خدا رفتن، نیایش ژرف و عاشقانهاش در پاى «جبل الرحمه» و دعاى وى در روز عرفه، همه، جلوه هایی از عاشقی های او با خداست. از زبان حضرتش چنین نقل شده است: «ترکتُ الخلقَ طُرّاً فى هَواکا وَ اَیْتَمْتُ العِیالَ لِکَىْ اَراکا: من مردم را به عشق تو وانهادم و خانواده ام را بی سرپرست کردم تا تو را ببینم». نقل شده است: هرچه امام حسین به لحظه شهادت نزدیکتر مىشد، چهرهاش برافروختهتر و شکفتهتر مىگشت. این چیزی جز عشق او به دیدار خدا نبود. عمّان سامانى در مثنوى بلند «گنجینة الاسرار» خویش، به رفتار و حالات حسین بن على علیهماالسلام از دید عرفانى و عشق نگریسته و امام را سرمست از شراب شوق و عشق الهى مىبیند که پیاپى جام محبت و بلاى بیشترى مىخواهد، و او را موجى برخاسته از دریا مىداند که محو حقیقت خداست و مىخواهد باز به همان دریا بپیوندد و در این راه، از هرچه جز «او»ست، دست مىشوید و «خود» را قربانى مىکند. وى در این ترسیم عاشقانه، سراسر عاشورا و صحنههاى رزم فرزندان و یاران را جلوهاى از آن «جذبه الهى» و عشقِ برتر مىشناسد و شهادت هرکدام از یاران را همچون «هدیه» به درگاه دوست توصیف مىکند، تا رضاى محبوب تأمین شود و به بزم قرب، بار یابد. حسین بن على علیهماالسلام بنده ذاکر خدا بود، پیوسته حمد و ثناى الهى برزبانش و سپاس نعمتها در قلبش. و در راحت و رنج و سرّاء وضرّاء، یاد خدا آرام بخش جانش بود و بر او تکیه داشت و هیچ صحنه تلخ و غمبارى نبود، جز آن که داروى «یاد خدا» آرامَش مىکرد. تنها در صبح عاشورا نبود که با گفتنِ «اللّهم انت ثِقَتى فى کلِّ کَربٍ»، به یاد خدا بودن را ابراز مىکرد و تنها در حملات حماسى روز عاشورایش نبود که با تکرار جمله «لاحول ولا قوّة الاّ باللّه»؛ ارتباط قلبى خود را با معبود، بر زبان مىآورد، بلکه همواره گویاى «اللّه اکبر» بود و ذکر «الحمدللّه على کلّ حالٍ» و یاد خدا ورد زبانش بود و «انا لله و انا الیه راجعون» را در مواقع مختلف از جمله در راه مکه به کربلا، بر لب داشت. یک عاشق، تشنه سخن گفتن با معشوقش است. می خواهد خلوتی پیدا کند، تنها با دلداده و معشوقش سخن بگوید. آورده اند که امام حسین خواست شب عاشورا را برای این منظور از دست ندهد؛ لذا از دشمن مهلت خواست تا در آن شب به تهجّد و تلاوت قرآن و نماز بپردازد. گویا عاشقی دلتنگ دلدادگی هایش با معشوقش است. در روز نتوانسته است، این دلدادگی هایش را داشته باشد، می خواهد در شب به آن بپردازد. اساساً شب بهترین لحظات برای دلدادگی هاست؛ لذا خدای تعالی به رسول خدایش فرمود: « إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً (مزمل، آیه6) » یا فرمود: « وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً (اسراء، آیه 79) یک عاشق فقط نظر دارد به این که معشوقش چه می خواهد. آورده اند: امام حسین در قتلگاه فرمود: «الهى رضاً برضاءک و تسلیماً لامرک؛ یعنی خدایا من راضیم به رضای تو و تسلیم فرمان توام.» آن حضرت بارها مىفرمود: «رضا اللّهِ رضانا اهل البیت؛ رضایت ما خاندان، تابع رضاى الهى است.» یکى درد و یکى درمان پسندد یکى وصل و یکى هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد 2. عشق ورزی امام حسین به بندگان خدا رک: جواد محدثی، حیات الگویی امام حسین، ماهنامه کوثر،شماره 51 |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(دوشنبه 85 بهمن 9 ساعت 9:0 صبح) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
37 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |