بسیاری از افراد از جمله همان دختر دانشجوی مقیم خارج(شروع یک گفتمان عاشقانه ) خرده میگیرند که احکام اسلام درباره زنان تحقیرآمیز است. برای مثال میگویند: دیه زن نصف مرد است. ارث زن نصف مرد است. شهادت دو زن برابر یک مرد است. مردان سروز زنان اند. اختیار طلاق به دست مرد است. مرد میتواند تعدد زوجات اختیار کند. مرد میتواند زنش را بزند و نظایر آنها. من صرف نظر از پاسخهایی که دیگران به این خردهگیریها دادهاند، پاسخ اجمالی خود را ذیل عنوانهای ذیل میدهم و پاسخ تفصیلی را به یاری خداوند به پستهای دیگر محول میکنم: 1. حاکم بودن احکام فطری بر احکام قومی چنان که در پستهای قبل گفتهام، احکام دین بر دو بخش است: احکام فطری و احکام قومی. احکام فطری عبارت از آن احکامی است که عقل آدمی به آنها حکم میکند؛ نظیر عدالت بورزید. احسان کنید. محبت کنید. ظلم نکنید. دروغ نگویید و مانند آنها. اصل و بنیاد دین همین احکاماند و چنانچه سایر احکام با این احکام فطری مخالفت داشته باشد، جزو دین نخواهد بود. احکام قومی عبارت از آن احکامی که بر اساس قراردادهای اجتماعی یک قوم جعل میشود و بسا از قومی به قومی دیگر و از عصری به عصر دیگر تفاوت داشته باشد. این احکام لزوماً توجیه عقلی ندارد و بسا بنیادی جز ذوق و سلیقه نداشته باشد؛ مانند صد شتر بودن دیه قتل، نصف بودن دیه زن، نصف بودن ارث زن، جواز بردهداری و خرید و فروش برده و نظایر آنها. این احکام تا جایی که با احکام فطری مخالفت نداشته باشند، مورد امضاء و تأیید شارع بوده و گرنه تغییر میکرده و به احکام سازگار با فطرت انسانی تبدل مییافته است. چنان که آمد، در دین احکام فطری بر احکام قومی حاکم است و احکام قومی تا جایی از سوی پیامبران امضاء و تأیید میشد که با فطرت انسانی و ارزشهای اخلاقی منافات نداشته باشد. برای مثال، اسلام هرگز اجازه نداده است، به زنان ستمی روا داشته شود. 2. قراردادی بودن احکام قومی دین احکام قومی مبنای واقعی و نفس الامری ندارد. برای مثال دیه برده که نصف دیه آزاد است، به این جهت نیست که برده به لحاظ انسانیت و فطرت انسانی پستتر از انسان آزاد است؛ زیرا واضح است که برده و آزاد از نظر انسانی مثل هماند و به همین رو برده میتواند آزاد شود و از همان حقوقی برخوردار شود که آزاد برخوردار است. زن هم به لحاظ فطرت انسانی هیچ تفاوتی با مرد ندارد تا ارث و دیه او به جهت آن نصف مرد باشد و مرد حق داشته باشد، زنش را بزند. احکام و قرادادهای قومی در میان هر قوم و جامعهای برخاسته از آداب و رسوم و فرهنگ و شرایط تاریخی و جغرافیایی آن است و لذا این احکام از قومی به قوم دیگر و از عصری به عصر دیگر تفاوت پیدا میکند. نظر به این که آداب و رسوم قومی ذاتی و فطری نیست و تابع شرایط فرهنگی و تاریخی و جغرافیایی است، با تغییر این شرایط زمینه تغییر احکام برآمده از آنها نیز فراهم میشود. برای مثال بردهداری رسمی بوده است که در شرایط تاریخی گذشته مجاز بوده است؛ اما در شرایط معاصر هرگز امکان بردهداری وجود ندارد. شرایط زندگی در دوره معاصر به قدری سخت شده است که مردم حاضر نیستند، تعداد فرزندان خود را بیافزایند، چه رسد به این که افراد دیگری را به عنوان برده نگهداری کنند. بردگان در دوران گذشته زیر یک چادر یا در طویله نیز قابل اسکان بودند؛ اما در شرایط معاصر هرگز چنین چیزی پذیرفتنی نیست. در مورد زنان نیز همین حکم جاری است. اگر در شرایط تاریخی و فرهنگی عرب حجاز عصر نزول اجازه و اقتضای برخورداری از برخی از حقوق وجود نداشته و اسلام تسامحاً آنها را پذیرفته، مستلزم این نیست که در شرایط معاصر که زمینه و اقتضای برخورداری زن از حقوق بیشتر وجود دارد، همچنان از آن حقوق محروم باشد. 3. تدریجی بودن اصلاحات دینی در ناحیه احکام قومی شارع در تغییر آن دسته از احکام قومی که با احکام فطری و انسانی منافات داشته است، طریق تدریج و تساهل و تسامح را پیشه کرده بود تا از رهگذر آن ظرفیت پذیرش مردم برای تغییرات فراهم گردد. برای مثال شراب را یکباره حرام نکرد. در سیزده سال مکه هرگز از حرمت شراب سخن نرفت. در سال اول هجری تنها گفته شد، زیان شراب از سودش بیشتر است. در سال سوم گفته شد، با حالت مستی به مسجد نیایید و به نماز نیایستید. در سال هفتم گفته شد، شرابخواری رجس و عملی شیطانی است و لذا از خوردن آن باز ایستید. چنان که از ظاهر پارهای از متون دینی بر میآید، در اسلام اصل بر بردهداری نبوده است؛ زیرا یکی از چیزهایی که مورد توصیه قرار گرفته است، آزادی برده است و کفاره برخی از گناهان آزادی برده اعلام شده بود. بنابراین بنای اسلام بر این بوده است که رسم بردهداری برچیده شود، اما به تدریج و لذا اگر پارهای از احکام بردهداری در آیات قرآن و احادیث معصومین(ع) ملاحظه میشود، برای دوران گذار بوده است. بردهداری امری عارضی بر اسلام بوده است؛ نه این که اسلام آن را تأسیس کرده باشد. در خصوص زنان نیز همین سنت جریان دارد و باید گفت، برخی از احکام قومی مربوط به زنان برای دوران گذار بوده و به این معنا نیست که در اعصار دیگر لازم باشد، به آن احکام پایبند باشیم و حقوق بیشتری برای زنان قائل نشویم. تحقیر زنان چیزی نبوده است که اسلام آن را تأسیس کرده باشد؛ بلکه در صدد تعظیم زنان برآمده و اگر شرایط قومی و تاریخی بیش از آنچه تحقق یافته، اجازه نداده است، این مشکل به اصل اسلام مربوط نیست. در آداب و رسوم و شرایط تاریخی و جغرافیایی عربستان برای زن منزلتی قائل نبودند و لذا عربها اگر صاحب دختر میشدند، احساس شرم میکردند و دختران خود را زنده به گور مینمودند. عربها اساساً در ارث سهمی برای زنان قائل نمیشدند. اسلام که آمد، با این تحقیرها مبارزه کرد. 4. تفاوتهای جسمی و روحی زن و مرد تردیدی نمیتوان داشت که مرد و زن به لحاظ جسمی و روحی با هم تفاوتهایی دارند که این تفاوتها اقتضا دارد، وظایفی متناسب با تفاوتها بر عهده آنان نهاده شود. برای مثال مرد نوعاً به لحاظ جسمی قویتر از زن و به لحاظ روحی خشنتر از اوست. به همین رو جهاد و مقاتله با دشمن از عهده زن برداشته و نفقه زن بر عهده مرد قرار داده شده است. در اسلام تفاوت میان زن و مرد مورد توجه قرار گرفته است؛ اما تبعیض میان آنان قرار نداده است؛ به این که معنا مردان را برتر از زنان جای داده باشد. 5. بدفهمی آیات و روایات مربوط به زنان باید توجه داشت که آیات و روایات ناظر به شرایط زمان نزول و صدورش نازل و صادر شده است و بیتوجهی به آن شرایط که قرائن مقامی فهم آنها به شمار میرود، موجب شده است، آیات و روایات به درستی فهمیده نشود. برای مثال آیه تعدد زوجات ناظر به شرایط اضطراری و خاصی بوده است و برای همان شرایط جایز است و در غیر آن شرایط جوازی ندارد. گفتنی است که این آیه در سوره نساء است و این سوره پس از آنی نازل شده بود که مردان مسلمان در جنگهای بدر و احد کشته شده بودند و زنان بیوه و فرزندان یتیم فراوانی حاصل شده بود که نیازمند سرپرستی و حمایت بودند. فهم صحیح آیات و روایات علاوه بر این که در گرو ملاحظه شرایط تاریخی نزول و صدور است، مستلزم این است که همه آنها با هم مورد مطالعه قرار گیرند؛ چرا که یکی از عوامل بدفهمی آنها برخورد گزینشی با آنهاست. اینک برای حسن ختام برخی از آیاتی را که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد، میآورم: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات،13)؛ ای مردم، ما شما را از مرد و زن آفریدیم و گروه گروه و قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را از هم بازشناسید. گرامیترین شما نزد خدا پرواپیشهترین شماست. به موجب این آیه آفرینش زن و مرد لازمه زندگی اجتماعی بوده و یکی بر دیگری به جهت آفرینش نزد خدا برتری ندارد و برتری آنان از لحاظ پاکی از گناه است. مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (نحل،97)؛ هر زن و مرد مؤمنی عمل صالح انجام دهد، در روز بازپسین زندگانی پاکی خواهیم داد و نیکوتر از کاری که انجام داده، پاداش خواهیم داد. در این آیه نیز ملاک برتری زن و مرد ایمان و عمل صالح دانسته شده است. إِنَّ الَّذینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَریقِ (بروج،10)؛ کسانی که مردان و زنان مؤمن را بیازارند و توبه نکنند، عذاب دوزخ و سوزان برای آنان است. وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً (احزاب، 58)؛ کسانی که مردان و زنان مؤمن را بیازارند، بدون این که عمل ناشایستی انجام داده باشند، مرتکب بهتان و گناه آشکاری شدهاند. به موجب این دو آیه آزردن و ستم کردن بر زنان مستوجب مجازت الهی و آتش دوزخ است. به هر حال اگر پیامبر اسلام(ص) در این دوره مبعوث میشد، بعید مینمود، احکامی تأسیس کند که به موجب آنها برای زن حقوقی نصف مرد مقرر شده باشد؛ چون مقتضیات امروزی چنین احکامی را بر نمیتابد. این نشان میدهد که احکام مورد بحث متناسب با شرایط تاریخی و فرهنگی عرب حجاز در عصر نزول بوده است و پیامبر اسلام(ص) آنها را به جهت آن که از رهگذر آنها تقریباً به زنان ستمی روا نمیرفته و شرایط آن زمان هم بیش از آن را پذیرا نبوده است، امضاء و مقرر کرده است. پنهان نیست که احکامی نظیر دیه و ارث زنان و تعدد زوجات و مانند آنها همه روزه مبتلا به نیست و هر از چندگاهی برای برخی از افراد پیش میآید. این در حالی است که در امور روزمره جانب زنان گرفته شده است. نفقه زن که بر عهده مرد است، هر روزه است و حتی زن میتواند از مرد برای کار خانه مزد طلب کند و این نیز امری هر روزه است. زنان به موجب این حقوقی که در اسلام برایشان مقرر شده، اگر بخواهند میتوانند بر ضد مردان سوء استفاده کنند. لینکهای مرتبط: اولین پاسخ به نامه دومین پاسخ به نامه دختر ایرانی مقیم خارج دومین نامه دختر دانشجوی ایرانی مقیم خارج نیز این لینک: عاشقانه و عاقلان بودن دین |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(جمعه 87 آبان 10 ساعت 9:5 عصر) |
این پست کمی متفاوت از چهار پست قبل (شروع یک گفتمان عاشقانه اولین پاسخ به نامه دومین پاسخ به نامه دختر ایرانی مقیم خارج دومین نامه دختر دانشجوی ایرانی مقیم خارج ) است و شاید کمی بیربط، اما لازم. من فکر میکنم، سبب این که بسیاری از مردم تقیدی به خدا و قیامت و ارزشهای اخلاقی ندارند و در یک کلام متدین واقعی نیستند، این است که گوهر دین یعنی عشق الهی را در قلب و دل خود حس و مزه نکردند. حس و مزه این عشق جز با گریه به یاد خدا حاصل نمیشود. من در این پست میخواهم دو نامه بیربط را که در عین حال ربط به عشق الهی دارد، بیاورم. یکی نامه کسی را که از من خواسته او را در زمینه استاد اخلاق و عرفان راهنمایی کنم و دیگر نامهای را که من به همان دختر مقیم خارج از کشور نوشتهام. نامه متقاضی استاد اخلاق و عرفان سلام علیکم من از شما دو سؤال دارم که اگر اجازه بفرمایید مطرح می کنم: اول اینکه من … شدیداً نیاز به استاد عرفان و اخلاق ... دارم که اگر امکان دارد، معرفی بفرمایید یا کتابی که در مورد عرفان و مراحل سیر وسلوک مفید و مناسب باشد، معرفی بفرمایید و سؤال دوم من در مورد یکی …. است. سؤال من این است که شما چه قدر این ... را می شناسید؟ ... از ایشان درخواست جواب کردم و به خاطر این همه التماسی که کردم و جواب نگرفتم حتی از خودم بدم آمده و احساس دلتنگی شدیدی می کنم، وقتی برای اولین بار با این... آشنا شدم فکر کردم خدا چه قدر مهربان است که اتفاقی مرا با این ... آشنا کرد تا من مشکلم را با او در میان بگذارم؛ اما این بار مثل خیلی از دفعات دیگر فریب خیال بافی و ساده دلی خودم را خوردم. لطفاً شما استاد محترم به سؤالات من جواب دهید و به من کمک کنید به کسی که هرچه تلاش می کند به آرامش نمی رسد. با سپاس و قدردانی از پاسخ شما _____________________________________________________ نامه من به دختر مقیم خارج سلام نمیدانم تا کنون گریه به یاد خدا را تجربه کردهای یا نه. اگر تجربه نکردهای، به یکبار تجربهاش میارزد. اشکالی ندارد، ما که همیشه برای رفع مشکلات خود به آفریدههای خدا با همه نقصها و ناتوانیها روی میآوریم. یکبار هم به خود خدا که همه هستی ما و مرگ و حیات و سلامتی ما به دست اوست، روی بیاوریم. یکبار که خیلی دلت گرفته و فشار تنهاییها و مشکلات و نامردمیها به تو رو آوردهاست و آمادگی داری که به خدا پناه ببری و از او کمک بگیری، به این تجربه رو بیاور. با ناله و گریه با خدا گفتگو کن و بگو: خدا خودت کمکم کن و سعی کن، ولو شده یک قطره اشکی بریزی. خدا خیلی مهربان است. از مادر هم مهربانتر است. خدا گناهکارها را بیشتر دوست دارد؛ چون آنها خود را تقصیرکار میبینند و با غرور نزد خدا نمیروند؛ به عکس آنان که سابقه اعمال نیک فراوانی دارند و به سبب آن احساس غرور میکنند، نزد خدا بیمقدارند. نتایجی که از این تجربه حاصل میشود، به این قرار است: اولاً، یک احساس لذت و آرامش بینظیری نصیبت میشود که با چیزی قابل مقایسه نیست. ثانیاً، قوت اراده زایدالوصفی در خود احساس میکنی و این اراده قوی میتواند تو را در سختترین شرایط که تصمیمگیری بسیار مشکل است و بسا با یک تصمیم خطا یک عمر شکست و روسیاهی و شرمندگی به همراه دارد، یاری کند. ثالثاً، یک قداست و پاکی و صفای اخلاقی بیمانندی برایت حاصل میشود؛ طوری که هرگز نمیخواهی آزارت به مورچهای برسد. هرگاه تجربه کردی، مرا نیز از دعافراموش مکن. گفتنی است که من در پاسخ نامه اولی مطالبی نوشتم. منتها در اینجا مناسب میدانم، نکات ذیل را بیاورم: 1. ما نباید در زندگی تصمیمات کورکورانه بگیریم و چشم و گوش بسته اقدام کنیم. به خصوص، در امر مهم دین که سرنوشت آدمی را تعیین میکند و زندگی او را در تمام عمر جهت میدهد. ما باید تا چیزی برای ما بدیهی و روشن نشده، تسلیم آن نشویم. بر این اساس، من هرگز انتخاب استاد اخلاق و عرفان و سپردگی بیچون و چرا به او بدون این که صحت و سقم سخنان و توصیههای او را بفهمیم، درست نمیدانم. دین را جادو و جنبل کردن و رمز و راز خواندن و ورد و ذکر دادن بدون توجیه معقول قابل دفاع نیست. دین و ذکر و وردی که معقول نباشد، حماقت و خرافه و گمراهی و تیرهروزی است. 2. امروزه نباید از دام مریدبازی و مریدپروری های احمقانه و سودجویی شیادان که از سادگی مردمان سادهلوح با عنوان تصوف و عرفان سوء استفاده میکنند، غافل بود. 3. افراد وارستهای که بتوانند سمت استادی اخلاق و عرفان را بر عهده بگیرند، بسیار نادر و مجهولاند. وارستگی و پاکی با ترک تمام تعلقات دنیوی و عشق خالص به خدا ورزیدن حاصل میشود و کمتر کسی از عهده این مهم برمیآید. 4. سیر و سلوک و ارتباط با خدا ناهموار و پر پیچ و تاب نیست که خود را احمق و شخص دیگری را عقل کل بشماریم و تمام فکر و انتخاب خود را در اختیار او قرار دهیم. ما اگر در این زمینه به همان واجبات دینی و نهایتاً مستحبات مثل نوافل به خصوص نماز شب روی بیاوریم و عمل کنیم، کافی است. منتها باید عمل به واجبات از روی عشق باشد؛ نه از روی تکلیف. عشق هم با گریه حاصل میشود و بس. (قطره های اشک جرعه های عشق) 5. برخی از مهمترین عواملی که برای عشق الهی بسترسازی میکند، عبارتاند از: مطالعه کتب اخلاقی و عرفانی مثل گناهان کبیره آیة الله دستغیب، دیدار پارسایان و اهل دل، رسیدگی به فقراء و بیماران و ناتوانان، رفتن به زیارتگاهها و مقابر و مجالس اعتکاف و دعا و وعظ، گریه به یاد خدا، رویآوری به نوافل به ویژه نماز شب، کمکردن اشتغالات دنیوی، کمخوری، کمگویی و خلوتگزینی در حد امکان، دائم الوضو و دائم الذکر بودن. |
نويسنده: قلبی خواهان عشق |
(چهارشنبه 87 آبان 1 ساعت 1:6 عصر) |
اینجا سرای قلبی خواهان عشق الهی است. او میخواهد به گرد خانه عشق الهی طواف کند. از گناه و ستیزهجویی بپرهیزد و عطر محبت و مدارا و وحدت و اخلاص بیافشاند: «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»(بقره،197). هدف او این است که خود و خلق خدا را به عشق الهی سوق دهد؛ چرا که دین چیزی جز عشق الهی نیست: «هَلِ الدِّینُ إلَّا الْحُبُّ؛ آیا دین جز عشق الهی است؟». تمام اعمالی که ما انجام میدهیم برای نیل به قرب و وصال الهی است. به پیامبر اسلام(ص) نیز فرمان داده شده است که مزدی جز این را از خلق بر رسالتش نخواهد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(شوری،23). او میکوشد، به دین با عینک محبت، مدارا، اخلاق، عرفان و وحدت شیعه و سنی بنگرد و از همه آموزههای دینی تفسیری عاشقانه و عارفانه به دست بدهد. عشق و عرفانی که آبشخوری جز آیات و روایات ندارد. ان شاء الله |
شمار بازدیدها |
امروز:
52 بازدید
|
معرفی |
|
|
دسته بندی مطالب |
لینک های وبلاگ ها |